وصیت پیامبر درباره خلافت
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه:
پرسش: آيا پيامبر اكرم(ص) درباره خلافت پس از خود وصيت كرد؟
پاسخ: وصیت نمودن پیامبر در مورد خلافت امیرالمؤمنین از موضوعات واضحه و از
مسلمات است و بزرگان شیعه و
سنی معتبر آن را به طرق مختلف نقل کردهاند که پیامبر - صلیاللهعلیهوآلهوسلم - از اوایل
بعثت تا آخرین روزهای
عمر در هر فرصتی علی ابن ابیطالب - علیهالسلام - و یازده فرزند
معصوم او را را بهعنوان جانشین و امام بعد از خود معرفی فرمود:
ابن جریر طبری در تاریخ خود از ابن عباس مینویسد که علی ابن ابی طالب گفت: وقتی این آیه بر پیامبر - صلیاللهعلیهوآلهوسلم - نازل شد که «وانذر عشیرتک الأقربین»
پیامبر - صلیاللهعلیهوآلهوسلم - مرا خواند و گفت: حدود چهل نفر از
خویشاوندان مرا برای خوردن
طعام دعوت کن، و من چنین کردم و
حمزه و
عباس و
ابولهب و... را دعوت کردم. سپس پیامبر - صلیاللهعلیهوآلهوسلم - در میان این جمع
دستور الهی را که جبرئیل برآن حضرت آورده بود، اجرا نمود و به ایشان گفت: ای فرزندان
عبدالمطلب، خداوند مرا فرموده، شما را بهسوی او دعوت کنم، و
رسالت خویش را از خویشان خود آغاز نمایم؛ پس هرکس از شما بر این امر مرا یاری کند، برادر و وصی و جانشین من در میان شماست. هیچکس از ایشان به پیامبر - صلیاللهعلیهوآلهوسلم - پاسخی نداد و از
ترس به او پشت کردند. در این حال من که جوانترین آنها بودم، گفتم: ای نبی خدا! من تو را در انجام رسالت یاری میکنم؛ پس دست مرا گرفت و گفت: فقام القوم این برادر و جانشین من است در میان شما. پس سخنان او را بشنوید و او را
اطاعت کنید؛ پس همه بلند شدند و درحالیکه میخندیدند، به ابیطالب میگفتند: تو را امر کرد که سخنان پسرت را گوش کنی و اطاعت کنی.
هیثمی در مجمع الزوائد میآورد، از عبد الله بن مسعود، نقل کرده و میگوید: پیامبر - صلیاللهعلیهوآلهوسلم - از من خواست تا به دنبال او بروم. پس من به دنبال او روان شدم تا اینکه به مرتفعترین مکان رسیدم؛ پس برای من نوشتهای را مرقوم فرمود تا اینجا که میگوید، پیامبر - صلیاللهعلیهوآلهوسلم - فرمود: همانا به من وعده داده شده که تمام جن وانس به من ایمان آوردند؛ پس انسانها به من ایمان آوردند؛ اما
جن همانا ریاکارانه عمل کرد و گمان میکنم آشکارتر از این باشد، مگر اینکه وعده داده شده نزدیک است. گفتم: ای رسول خدا آیا جانشین خود ابابکر برمیگزینی؟ پس از من روی گرداند که فهمیدم با این امر موافق نمیباشد. (و مرگ من فرارسیده باشد) گفتم: ای رسول خدا آیا جانشین خود را عمر انتخاب میکنی؟ پس از من روی گرداند که فهمیدم با این امر موافق نمیباشد. من گفتم: ای رسول خدا آیا جانشین خود را علی برمیگزینی؟ فرمود اوست و قسم به آن کسی که جز او خدایی نیست و اگر با او بیعت نمایید و اطاعتش کنید، همگی شما را به
بهشت داخل میکند.
احمد بن حنبل در مسند خود از جابر بن سمره به
سند خویش چنین نقل میکند: «قال رسولالله صلیاللهعلیهوآلهوسلم: لا یزال الدین قائماً حتی یکون اثنا عشر خلیفة من قریش»؛
یعنی پیوسته
دین پایدار است تا اینکه دوازده
خلیفه از
قریش بیایند که این روایت سندی محکم و قوی است بر
حقانیت مذهب شیعه اثنی عشری که اولین ایشان علی ابن ابیطالب و آخرین آنها
مهدی است. و دلیل بر بطلان دیگر مذاهب؛ زیرا این روایت بر آنچه که اهل عامه به آن معتقد است، در خلفای راشدین چهارگانه یا پنجگانه به انضمام حسن بن علی علیهالسلام، قابل
انطباق نیست؛ چراکه آنها تعدادشان کمتر است یا خلافت غیر از اینها از
بنیامیه یا
بنیالعباس هم با این روایت سازگاری ندارد؛ چراکه آنها تعدادشان بیشتر است و همینطور
مذاهب دیگر مثل اسماعیلیه، فطحیه و زیدیه و...
باز هیثمی در مجمع الزوائد از
سلمان روایت میکند که سلمان گفت: «یا رسول الله! إن لکل نبی وصیا فمن وصیک؟ فسکت عنی فلما کان بعد رأنی فقال: یا سلمان فأسرعت الیه، وقلت لبیک، قال: تعلم من وصی موسی؟ قلت: نعم، یوشع بن نون، قال: لم؟ قلت: لانه کان اعلمهم یومئذ (قال) فان وصی وموضع سری وخیر من أترک بعدی وینجز عدتی ویقضی دینی علی بن ابیطالب.
(قال) رواه الطبرانی».
پیامبر - صلیاللهعلیهوآلهوسلم - در جواب سلمان که پرسید: «همه پیامبران وصی داشتند، پس چه کسی وصی شما میباشد؟» پاسخ داد: آیا وصی موسی را میشناسی؟ گفتم: بله، یوشع بن نون است. پیامبر - صلیاللهعلیهوآلهوسلم - فرمود: برای چه او وصی موسی بود؟ گفتم: برای اینکه او اعلم ایشان در این هنگام بود. پیامبر - صلیاللهعلیهوآلهوسلم - فرمود: پس همانا من وصی و موضع اسرار من و بهترین کسی که بعد از من باقی میماند و خواستههای مرا برآورده میکند و دین مرا برپا میدارد، علی ابن ابیطالب است.
این روایت متواتراً نقل شده است که پیامبر - صلیاللهعلیهوآلهوسلم - زمانی که به قصد
غزوات مدینه و مرکز حکومتی
مسلمین را ترک میفرمود، علی - علیهالسلام - را بهعنوان جانشین در مدینه قرار میدادند. در این خصوص صحیح بخاری در کتاب بدء الخلق در باب غزوه تبوک به سند خود از مصعب بن سعد روایت میکند: «أن رسولالله - صلیاللهعلیهوآلهوسلم - خرج الی تبوک واستخلف علیاً - علیهالسلام - فقال: أتخلفنی فی الصبیان والنساء ؟ قال: الا ترضی ان تکون منی بمنزلة هارون من موسی إلا أنه لا نبی بعدی»
ترجمه: همانا پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآلهوسلم ـ خارج شد از مدینه برای شرکت در غزوه تبوک و علی ـ علیهالسلام ـ را بهعنوان جانشین تعیین نمود، پس فرمود: آیا جانشین من در مدینه برای بچهها و زنان میشوی؟ آیا رضایت میدهی که تو برای من به منزله
هارون برای
موسی - علیهالسلام - باشی که هنگام
خروج موسی، برادرش هارون جانشین وی بود. با این تفاوت که بعد از موسی پیامبران دیگر میآمدند؛ ولی بعد از من پیامبری نخواهد آمد و تو
وصی آخرین پیامبر هستی؟
صحیح ترمذی هم این روایت را به دو طریق نقل میکند: یکی از طریق سعید بن المسیب عن سعد أبیوقاص و دیگری از جابر بن عبدالله که پیامبر - صلیاللهعلیهوآلهوسلم - به علی ـ علیهالسلام ـ فرمود: «أنت منی بمنزلة هارون من موسی الا لا نبی بعدی».
این حدیث از قویترین ادله بر جانشینی علی ابن ابیطالب ـ علیهالسلام ـ است، و در تواتر آن بین علمای شیعه و علمای
اهلسنت اجماع وجود دارد. صحیح مسلم در کتاب فضائل الصحابه در باب فضائل علی ابن ابیطالب ـ علیهالسلام ـ به سند خود از یزید بن حیان روایت میکند، که من وحصین بن سبره وعمر بن مسلم نزد زید بن ارقم رفتیم پس حصین به او گفت: همانا ای زید تو پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآلهوسلم ـ را بسیار دیدهای و حدیثش را شنیدهای و در
غزوات همراه او شرکت داشتی و پشت سر او
نماز خواندی، برای ما بگو که از پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآلهوسلم ـ چه شنیدی؟ پس زید گفت: روزی که از
مکه برمیگشتیم در محلی به نام خم بین مکه و
مدینه درحالیکه خطبه میخواند و حمد و
ثنا بر خداوند مینمود و
موعظه میکرد، فرمود:
«ای مردم آگاه باشید، بهدرستی که من انسانی هسنم که گمان میرود که مرگم نزدیک باشد؛ پس باید
فرستاده پروردگار را
اجابت کرد و همانا من در میان شما دو شیء گرانبها باقی میگذارم: اول از آن دو کتاب خداست که در آن
هدایت و
نور میباشد؛ پس بگیرید کتاب خدا را و به آن تمسک جویید؛ زید میگوید: پس پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآلهوسلم ـ برانگیخت (مردم را) بهسوی کتاب خدا و آنها بهسوی آن
دعوت نمود؛ سپس فرمود: و دیگری اهلبیت من است که تذکر میدهم و یادآوری میکنم خدا را به شما در مورد اهلبیت خود، (این جمله را سه مرتبه تکرار فرمود). پس حصین از زید پرسید: اهلبیت پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآلهوسلم ـ چه کسانی هستند؟ آیا زنان پیامبر هم از اهلبیت او محسوب میشوند؟ گفت: زنان او از اهلبیت او محسوب میشوند؛ اما اهلبیت او کسانی هستند که بعد از او
صدقه بر آنان
حرام میباشد. حصین پرسید: ایشان چه کسانی هستند؟ زید گفت: آنان آلعلی - علیهالسلام - و آلعقیل و آلجعفر و آلعباس میباشند. حصین پرسید: صدقه بر تمام اینان حرام است؟ زید گفت: بله».
۸- ابن حجر هیثمی در کتاب الصواعق المحرقه همین مضامین را از پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآلهوسلم ـ میآورد که در مرضی که منجر به
فوت آن حضرت شده است، آنجا فرموده است.
این حدیث را بزرگان صحابه پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآلهوسلم ـ روایت کردهاند؛ مثل: علی علیهالسلام، ابیذر، جابر بن عبدالله انصاری، و زید بن أرقم، و أبی سعید الخدری و زید بن ثابت و حذیفه بن اسید الغفاری و...؛ که مناوی در فیض القدیر
وابن حجر هیثمی در الصواعق المحرقه،
بیشتر از بیست طریق برای این روایت نقل کردهاند که این خود دلیلی است بر
تواتر آن.
با رعایت
قراین قطعیه و
شواهد آشکار که در متن روایت پیچیده شده است، میتوان این روایت را در اعلی مراتب
قوت دانست؛ قراینی مثل: «انما انا بشر یوشک آن یأتی رسول ربی فاجیب» و «این تارک فیکم الثقلین او خلیفتین
او فانظروا کیف تخلفونی فیهما
او کیف تخلفونی فیکم الثقلین» یا قول پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم: «ولا تقدموهما فتهلکوا ولا تعلموهما فهم اعلم منکم»
دلالت بر این دارند که پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم، کتاب واهل بیت را جانشین خود قرار داده و امت را ترک کرده است، پس همانا
افضل و
اعلم از اهلبیت پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآلهوسلم ـ علی ـ علیهالسلام ـ میباشد. ابنحجر هیثمی در مورد این حدیث اینگونه میآورد.
رسول خدا ـ صلیاللهعلیهوآلهوسلم ـ قرآن و عترت خود را ثقلين ناميد: برای اينكه هر شیء نفيس و گرانبها و بزرگ مصون و در امان است، و اين دو (قرآن و عترت) هم اينچنين هستند؛ برای اينكه هركدام از آنها معدن علوم دين و اسرار و حكمتهای الهی و احكام شرعی هستند و به همين خاطر پيامبر ـ صلیاللهعلیهوآلهوسلم ـ بر پيروی و
تمسک و آموختن از آنها دستور فرمود و تحريك نمود؛ و فرمود:
حمد مخصوص خدايی است كه
حکمت را در
اهلبیت ما قرار داد.
از نظر عقلی نيز دلايل فراوانی وجود دارد كه پيامبر ـ صلیاللهعلیهوآلهوسلم ـ هرگز درباره جانشينی خود كوتاهی نمیكند تا زحمات چندين ساله او از بين برود و يا اگر پيامبر جانشين انتخاب نكرد، ديگران چرا درباره جانشينی پس از خود تصمیم گرفتند يا عمل آنها
خطا بوده يا اينكه آنها وصيت پيامبر را ترك كردند؛ پيامبر به
مصالح امت اسلام از همه داناتر بود؛ لذا آن حضرت جانشين انتخاب كرد نه يكی بلكه ۱۲
جانشین معصوم و انسان كامل.
سایت اندیشه قم