دلبستگی به دنیا از دیدگاه دین
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: دلبستگی به دنیا، دین اسلام.
پرسش: دلبستگی به دنیا از نظر دین چگونه است؟
پاسخ: انسان اگر از راه حلال اموالی به دست آورد و در راه حلال مصرف کند، هیچ منافاتی با ارزشهای معنوی او ندارد؛ و
علاقه به اموال، زن و فرزند و دیگر مظاهر دنیوی در چهارچوب
شرع و در حدی که انسان را از اهداف اصلی (
توحید، مسیر
حق و
رشد) باز ندارد، از نظر
اسلام مجاز است.
تا وقتی انسان دنیا را گذرگاه آخرت میداند و از امکانات و مال و
ثروت برای تقرب به خدا استفاده میکند، هیچ اشکالی ندارد. مشکل آن زمانی به وجود میآید که انسان نقش ابزاری دنیا را فراموش کند و دنیا را محل اقامت و جایگاه دائمی خود بداند و آنچنان به دنیا علاقه و دلبستگی پیدا کند که خدا را فراموش کند.
بنابراین وقتی خداوند مسبب الاسباب و مقلب القلوب است و کلید هر کار مشکلی در دست او و هر نفعی که به ما میرسد از جانب اوست، پس تعلق محض به دیگران چرا؟ از سویی هم برخی دستورهای دینی داریم که رعایت آنها به ما کمک میکند که دلبستگی را کم کنیم؛ برای مثال
صدقه دادن، رفع نیاز
فقرا و نیازمندان،
خمس،
زکات و ... همگی علاوه بر حکمتهایی که دارند، به ما کمک میکنند تا با این تمرینها آهستهآهسته تعلق به مالپرستی را از خودمان ریشهکن کنیم؛ پس بهترین راه انجام
واجبات و
ترک گناهان است.
در دیدگاه
اسلام وابستگی، دلبستگی و تعلق به مال، افراد یا چیزها مفهومی نیست که به طور مطلق بد و مطرود باشد؛ بلکه در بعضی مواقع، دلبستگی و وابستگی منفی و مضرّ و گاهی نیز مثبت و مفید است.
ما در
روایات اهل بیت (علیهمالسلام) با سهگونه
روایت روبهروییم:
دسته اول، روایاتی که
دنیا را بهشدت مذمت کرده و از آن بدگویی میکنند؛ مانند:
روایتی که
امام علی (علیهالسلام) میفرماید: «آب دنیا همواره تیره و گلآلود است. منظرهای دلفریب و سرانجامی خطرناک دارد، فریبنده و زیباست؛ اما دوامی ندارد، نوری است در حال غروب کردن، سایهای است نابودشدنی ...».
دسته دوم، روایاتی که دنیا را مورد تعریف و تمجید قرار دادهاند. نظیر اینکه:
«... همانا دنیا سرای راستی برای راستگویان و خانه تندرستی برای دنیاشناسان و خانه بینیازی برای توشهگیران و خانه پند برای پندآموزان است. دنیا سجدهگاه دوستان خدا، نمازگاه
فرشتگان الهی، فرودگاه
وحی خدا و جایگاه
تجارت دوستان خداست که در آن
رحمت خدا را به دست آورند و
بهشت را سود برند، چه کسی دنیا را نکوهش میکند؟...».
دسته سوم، روایاتی که جمع بین این دو دسته کرده و علت نکوهش یا
مدح دنیا را بیان نمودهاند؛ همانند این جمله پرمغز و کوتاه امیرمؤمنان علی (علیهالسلام) که میفرماید: «
من ابصر بها بصّرتهُ و من ابصَرَ الیها اَعمَتْه»؛
یعنی اگر دنیا ابزاری برای دیدن و وسیلهای برای رسیدن به
خدا و
کمال باشد، به انسان بینایی میبخشد؛ اما اگر انسان را به خود خیره کند و
هدف قرار گیرد، آدمی را کور میکند.
جمع این روایات به چنین است که دنیا اگر هدف باشد و همردیف و در عرض
آخرت قرار بگیرد، مورد مذمت است؛ اما اگر وسیلهای برای نیل به هدفهای عالیه الهیه باشد، چیز بسیار خوب و کمک کار مفیدی خواهد بود؛ در این صورت دلبستگی به آن مذموم نیست.
انسان اگر از راه حلال اموالی به دست آورد و در راه حلال مصرف کند، هیچ منافاتی با ارزشهای معنوی او ندارد؛ و علاقه به
اموال،
زن و فرزند و دیگر مظاهر دنیوی در چهارچوب
شرع و در حدی که انسان را از اهداف اصلی (
توحید، مسیر
حق و
رشد) باز ندارد، از نظر اسلام مجاز است.
تا وقتی انسان دنیا را گذرگاه آخرت میداند و از امکانات و مال و
ثروت برای
تقرب به خدا استفاده میکند، هیچ اشکالی ندارد. مشکل آن زمانی به وجود میآید که انسان نقش ابزاری دنیا را فراموش کند و دنیا را محل اقامت و جایگاه دائمی خود بداند و آنچنان به دنیا
علاقه و دلبستگی پیدا کند که خدا را فراموش کند.
دلبستگی مفهوم بسیار عمیق و دارای بار معنایی ویژهای است، این مفهوم در موردی به کار میرود که انسان چیزی را بیشتر از همه اشیا دوست داشته باشد و از همین جهت امکان ندارد انسان به دو چیز در عرض هم دلبستگی داشته باشد؛
زیرا انرژی روانی انسان فقط به یک موضوع مورد علاقه میتواند متمرکز شود؛ پس وقتی «دلبستگی به دنیا» گفته میشود این مفهوم را در ذهن ما تداعی میکند که
دنیا را هدف و بهترین چیز خود بدانیم؛ این چیزی است که با اصول ارزشهای دینی سازگاری ندارد؛ اما دوست داشتن و علاقه به آن در حد کمتر از دلبستگی و به صورتی که دلبستگی انسان به خدا باشد، یعنی قلب و دل انسان کانون
عشق و
محبت به خدا بوده و انرژی روانی انسان متمرکز بر این موضوع بوده باشد، دنیا و امور دنیوی در مراتب بسیار پایینتر قرار میگیرند و آن مقدار علاقه هیچ منافاتی با دلبستگی به خدا ندارد.
حافظ میگوید:
مرا به کار جهان هیچ التفات نبود ••• رخ تو در نظرم چنین خوشش آراست
یعنی من که متوجه و جلب و جذب محبت تو بودم، به همه چیز و همه کس بیاعتنا شدم؛ ولی وقتی دیدم، موجودات هستی مظاهر
اسما و صفات تواند و نشانگر و بیانگر وجود تو، به آنها هم توجه کردم و از این نظر نیز آنان را دوست دارم؛ مثل
مجنون که وقتی به محله لیلی رسید، شروع کرد به بوسیدن دیوارهای محله و
سجده بر خاک آنجا، پرسیدند که چرا چنین میکنی؟ جواب داد: این
خاک و محله، خاک و محله معشوق من است. محبت اینجا مرا بیتاب نکرده؛ بلکه محبت کسی که در این منزلگاه سکونت دارد، مرا بیتاب کرده است.
وقتی خداوند مسبب الاسباب و مقلب القلوب است و کلید هر کار مشکلی در دست او و هر نفعی که به ما میرسد از جانب اوست، پس تعلق محض به دیگران چرا؟ از سویی هم برخی دستورهای دینی داریم که رعایت آنها به ما کمک میکند که دلبستگی را کم کنیم؛ برای مثال
صدقه دادن، رفع نیاز
فقرا و نیازمندان،
خمس،
زکات و ... همگی علاوه بر حکمتهایی که دارند، به ما کمک میکنند تا با این تمرینها آهستهآهسته تعلق به مالپرستی را از خودمان ریشهکن کنیم؛ پس بهترین راه انجام
واجبات و
ترک گناهان است.
۱. خلاصه معراج السعادة، شیخ عباس قمی، مؤسسه در راه حق.
۲. زمینههای فساد در جامعه و راه درمان آن، علیاکبر بابازاده، قم، قدس، ۱۳۷۴ش.
۳. نظام اخلاقی اسلام، حسین حقانی زنجانی، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۷۳ش.
سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «دلبستگی به دنیا از دیدگاه دین»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۷/۱۰/۱۹.