احادیث صحیح
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: حدیث صحیح، حدیث جعلی، پالایش متنی و سندی،
جعل حدیث.
پرسش: علما و مجتهدین از چه راههایی احادیث صحیح را از احادیث جعلی و تحریفشده تشخیص میدهند؟
پاسخ: پدیده جعل حدیث و "دس" در
احادیث (کم و زیاد و تغییر متن حدیث) متأسفانه از صدر
اسلام توسط معاندین و منافقین، سابقه داشته و همواره درصدد بودهاند تا از این راه خطرناک، بزرگترین ضربه را بر پیکر اسلام فرود آورند. در مقابل
پیامبر اکرم ـ صلیاللهعلیهوآله ـ و
ائمه طاهرین ـ علیهمالسلام ـ و به تبع آنان علمای بزرگوار نیز همواره متوجه این خطر بزرگ بوده و شیوههای بسیار کارسازی در زمینه شناسایی اسناد روایات، رواج علم رجال بهمنظور شناسایی راویان راستگو و مورد اطمینان و طرد راویان ضعیف و در زمینه صیانت متن احادیث روشهایی (مانند عرضه حدیث بر امامان و عالمان، مقابله نسخهها، اجازه نقل حدیث، روش فهرستی و....) را برای مقابله با آن ابداع نموده و این توطئه را خنثا کردهاند.
پدیده جعل حدیث و "دس" در احادیث (کم و زیاد کردن و تغییر متن حدیث) توسط معاندان و منافقان، از زمان پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ سابقه داشته و نشاندهنده نفوذ سودجویان فرصتطلب در صفوف
مسلمان است. پیامبر اکرم ـ صلیاللهعلیهوآله ـ نیز برای پیشگیری از آثار سوء این پدیده شوم، در زمان
حیات خود هشدارها داده و صاحبان
عقل و انصاف را از آن آگاه نمودهاند. ائمه طاهرین ـ علیهمالسلام ـ و بهتبع آنان علمای بزرگوار نیز همواره متوجه این
خطر بزرگ بوده و شیوههایی برای مقابله با آن
ابداع نمودهاند.
تاریخ حیات فکری مسلمانان نشانگر استفاده از رهنمودهای پیشوایان دینی در همه عرصههای دانش (ازجمله شیوههای اطمینان از درستی آنچه بهعنوان احادیث و روایات پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ و ائمه اطهار ـ علیهمالسلام ـ در بین مردم عرضه میشود) است. وجود شیوههای گوناگون دستیابی به درستی
حدیث، گواه گستره پهناور این تلاش است که در ادامه این مختصر به بعضی از این روشها اشاره میکنیم.
بیشتر روایات
شیعه از زمان
امام محمدباقر ـ علیهالسلام ـ و
امام جعفرصادق ـ علیهالسلام ـ به دست ما رسیده است. اگرچه قبل از آن کتابهایی در زمینه حدیث نگاشته شده است، ولی عمده آن در این زمان بوده است. شیخ مفید در ضمن حالات
امام صادق ـ علیهالسلام ـ در کتاب ارشاد، ابن شهر آشوب در مناقب و طبرسی در اعلام الوری نوشتهاند: کسانی که از
ثقات با اختلاف مذاهبشان از امام صادق ـ علیهالسلام ـ
روایت کردهاند، چهارهزار نفر بودهاند.
از این جمع عدهای موفق به تدوین کتب و گردآوری شدند که بعدها کتابهای آنان به "اصول اربع مائة" معروف گردید، این اصول چهارصدگانه جزء اولین مؤلفات شیعه است. اگرچه از این اصول جز تعداد اندکی باقی نمانده است، ولی اکثر روایات منقول در این اصول، ضمن
کتب اربعه ([[
کافی]]، [[
من لایحضره الفقیه]]، [[
تهذیب]] و [[
استبصار]]) آمده است.
در تعریف "اصل" گفته شده آنچه را که
راوی بدون واسطه از
زبان امام شنیده و ضبط نموده است؛ ولی چنانچه بهواسطه کتاب دیگر که از امام اخذ شده، مجموعهای گرد آورد، به این مجموعه «فرع» و به
مرجع اول «اصل» گویند.
ازاینرو احتمال زیادی یا نقصان و یا فراموشی در این نصوص بسیار کم است.
پس مصادر اولیه در حد بالایی از هرگونه جرح پاک است؛ اگرچه احتمالات دیگر (مانند
تقیه در روایات یا وضع کتاب به نام نویسندهای از نویسندگان اصول) منتفی نیست، اما با توجه به طرق و روشهای تحمل حدیث (ازجمله شنیدن از صاحب
کتاب یا
قرائت کتاب نزد او و یا اجازه شیخ به شاگرد در نقل حدیث) احتمال وضع کتاب تا حد مورد قبول عقلا از بین میرود. این درباره مصادر اصول حدیثی
شیعه و دقت و مراقبت در حفظ و نگهداری آنها از هر واضع و دسیسهای است. اما با تمام این دقتها، مسلماً روایاتی که از امام ـ علیهالسلام ـ صادر نشده است، وارد کتب شیعی شده است که جهت پالایش آن امور ذیل در
تاریخ حدیث شیعه اتفاق افتاده است. همانطور که مدعی مذکور هم معترف است غلات و مفوضه
احادیث زیادی را جعل کردند، ولی چنین نیست که امروز کتب روایی ما پر از اینگونه روایات باشد و هیچ پالایشی بر آن انجام نگرفته باشد؛ بلکه برعکس این کار در چند مرحله انجام شده است و این پالایش مختص به مسائل رجالشناسی نیست.
با توجه به اینکه دو نوع
جعل داریم: ۱. جعل سند و متن حدیث با هم؛ ۲. جعل متن حدیث با سند به ظاهر
صحیح (سند صحیح است؛ ولی مربوط به روایتی دیگر است)، پالایش احادیث نیز دو نوع است: أ. پالایش متنی و سندی. ب. پالایش متنی.
این کار به صورتهای مختلفی انجام شده است:
اولین روشنگری درباره جلوگیری از ورود احادیث جعلی در تراث شیعی توسط خود امامان
معصوم ـ علیهمالسلام ـ انجام گرفت. ایشان به اشخاصی اشاره میکردند که واضع و جاعل احادیث بودند و در ضمن به نوع افکار و معانی که در احادیث جعل کردهاند، اشاره میفرمودند. عبدالله بن مشکان از بعضی از اصحاب
امام صادق ـ علیهالسلام ـ نقل میکند که حضرت فرمود: «
خداوند مغیرة بن سعید را لعنت کند، او پیوسته بر پدرم
امام باقر ـ علیهالسلام ـ
دروغ میبست، خداوند گرمای
آتش را به او بچشاند، خداوند لعنت کند کسی را که دربارۀ ما چیزی میگوید که ما نسبت به خود چنین اعتقادی نداشته باشیم، خداوند لعنت کند کسی را که ما را از درجۀ
بندگی خداوندی که ما را
خلق کرد و بهسوی او باز میگردیم و همۀ امور ما به دست اوست، خلع کند»
اینگونه روشنگریها باعث طرد سندها و متونی بود که
اسما و افکار این گروههای منحرف در آن وجود داشت. یاران
ائمه ـ علیهمالسلام ـ و محدثان
شیعه با دقت نظر و تیزبینی، اینگونه انحرافات را تا حد زیادی حذف کردند.
نویسندگان کتب اربعه (
کافی،
من لا یحضره الفقیه،
استبصار و
تهذیب) که اشخاص متخصص و متعهدی بودند، احادیثی را جمع کردهاند که
حجت بین خدا و ایشان باشد.
یعنی احادیثی که به نظر خودشان صحیح بود. از طرفی میدانیم که اصطلاح صحیح در نزد قدما، یعنی روایتی که از صدور آن اطمینان داشته باشند
که نتیجه بررسی سندی و متنی یک
حدیث اطمینان از صدور آن از
معصوم ـ علیهمالسلام ـ است.
قبل از کتب رجالی فهرستی اربعه (رجال کشی، فهرست نجاشی، رجال طوسی و فهرست طوسی) اصحاب دارای کتب رجالی زیادی بودند. یعنی پالایش احادیث از زمان حضرات معصومان ـ علیهمالسلام ـ شروع شد و محدثان ما با آگاهی از
رجال احادیث اقدام به نوشتن احادیث میکردند، نه چشم بسته و بدون نقد و جرح و تعدیل. بهعنوان مثال، عبدالله بن جبله کنانی (م ۲۱۹ ه)، محمد بن عیسی یقطینی، حسن بن محبوب (م ۲۲۴ ه) و حسن بن علی بن فضال (م ۲۲۴ ه) و دیگر اصحاب نیز هر کدام
کتاب رجالی داشتند.
بعد از این، کتب رجالی و فهرستی اربعه تألیف شد که سعی زیادی در
شناخت روات و
شناخت کتب روایات و صحت استناد آن به نویسندگانش نمودند.
برای پالایش متن احادیث از هر گونه تغییر و
تحریف عمدی و غیر عمدی از این راهها استفاده شده است:
یکی از روشهای پالایش متنی که اصحاب
ائمه ـ علیهمالسلام ـ به خصوص اصحاب ائمه ـ علیهمالسلام ـ متأخر مانند
امام رضا ـ علیهالسلام ـ تا
امام عسکری ـ علیهالسلام ـ انجام میدادند، عرضۀ روایات بر معصومان ـ علیهمالسلام ـ و اطمینان از صحت و سقم روایات بود.
این شیوه که در روایات آن را «عرض الحدیث» مینامند، بیشتر در دوره نخستین تدوین حدیث، یعنی «دورۀ حضور» جلوه کرده است. در این روش حدیث بر
امام معصوم ـ علیهالسلام ـ و یا اصحاب بزرگ و مورد
اعتماد او عرضه میشود و تأیید یا انکار
امام نسبت به کلمات متن حدیث به دست میآید.
عرضه حدیث جریانی همیشگی و همزاد با نقل حدیث بوده است، در کتابهای کهن حدیث نمونههایی از عرضه حدیث بر امام علی ـ علیهالسلام ـ
، امام حسن ـ علیهالسلام ـ
، امام حسین ـ علیهالسلام ـ
، امام سجاد ـ علیهالسلام ـ
، امام باقر ـ علیهالسلام ـ
، امام صادق ـ علیهالسلام ـ و ... به چشم میخورد.
عرضۀ مجموعههای متعدد روایی بر امام صادق ـ علیهالسلام ـ نشانگر تشدید این جریان در
عصر آن امام همام است. دورهای که هویت
تشیع ، تثبیت شد و شیعۀ جعفری از شیعۀ زیدی و فرقهای مختلف دیگر تمایز یافت. اصحاب و راویان تربیت یافته در این مکتب، بهعنوان شاخصهایی برای محک زدن درستی هر آنچه به
شیعه و امامان او نسبت داده میشد، مطرح شدند و آنان نیز با عرضۀ مجموعههای حدیثی نوشته یا نقل شده، خود، امنیت
میراث شیعی را تضمین کردند.
از مهمترین جریانات نادرست این دوره، خط غلوّ است. غالیان افرادی ریاستطلب بودند که برای امامان معصوم ـ علیهمالسلام ـ جایگاه و مقامی برتر از جایگاه حقیقی آنان درست کرده و خود را جانشین ایشان میخواندند تا از این راه به مقاصد و اهداف نامبارک خود برسند و امامان
معصوم ـ علیهمالسلام ـ نیز از ابتدا متوجه این گروه و انحرافها و خطرهای آنان بوده و دیگران را از ضرر آنان آگاه کردهاند که نمونههای متعددی از آن را در کتابهای اصلی رجال و بهخصوص رجال کشی در احوال غالیانی چون «ابوالخطاب» و «یونس بن ظبیان» مییابیم.
همچنین یونس بن عبدالرحمن کتب زیادی از شیعه را محضر امام رضا ـ علیهالسلام ـ عرضه کرد که در موردی حضرت
احادیث فراوانی را انکار کرد؛
مانند این در مورد کتب بنیفضّال نیز وارد شده است که
امام حسن عسکری ـ علیهالسلام ـ روایات این کتب را تأیید کردند.
شیوۀ عرضۀ حدیث موجب گشت، سادهاندیشی از دایره حدیث شیعه رخت بربندد و دست جاعلان کوتهاندیش که کم هم نبودند، از دامان حدیث کوتاه گردد. تنها احساس هولناک رد
امام نسبت به حدیثی کافی بود که بسیاری از
منافقان داخل شده در صفوف شیعه را از کرسی نقل حدیث، پایین کشد و آنان را از حریم پاک آن دور سازد؛ گرچه بهکلی کنار نرفتند.
این شیوه از قدیم الایام در بین
علما ی
اسلام و اصحاب و
یاران پیامبر و ائمه طاهرین ـ علیهمالسلام ـ مرسوم بوده که هرچند گاه یک بار نصوص و کتابهای حدیثی و خطی خود را با نوشتههای صحیح و اصلی افراد مورد وثوق مقابله و تطبیق میکردند. این روش کوششی است جهت زدودن
تحریفها، افزودهها و کاستیهای عمدی و سهوی.
علمای حدیث، اجازۀ نقل را یکی از مهمترین طرق تحمل حدیث دانستهاند و بهعنوان پشتوانۀ صحت و درستی نقل احادیث، به اخذ و مبادلۀ آن همت گماشتهاند. بدین صورت که اساتید
علم حدیث بهطور کتبی یا شفاهی اذن
روایت احادیث از خود را به شاگردانشان اعطا مینمودند و معمولاً در این اجازات نام اساتید و مشایخ و تألیفات خود را میآوردند؛ بهعنوان مثال، احمد بن ادریس اشعری قمی فقیه نامدار، محدث عالیقدر و یکی از چهرههای درخشان قرن سوم هجری در
شهر مقدس قم است که توفیق یافت به محضر پیشوای یازدهم، حضرت
امام حسن عسکری ـ علیهالسلام ـ شرفیاب شود. وی
دانش های مختلف را از محضر اساتید و دانشوران نامدار امامیه عصر خویش، همچون احمد بن اسحاق قمی (سفیر
امام زمان عجلاللهتعالیفرجهالشریف) در شهر قم و دهها تن از
چهره های درخشان شیعه فرا گرفت و موفق به تألیف کتابهای ارزشمند فقهی و حدیثی شد. او روایات متعددی را از ائمه اطهار ـ علیهمالسلام ـ نقل کرده است. شاگردان دانشمندی در
مکتب او تربیت شدهاند و او به آنان اجازه روایت داد. از مهمترین و مشهورترین شاگردان وی میتوان ثقة الاسلام، محمدبن یعقوب کلینی را نام برد که صاحب مطمئنترین
کتاب حدیثی شیعه یعنی
کافی است و کلینی در آن روایات ابن ادریس را بدون واسطه نقل کرده است.
از فواید مهم اجازۀ روایت، اتصال سند اخبار به ائمه معصومان ـ علیهمالسلام ـ است و معمولاً اساتید در اجازۀ روایی سلسله سند را به یکی از مشایخ بزرگ همچون ملامحمدتقی مجلسی، شهید اول، علامه حلی و
شیخ طوسی رسانده و بر او توقف میکنند؛ چون طرق مشایخ بزرگ معلوم است.
یکی دیگر از این روشها، روش فهرستی است، قدما چنین روشی داشتند؛ یعنی روایات را با یکسری از قراین میسنجیدند، آنگاه قبول یا رد میکردند؛ مثلاً چون مسلک قمیها در غلو بسیار سختگیرانه بود، بهطوری که ابن ولید تمام کتب صفار جز
بصائر الدرجات را نقل میکند.
با اینکه نویسنده همه محمدبن الحسن الصفار است، یا ابن ولید تمام رجال
کتاب نوادر الحکمة را تأئید میکند، ولی چند نفر را استثنا میکند
نه اینکه این افراد ضعیف باشند، بلکه روایتی که با این سند در این کتاب واقع شده، مورد قبول نیست.
در این روش هم اگرچه کاری شخصی و
اجتهادی است، ولی به نوع خود پالایش متنی روایات است.
یکی دیگر از این روشها عرضۀ روایات بر آیات
قرآن است. از پیامبر گرامی
اسلام ـ صلیاللهعلیهوآله ـ و ائمۀ طاهرین ـ علیهمالسلام ـ مکرر روایت شده است که فرمودند: «رُوِیَ عَنِ النَّبِیِّ ـ صلیاللهعلیهوآله ـ وَ عَنِ الْأَئِمَّةِ ـ علیهمالسلام ـ أَنَّهُمْ قَالُوا إِذَا جَاءَکُمْ مِنَّا حَدِیثٌ فَاعْرِضُوهُ عَلَی کِتَابِ اللَّهِ فَمَا وَافَقَ کِتَابَ اللَّهِ فَخُذُوهُ وَ مَا خَالَفَهُ فَاطْرَحُوهُ أَوْ رُدُّوهُ عَلَیْنَا»؛ "هرگاه از ما حدیثی به شما رسید، آن را بر
کتاب خدا عرضه نمایید؛ پس آن را که موافق قرآن بود، بگیرید (بر طبق آن
عمل کنید) و آن را که مخالف قرآن بود، کنار بگذارید یا به ما برگردانید (درستی و نادرستی آن را از ما بپرسید).
همچنین خداوند برای نگهبانی از میراث گرانبهای نبوی در مقابل سودجویی فرصتطلبان، پاسدارانی را گمارده بود که محل رجوع مسلمانان حقجو بودند. از نمونههای بارز این حقیقتجویان، «سلیم بن قیس الهلالی» است که به سرنخهایی از اختلاط و التقاط و تفاوت نقلها و
دروغ بستن به پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ دست یافته و پی برده بود که انتقال حدیث پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ تنها از مجرای علم صحیح
اهل بیت میسر است.
خلاصه اینکه امروزه با این تلاشهای وافر و پیگیریهای مجدانه و طاقتفرسا از طرف
ائمه ـ علیهمالسلام ـ و اصحاب ایشان تراث غنی و نسبتاً سالمی به دست ما رسیده است؛ ولی درعینحال
علما و مجتهدان با عنایت به همۀ این تلاشها خود را از کاوش سندی و متنی و یافتن قراین و شواهد در به دستآوری ملاکهایی برای تشخیص روایات صحیح واقعی از دیگر روایات بینیاز نمیدانند، علما و مجتهدان با بررسی سند روایات و بررسی صحت انتساب کتب اولیه که روایات کتب اربعه از آنها گردآوری شده است، به صاحبانش چهبسا روایات صحیح السند و المتن را بهخاطر بعضی از قراین قطعی قبول نکنند؛ مثلاً:
۱. روایت مخالف قطعی با قرآن باشد؛ ۲. مخالف با اصول
مذهب باشد؛ ۳. مورد اعراض علمای
امامیه در طول
تاریخ واقع شده باشد؛ ۴. روایات از روی
تقیه صادر شده باشد؛ ۵. روایات دارای نشانههای
جعل باشد و...
اینها و دیگر امور بسیار دقیق و فنی راههایی است که امروزه
علما و مجتهدان برای قبول یا رد یک روایت به کار میگیرند.
پایگاه اسلام کوئست.