• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

معنای لا عدوی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



کلیدواژه: لاعدوی، واگیر، سرایت بیماری.

پرسش: مراد از کلمه «لا عدوی» در روایت «لاعدوی و لا طیرة و...» چیست و حال آن‌که شاهد امراض واگیر هستیم؟

پاسخ: ۱.لا عدوی نهی است نه تفی. بنابراین به بهداشت توصیه می‌کند؛ ۲. لا عدوی به معنی نفی، با روایات متعدد و با متن حدیث منافات دارد؛ ۳. این روایت مورد فتوای فقها نیست و سند آن ضعیف است؛ ۴. سرایت و واگیر بخشی از علت امراض است. نه اولین مریض منشا مریضی‌اش واگیر است و نه همه سالم‌هایی که در معرض واگیری‌اند؛ پس باید توجه داشت که صحت و مرض از مقدرات الهی است و برای پیش‌گیری و هم مداوای امراض واگیردار، توبه و استغفار کرده، به خدای سبحان پناه برد.



در ابتدا به متن و ترجمه روایت اشاره می‌شود:
اخبرنا نضر بن قرواش الجمال قال: سالت اباعبدالله (علیه‌السلام) عن الجِمال یکون بها الجرب اعزلها من ابلی مخافة ان یُعدیها جربها؛ و الدابة ربما صفرتُ لها حتی تشرب الماء فقال ابوعبدالله (علیه‌السلام):
ان اعرابی اتی رسول الله (صلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم) فقال: یا رسول الله انی اصیب الشاة و البقرة و الناقة بالثمن الیسیر و بها جرب فاَکره شرائها مخافة ان یعدی ذلک الجرب ابلی و غنمی؟
فقال له رسول الله (صلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم): یا اعرابی فمن اعدی الاول، ثم قال رسول الله (صلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم): لا عدوی و لا طیرة و لاهامة و لا شوم و لاصفر و لا رضاع بعد فصال و لا تعرّب بعد هجرة و لاصمت یوما الی اللیل و لاطلاق قبل نکاح و لاعتق قبل ملکٍ و لایُتمَ بعد ادراک.


نضر به قرواش شتردار می‌گوید: از امام صادق (علیه‌السلام) درباره شتری که جرب (بیماری پوستی جرب پیدا شدن دمل‌های ریز و همراه با خارش شدید است. المنجد، ماده جرب.) دارد، پرسیدم که آیا او را از شترانم جدا کنم، از ترس سرایت جرب آن، و نیز از سوت زدن برای حیوان برای این‌که آب بیاشامد، سؤال کردم.
فرمود: یک بادیه‌نشین نزد رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) آمد و عرض کرد: یا رسول الله! من به گوسفند و گاو و شتر ارزان قیمت برمی‌خورم که به «جرب» مبتلاست، خوشم نمی‌آید که آن را بخرم، مبادا جربش به شتر و گوسفندم سرایت کند.
پیامبر خدا (صلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم) به او فرمود: پس، چه کسی اوّلی را مبتلا کرد؟
سپس فرمود: نه سرایت، نه فال بد، نه فال پرنده شب، نه سوت زدن، نه شیرخوارگی بعد از فصال و از شیر گرفتن، نه تعرّب بعد از هجرت و ایمان، نه روزه سکوت از روز تا شب، نه طلاق قبل از ازدواج، نه آزادی پیش از بردگی و نه یتیمی بعد از بلوغ [در اسلام تشریع نشده است].


همان‌طور که اشاره شد، عدوی مثل تقوی اسم مصدر «اعداء» است و به معنی «واگرفتن» و «سرایت بیماری از دیگری به فرد» است.
[۲] ابن اثیر، مبارک، ابوالسعادات مجدالدین، نهایة اللغه، ماده عدو.



آن‌چه که از روایت مورد ذکر در نفی عدوی فهمیده می‌شود، این است که نفی پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) از «عدوی» و امثال آن نهی است، آن هم نهی مولوی و تشریعی (یعنی‌ از واگیر دوری کنید، از تطیّر و فال بد دوری کنید، از فال زدن به پرنده شب یا جغد خودداری کنید)، نه نهی ارشادی و تکوینی (تا معنا چنین باشد: واگیر واقعیت ندارد، تطیّر واقعیت ندارد و...).


روایت دیگری در همین موضوع فهم فوق را تأیید می‌کند: «لا یوردّن ذوعاهة علی مُصحّ؛ مریض را بر سالم وارد نکنند».

۵.۱ - شاهد بر روایت

شاهدی که در خود این روایت است گذشته از مناسبت حکم و موضوع، سیاق روایت است: «نه واگیر، نه فال بد، نه فال به پرنده شب، نه بدشگونی، نه شیرخوارگی بعد از غذاخوارگی و از شیر گرفتن، نه تعرّب و جاهلیت بعد از هجرت و ایمان، نه روز سکوت تا شام و نه طلاق قبل از ازدواج و نه آزادی قبل از بردگی و نه یتیمی بعد از بلوغ».


به طور نمونه، واضح است که تطیّر در نگاه عرف با وجود هم‌زمانی فال و اتفاق تأثیر روانی دارد و چون تأثیر دارد، از آن نهی شده است. (در برخی روایات، روحیه تطیّر را چیزی می‌داند که پیامبران هم از آن در امان نیستند).


بقیه موارد هم چنین است. بنابراین مسئله سرایت، در مورد بیماری امکان دارد؛ پس نهی از آن صحیح است.


بلی، ممکن است نحوه سؤال اعرابی در همین روایت و جواب رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) و نقل این گفت‌وگو توسط حضرت صادق (علیه‌السلام) باعث شود که گمان ببریم مفهوم روایت غیر از این است:
اعرابی می‌پرسد: به گاو و گوسفند ارزان برخورد کردم که مبتلا به جرب (کچلی) بود. از خریدش خوشم نیامد، مبادا شتر و گوسفندانم مبتلا شود. پیامبر (صلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم) در جواب فرمود: ‌ای اعرابی! پس چه کسی مرض را به جان اولین گوسفند ‌انداخته است؟


اما توجیهی که محدثان شیعه و سنی در این باره دارند، جواب این توهم را می‌دهد:
می‌گویند: «اعراب جاهلی گمان می‌کردند بیماری خود به خود گسترش می‌یابد، در حالی که سرایت بدون مشیت خدای تعالی امکان ندارد».
پس از این روایت و از مبانی عقیدتی ما، سرایت نکردن بدون اذن و مشیت خدای تعالی فهمیده می‌شود نه مطلق عدم سرایت. به تعبیر دیگر، این روایت نمی‌گوید که خدا مرض مسری در بین امراض قرار نداده است؛ بلکه می‌فرماید: مریضی مسری بدون اذن خدا تأثیر نمی‌گذارد.


با چشم‌پوشی از مطالب فوق ممکن است در این‌جا به آن‌چه درباره حدیث «رفع» گفته‌اند، قائل شد. علما درباره این‌که متعلق «رفع» و چیزی که خدای متعال زحمت و تکلفش را از دوش امت برداشته و کار را بر آنان آسان کرده، چیست، (حدیث رفع: رفع عن امتی تسع خصال الخطا و النسیان و مالا یعلمون و ...؛ از امت من نه چیز برداشته شده است: خطا، فرموشی، آن‌چه نمی‌دانند و...) گفته‌اند: خدای متعال لطف فرموده، منت گذاشته و باری را برداشته است و این بار آثار وضعی تکلیفی اعمال است، حکم و اثر شرعی را از مورد خطا و نسیان و جهل و ... برداشته است؛ یعنی ‌احکامی که بر انسان متعهد و آگاه و هوشیار لازم است، بر آن‌ها بار نمی‌شود.


در این‌جا هم می‌توان گفت که آثار وضعی ـ تکلیفی امراض مسری بر بیمار واگیردار، گردن‌گیر نمی‌شود.اگر چنین مریضی، بدون تعمد و تقصیر، مریضی‌اش به دیگری منتقل شد، مسئولیت شرعی بر عهده او نیست.
البته واضح است که این ادعا در صورتی تمام است که دلیل، قابل قبول، و روایت، صحیح، و حجت، تمام باشد.


با تفصیلی که گذشت سند این روایت ضعیف است؛ به ویژه که این روایت در کتب عامه وارد شده است و با روایت‌های دیگر باب (موضوع امراض مسری)، بنا بر فهمی که در سؤال آمده است، معارضه دارد. بنابراین بر فرض صحت صدور و نقل صحیح از امام صادق (علیه‌السلام) بر تقیه قابل حمل است.


دو نفر از علمای شیعه تصریح در کذب بودن این روایت دارند (در این روایت، یکی از روات، ابوهریره است. (این مطالب را در زیر عنان شمارش اکاذیب ابی‌هریره آورده‌اند)، ‌با روایات فرار از امراض مسری تعارض دارد، با سیره مسلمانان در فرار از بیماری‌های واگیر منافات دارد). (لذا، نوع محدثان دست به توجیه زده‌اند).


۱. لا عدوی نهی است نه تفی.بنابراین به بهداشت توصیه می‌کند؛
۲. لا عدوی به معنی نفی، با روایات متعدد و با متن حدیث منافات دارد؛
۳. این روایت مورد فتوای فقها نیست و سند آن ضعیف است؛
۴. سرایت و واگیر بخشی از علت امراض است. نه اولین مریض منشأ مریضی‌اش واگیر است و نه همه سالم‌هایی که در معرض واگیری‌اند؛ پس باید توجه داشت که صحت و مرض از مقدرات الهی است و برای پیش‌گیری و هم مداوای امراض واگیردار، توبه و استغفار کرده، به خدای سبحان پناه برد.


۱. بحارالانوار، علامه محمدباقر مجلسی، ج۵۵، ص۳۱۸ و ج۶۱، ص۱۷۹، چاپ بیروت.
۲. کافی، محمد بن یعقوب کلینی، ج۸.ص۱۹۶، پاورقی آن به نقل از مرآة العقول، علامه مجلسی.


۱. طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، ماده عدا.    
۲. ابن اثیر، مبارک، ابوالسعادات مجدالدین، نهایة اللغه، ماده عدو.
۳. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۸، ص۱۹۶، اسلامیه.    
۴. حر عاملی، محمد بن حسن، وسایل الشیعه، ج۸، ص۳۷۱، اسلامیه.    
۵. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۵۵، ص۳۱۸، بیروت.    
۶. حر عاملی، محمد بن حسن، وسایل الشیعه، ج۸، ص۳۷۱، اسلامیه.    
۷. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۸، ص۱۹۶، اسلامیه.    
۸. حر عاملی، محمد بن حسن، وسایل الشیعه، ج۸، ص۳۷۱، اسلامیه.    
۹. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۶، ص۳۱۷.    
۱۰. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۸، ص۱۹۶، اسلامیه.    
۱۱. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۸، ص۱۰۸، اسلامیه.    
۱۲. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۸، ص۱۹۶، اسلامیه، پاورقی به نقل از مرآة العقول.    
۱۳. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۲، ص۴۶۲، اسلامیه.    
۱۴. خراسانی، محمدکاظم، کفایة الاصول، ص۳۳۹، آل البیت، ۱۴۱۷ق.    
۱۵. سید بن طاووس، ابوالقاسم، الطرایف، ص۲۱۲.    
۱۶. بیاضی عاملی، علی بن یونس، الصراط المستقیم، ج۳، ص۲۵۲ (با استفاده از لوح فشرده معجم فقهی).    
۱۷. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۸، ص۱۰۸، اسلامیه (روایت فرار از وباء).    




سایت ‌اندیشه قم، برگرفته از مقاله «معنای لا عدوی»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۶/۰۳/۲۴.    



جعبه ابزار