• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

جبر و اختیار

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



کلیدواژه: جبر، علم کلام، اشاعره، اختیار، عدالت الاهی، بعثت انبیا، فاعلیت انسان، فاعلیت خداوند.

پرسش: جبر و اختیار که در علم کلام از آن بحث می‌شود، به چه معناست؟

پاسخ: جبر، یعنی اینکه انسان در افعال و کارهای خود مجبور باشد و از خود اختیاری نداشته باشد. متکلمان اشعری درباره افعال انسان، این‌گونه معتقدند که انسان در کارهای خود مجبور است و هیچ اراده و اختیاری از خود ندارد. آنها تمام اعمال و کردار انسان را به خدا نسبت می‌دهند. بنابراین طبق نظر آنها انسان مثل جمادات است و مانند سنگی است که از بالا به طرف پایین پرت می‌شود و این مسیر را بدون اختیار خود و جبراً طی می‌کند. این عقیده از آنجا ناشی شد که بعضی از شبهات در مسئله را نتوانستند حل کنند، بنابراین سر از جبر درآوردند.
ما معتقدیم که این عقیده باطل است؛ چراکه اعتقاد این‌چنینی: ۱. با عدالت الاهی سازگار نیست؛ ۲. با اهداف انبیا منافات دارد؛ ۳. با صریح برخی از آیات قرآن در تعارض است؛ ۴. آثار و عواقب اجتماعی خطرناکی دارد.



واژه «جبر» هنگامی‌ که در اصول عقاید مطرح می‌شود، بدین معناست که انسان در کارهایی که انجام می‌دهد، فاقد اراده و اختیار است، نه می‌تواند خوب را انتخاب کند و نه بد را؛ بلکه هر چه را انجام می‌دهد، به اراده و اختیار خداست.


بنابراین «جبریون» معتقدند که انسان در کارهای خود مجبور است و هیچ اختیاری از خود ندارد.


«اختیار» در مقابل جبر است؛ یعنی افعال و رفتار آدمیان از روی اختیار تام و اراده کامل وی انجام می‌شود.


این‌گونه مباحث در میان مسلمانان از نیمه اول قرن دوم و حداکثر از نیمه دوم آن قرن مطرح شده است. بدون شک علت اصلی پیدایش این افکار و عقاید در میان مسلمانان و علت ورود آنان در این‌گونه مباحث، آیات قرآن و کلمات پیامبر ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ است. مسئله سرنوشت و همچنین آزادی و اختیار انسان، از مسائلی است که مورد علاقه هر انسانی است و چون این مسئله در قرآن مطرح شد، آیاتی در کمال صراحت، سرنوشت را تأیید می‌کند و آیاتی دیگر به همین صراحت، بشر را مختار و آزاد معرفی می‌کند. این سبب شد تا مسلمانان به فکر و اندیشه در این مسائل بیفتند.


فرقه اشاعره از متکلمان مسلمان قائل به مسئله جبر هستند.


برخی از دلایل دلایل اشاعره در اعتقاد به جبر از این قرار است:

۶.۱ - علم الاهی

مهم‌ترین دلیل آنها و یا به تعبیری، مهم‌ترین شبهه‌ای که باعث شد تا آنان به جبر اعتقاد پیدا کنند، مسئله علم الاهی است و آن، این است که خداوند از ازل، از آنچه واقع می‌شود و آنچه واقع نمی‌شود، آگاه است و هیچ حادثه‌ای نیست که از علم ازلی الاهی پنهان باشد.
از طرفی علم الاهی نه تغییرپذیر است و نه خلاف‌پذیر؛ یعنی نه ممکن است عوض شود و صورت دیگر پیدا کند؛ زیرا تغییر با تمامیت و کمال ذات واجب منافات دارد و نه ممکن است آنچه او از ازل می‌داند، با آنچه واقع می‌شود، مخالف و مغایر باشد؛ زیرا لازم می‌آید علم او علم نباشد، جهل باشد. این نیز با تمامیت و کمال وجود مطلق منافی است.

۶.۱.۱ - پاسخ به شبهه اول

علم الاهی بر هر حادثه‌ای آنچنان که واقع می‌شود، تعلق گرفته است و افعال اختیاری انسان هم به وصف اختیاری بودن، برای خدای متعال معلوم است. پس اگر به وصف جبریت تحقق یابد، برخلاف علم الاهی واقع می‌شود؛ مثلاً خدای متعال می‌داند که فلان شخص در فلان شرایطی تصمیم بر انجام کاری خواهد گرفت و آن را انجام خواهد داد، نه اینکه علم الاهی فقط به وقوع فعل، صرف نظر از ارتباط آن با اراده و اختیار فاعل تعلق گرفته باشد. پس علم ازلی الاهی نه‌تنها، منافاتی با اختیار و اراده آزاد انسان ندارد؛ بلکه آن را تأیید و اثبات نیز می‌کند؛ چون علم الاهی به وقوع اختیاری افعال تعلق گرفته، اگر از روی اختیار صورت نگیرد، علم خدا برخلاف واقع درمی‌آید و این محال است.

۶.۲ - محدود ساختن قلمرو حکومت خدا

دلیل دوم اشاعره در اعتقاد به جبر این است که اگر قایل شویم بشر صاحب اختیار است، قلمرو حکومت و قدرت خداوند را محدود ساخته‌ایم و این اعتقاد با توحید منافات دارد و نوعی شرک است؛ زیرا اختیار سبب می‌شود که انسان را به مقام استقلال در مشیت ارتقا دهیم و او را در محدوده افعال خود «فعال ما یشاء» بدانیم که مستلزم محدود ساختن مشیت الاهی است.

۶.۲.۱ - پاسخ به شبهه دوم

این شبهه از آن جا ناشی شده که آنها تصور کرده اند، اختیار داشتن انسان مستلزم استقلال اوست، ولی این تصور به هیچ وجه صحیح نیست؛ زیرا وجود انسان و آنچه دارد که از جمله آنها اختیار اوست، حدوثاً و بقاءً از ناحیه خداوند منوط به اراده اوست.
به بیانی دیگر، انسان در عین داشتن اراده و اختیار و آزادی، در قبضه قدرت او (خدا) قرار دارد که هر زمان اراده کند، همه اینها را از انسان می‌گیرد. شرک هنگامی پیش می‌آید که ما دو مبدأ مستقل در عالم قایل شویم.

۶.۳ - ناسازگاری بین تقدیر خدا و اختیار انسان

از جمله دلایل اشاعره در اعتقاد به جبر عدم سازش بین قضا و قدر الاهی و اختیار انسان است.
منظور از تقدیر الاهی این است که خداوند برای هر پدیده‌ای اندازه و حدود کمّی و کیفی و زمانی و مکانی خاصی قرار داده که تحت تأثیر علل و عوامل تدریجی تحقق می‌یابد و منظور از قضای الاهی این است که پس از فراهم شدن مقدمات و اسباب و شرایط یک پدیده آن را به مرحله نهایی و حتمی می‌رساند. بنابر‌این انسان هیچ تأثیر و نقشی در آن پدیده و فعل ندارد که از جمله آن، فعل خود آدمی است.

۶.۳.۱ - پاسخ به شبهه سوم

استناد وجود افعال اختیاری انسان به خدا منافاتی با استناد آنها به خود وی ندارد؛ زیرا این استنادها در طول یکدیگرند و تزاحمی با هم ندارند.
به بیانی دیگر، استناد فعل به فاعل انسانی در یک سطح است و استناد وجود آن به خدای متعال در سطح بالاتری است که در آن سطح، وجود خود انسان و وجود ماده‌ای که کارش را روی آن انجام می‌دهد، وجود ابزارهایی که کار را به‌وسیله آنها انجام می‌دهد، همگی مستند به اوست. پس تأثیر اراده انسان به‌عنوان "جزء اخیر از علت تامه" در کار خودش منافاتی با استناد وجود همه اجزای علت تامه به خدای متعال ندارد. این خداوند است که وجود جهان، انسان و همه شئون وجودی او را در ید قدرت خود دارد و همواره به آنها وجود می‌بخشد و نو‌ به‌ نو آنها را می‌آفریند و هیچ موجودی در هیچ حالی و در هیچ زمانی بی‌نیاز از او نیست.

۶.۳.۲ - اراده انسان

بنابراین کارهای اختیاری انسان هم بی‌نیاز از خدای متعال و خارج از قلمرو اراده او نخواهد بود و همه صفات و ویژگی‌ها و حدود و مشخصات آنها نیز وابسته به تقدیر و قضای الاهی است و چنان نیست که باید مستند به اراده انسان باشند یا مستند به اراده خدا؛ زیرا این دو اراده در عرض یکدیگر و مانعة الجمع نیستند و تأثیر آنها در تحقق کارها، علی البدل، انجام نمی‌گیرد؛ بلکه اراده انسان مانند اصل وجودش وابسته به اراده الاهی است و اراده خدای متعال برای تحقق آن ضرورت دارد.
[۱] مصباح یزدی، محمدتقی، آموزش عقاید (سه جلدی)، ص ۱۵۵.
آیه " وَ ما تَشاؤُنَ إِلاَّ أَنْ یَشاءَ اللَّهُ رَبُّ الْعالَمین‌ "؛ (و شما اراده نمی‌کنید، مگر اینکه خداوند پروردگار جهانیان اراده کند و بخواهد) به همین معناست.
این اجمالی بود از دلایل جبریون همراه با رد شبهات آنان درباره افعال انسان.


در اینجا ضروری است بعضی از آثار سوء این تفکر را متذکر شویم:
تفکر جبر علاوه بر اینکه فاقد استدلال مقبول و معتبر است، با بسیاری از مبانی دینی ناسازگار است:

۷.۱ - عدالت الاهی

در‌حالی‌که خداوند در قرآن می‌فرماید: خداوند گواهی می‌دهد که معبودی جز او نیست و فرشتگان و صاحبان دانش ، (هر کدام به‌گونه‌ای بر این مطلب) گواهی می‌دهند، در‌حالی‌که (خداوند در تمام عالم) قیام به عدالت دارد....
در رستاخیز، رفتار خداوند نسبت به بندگانش براساس دادگری استوار است و در حق هیچ کس کمترین بی‌عدالتی روا نخواهد داشت.
بنابراین آیا این عادلانه است که انسانی را اجباراً به کاری وادارند و سپس او را به جرم تبهکاری به مجازات و کیفر برسانند.

۷.۲ - اهداف بعثت انبیا

قرآن کریم یکی از اهداف اصلی بعثت انبیا را تعلیم و تربیت انسان‌ها بیان می‌کند. بدیهی است که اگر انسان‌ها در افعال خود مجبور باشند، بعثت انبیا لغو و بیهوده خواهد بود؛ چراکه بشارت و انذار آنان تأثیری در افعال و اعمال آدمی نخواهد داشت؛ چون طبق این دیدگاه (جبر) انسان از خود اراده و اختیاری ندارد.
ضمن اینکه اگر آزادی اراده انسان را منکر شویم و هیچ نقش مثبتی برای اراده انسان قایل نباشیم، تفاوتی میان انسان و دیگر موجودات باقی نخواهد ماند.

۷.۳ - ایجاد آثار اجتماعی خطرناک

علاوه بر اینها به گفته استاد مطهری، این عقیده آثار اجتماعی خطرناکی هم دارد. این عقیده سبب می‌شود، دست زورگویان و ستم‌گران در تجاوز و تعدی بازتر و دست انتقام‌جویی مظلومان بسته‌تر شود. تاریخ نشان می‌دهد که این مسئله در زمان بنی‌امیه دست‌آویز محکمی بود برای سیاست‌مداران اموی، آنها از این عقیده طرفداری کرده و طرفداران اختیار و آزادی بشر را به‌عنوان مخالفت با عقیده دینی می‌کشتند، یا به زندان می‌انداختند.
[۶] مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج ۱، ص ۳۷۵ ـ ۳۷۶.



بنابر‌این مذهب حق در این مسئله، دیدگاه شیعه است که هر کاری که از انسان صادر می‌شود هم فعل او و هم فعل خداوند است؛ چون این افعال بر‌اساس اختیار انسان صورت می‌گیرد، پس فعل انسان است و چون خداوند خالق و منشأ اصل وجود انسان و تمام قابلیت‌های وجودی اوست، پس فعل خداوند نیز می‌باشد و به عبارت دیگر، فاعلیت انسان در طول فاعلیت خداوند است و فاعلیت خداوند، فاعلیت سببی و فاعلیت انسان مباشری است. این نظریه را در اصطلاح "امر بین الامرین" می‌گویند.
این دیدگاه از بسیاری از آیات قرآن و تعالیم ائمه معصومان ـ علیهم‌السلام ـ استفاده می‌شود و شیعه امامیه طرفدار این نظریه است.


۱. مصباح یزدی، محمدتقی، آموزش عقاید (سه جلدی)، ص ۱۵۵.
۲. تکویر (۸۱)،‌ آیه ۲۹.    
۳. آل‌عمران (۳)،‌ آیه ۱۸.    
۴. انبیاء (۲۱)،‌ آیه ۴۷.    
۵. جمعه (۶۲)،‌ آیه ۲.    
۶. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج ۱، ص ۳۷۵ ـ ۳۷۶.



پایگاه اسلام کوئست.    






جعبه ابزار