لعن خلفا
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
پرسش: علت
لعن بر
خلفا چیست؟
در رابطه با پرسش حضرت عالی عرض می شود:
اگر باید با
اولیای خدا دوستى کرد، با
دشمنان خدا هم باید دشمنى کرد. این
فطرت انسانی است و عامل
تکامل و
سعادت انسانى است. اگر «دشمنى» با دشمنان خدا نباشد، به تدریج رفته رفته، رفتار
انسان با آنها دوستانه مىشود و در اثر
معاشرت، رفتار آنها را مىپذیرد و حرفهاى آنان را قبول مىکند. کم کم
شیطان دیگرى مثل آنها مىشود.
به عبارت دیگر، دشمنى با دشمنان،
سیستمی دفاعی در مقابل ضررها و خطرها ایجاد مىکند. بدن انسان همان گونه که عامل جاذبهاى دارد که مواد مفید را جذب مىکند، یک سیستم دفاعى نیز دارد که
سموم و میکربها را دفع مىکند. این سیستم با میکرب مبارزه مىکند و آنها را مىکشد. کار گلبولهاى سفید همین است. اگر سیستم دفاعى بدن ضعیف شد، میکربها
رشد مىکنند. رشد میکربها به بیمارى انسان منجر مىشود و انسان بیمار ممکن است با
مرگ رو به رو شود.
اگر بگوییم ورود میکرب به بدن ایرادى ندارد به میکرب خوش آمد گفته و بگوییم
مهمان هستید احترامتان
واجب است آیا در این صورت بدن
سالم میماند؟
باید میکرب را از بین برد. این
سنت الهی است. این
تدبیر و
حکمت الهى است که براى هر موجود زندهاى، دو سیستم در نظر گرفته است: یک سیستم براى جذب و دیگرى سیستم دفع. همان طور که جذب مواد مورد نیاز، براى رشد هر موجود زنده اى لازم است، دفع سموم و مواد مضر از بدن هم لازم است. اگر انسان سموم را دفع نکند، نمىتواند به
حیات خود ادامه دهد.
موجودات زنده قوه دافعه دارند. این قوه دافعه به خصوص در
حیوانات و انسان همین نقش را ایفا مىکند. در
روح انسان نیز باید چنین
استعدادی وجود داشته باشد. باید یک عامل
جاذبه روانی داشته باشیم تا از کسانى که براى ما مفید هستند، خوشمان بیاید، دوستشان بداریم، به آنها نزدیک شویم. از آنان
علم،
کمال،
ادب،
معرفت و
اخلاق فرا بگیریم.
چرا انسان افراد و
امور پسندیده را دوست دارد؟ براى اینکه وقتى به آنان نزدیک مىشود، از آنها استفاده مىکند. نسبت به خوبانى که منشأ
کمال هستند و در
پیشرفت جامعه مؤثرند باید
ابراز دوستی کرد و در مقابل، باید عملًا با کسانى که براى سرنوشت جامعه مضر هستند دشمنى کرد.
جواز لعن برخی از افراد از موضوعاتی است که در
قرآن کریم بدان اشاره شده است، بعنوان مثال، در
سوره بقره آیه ۱۵۹ آمده است:
«إِنَّ الَّذِینَ یَکتُمُونَ مَا أَنزَلْنَا مِنَ الْبَیِّنَاتِ وَالْهُدَى مِن بَعْدِ مَا بَیَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِی الْکتَابِ أُولَـئِک یَلعَنُهُمُ اللّهُ وَیَلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ؛
کسانى که دلایل روشن، و وسیله
هدایتی را که نازل کرده ایم، بعد از آنکه در کتاب براى مردم بیان نمودیم،
کتمان کنند،
خدا آنها را
لعنت مىکند؛ و همه
لعنت کنندگان نیز، آنها را
لعن مىکنند».
پس یک گروه از کسانی که
مستحق لعن خداوند و همه لعنت کنندگان هستند ، کسانی هستند که
حقایق کتاب و بیان (شرح و توضیح کتاب) را کتمان و جلوی نشر آن را گرفتند.
در بین همه
مذاهب اسلامی مورد اتفاق است که
خلفای سه گانه، جلوی نشر
حدیث پیامبر(صلي الله و عليه و آله) و
تفسیر قرآن را گرفتند .
آیه بعدی در
سوره احزاب آیه ۵۷ است که خداوند متعال می فرماید:
«إِنَّ الَّذِینَ یُؤْذُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِی الدُّنْیَا وَالْآخِرَةِ وَأَعَدَّ لَهُمْ عَذَاباً مُّهِیناً؛
آنها که خدا و پیامبرش را
آزار مىدهند، خداوند آنان را از
رحمت خود در
دنیا و
آخرت دور ساخته، و براى آنها
عذاب خوارکنندهاى آماده کرده است».
آزار خدا و پیامبر(ص) هم یکی دیگر از مصادیق ملعون شدن است. به تصریح معتبر ترین کتاب حدیثی
اهل سنت صحیح
بخاری پیامبر(ص) فرمودند:
«
فاطمه (سلام الله علیها) پاره تن من است ، هر کس او را بیازارد مرا آزرده و هر کس مرا بیازارد خدا را آزرده است».
در جای دیگری از همین کتاب آمده که
حضرت فاطمه (سلام الله علیها)
وفات یافتند در حالیکه بر
ابوبکر و
عمر غضبناک بودند.
پس
غضب او ، غضب پیامبر و خداست. پس آن دو نفر نیز به جهت آزردن او موجب این آیه شدند و مورد لعن خداوند.
در تمام
زندگی پیامبر هم ببینید این دو نفر چقدر خود پیامبر را با
زخم زبان هایشان و نافرمانی هایشان آزردند و
رنج دادند!
در جایی دیگر از قرآن کریم آمده است:
« قَدْ کانَتْ لَکمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِى إِبْرَاهِیمَ وَالَّذِینَ مَعَهُ إِذْ قَالُواْ لِقَوْمِهِمْ إِنَّا بُرَءآَؤُاْ مِنکمْ وَمِمَّا تَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ کفَرْنَا بِکمْ وَ بَدَا بَینَنَا وَبَینَکمُ الْعَدَاوَةُ وَالْبَغْضَآءُ أَبَداً حَتَّى تُؤْمِنُواْ بِاللَّهِ وَحْدَهُ؛
همانا براى شما در (روش)
ابراهیم و کسانى که با او بودند،
سرمشق و
الگوی خوبی است، زیرا به
قوم (
مشرک) خود گفتند: همانا ما از شما و از آنچه جز خدا مىپرستید، بیزاریم. ما به (
آیین) شما
کفر ورزیدیم و میان ما و شما
کینه و
دشمنی ابدی است، مگر آنکه به
خدای یگانه ایمان بیاورید.».
قرآن مىفرماید شما باید به
حضرت ابراهیم (عليه السلام) و یاران او تأسى کنید. مىدانید که حضرت ابراهیم (عليه السلام) در
فرهنگ اسلامی جایگاه بسیار رفیعى دارد.
پیغمبر اکرم(صلي الله و عليه و آله) هم مىفرمود من تابع ابراهیم هستم.
اسلام هم نامى است که حضرت ابراهیم(عليه السلام) به این
دین و آیین داد: « هُوَ سَمَّکمُ الْمُسْلِمِینَ مِن قَبْلُ »
خداوند مىفرماید شما باید به ابراهیم (عليه السلام) تأسى کنید. کار ابراهیم (عليه السلام) چه بود؟ ابراهیم (عليه السلام) و یارانش به
بت پرستانی که با آنها دشمنى کردند و ایشان را از شهر و
دیار خود بیرون راندند، گفتند: «إِنَّا بُرَءآَؤُاْ مِنکمْ؛ ما از شما بیزاریم.»
اعلان برائت کردند. بعد به این هم اکتفا نمىکند، مىفرماید:« وَ بَدَا بَینَنَا وَبَینَکمُ الْعَدَاوَةُ وَالْبَغْضَآءُ أَبَداً؛ بین ما و شما تا روز قیامت دشمنى و کینه برقرار است» مگر اینکه دست از
خیانتکاری خود بردارید.
بنابراین، تنها دوستى
دوستان خدا کافى نیست اگر دشمنى با دشمنان خدا نباشد، دوستى دوستان هم از بین خواهد رفت. اگر سیستم دفاعى بدن نباشد، آن سیستم جذب هم، نابود خواهد شد. آنچه مهم است این است که ما جاى جذب و دفع را درست بشناسیم.
ما نمىتوانیم از
برکات حسینی استفاده کنیم مگر اینکه اول دشمنان او را لعن کنیم، بعد بر او
سلام بفرستیم. قرآن هم اول مىفرماید: «أَشِدَّآءُ عَلَى الْکفَّارِ؛»
بعد مىفرماید: «رُحَمَآءُ بَینَهُمْ».
شهر سؤال.