اسما
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: اسما،
آدم ،
فرشتگان .
پرسش: در
سوره بقره خداوند میفرماید: «سپس
علم اسما را همگی به آدم آموخت. بعد آنها را به فرشتگان عرضه داشت»، منظور از اسما در این آیات چیست؟
پاسخ: منظور از «علم به
اسما »، آگاهی یافتن حضرت آدم ـ علیهالسلام ـ نسبت به حقیقت اشیا و موجودات عالم و خواص و مختصات آنها بود. البته نوع علم و آگاهی نسبت به آن، غیر از این علم و آگاهی است که ما به موجودات داریم. علم به اسما آنها بهگونهای بوده که از حقایق وجودی آنها و از ذوات آنها پرده برمیداشته و آنها را آشکار میساخته است. نوعی خاص از یادگیری و آگاهی که تنها ظرف وجودی حضرت آدم ـ علیهالسلام ـ توانایی پذیرش آن را داشته است و چنین قابلیتی در فرشتگان وجود نداشته است.
در بیان اینکه منظور از «اسما» در آیه شریفه «
وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ کُلَّهاثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَی الْمَلائِکَةِ فَقالَ أَنْبِئُونی بِأَسْماءِ هؤُلاءِ إِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ »
چیست و خداوند متعال نام چه چیزهایی را به
حضرت آدم تعلیم نمود، نخست دیدگاه مفسران در تفسیر این قسمت از آیه شریفه را نقل کرده و در ادامه روایاتی را که در ذیل آن وارد شده ذکر میکنیم.
بنابر دیدگاه بیشتر مفسران، نام تعدادی از موجودات یا همه موجودات بهتنهایی فضیلت آنچنانی نیست که خداوند متعال بخواهد بهوسیله آن لیاقت و شایستگی حضرت آدم ـ علیهالسلام ـ را برای جانشینی و
خلافت در زمین ثابت کند. همچنین آگاه نبودن
فرشتگان از آنچه آدمیان به عنوان
لغت و زبان بین خودشان برای رساندن برخی معانی و مفاهیم استفاده میکنند نقصان و کاستی را در آنها ثابت نمیکند. گرچه روایاتی نیز مبنی بر آموختن نام همه اشیا و موجودات به
آدم ـ علیهالسلام ـ نقل شده است که خواهیم گفت.
با این وجود، چنین علمی بهتنهایی برای آدم فضیلت نیست و برای
ملائکه نقص نمیباشد؛ زیرا نیاز به لغت و ضرورت شناخت آن؛ برای آگاهی از مقصود اشخاص است تا شنونده از آنچه در
ذهن گوینده است، آگاه شود. به علاوه، فرشتگان برای آگاهی پیدا کردن نسبت به مقاصد و آنچه در دلها میگذرد نیازی به شناخت واژهها و استفاده از لغت بهعنوان واسطهای برای فهم و درک معانی ندارند؛ بلکه بدون واسطه آنها را از خداوند دریافت میکنند؛ لذا ندانستن لغت و نامهایی که بشر برای اشیا قرار میدهد برای آنها نقصان نیست؛ چون آنها مرتبه بالاتری از ادراک و فهم را دارا هستند.
در اینجا این پرسش پیش میآید که اگر حضرت آدم علیهالسلام، اسم اشیا را از خداوند متعال یاد نگرفت، پس
علم به چه چیزی را از پروردگار دریافت کرد که به واسطه آن دارای
فضیلت و کرامتی بالاتر از ملائکه شد؟ در پاسخ، چند نمونه از دیدگاه مفسران بیان میشود.
علامه طباطبایی (ره) در پاسخ چنین میگوید: «علمی که به حضرت آدم داده شد، علم به اسما یا مسمیات موجوداتی زنده و
عاقل بوده
که در پس پرده
غیب قرار داشتند و نوع علم و آگاهی نسبت به آن، غیر از این علم و آگاهی است که ما به موجودات داریم... علم به اسما آنها بهگونهای بوده که از حقایق وجودی آنها و از ذوات آنها پرده برمیداشته و آنها را آشکار میساخته است».
ایشان در ادامه منظور از اسما را بیشتر توضیح داده و چنین مینویسد: «
اسما نامبرده اموری بودهاند که از همه آسمانها و زمین غایب بوده... و مسماهای به آن اسما دارای زندگی و علم بودهاند... این موجودات زنده و عاقلی که خدا بر ملائکه عرضه کرد، موجوداتی عالی و محفوظ نزد خدا بودند، که در پس حجابهای غیب محجوب بودند، و خداوند با خیر و
برکت آنها هر اسمی را که نازل کرد، در عالم نازل کرد، و هر چه که در آسمانها و
زمین هست از نور و بهای آنها
مشتق شده است، و آن موجودات با اینکه بسیار و متعددند، درعینحال تعدد عددی ندارند، و اینطور نیستند که اشخاص آنها با هم متفاوت باشند؛ بلکه کثرت و تعدد آنها از باب مرتبه و درجه است، و نزول اسم از ناحیه آنها نیز به این نحو نزول است».
منظور از تعلیم همه اسما، این است که همه حقایق و اسرار عالم هستی به او تعلیم شده است. لذا آگاهی از علوم مربوط به
جهان آفرینش و اسرار و خواص مختلف موجودات
عالم هستی، افتخار بزرگی برای آدم به حساب میآید و خداوند این علم را به آدم داد تا بتواند از مواهب مادی و معنوی این جهان در مسیر تکامل خویش استفاده کند.
مرحوم طبرسی در تفسیر جوامع الجامع منظور از تعلیم اسما را این میداند که خداوند جنس موجوداتی را که خلق نموده بود را به آدم نشان داد و نام هریک را نیز به او یاد داد که مثلاً نام این شیء، فلان است. همچنین علم به تمام حالات و خصوصیات و هر نفعی که در
دین و
دنیا دارد را به او آموخت.
تفاوت این تفسیر با تفسیری که
علامه طباطبایی (ره) بیان نمود روشن است؛ چراکه نگاه برخی از
مفسران روی این مطلب متمرکز است که آنچه به آدم تعلیم شد، حقایق موجودات عالم و
اسرار عالم هستی بوده و گستره علم او و عمق آگاهی او چیزی بوده که ملائکه فاقد آن بودهاند؛ اما آنچه علامه طباطبایی در تفسیر خود بیان مینماید بر دو نکته استوار است:
اول: اختلاف در بیان خود مسمیات است، چنانکه موجوداتی دارای حیات و علم با تکثری ورای تکثر اشخاص و افراد، معلوم در خزائن غیب خداوندی و دارای آثاری تکوینی در عالم دانسته شده است. موجوداتی که قابلیت علم و آگاهی به آنها جز در
آدم ـ علیهالسلام ـ وجود ندارد.
دوم: تفاوت در نوع علمی است که برای آدم حاصل شد و این علم با آن علمی که با خبردادن حضرت آدم علیهالسلام، برای ملائکه حاصل شد، فرق دارد.
اکنون ـ با توجه به مطالب بالا ـ به ذکر برخی از روایات وارده در تفسیر آیه شریفه میپردازیم:
از حضرت امام صادق ـ علیهالسلام ـ پرسیده شد: منظور از نامهایی که خدا به آدم آموخت چیست؟
امام ـ علیهالسلام ـ فرمود: «نام زمینها، کوهها، درهها، بیابانها و سپس به فرشی که در زیر پایشان قرار داشت نگاهی کرده و فرمود: حتی نام این فرش را نیز خدا به او آموخت».
همچنین آن حضرت فرمود: «خداوند متعال، نامهای تمام حجتهای خود را به آدم ـ علیهالسلام ـ یاد داد ...».
در روایتی از
امام حسن عسکری ـ علیهالسلام ـ نقل شده که آن حضرت میفرماید: «منظور از
اسما ، اسامی انبیای الاهی، نامهای
حضرت محمد صلیاللهعلیهوآله، امام علی علیهالسلام،
فاطمه ـ سلاماللهعلیها ـ و
امام حسن ـ علیهالسلام ـ و
امام حسین ـ علیهالسلام ـ و پاکان از آل ایشان. همچنین اسامی تعدادی از
شیعیان آنها، ظالمان و گردنکشان از میان دشمنان آنها که خداوند به او تعلیم نمود...».
شاید در ابتدا، ظاهر این روایات اخیر با هم منافات داشته باشند، چه اینکه دستهای از روایات منظور از «اسما» را نامهای همه چیز از کوهها و دشتها و سایر موجودات میدانند و دستهای دیگر، اسما را مختص به اسمای انبیا، حجتهای خدا و اولیای الاهی میدانند؛ اما با توجه به نکات زیر این تنافی برطرف میشود:
حقیقتهای نورانی و مبارک پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله،
ائمه اطهار ـ علیهمالسلام ـ و سایر اولیای الاهی از مهمترین و برجستهترین حقایق عالم هستند، به صورت اختصاصی و جداگانه ذکر شدهاند تا بر حقانیت آنها تأکید شده باشد. بنابراین، آن دسته از روایات که علم اعطا شده به حضرت آدم ـ علیهالسلام ـ را علم به انبیا و حقایق نورانی ائمه اطهار ـ علیهمالسلام ـ و اولیای الاهی معرفی میکنند، با دیدگاهی که میگوید همهی حقایق
جهان به آدم ـ علیهالسلام ـ تعلیم شد، منافاتی ندارد.
روایاتی که گستره علمی که به
حضرت آدم ـ علیهالسلام ـ عطا شد را شامل تمام موجودات معرفی میکنند، با تفاسیری که علم به اسما را
علم به حقایق موجودات جهان میدانند، سازگار است؛ چراکه منظور از اسما، حقایق آنهاست، نه صرف اسامی و لغات، و این با قرینه لبی و عقلی مشخص میشود؛ چنانکه
شیخ طوسی (ره) در اینباره میگوید: «صرف علم به اسما بدون علم به معانی و مسمیات آنها فایدهای ندارد».
علت تفاوت تعبیر در لسان این روایات، ممکن است به جهت تفاوت فهم و درک مخاطبین در پذیرش کلمات
ائمه ـ علیهمالسلام ـ در تفسیر قرآن کریم باشد.
اما آنچه را که
علامه طباطبایی (ره) در تفسیر خود بیان کرده و مسمیات را اختصاص به موجوداتی در پس پرده غیب و غیر معلوم برای ملائکه و... معرفی نموده است، نیز منافاتی با روایات مزبور ندارد، بهویژه آن روایاتی که علم حضرت آدم ـ علیهالسلام ـ را، علم به حقایق و
اسما ی نورانی
انبیا ، ائمه اطهار و اولیاء و مقربان الاهی معرفی میکنند؛ چراکه آن حقایق نورانی با آن جایگاه تکوینی خود و تأثیری که بر کون و مکان داشته، از خیر و
برکت آنها آنچه در
آسمان و
زمین هست پدید آمده است،
و چون علم به آن وجودات مبارک ـ آنگونه که هستند ـ برای شخص دانا حاصل شود، علم به منشأ تمام خیرات و برکات در عالم است. به دیگر سخن، علم به وجوداتی است که در مرتبه علت نسبت به این
عالم قرار دارند، علم به تمام موجودات عالَم میباشد؛ زیرا تمام آنچه را که معلول دارد، علت بهنحو قویتر و شدیدتر دارا است، و محدودیت و نقص معلول در علت جایی ندارد. لذا علم به حقیقت علت، علم به تمام معلولات وی هم خواهد بود.
در نتیجه تفسیری که علامه طباطبایی (ره) ارائه داده کاملاً با روایات نقل شده سازگاری داشته و نکات بسیار دقیق و ظریفی را در ماجرای قرار دادن جانشین در روی زمین و
فضیلت آدم ـ علیهالسلام ـ بر
ملائکه بیان مینماید و با توجه به این نکات، روایات دیگری که در این تحقیق ذکر نشدهاند؛ ولی در ارتباط با همین مسئله نقل شده است، بهصورت برهانی و دقیق روشن میشود.
پایگاه اسلام کوئیست.