گاو
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: گاو، بنیاسرائیل، مقتول،
قربانی ، مجازات،
حکمت ، حضرت موسی.
پرسش: آیه ۶۶ تا ۷۳ سوره بقره
همه در رابطه با چگونگی گاو قربانی است که خداوند دستور ذبح آن را داده است. آیا رنگ، پیری، جوانی، چاقی، لاغری، این گاو برای خدا حائز اهمیت است؟ آیا خدا نمیتوانست کشته را بدون درخواست یک قربانی زنده کند؟ و آیا اگر این گاو زرد نبود، لاغر بود و پیر چه لطمهای به
قدرت خدا میزد؟ اصلاً چرا خدا باید تقاضای قربانی کند؟
پاسخ: اساساً از شخص حکیم کار
عبث و بیهوده سر نمیزند؛ ازاینرو
شیعه معتقد است تمام
احکام و افعال صادره از
شارع مقدس تابع مصالح و
مفاسد است؛ بنابراین حتماً در این امر (کشتن گاو) نیز حکمتی نهفته است؛ هرچند ما از آن مطلع نباشیم.
• چون بنیاسرائیل مدتی را در گاوپرستی به سر بردند، منظور این بود که با کشتن
گاو عظمت و بزرگی آنکه در گذشته معتقد بودند، از بین برود و آنچه در
نفس آنان درباره صلاحیت گاو برای
پرستش راه پیدا کرده بود، زایل گردد.
• افراد لجوج و خودخواه غالباً پرحرف و پرسؤالند و در برابر هر چیز بهانهجویی میکنند.
• قراین نشان میدهد که اصولاً آنها نه
معرفت کاملی نسبت به خداوند داشتند و نه نسبت به موقعیت موسی علیهالسلام، لذا بعد از همه این سؤالها گفتند:" حالا
حق را بیان کردی"! گویی هر چه قبل از آن بوده
باطل بوده است!. بههرحال هر قدر آنها سؤال کردند، خداوند هم تکلیف آنها را سختتر کرد؛ چراکه چنین افراد، مستحق چنان مجازاتی هستند.
• از طرفی، صاحب گاوی با این خصوصیات، مرد نیکوکاری بود و نسبت به پدر خویش احترام فراوان قائل میشد، در یکی از روزها که پدرش در خواب بود، معامله پرسودی برای او پیش آمد؛ ولی او بهخاطر اینکه پدرش خواب بود، از معامله صرف نظر کرد. خداوند به جبران این گذشت جوان،
معامله پرسود دیگری را برای او فراهم ساخت.
قبل از پرداختن به پرسش و پاسخ، بیان چند نکته ضروری به نظر میرسد.
از آنجایی که خداوند
حکیم است و اساساً از شخص حکیم کار عبث و بیهوده سر نمیزند، ازاینرو شیعه معتقد است تمام احکام و افعال صادره از
شارع مقدس تابع مصالح و مفاسد است.
بنابراین حتماً در این امر نیز حکمتی نهفته است؛ هرچند به دست انسانها نرسیده باشد.
با توجه به آیات و روایات به دست میآید که اساساً زیاد سؤال کردن (سؤالات غیر مربوط) کار پسندیدهای نیست؛ چهبسا مجازاتی به دنبال داشته باشد.
راوی (احمد بن محمد) میگوید:حضرت
امام رضا ـ علیهالسلام ـ برای من نوشت: شما چرا زیاد سؤال میکنید و نمیخواهید از کثرت سؤال دست بکشید، گروهی قبل از شما برای سؤالات زیاد هلاک و نابود شدند، خداوند متعال نیز فرمود:«
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَسْئَلُوا عَنْ أَشْیاء ».
برای زنده کردن کشته بنیاسرائیل حضرت موسی نخست صرفاً تقاضای گاو کرده بود، اما بعد از جدی نگرفتن مسئله از سوی بنیاسرائیل و بهانهگیری و پرسشهای پیدرپی و بیمورد مأمور به آوردن آن گاو مشخص شدند.
پیرامون آیاتی که در مورد کشتن
گاو و زنده کردن دختر مقتول نازل شده، سؤالات بسیاری وجود دارد که برخی از آنها در این سؤال مطرح شده و برخی نیز مطرح نشده که ما بهطور خلاصه اما نسبتاً جامع به آنها میپردازیم.
چرا خداوند بنیاسرائیل را مأمور کشتن گاو از میان حیوانات نمود و چه امتیازی برای گاو در این جهت موجود بود؟بنیاسرائیل چون سالیان دراز محکوم مصریان بودند، مانند هر قوم محکوم و زبون دیگران، خواه ناخواه اوهام و معتقدات مصریان بر آنها چیره شده بود. یکی از مقدسات مصریها گاو بود ـ گویا
احترام و تقدیس گاو در مصر مانند هند بیشتر در طبقه کشاورزان و دامداران شایع بود. چون بنیاسرائیل با این طبقه که اکثریت مردم آن سرزمین بودند
آمیزش داشتند، تقدیس و
پرستش گاو به تدریج در آنها آنچنان سرایت کرد که بیشتر آنان عقیده یگانهپرستی پدران خود را فراموش کردند ـ و چون
تقدیس گاو در میان این طبقات بوده، این عقیده در تاریخ به اندازه خدایان طبقات حاکمه مصر شهرت نیافته است. شاید پس از خروج از
مصر و زندگی طولانی در بیابان و
معاشرت با قبایل گاوپرست نیز در آنها مؤثر بوده. در هرجا و به هر طریق باشد، تقدیس گاو و گوساله در نفوس آنان ریشه داشته و محبت آن قلوبشان را فراگرفته بود؛ چنانکه در همین سوره (بقره) آیه ۸۸
به آن اشاره میکند:« و دلهای آنها، بر اثر کفرشان، با
محبت گوساله آمیخته شد». بنابراین اتخاذ گوساله پس از چند روز
غیبت موسی از جهت
غفلت و پیشآمد ناگهانی یا اغفال نبوده؛ بلکه منشأ آن علاقه و کشش باطنی آنها به چنین پرستشی بود. بنیاسرائیل که شعور درک
توحید خالص را نداشتند، حتماً باید برای خود معبود محدود و محسوسی برگزینند.
چون تقدیس و محبت غیر خداوند در حد پرستش، شعور فطری خداپرستی را پیوسته خفته و پنهان میدارد، اولین اقدام اصلاحی پیامبران برای بیدار کردن شعور و وجدانهای بشری
مبارزه منطقی و عملی با بتها و طاغوتها و برداشتن آنها از جلو راه پیشرفت
عقل بشری بوده است.
با توجه به این حقیقت دستور اجتماع عمومی
یهود برای کشتن گاو و به پا داشتن جشنی بهعنوان گاوکشی (یا عید خون) دستور مستقلی بوده که باید همه گاوی را در میان گذارند و در خرید و کشتنش شریک شوند و آن را ذبح کنند. این گاوکشی برای
قربانی یا قصابی نبوده؛ بلکه تا با این خاطره، تقدیس و پرستش آن از خاطرها برود و اثر این اجتماع عمومی در نفوس کوچک و بزرگ باقی بماند، این روش پیامبران بزرگ و اولین قدم برای اصلاح و احیای نفوس است؛ ازاینرو
حضرت موسی ـ علیهالسلام ـ گوساله طلایی ساخته شده توسط سامری را خورد کرد و آتش زد و خاکسترش را به آب و باد داد؛ ولی صورتهای اصلی آن همیشه در میان آنها میزیست و محبتش در دلهای آنان جای داشت و آثار پرستش و تقدیس آن در
اعمال و انحرافهای آنان آشکار بود.
پیشآمد قتلی که همگی بنیاسرائیل را تکان داد و سر و صدایی راه انداخت گویا به موسی فرصتی داد که این دستور را با آنکه اجرایش بر یهود بسی سنگین بود اعلام نماید، اعتراض و سؤالات گوناگون همه برای همین بود که شاید انجامش متوقف شود.
بنابراین چون بنیاسرائیل در زمان گذشته گاوپرست بودند، منظور این بود که با کشتن گاو عظمت و بزرگی آنکه در گذشته معتقد بودند از بین برود و آنچه در نفس آنان درباره صلاحیت گاو برای پرستش راه پیدا کرده بود، زایل گردد.
چرا خداوند مقتول را با کشتن موجود زنده دیگری، حیات دوباره بخشید؟اساساً در پیشگاه قدرت لایتناهی خداوند فرقی بین این موارد نیست؛ زیرا بدیهی است که اگر اراده خداوند برای ایجاد شیئی به چیزی تعلق بگیرد، آن ایجاد خواهد شد؛ «
إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَیْئاً أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُون ».
اما همانطوری که گفتیم
احکام الاهی تابع مصالح و مفاسد میباشد؛ ازاینرو برخی در پاسخ به این سؤال گفتند:برای اینکه بهتر و بیشتر
قدرت کامله خداوندی روشن گردد و اختراع چیزی را از راه ضدش به آنان بنمایاند.
آیا اگر این گاو زرد نبود، لاغر بود و پیر چه لطمهای به قدرت خدا میزد؟بدون شک" سؤال" کلید حل مشکلات و برطرف ساختن
جهل و نادانی است؛ اما مانند هر چیز اگر از حد و معیار خود
تجاوز کند و یا بیمورد انجام گیرد، دلیل انحراف و موجب زیان است؛ همانگونه که نمونهاش را در این داستان مشاهده کردیم.
بنیاسرائیل مأمور بودند گاوی را ذبح کنند، بدون
شک اگر قید و شرط خاصی میداشت، تأخیر بیان از وقت
حاجت ممکن نبود و خداوند حکیم در همان لحظه که به آنها امر کرد، بیان میفرمود؛ بنابراین وظیفه آنها در این زمینه قید و شرطی نداشته و لذا" بقره" بهصورت" نکره" در اینجا ذکر شده است.
ولی آنها بیاعتنا به این اصل مسلم، شروع به سؤالات گوناگون کردند، شاید برای اینکه میخواستند حقیقت، لوث گردد و قاتل معلوم نشود و این اختلاف همچنان میان بنیاسرائیل ادامه یابد، جمله "
فَذَبَحُوها وَ ما کادُوا یَفْعَلُونَ "
نیز اشاره به همین معناست؛ میگوید: آنها گاو را
ذبح کردند؛ ولی نمیخواستند این کار انجام گیرد!
از ذیل آیه ۷۲ همین
داستان نیز استفاده میشود که لا اقل گروهی از آنها
قاتل را میشناختند و از اصل جریان مطلع بودند و شاید این قتل بر طبق توطئه قبلی میان آنها صورت گرفته بود؛ اما کتمان میکردند؛ زیرا در ذیل همین آیه میخوانیم:"
وَ اللَّهُ مُخْرِجٌ ما کُنْتُمْ تَکْتُمُونَ "؛
خداوند آنچه را شما پنهان میدارید، آشکار و برملا میسازد".
از این گذشته افراد لجوج و خودخواه غالباً پرحرف و پرسؤالند و در برابر هر چیز بهانهجویی میکنند.
قراین نشان میدهد که اصولاً آنها نه
معرفت کاملی نسبت به خداوند داشتند و نه نسبت به موقعیت موسی علیهالسلام، لذا بعد از همه این سؤالها گفتند: "
الْآنَ جِئْتَ بِالْحَقِّ "؛ حالا
حق را بیان کردی!
گویی هرچه قبل از آن بوده
باطل بوده است!
بههرحال هرقدر آنها سؤال کردند، خداوند هم تکلیف آنها را سختتر کرد؛ چراکه چنین افراد، مستحق چنان مجازاتی هستند؛
لذا در روایات میخوانیم که در هر مورد خداوند
سکوت کرده، پرسش و سؤال نکنید؛ چون بیگمان در آن حکمتی بوده است
و لذا در روایتی از
امام علی بن موسی الرضا ـ علیهالسلام ـ چنین آمده اگر آنها در همان آغاز، هر ماده گاوی انتخاب کرده و سر بریده بودند، کافی بود؛ "
ولکن شدوا فشدد اللَّه علیهم" ؛" آنها سختگیری کردند، خداوند هم بر آنها سخت گرفت".
این همه اوصاف برای چه بود؟مفسران در اینجا یادآور میشوند که این گاو در آن محیط منحصر به فرد بوده است و بنیاسرائیل آن را به قیمت بسیار گزافی خریدند.
میگویند صاحب این گاو مرد نیکوکاری بود و نسبت به پدر خویش احترام فراوان قائل میشد، در یکی از روزها که پدرش در خواب بود،
معامله پرسودی برای او پیش آمد؛ ولی او بهخاطر اینکه پدرش ناراحت نشود، حاضر نشد وی را بیدار سازد و کلید
صندوق را از او بگیرد؛ در نتیجه از معامله صرف نظر کرد.
و به قول بعضی از مفسران" فروشنده حاضر میشود آن جنس را به هفتاد هزار بفروشد، به این شرط که نقد بپردازد و پرداختن
پول نقد منوط به این بوده است که پدر را بیدار کند و کلید صندوقها را از او بگیرد؛ ولی جوان مزبور حاضر میگردد که به هشتاد هزار بخرد؛ ولی پول را پس از بیداری پدر بپردازد! بالاخره معامله انجام نشد.
خداوند به جبران این
گذشت جوان، معامله پرسود دیگری را برای او فراهم میسازد.
بعضی از مفسران نیز میگویند: پدر پس از بیدار شدن از ماجرا آگاه میشود و گاو مزبور را به پاداش این
عمل به پسر خود میبخشد که سر انجام آن سود فراوان را برای او به بار میآورد.
پیامبر اسلام در این مورد میفرماید:انظروا الی البر ما بلغ بأهله:" نیکی را بنگرید که با نیکوکار چه میکند؟!"
پایگاه اسلام کوئست.