نگرانی ائمه
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: نگرانی ائمه، خوف،
تقوا، خشیت، خشوع،
شفاعت، طلب آمرزش.
پرسش: منظور امام سجاد ـ علیهالسلام ـ از فراز دعای ۳۱ صحیفه که با جمله (اللهم لا خفیر لی منک) شروع میشود، در بخشی از این دعا میفرمایند: پشیمانی من برای این است که کسی در آسمان و یا زمین برای من طلب آمرزش کند؟ این به چه معناست؟
پاسخ:
«اللَّهُمَّ لَا خَفِیرَ لِی مِنْکَ فَلْیَخْفُرْنِی عِزُّکَ، وَ لَا شَفِیعَ لِی إِلَیْکَ فَلْیَشْفَعْ لِی فَضْلُکَ، وَ قَدْ أَوْجَلَتْنِی خَطَایَایَ فَلْیُؤْمِنِّی عَفْوُکَ. فَمَا کُلُّ مَا نَطَقْتُ بِهِ عَنْ جَهْلٍ مِنِّی بِسُوءِ أَثَرِی، وَ لَا نِسْیَانٍ لِمَا سَبَقَ مِنْ ذَمِیمِ فِعْلِی، لَکِنْ لِتَسْمَعَ سَمَاؤُکَ وَ مَنْ فِیهَا وَ أَرْضُکَ وَ مَنْ عَلَیْهَا مَا أَظْهَرْتُ لَکَ مِنَ النَّدَمِ، وَ لَجَأْتُ إِلَیْکَ فِیهِ مِنَ التَّوْبَةِ. فَلَعَلَّ بَعْضَهُمْ بِرَحْمَتِکَ یَرْحَمُنِی لِسُوءِ مَوْقِفِی، أَوْ تُدْرِکُهُ الرِّقَّةُ عَلَیَّ لِسُوءِ حَالِی فَیَنَالَنِی مِنْهُ بِدَعْوَةٍ هِیَ أَسْمَعُ لَدَیْکَ مِنْ دُعَائِی، أَوْ شَفَاعَةٍ أَوْکَدُ عِنْدَکَ مِنْ شَفَاعَتِی تَکُونُ بِهَا نَجَاتِی مِنْ غَضَبِکَ وَ فَوْزَتِی بِرِضَاکَ».
ترجمه این فراز از دعای ۳۱
امام سجاد علیهالسلام چنین است:
«خدایا! از کیفرت برایم حمایت کنندهای نیست؛ پس باید
عزت و تواناییت حمایتم کند، و برایم در پیشگاه تو شفیعی نیست؛ باید احسانت شفیعم شود، و گناهانم مرا ترسانده؛
عفو تو است که باید مرا امان دهد. پس آنچه به
زبان آوردم، از باب نادانیم نسبت به کردار زشتم، و از روی فراموشی در مورد
عمل بر گذشتهام نیست؛ بلکه برای آن است که آسمانت و هر که در آن است، و زمینت و هر که روی آن است، صدای ندامتی که برای تو
آشکار کردم، و فریاد توبهای که در سایه آن به تو پناه بردم، بشنوند تا مگر برخی از آنان به خاطر رحمتت بر بدی وضعم رحم کنند، یا رقت بر من به سبب بدی حالم او را دریابد، تا از جانب خود دعایی به من کند، که از دعای خود من، نزد تو به اجابت نزدیکتر باشد، یا از طرف او شفاعتی به من برسد، که از شفاعت من استوارتر جلوه کند؛ شفاعتی که نجاتم از خشمت، و دستیابیم به خشنودیت به آن باشد».
اما در پاسخ پرسش مطرح شده در مورد این جمله امام سجاد: «پشیمانی من برای این است که کسی در
آسمان و یا
زمین برای من طلب آمرزش کند»، باید گفت:
اولیای الهی، آنان که در
بندگی و طاعت، در
عبادت و خدمت، از جسم و جان مایه میگذارند، و شوقی جز رسیدن به وصال محبوب، و همتی جز به دست آوردن رضای دوست در وجودشان نیست؛ درعینحال در دلشان این نگرانی وجود دارد که مبادا لحظهای اعراض از
حق و یا دچار شدن به فراق محبوب، گریبان جانشان را بگیرد؛ اینان اعراض از دوست را سختترین و بدترین و شکنندهترین بلا میدانند، و فراق دوست را در سوزندگی، شدیدتر از
آتش جهنم حساب میکنند.
اینان وقتی از نگرانی نجات پیدا میکنند که به وصال دوست برسند و شاهد لقای معشوق را در آغوش جان بگیرند.
گفتنی است،
تقوا که همان نیروی حفظ نفس و خود نگهداری از بیپروایی در مسئله
گناه است، طبعاً ملازم با نوعی بیم و هراس میباشد؛ و قهراً آدمی را از افتادن در گناه باز میدارد.
این حال خوف و نگرانی از عواقب طغیان بر خدا، ممکن است در ابتدای امر از تصور کیفرهای اخروی و یا عوامل دیگر از جهات اخلاقی و اجتماعی در
انسان به وجود آید، ولی کمکم بر اثر اشتداد درجه
عرفان به
مقام ربوبیت و آشنایی بیشتر با کانون عز و جلال حضرت حق، آن حال خوف و نگرانی از آینده کار، تبدیل به حال خشیت و خشوع
روح از درک ابهت خدای قهار میگردد، و انسان آگاه هرچند بیگناه را هم میلرزاند: «
انَّما یَخْشَی اللَّهَ مِنْ عَبادِهِ الْعُلَماءُ»؛
از بندگان خدا فقط دانشمندان از او میترسند.
قرآن در وصف
پیامبران الهی میفرماید:
«
الَّذینَ یُبَلِّغُونَ رِسالاتِ اللَّهِ وَ یَخْشَوْنَهُ وَ لایَخْشَوْنَ احَداً الَّا اللَّهَ»؛
آنان که در این پهنه هستی به جلال و جمالی که فوق آن متصور نیست پی بردهاند، و ناچیزی خویش و جمله موجودات را در جنب آن عظمت بیپایان درک کردهاند، دلی سرشار از خشیت و انکسار دارند، و قلبی مرعوب از سطوت ذوالجلال.
«
اذا ذُکِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَ اذا تُلِیَتْ عَلَیْهِمْ آیاتُهُ زادَتْهُمْ ایماناً»؛
و هر وقت
یاد خدا به میان آید، دلهاشان ترسان گردد، و هر وقت آیات خدا بر آنان تلاوت شود، ایمانشان را افزون سازد.
و اینان هستند که یک
تذکر از
انبیا و یک اشاره از اولیای خدا، چنان تکانی بر روحشان میافکند که گاه از شدت ارتعاش، قالب تهی میکنند؛ چنانکه آن مرد بیدار دل به نام «همّام»
از شنیدن اوصاف اهل تقوا از زبان امیر مؤمنان ـ علیهالسلام ـ فریادی کشید و جان داد. آنگاه امام فرمود؛
اگر در
روایات آمده است که امام عارفان علی ـ علیهالسلام ـ به هنگام
نماز ـ بهویژه در حال خلوت با حضرت معبود ـ در دل شب بدنش میلرزید و انقلابی عجیب بر روح مقدسش عارض میگردید و گاهی از حال میرفت، این نه آن خوف و نگرانی از تقصیر در انجام وظایف، و ترس از مجازاتهای خداوند در روز محشر و حساب بود،
بلکه این همان حال خشیت و انکسار یک دل آگاه از عظمت بینهایت در بینهایت است که خود و تمام ماسوا را مستهلک در پرتو آن تجلیات قاهره میدید و از خود بیخود میشد.
در نتیجه همانگونه که بیان شد، اولیای خدا به
یقین دل در گرو حضرت دوست دارند؛ اما درعینحال در دلشان این نگرانی وجود دارد که مبادا لحظهای اعراض از حق و
غفلت، گریبان جانشان را بگیرد که این برایشان دردناکتر از آتش جهنم به حساب میآید.
امام علیهالسلام میخواهد بفرماید اگرچه یقین دارم تنها پناهگاه و شفیع گناهکاران و نیازمندان توایی، و تمام امیدم به تو است. اما آنچه را که بر زبان میآورم، ازآنرو است که آسمان و آسمانیان، و زمین و زمینیان، فریاد ندامتم را بشنوند تا شاید برخی از آنان از جانب خود دعایی در حق من کنند، که از دعای خود من، نزد تو به اجابت نزدیکتر باشد، یا از طرف او شفاعتی به من برسد، که از شفاعت من استوارتر جلوه کند.
گفتنی است؛ اگر چه امام مصون از خطا و
گناه است، اما این مصونیت در سایه همین خودسازیها و مناجاتها دستیافتنی شد و اگر امام میفرماید کسی در آسمان و زمین صدای مرا بشنود که نزد تو عزیزتر از من باشد، شاید منظور امام سجاد ـ علیهالسلام ـ
پیامبر صلیاللهعلیهوآله،
امام علی،
حضرت فاطمه،
امام حسن و
امام حسین علیهمالسلام باشند که آنها برای حضرتش
شفاعت کنند که به یقین آن بزرگواران در نظر حضرت سجاد ـ علیهالسلام ـ پیش خدای متعال مقام برتری دارند، و یا منظور حاملان عرش باشند که یکی از وظایفشان
دعا در حق
مؤمنان است.
و این هیچ منافاتی با مقام
عصمت ندارد.
پایگاه اسلام کوئست.