ناسخ شرایع
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: ناسخ شرایع، نسخ ادیان، شریعت،
قرآن مجید، توحید، انبیای گذشته، ایمان.
پرسش: در میان مسلمانان شایع است که قرآن کتابهای گذشته را
نسخ کرده است؛ درحالیکه اولاً به گفته انجیل متی، ادیان برای نقض همدیگر نیامدهاند. ثانیاً جوهر عقیده اهل کتاب و قرآن یکی و آن توحید است و امکان نسخ آن در قرآن نیست. ثالثاً قرآن علاوه بر تصدیق آن کتب در آیة ۸۹ سورة بقره به ایمان آوردن به آنها در آیه ۱۲۶ سورة نساء امر کرده است، با این حال چهگونه ممکن است انبیای گذشته با قرآن نسخ شده باشد؟
پاسخ:
در سؤال فوق تلاش شده که صحت پیروی از شرایع گذشته (مثل مسیحیت و یهودیت) از نظر قرآن اثبات شود. بدین صورت که نسخ آنها توسط قرآن به معنی بیارزش و باطل بودن آنها گرفته شده است؛ آنگاه با یادآوری اشتراک تمام شرایع آسمانی در
توحید، و با اشاره به آیة تصدیق آنها و آیة امر به ایمان آنها، نسخ شرایع انبیای قبل از پیامبر خاتم ـ صلیاللهعلیهوآله ـ غیر ممکن وانمود شده است که نتیجه طبیعی آن صحت پیروی از شرایع گذشته در این زمان میباشد.
ولی
حق این است که قرآن (اسلام) ناسخ شرایع
انبیای گذشته میباشد و این مطلب ارتباطی با نسخ توحید ندارد و آن را نفی نمیکند و نیز منافاتی با تصدیق آنها و امر به ایمان آوردن به آنها ندارد. این مدعا با توجه به مطالب زیر روشن میگردد:
معنی ناسخ بودن آیین اسلام نسبت به آیینهای دیگر، کامل و جامع بودن آن در برابر آیینهای پیشین این نیست که آیینهای پیشین از اصل و ریشه باطل و یا نادرست و یا ناقص و نارسا بودهاند؛ زیرا آیینی که از طرف خداوند دانا برای هدایت گروهی از بشر فرو فرستاده میشود هرگز نمیتواند ناقص و نادرست باشد؛ بلکه هرکدام از این آیینها در جای خود و عصر خویش صحیح و رسا بودند و برای رسانیدن بشر آن عصر، به هدفی که شایستگی آن را داشته است کافی و رسا بودهاند؛ ولی برای بشر تکامل یافته، بشری که میتواند قلههای بلندتری از کمالات مادی و معنوی را تسخیر کند باید فکر دیگری کرد و راه دیگری در
اختیار او گذاشت تا بتواند با پیمودن این راه به قلههای بلند دست یابد و از کسب کمالات بلندتری که برای آنها شایستگی دارد بازنماند. به همین دلیل ادیان آسمانی یکی پس از دیگر، برای تربیت انسان، در مراحل مختلف نازل شده تا به آیین اسلام که
دین کامل و تمام میباشد رسیده است.
دین همة انبیا مانند دین خاتم انبیا، اسلام بوده و اگر تفاوتی در
ادیان گذشته وجود دارد در فروعات جزئی، به نام
شریعت و منهاج است؛ چنانکه قرآن میفرماید:
«
لِکُلٍّ جَعَلْنا مِنْکُمْ شِرْعَةً وَ مِنْهاجاً»
وگرنه خطوط کلی
دین که اسلام باشد، ثابت است: «
إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ».
همه انبیا مردم را به اسلام (تسلیم در برابر فرمان خدا) دعوت کردهاند؛ چون
اسلام «عندالله» است و هرچه «عندالله» باشد، از دگرگونی و زوال مصون است:«
ما عِنْدَکُمْ یَنْفَدُ وَ ما عِنْدَ اللَّهِ باقٍ ».
پس اسلام امر باقی و ثابت است. قهراً خطوط کلی دین که مجموعه معارف اولیه و قوانین عامه الهی باشد، ثابت و لایتغیر است؛ لذا عنوان دین الهی تعددپذیر نبوده و تثنیه و جمع در آن روا نیست؛ چون دین همه انبیای اسلام است، هر پیامبری که به رسالت مبعوث شد، رهآورد پیامبر پیشین را تصدیق کرد؛ وقتی نوبت به
قرآن کریم رسید، هم رهآورد انبیای پیشین را تصدیق کرد و هم هیمنه و سیطره خود را بر همه آنها اعلام داشته: «
مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ الْکِتابِ وَ مُهَیْمِناً عَلَیْهِ»
البته این تصدیق و هیمنه مقتضای
خاتمیت خاتم انبیا ـ صلیاللهعلیهوآله ـ است.
آنچه گذشت، روشن شد که دین همه
انبیا علیهمالسلام اسلام است. بنابراین توحید، نبوت و
معاد از اصول مسلم همه آنهاست و نسخ آنها در قرآن، کاملاً بیمعناست و نیز نسخ شامل اصل احکامی کلی مشترک نمیگردد؛ چنانکه قرآن اصل
روزه را بین همه شرایع مشترک میداند.
بنابراین تنها بعضی احکام فرعی و جزئی آنها قابل نسخ میباشد که این مسئله در مورد احکام شریعت خاتم ـ صلیاللهعلیهوآله ـ نیز (مانند تغییر قبله) اتفاق افتاده است.
«نسخ مانند نسخههای طبیبی است که با شرایط و احوال مریض تغییر پیدا میکند. نسخه دیروز در جای خود مفید و نسخه امروز نیز در جای خود مفید است. لذا
خداوند میفرماید:«
ما نَنْسَخْ مِنْ آیَةٍ أَوْ نُنْسِها نَأْتِ بِخَیْرٍ مِنْها أَوْ مِثْلِها»
هرگونه نسخ که صورت میگیرد هر یک در جای خود درست بوده و نسبت به شرایط، رعایت اصلح شده است.
به عبارت دیگر
هدف از نسخ، تکامل در روش
تربیت بندگان میباشد چنانکه در
انجیل متی آمده است: «گمان مکنید که من آمدهام از هم بپاشم و برطرف کنم ناموس یا شریعت پیغمبران را؛ نیامدهام از برای از هم پاشیدن؛ بلکه آمدهام برای آنکه کامل کنم ناموس را».
پیروی از شرایع انبیا قبل از
حضرت محمد صلیاللهعلیهوآله، برای مردم همان زمان لازم بوده است؛ اما اکنون با وجود کاملترین شریعت (اسلام)، قرآن پیروی از شرایع دیگر (مانند
مسیحیت و
یهودیت) را جایز نمیداند؛ زیرا:
قرآن با اعتقاد به عقاید ناصحیح مانند: پسر
خدا دانستن عزیر توسط یهودیان
و پسر خدا دانستن عیسی ـ علیهالسلام ـ توسط مسیحیان،
از همه آنان میخواهد به شریعت حضرت
محمد صلیاللهعلیهوآله بگروند.
قرآن صریحاً میفرماید: «
وَ مَنْ یَبْتَغِ غَیْرَ الْإِسْلامِ دِیناً فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْهُ»؛ «و هرکس جز اسلام آیینی برای خود انتخاب کند، از او پذیرفته نخواهد شد».
اگر پیروی از آن آیینها اکنون نزد قرآن جایز بود، چهگونه پیامبران ـ صلیاللهعلیهوآله ـ نامه به سران کشورها نوشتند و آنها را دعوت به اسلام نمودند و نیز چهگونه با
اهل کتاب گاهی مانند جنگ خیبر به
جنگ پرداختند.
جریان نبوت، جریان واحدی است و از سوی خدا برای
هدایت بشر آمده است. بنابراین
مسلمان باید همة آنها را تصدیق کند؛ چنانکه قرآن آنها را در آیة ۸۹
سوره بقره تصدیق میکند و همچنین باید به همة آنها
ایمان داشته باشد؛ چنانکه قرآن در آیه ۱۳۶ سوره نساء به آن امر کرده است.
البته تصدیق و ایمان به تورات و انجیل و... چنانکه در سؤال فرض شده به معنی
عمل به دستورات آنها نیست؛ بلکه معنایش این است که معتقد باشیم آنچه برای مردم بنیاسرائیل در زمان حضرت
موسی علیهالسلام و
حضرت عیسی علیهالسلام لازم بوده در تورات و انجیل تحریف نشده که از طرف خدا نازل شده بودند، وجود داشته است و
سعادت آنان را تأمین میکردند و مردم آن زمان نیز موظف به عمل آنها بودهاند.
به هر
تقدیر نسخ به معنای پایان یافتن است نه به معنا ابطال.
۱. آیت الله محمدتقی، مصباح یزدی، راهشناسی، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، چ ۱، ۱۳۷۶، ص ۲۱۳ ـ ۲۳۵ و همو، راهنماشناسی، همان، ص ۳۵ ـ ۵۶.
۲. پاسخ به پرسشهای مذهبی، سبحانی، قم، چاپ امیرالمؤمنین، ۱۳۷۷، چ ۱، ص۱۱۳.
سایت اندیشه قم.