تعقل در قرآن
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: تعقل،
تفکر،
اندیشه،
عقل .
پرسش: کدام آیه در قرآن انسان را به
تعقل دعوت میکند؟ لطفاً آیاتی که در
قرآن به تعقل و تفکر اشاره دارد، توضیح دهید؟
پاسخ: برای بررسی مفهوم تعقل در قرآن کریم، نخست باید، نیم نگاهی به معانی «عقل» در منابع اسلامی داشته باشیم و با این رویکرد به تأملی دقیقتر در آیات قرآن بپردازیم.
عقل و
اندیشه ، برترین نعمتی است که از جانب خداوند به انسانها ارزانی شده و کسانی را که تعقل نکرده و از
بندگی خداوند سر باز زدهاند، بدتر از چهارپایان به شمار میروند.
عقل از دیدگاه قرآن و روایات، صرفاً «عقل حسابگر» یا «منطق ارسطویی» نیست. این دو هرچند میتوانند ابزاری برای عقل باشند، اما تمامیت آن نیستند؛ از اینرو بارها در قرآن تذکر داده شده است که اکثریت مردم اهل تعقل نیستند، یا عقل خود را به کار نمیگیرند؛ حال آنکه میدانیم اکثریت مردم همه کارهای خود را براساس مقایسه و حسابگری انجام میدهند.
مساوی دانستن «عقل» با «اندیشه قیاسی و حسابگر» یک خطای معرفتی است؛ بلکه قیاس و قدرت حسابگری صرفاً یکی از ابزارهای سطحی عقل است که کارآیی آن در امور کمّی و عددی است. ولی برای درک حقایق اشیا و خوبی و بدی، هدایت و گمراهی، کمال و رستگاری و... نیاز به نورانیتی است که بهعنوان عنصری الاهی در وجود انسان نهفته است و این عنصر همان عقل و
فطرت انسان، به معنای واقعی کلمه است.
همچنانکه به فرموده
امام علی ـ علیهالسلام ـ پیامبران برای شکوفا کردن گنجینههای عقول ظهور کردهاند.
در اسلام عقل و دین یک حقیقت واحد بوده و طبق برخی روایات، عقل هرجا که باشد، دین هم همانجاست
و بین ایمان و کفر فاصلهای نیست جز کمی عقل.
به کارگیری
فکر و عقل تنها در صورتی در مسیر واقعی و صحیح خود قرار گرفته است که در راستای بندگی و
عبودیت خداوند باشد.
از
امام صادق ـ علیهالسلام ـ سؤال شد که عقل چیست؟ فرمودند: چیزی است که بهوسیله آن خدا پرستش شود و
بهشت به دست آید.
بر این اساس باید توجه داشت، تعقل در قرآن لزوماً به معنای عقل مصطلح نبوده و هرجا که قرآن به تفکر و نگرشی جدید در راستای بندگی بیشتر و رهایی از بند
ظلمت و تاریکی نفس، دعوت کرده است، میتواند نشانهای از تعقل و تفکر باشد. با این دیدگاه جایگاه تعقل و
تفکر تا بدان حد بالا و والا است که خداوند در قرآن، حتی در یک آیه نیز بندگان خود را امر به نفهمیدن یا راهی را کورکورانه پیمودن، نکرده است.
از نگاه علامه طباطبایی، خداوند متعال در
قرآن کریم بیش از سیصد بار انسانها را به استفاده و بهره جستن از این نیروی خدادادی دعوت کرده است
که میتوان این آیات را به اختصار این چنین دستهبندی نمود:
درباره توبیخ مستقیم انسانهایی که تعقل نمیکنند، در بسیاری از آیات قرآن، خداوند انسانها را به علت
تعقل نکردن مؤاخذه کرده و با عباراتی مانند: «
أَ فَلا تَعْقِلُون »، «
أَ فَلا تَتَفَکَّرُون» و «
أَ فَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآن»،
آنها را دعوت به تفکر و تعقل در مباحث مختلف میکند.
خداوند از راههای مختلف انسانها را دعوت به تعقل در یگانگی پروردگار میکند؛ مانند «اگر در
آسمان و
زمین ، جز "اللَّه" خدایان دیگری بود، فاسد میشدند (و نظام جهان به هم میخورد)»
و «بگو آیا جز خدا چیزی را میپرستید که مالک سود و زیان شما نیست؟!»
و آیاتی که اشاره به
داستان حضرت ابراهیم ـ علیهالسلام ـ در پرستش ظاهری خورشید و
ماه و ستارگان دارد، تا انسانهای
جاهل را به تعقل در مورد ناتوانی خدایان دروغین بر انگیزد.
ازاینرو خداوند انسانها را مورد خطاب قرار میدهد تا در مورد صحبتهای پیامبرانشان به تفکر و اندیشه بنشینند: «آیا فکر نکردند که همنشین آنها (پیامبر) هیچگونه (اثری از) جنون ندارد؟».
دقت در آسمان و زمین و عظمت آنها، همچنین نظم حاکم بر عناصر طبیعت، یکی از بهترین راههای درک عظمت
خالق آنهاست. خداوند با دعوت انسانها به دقت در مخلوقات، آنها را دعوت به تعقل در مورد خالق آنها میکند؛ مانند «او خدایی است که همه آنچه را (از
نعمت ها) در زمین وجود دارد، برای شما آفرید؛ سپس به آسمان پرداخت و آنها را بهصورت هفت آسمان مرتب نمود و او به هر چیز آگاه است»
و «آیا آنان به
شتر نمینگرند که چگونه آفریده شده است؟!».
اصل وجود معاد و اینکه خداوند قادر باشد انسانها را پس از مرگشان بر انگیزد، براساس استدلالهای عقلی شکل میگیرد. در بسیاری از آیات قرآن، امکان وجود
معاد در قالب دعوت به تعقل در نمونههای مشابه صورت گرفته است؛ مانند به وجود آمدن اولیه انسانها،
زنده شدن زمین و گیاهان، داستان زنده شدن پرندگان در قبال درخواست حضرت ابراهیم علیهالسلام،
داستان
اصحاب کهف،
داستان حضرت عزیر،
و نمونههای دیگر.
در بسیاری از آیات قرآن با اشاره به برخی صفات خداوند، انسانها را به تفکر در مورد پروردگار و در مورد اعمال خودشان بر میانگیزد. صفاتی مانند قادر،
مالک ، سمیع و بصیر بهخوبی نشانگر این واقعیت است؛ نظیر «آیا نمیدانستند که خداوند، اسرار و سخنان درگوشی آنها را میداند و خداوند دانای همه
غیب ها (و امور پنهانی) است؟».
و آیاتی که خداوند را بهعنوان شاهد بر اعمال ما معرفی میکنند؛ مانند «بگو ای
اهل کتاب ! در دین خود، غلوّ (و زیادهروی) نکنید! و غیر از
حق نگویید! و از هوسهای جمعیتی که پیشتر گمراه شدند و دیگران را گمراه کردند و از راه راست منحرف گشتند، پیروی ننمایید!».
روشن است آیاتی که به بیان مباحث اصول اعتقادی (مانند
توحید ، نبوت، معاد و
عدالت) میپردازند، بهعنوان آیات عقلی
قرآن به شمار میروند؛ زیرا اصول اعتقادی از مباحث عقلی است که باید با تفکر و اندیشه برای هر فرد اثبات شود و
تقلید در آنها جایز نیست.
درباره بیان داستانهای مختلف و عذابهایی که در اثر گناهان اقوام گذشته نازل شده است، باید توجه داشت بیان داستانهای اقوام گذشته توسط قرآن، تنها جهت بیان یک قصه یا داستان سرگرمکننده نیست، بلکه درسی عبرتآموز برای امتهای پسین است. با مطالعه سرگذشت آنان و تفکر در آثار و عاقبت اعمالشان میتوان حقیقت را یافت و از انجام
اعمال ناپسند پرهیز نمود؛ مانند داستان
حضرت یوسف ،
داستان عبرتانگیز
زنان پیامبران،
و عذابهایی که بر قوم عاد، ثمود و لوط نازل شده است.
بهترین راه برای اثبات حقانیت یک
پیامبر و ادعای رسالت وی از جانب خداوند، اظهار معجزه است.
معجزه تنها در صورتی میتواند ادعای پیامبری را ثابت کند، که از حیطه قدرت و
علم بشر خارج باشد؛ از این رو اظهار معجزه دعوتی روشن برای
تعقل است تا انسانها با تفکر در ناتوانی خویش و قدرت معجزه به سخنان پیامبرانشان
ایمان بیاورند؛ مانند بزرگترین معجزه پیامبر گرامی
اسلام ـ صلیاللهعلیهوآله ـ قرآن که تا ابد باقی است و انسانها با
تفکر در آیات آن میتوانند به حقانیت آخرین پیامبر ایمان بیاورند،
و معجزات عظیمی که از پیامبران
اولو العزم دیگر نقل شده است.
یکی از نمونههای دعوت قرآن به تعقل، طلب
مبارزه از کفار برای آوردن نوشتهای مانند آیات قرآن است. بدین صورت وقتی مردم حقجو، ناتوانی کفار را در طول همه این سالها به مشاهده مینشینند، به حقانیت
قرآن و پیامبر آورنده آن ایمان میآورند؛ مانند «و اگر درباره آنچه بر بنده خود (پیامبر) نازل کردهایم
شک و تردید دارید، (دستکم) یک سوره همانند آن بیاورید و گواهان خود را ـ غیر خدا ـ برای این کار، فرا خوانید اگر راست میگویید».
در بسیاری از آیات قرآن، کفار برای توجیه بتپرستی خود، تعقل و تفکر را رها کرده و
تقلید کورکورانه از پدران خود را دستآویز رفتار غلط خویش قرار دادهاند. خداوند آنها را برای بهره نبردن از قدرت
عقل بهشدت مورد توبیخ قرار داده و در مباحث اعتقادی آنها را دعوت به تفکر و اندیشه میکند؛ مانند «و هنگامیکه به آنها گفته شود: از آنچه خدا نازل کرده است، پیروی کنید! میگویند: نه، ما از آنچه پدران خود را بر آن یافتیم، پیروی مینماییم. آیا اگر پدران آنها، چیزی نمیفهمیدند و
هدایت نیافتند (باز از آنها
پیروی خواهند کرد)؟».
چنانچه
اهل کتاب را به علت عقاید
باطل و تقلید کورکورانه آنها سرزنش میکند: «بگو: ای اهل
کتاب ! در دین خود، غلو (و زیادهروی) نکنید! و غیر از
حق نگویید! و از هوسهای جمعیتی که پیشتر گمراه شدند و دیگران را گمراه کردند و از راه راست منحرف گشتند، پیروی ننمایید!».
وقتی خداوند در قبال حرفهای بیهوده و نادرست برخی انسانها، تقاضای دلیل و
برهان میکند و با صراحت تمام انسانها را از پیروی چیزی که دانشی نسبت به آن ندارند منع نموده است؛
یعنی از همه انسانها میخواهد که در برابر خرافات و مطالبی که یاوهگویان ادعا میکنند، عقل خود را قاضی نموده و تقاضای برهان کنند؛ مانند: «آنها گفتند: «هیچکس، جز
یهود یا نصاری، هرگز داخل
بهشت نخواهد شد». این آرزوی آنها است! بگو: اگر راست میگویید، دلیل خود را (بر این موضوع) بیاورید!».
همچنین تقاضای برهان توسط پیامبران در برابر ادعاهای واهی، مانند:«آیا ندیدی کسی (نمرود) که با ابراهیم درباره پروردگارش محاجه و گفتوگو کرد؟؛ زیرا خداوند به او حکومت داده بود (و بر اثر کمی ظرفیت، از باده
غرور سرمست شده بود) هنگامی که
ابراهیم گفت:«خدای من آن کسی است که زنده میکند و میمیراند.» او گفت: «من نیز زنده میکنم و میمیرانم!» ابراهیم گفت:«خداوند، خورشید را از
افق مشرق میآورد (اگر راست میگویی که حاکم بر جهان هستی تویی،) خورشید را از مغرب بیاور!». آن مرد
کافر ، مبهوت و وامانده شد و خداوند، قوم ستمگر را هدایت نمیکند».
خداوند در بسیاری از آیات با استفاده از تشبیه به محسوسات، انسانها را به تعقل وا میدارد تا نسبت به آثار عملکرد خود اندیشه کنند؛ مانند «مثَل کسانی که غیر از خدا را اولیای خود برگزیدند، مثَل عنکبوت است که خانهای برای خود انتخاب کرده؛ درحالیکه سستترین خانهها خانه عنکبوت است؛ اگر میدانستند».
خداوند در قرآن با تذکر و یادآوری نعمتها، از انسان میخواهد، از
کبر و عُجب فاصله گرفته و جایگاه بندگی و عبودیت خود را فراموش نکنند. این روش دعوت به تعقل بسیار در مورد قوم بنیاسرائیل به کار رفته است؛ مانند:«ای بنیاسرائیل!
نعمت هایی را که به شما ارزانی داشتم به خاطر بیاورید و (نیز به یاد آورید که) من، شما را بر جهانیان، برتری بخشیدم».
و « ز بنیاسرائیل بپرس:«چه اندازه نشانههای روشن به آنها دادیم؟» و کسی که نعمت خدا را، پس از آنکه به سراغش آمد، تبدیل کند (و در مسیر خلاف به کار گیرد، گرفتار
عذاب شدید الهی خواهد شد) که خداوند شدید العقاب است».
و روز
قیامت روزی خواهد بود که از تمام نعمتها سوال خواهد شد.
وقتی یک فرد عاقل مقایسهای را بین دو چیز انجام میدهد، در حقیقت در صدد آن است که خصوصیات و آثار مثبت و منفی هریک از آندو را بیان نماید. مقایسه بین مؤمنان و کافران نیز دعوتی روشن از جانب خداوند برای تعقل و تفکر است، تا انسانها با اندیشه در عاقبت مؤمنان و کافران و
ثواب و عقاب آن دو، راه خود را دریابند؛ مانند «در دو گروهی که (در میدان جنگ بدر،) با هم روبهرو شدند، نشانه (و درس عبرتی) برای شما بود: یک گروه، در راه خدا نبرد میکرد و جمع دیگری که کافر بود، (در راه شیطان و بت،)؛ در حالیکه آنها (گروه مؤمنان) را با چشم خود، دو برابر آنچه بودند، میدیدند. (و این خود عاملی برای وحشت و شکست آنها شد) و خداوند، هر کس را بخواهد، با یاری خود، تأیید میکند. در این، عبرتی است برای بینایان!».
آن هنگام که خداوند پس از فرستادن معجزات، آیات و نشانههای گوناگون،
حجت را بر بندگان تمام میکند و به آنها وعدههای ثواب و عذاب میدهد، در حقیقت آنها را به تعقل و تفکر دعوت میکند تا در مورد رفتار و کردار خود بیندیشند. پیامبران نیز بر امتهای خود وارد نمیشوند، مگر اینکه با دلایل و برهان و نشانههای گوناگون حجت را بر بندگان تمام میکنند: «ما، موسی را با آیات خود و دلیل آشکاری فرستادیم»،
و وقتی از
بندگی سر باز زنند، قابل بخشش نخواهند بود: «و (نیز) موسی آن همه معجزات را برای شما آورد، و شما پس از (غیبت) او، گوساله را انتخاب کردید؛ در حالیکه ستمگر بودید».
اتمام حجت فقط در مورد گناهکاران نبوده؛ بلکه شامل حال
پیامبران نیز شده است: «همانگونه (که به پیامبران پیشین کتاب آسمانی دادیم،) بر تو نیز این (
قرآن ) را بهعنوان فرمان روشن و صریحی نازل کردیم و اگر از هوسهای آنان ـ بعد از آنکه آگاهی برای تو آمده ـ پیروی کنی، هیچکس در برابر خدا، از تو حمایت و جلوگیری نخواهد کرد».
در نهایت
قرآن کریم حال کسانی را که از تعقل فرار کردهاند و گوش به حرفهای پیامبران و امامان خویش ندادهاند را چنین توصیف میکند: «و میگویند:اگر ما گوش شنوا داشتیم یا تعقل میکردیم، در میان دوزخیان نبودیم!»،
و چون
عقل دارند و خودشان میتوانند قضاوت کنند، خداوند با در اختیار قرار دادن نامه عمل افراد، از هر انسانی خواهد خواست که خود بهتنهایی در ارتباط با عملکرد خویش،
قضاوت نماید.
پایگاه اسلام کوئست.