چیستی حسادت
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: حسادت، حسد، حسود.
پرسش: چه کنیم تا صفت ناپسند حسادت را در خود بمیرانیم؟
پاسخ: اولاً،
حسد جزء نابهنجاریهاست و از خواص
عقل سلیم نیست؛ ثانیاً، شخص
حسود، پیش از اینکه بتواند سبب ایجاد ناراحتی دوستانش شود و آنها را با گفتار یا کردار خود بیازارد، با باطن آلوده خود، تحریکات شدید عصبی در مراکز مغزی و به خصوص عاطفی خود ایجاد کرده و اعمال حیاتیِ درونی خود را واژگون ساخته است.
حسود مادامی که حسادت میکند، از
رحمت خداوند دور است. هر چند شب و روز عبادت کند؛ زیرا عبادتهای حسود رنگ حسد را دارد و کردارهای نیک وی، زهرآلود است. پس در درگاه حضرت باریتعالی، مورد پسند نخواهد بود.
یکی از صفات ناپسند انسانها حسد است و کمتر کسی یافت میشود که از آن، پیراسته باشد. حسد، هم برای فرد زیان دارد و هم برای جامعه. علمای اخلاق آن را یکی از نکوهیدهترین صفتها شمردهاند؛ زیرا که زیان
حسد، دو جنبه دارد: از طرفی به شخص حسود زیان میرساند و از طرفی، کسی را که به او حسد برده شده؛ یعنی محسود را در خطر نیستی و نابودی قرار میدهد. هر جامعهای، بیشتر افراد آن، در یکی از این دو موقعیت قرار دارند و هنگامی که اکثریت افراد جامعه، در خطر قرار گرفتند،
رشد و پیشرفت این جامعه دچار اختلال، رکود و گاهی توقف میشود.
حسد در تمام طبقات موجود است و اختصاص به جنس و صنف و دستهای مخصوص ندارد. گمان نرود که طبقه مرفه، به واسطه برخورداری از ناز و نعمت از حسد به دور هستند؛ بلکه گرفتاران این صفت زشت اخلاقی و رفتاری در این دسته نیز فراواناند. شاید یکی از علل آنکه دیکتاتورها، رجال و بزرگان کشوری، خود را نابود میکنند، حسد آنها باشد. چون نمیتوانند ببینند به جز خودشان، کسی دیگر، ثروتی یا شخصیتی و مقامی داشته باشد.هر چند خودشان بالاتر از آن را داشته باشند؛ ولی بر همان اندازهای که دیگران دارند، حسادت میورزند. پس حسد، همانطوری که از زیردست نسبت به بالادست رخ میدهد، از بالا به پایین و از مهتر به کهتر نیز بسیاراست و از مساوی به مساوی، نیز خواهد بود؛ بلکه فراوان است و اینگونه حسد بیشتر در میان خویشان، دوستان و نزدیکان اتفاق میافتد.
حسد چیست؟
حسد، آرزوی دور شدنِ نعمتی، از کسی است و دستیابی حسود به آن است که گاه میشود حسود، خودش آن
نعمت را دارد و به آن حسد میورزد و گاه میشود که حسود، زیان خویش، بلکه
مرگ خود را میخواهد، تا نعمت آن کس سلب شود.
آنچه مسلم است، این است که حسود مادامی که
حسادت میکند، از
رحمت خداوند دور است. هر چند شب و روز عبادت کند؛ زیرا عبادتهای حسود رنگ حسد را دارد و کردارهای نیک وی، زهرآلود است.پس در درگاه حضرت باریتعالی، مورد پسند نخواهد بود. عقل سالم، چنین حکم میکند که آدمی، با داشتن عوامل ارثی و محیط پرورش و تعلیم و تربیت مخصوص، باید چنین و چنان کند، و غیر از این نمیتواند انجام دهد و اگر به علت داشتن حس حسادت، که خود بیماری زیانآورِ روانی است، حرکات و
اعمال خود را با دوستان و آشنایان خودش، که هر یک ژنهای ارثیِ مخصوص و محیط پرورش دیگری داشتهاند، مقایسه کند و به خود فشار آورد که قدم در راه آنان گذارد، گرفتار عوارض روانی میشود و راه صلح و صفای
زندگی را از دست میدهد. حس حسادت، مثل یک
میکروب وارد بدن آدمی میشود و آثار شوم خود را در نهاد اشخاص میگذارد؛ بنابراین همانطور که بشر، برای جلوگیری از ابتلای به بیماریهای جسمی، خود را واکسینه میکند یا با تصفیه
آب و ضدعفونی کردن سبزی و سایر وسایل، خود را از ابتلای به بیماری مصون میدارد، لازم است محیط زندگی خود را از لوث میکروب کثیف و پردردسر حسادت نیز بزداید و با
تعقل کامل و در نظر گرفتن ممکنات خود، راه حقیقی زندگی را بیابد؛ چون
عقل سالم، راه حسادت را نمیپیماید و بهخوبی میداند که اگر کسی مثلاً از نظر مادی از دیگران افزون است، نه چنان است که خوشبختی را در آغوش دارد و یا دیگری که کمپولتر است، به بدبختی کامل، افتاده باشد؛ بلکه به عکس، اگر اصل را در زندگی لذت به حساب آوریم، عقل سالم،
حکم میکند که آماده داشتن همهگونه وسایل تنعم، سبب میشود که صاحب آن، بدان نعمتها خو بگیرد و این بار برای احساس لذت، در پی فعالیت شدیدتر و وسیعتری باشد؛ روی این اصل، چه بهتر که آدمی خیلی متنعم نباشد تا بتواند از زندگی عادی خود بیشتر لذت ببرد.
یکی از
دانشمندان آمریکایی که در مورد خودکشیهای کشور خود، مطالعاتی اظهار داشته است که
خودکشی، در توده اغنیا سه برابر توده فقراست. علتش این است که اغنیا با داشتن همه چیز باز هیچ ندارند؛ یعنی زندگیشان فاقد لذت است.
عقل سالم به خوبی میداند که زندگی کردن با
پول زیاد و مقام والا داشتن نیست؛ بلکه آدمی با عقلش زندگی میکند نه با پولش. با این توضیح میتوان گفت یکی از راههای غلبه بر
حسد آشنایی و توجه به ضررهای فردی و اجتماعی آن است.
۱. اینکه شخص حسود، طبعاً بدخواه دیگران باشد، ولی خودش از این حال، ناراحت و عقلاً از این میل قلبی، متنفر باشد، و به همین دلیل بر نفس خود غضبناک بوده و در فکر چارهای برای رفع آن باشد. این قسم از حسد چون از
اختیار انسان خارج است، قطعاً مورد عفو
پروردگار است.
۲. اینکه این میل قلبی را دوست داشته و در ناگواریهای محسود به وسیله قول یا فعل، شادمانی خود را اظهار کند، این قسم از حسد، قطعاً ممنوع و
حرام است.
۳. قسم سوم حالتی است میانه دو حالت قبلی، یعنی آنکه در قلب حسد بورزد و از حسد خود، به هیچ وجه ناراحت نباشد و درصدد رفع آن برنیاید؛ ولی ظاهراً خود را از
اطاعت حسد و انجام مقتضیات آن حفظ کند. در حکم این قسم، بین
عرفا،
اختلاف است؛ ولی در هر حال حسد است و برای
سلامت روانی انسان ضررهای فراوان دارد.
علل و عوامل حسد، عبارتاند از:
به این معنی که انسان وقتی با کسی دشمن شد، هیچ خیری را برای او نمیخواهد و لذا متنعم بودنش را دوست ندارد.
شخص حسود میخواهد بر دیگران تکبر کند و اگر آنها متنعم باشند، زمینهای برای
کبر او باقی نمینماند تا
تکبر کند؛ برای همین دوست دارد دیگران متنعم نباشند و زمینه تکبر او فراهم بماند.
این سبب درموردی است که نعمت، به قدری باشد که
انسان تعجب کند که شخصِ آن چنانی به نعمتی این چنینی دست یابد.
به این معنی که انسان بترسد محسود با نعمتی که به دست آورده، میتواند مانعِ منافع او شده و او را از رسیدن به مقصود باز دارد؛ مثل تاجری که میترسد همکارانش با داشتن فلان مقدار
سرمایه در بازار، رقیب او شوند.
چون ریاست معمولاً مبتنی بر این است که رئیس، نعمتی داشته باشد که دیگران از او محروم باشند. لذا شخص ریاستطلب، وقتی ببیند، دیگران به نعمتی شبیه آنچه او دارد، دست یافتهاند، حسد میورزد.
کسانی هستند که متنعم شدن دیگران، هیچ ضرری برای آنها ندارد؛ ولی به علت خباثت ذاتی و بخلی که دارند، از
گرفتاری دیگران شاد و از متنعم بودن آنها در عذاباند.
کسی که میبیند دوستش، برادرش، فامیلش، همکلاسیش و ... از نظر مقام و موقعیت پلههای صعود را طی میکند، ولی خود او همچنان سر جای خود ایستاده یا اگر هم خودش مراحل
رشد و ترقی را میپیماید، چشم ندارد که ببیند کسی از او پیشگامتر است، از درون میلی دارد که آن شخص
زمین بخورد،
نعمت از او گرفته شود و دیگر توان ترقی و
پیشرفت نداشته باشد.
حسد از دو راه علمی و عملی معالجه میشود که به ترتیب بدین شرح است:
علاج این مرض، این است که حسود بداند، حسد خسران
دنیا و آخرت را برایش به وجود میآورد؛ زیرا حسد در واقع، عبارت است از:
خشم بر رحمت خداوند و ناخوش داشتن نعمت او، که بین بندگان خود تقسیم نموده است.و این نحوه نگرش ناسپاسی در برابر خداوند است و از طرفی دیگر، حسود بداند که با حسد، از شیوه عملی، رفتاری و فکری اولیای خدا خارج شده و با شیطان هم مسلک گشته است؛ چه اینکه اولیای خدا، بندگان او را دوست دارند و ابلیس و
کفار، پیوسته برای
مؤمنین آرزوی
بلا میکنند و زوال نعمت آنها را خواستارند.
خدای متعال میفرماید: «
اِن تَمْسَسکم حسنة تسُوء هم و ان تُصبکم سیئةٌ یفرحُوا بها»؛
«اگر خیری به شما (مؤمنین) برسد، آنها (کفار) بدحال و غمگین میشوند و اگر حادثه ناگواری برایتان پیش آید، شادمان میشوند».
دنیا آنقدر ندارد که بر او
شک برند ••• ای برادر که نه محسود بماند نه حسود
اینها ضررهایی است که حسد، برای
دین و آخرت انسان به بار میآورد و اما ضرر دنیایی حسد، آن است که حسود، در عذابی دردناک و
غم و غصهای سوزناک که حسدش برای او فراهم کرده به سر میبرد؛ زیرا میبیند که روزبهروز نعمت، نصیب افرادی میشود که وی به ظاهر آنها را دشمن خود میپندارد و حسد او هر چند فراوان باشد، در نعمت دیگران تاثیر ندارد.اگر حسد حاسدان در نعمتها، مؤثر بود با حسد کفار، هیچ نعمتی برای
مؤمنین باقی نمیماند.
آری! حسد، هیچ ضرری به محسود نمیرساند. چون نعمتی را که خدا برای بندگانش مقرر کرده است، با هیچ وسیلهای نمیتوان سلب کرد. بله! همانطور که گفتیم، زیان حسد، متوجه حسود است و به حال محسود نافع و برای دنیا و آخرت او مفید است.
علاج عملیِ حسد، آن است که
حسد و تمام اقوال و افعالی را که حسد اقتضا میکند، محکوم کند و خود را به انجام نقیض آنها مکلف کند؛ مثلاً اگر حسد، اقتضا میکند که متعرض عرض و آبروی محسود شود، زبانش را به مدح و ثنای او مکلف کند و اگر موجب قطع بخشش به او میشود، خود را به بخشش بیشتری، وادار کند و در نتیجه چنین رفتاری محسود به او
محبت پیدا میکند و در اثر محبت او، شخص حسود، محبت پیدا میکند و بین آنها
دوستی و موافقت ایجاد میشود و همین دوستی، ماده حسد را خشک میکند و این سختیهای اولیه برای حسود، به صورت خُلقوخوی درمیآید و دیگر برایش سخت نخواهد بود.
خلاصه آنکه اولاً، حسد جزء نابهنجاریهاست و از خواص عقل سلیم نیست؛ ثانیاً، شخص حسود، پیش از اینکه بتواند سبب ایجاد ناراحتی دوستانش شود و آنها را با گفتار یا کردار خود بیازارد، با
باطن آلوده خود، تحریکات شدید عصبی در مراکز مغزی و به خصوص عاطفی خود ایجاد کرده و اعمال حیاتیِ درونی خود را واژگون ساخته است.
۱. شهید سیدعبدالحسین دستغیب، حسد و دروغ.
۲. محمد شفیعی، پرورش روح، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، ۱۳۷۰ش.
سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «چیستی حسادت»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۷/۱۱/۱۶.