فهم قرآن
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: فهم
قرآن ، فهم
سنت ،
راسخون در علم ، آیات محکم و متشابه،
پیامبر صلیاللهعلیهوآله،
ائمه علیهمالسلام.
پرسش: با توجه به اینکه قرآن کتابی مبین و تبیان لکل شیء است، شرایط فهم آیات آن چیست؟
پاسخ: قرآن
معجزه جاودان پیامبر
اسلام ـ صلیاللهعلیهوآله ـ است که از این حیث نیز خارق العاده و غیر طبیعی است و قابل مقایسه با کتب معمولی نیست؛ یعنی گرچه قرآن خود مبین و مُبَیِّن سایر امور است و در قالب الفاظ و عباراتی ساده، رسا، موزون، با
فصاحت و بلاغت عالی است، اما بیانگر معارف و حقایقی است که فراتر از درک عادی و حسی و طبیعی بشر است؛ گرچه الفاظ و عبارات آن ساده و قابل فهم و موسیقی آن جذاب و گیراست، اما ادراک کُنه معارف آن و استخراج احکام فقهی آن ثقیل و سنگین است. پس بهرغم مبین و تبیان بودن،
عالم و عامل شدن به آن نیازمند
فهم و ادراک است.ظاهر قرآن برای همگان قابل فهم است؛ زیرا ـ برای آشنای به
فرهنگ و
زبان عرب این امر کاملاً محسوس و ملموس است که ـ از کلمات و عبارات غامض و پیچیده و نامأنوس
عرب استفاده نکرده است و از لهجهها و پیچ و خم آنها به دور است؛ بلکه با هر لهجهای، مفهوم است و معنا دارد. به علاوه از اصطلاحات و غموضات علوم نیز مبراست؛ پس مراجعه به آن نیازمند تخصص در
علم و فن خاصی نیست.لکن کسی که به دنبال فهم ظاهر قرآن است، باید آیات مطلق و مقید، عام و خاص،
ناسخ و منسوخ،
محکم و متشابه و ظاهر و
باطن و... آن را بشناسد و آن آیات را در کنار هم قرار دهد، تا مطلب کاملاً روشن شود و هیچ ابهام و تردیدی در معنای آیات باقی نماند.
یکی از ضروریات
دین اسلام،
خاتمیت پیامبر اکرم ـ صلیاللهعلیهوآله ـ و جهانی و جاودانی بودن
شریعت ایشان است، بالتبع
قرآن کریم نیز معجزه جاویدان رسول اللَّه ـ صلیاللهعلیهوآله ـ است که تا روز
قیامت با انسانها همراه است و آنها را با معارف و
احکام خود، بشارت و انذار داده و
حجت را بر همه تمام میکند
ازاینرو پس از
بعثت رسول اللَّه و نزول قرآن، راه بهانهجویی و فرار از
تکلیف بر همه بسته شد و کسی نمیتواند ادعا کند که من هیچ راهی به هادیان الاهی نداشتهام؛ پس هیچ کس بر عدم پذیرش
اسلام معذور نخواهد بود.
این معجزه الاهی از یکسو خود را "نور"،
"مبین"،
"تبیان"
و "برهان" معرفی مینماید و تأکید مینماید که میسور و قابل فهم و پندگیری و تأثیرگذاری
است و از سوی دیگر مکرر مخاطبان خود را به تدبر و تعمق در قرآن دعوت و ترک آن را مذمت مینماید
و آیات قرآن را به
محکم و متشابه تقسم میکند. پس باید دید چگونه میتوان بین این دو دسته از آیات جمع نمود.
قرآن کریم "نور" است؛ چون از جانب نور آسمانها و
زمین نازل شده است. پس روشن و روشنگر غیر خود است، پس مبین؛ یعنی آشکار است و در مرا و منظر همگان است و تبیان؛ یعنی
آشکار و ظاهرکننده غیر خود است. دقیقاً به همین جهت
برهان است؛ زیرا علاوه بر روشنی و روشنگری، هرگونه
شک و شبهه را زدوده و بهانه و
حجت را از دست هر بهانهجویی میستاند؛ زیرا به مُراجِع خود
علم یقینی با براهین قاطع و بیانی رسا و قانعکننده که مطابق
فطرت او است،
ارائه میکند.
ظاهر قرآن برای همگان قابل فهم است؛ زیرا ـ برای آشنایی به
فرهنگ و زبان عرب این امر کاملاً محسوس و ملموس است که ـ از کلمات و عبارات غامض و پیچیده و نامأنوس عرب استفاده نکرده و از لهجهها و پیچ و خم آنها به دور است؛ بلکه با هر لهجهای، مفهوم است و معنا دارد. به علاوه از اصطلاحات و غموضات علوم نیز مبراست، پس مراجعه به آن نیازمند تخصص در علم و فن خاصی نیست.
قرآن هدایتگر انسانِ عصر بعثت تاکنون و از حال تا قیامت است. بهسوی قله انسانیت و نهایت
سعادت او. هدایت بهسوی معارف حقه و اعمال صالحهای که
روح او را تعالی و تکامل بخشد و از حضیضِ ذلتِ تن و دنیای پست برهاند و به
ملکوت آسمانها سیر دهد. معارف و اعمال صالحهای که برای انسانِ غرقِ در
شهوات و امیال حیوانی و زندگی محدود دنیا، عجیب و غریب و نا مأنوس مینماید. معارفی که او را به تعدیل غرایز و امیال کشانیده و به ریاضتهایی مناسب با روحش او را دعوت میکند. امری که لازمه آن دست کشیدن از بسیاری از تعصبات کور و ترک
افراط در شهوترانیهاست.
اما این امر دقیقاً همان تلاشی است که عنوان "
جهاد اکبر" به خود گرفته و کثیری از انسانها را به شکست در مصاف هوا و هوس کشانیده و این سبب رویگردانی آنها از نور و تبیان شده است!
اگرچه قرآن از اصطلاحات پیچیده علمی و کلامی عرب مبراست و همین امر آن را جاودانه و قابل فهم برای همگان در تمام اعصار و امصار کرده است. اما محتوایی فراحسی و فراطبیعی دارد و این محتوا را در قالب لفظی که برای محسوسات
جعل شدهاند، به انحای مختلف مانند؛
تمثیل ، قطعات
تاریخ، محاوره و جدال احسن یا موعظه و پند و اندرز، انذار و تبشیر و یا برهان و محاجّه علمی و بهصورت پراکنده در کل آیاتش بیان نموده است.
به تعبیر دیگر، قرآن به
زبان عربی ، بهطور جامع و کامل برای هدایت انسانها نازل شده است. برای دستیابی به این هدف چارهای از شمول قرآن نسبت به آیات عام و خاص، مطلق و مقید، ناسخ و منسوخ،
محکم و متشابه و ظاهر و باطن...نیست؛ مثلاً برای محکم کردن نیروی
ایمان و پیمودن راه
هدایت و بشارت، گاهی چارهای جز برنامههای کوتاهمدت و موقت که بعداً جای خود را به برنامه نهایی و ثابت میدهد، نیست.
بر این اساس برای فهم قرآن، علاوه بر آشنایی به زبان عرب (لغت، صرف، نحو، معانی و بیان و ظرافتها و معانی آن)،
تاریخ اسلام و گردآوری شأن نزولها و
احادیث تفسیری و شناخت عام و خاص، مطلق و مقید، ناسخ و منسوخ و محکم و متشابه و... نیز لازم است.
بنابراین برای
فهم قرآن باید آیات مطلق و مقید، عام و خاص، ناسخ و منسوخ، محکم و متشابه و ظاهر و باطن
... را نیز شناخت و آن آیات را در کنار هم قرار داد تا مطلب کاملاً روشن شود و هیچ ابهام و تردیدی در معنای آیات باقی نماند.
ازاینرو است که قرآن نیازمند مفسر و مبیّنی چون رسول اللَّه ـ صلیاللهعلیهوآله ـ و ائمه معصومان ـ علیهمالسلام ـ گردیده است. همین امر سبب شده تا در اثر فاصله از زمان
معصوم علیهمالسلام، علمای متبحر به جمعآوری روایات تفسیری و شرح و بسط و جمعبندی آنها در کنار آیات قرآن همت گماردند، تا این خوان گسترده الاهی همیشه برای همگان قابل بهرهبرداری و عمل بماند.
مفسران و مبیّنان اولیه قرآن، خود آیات
قرآن و بعد ـ به تصریح آیات قرآن ـ نبی اکرم ـ صلیاللهعلیهوآله ـ و به تبع ایشان ائمه ـ علیهمالسلام ـ هستند.
ا
مام علی ـ علیهالسلام ـ میفرماید:"این کتاب خداست که بهواسطه آن
بصیرت مییابید، به زبان میآیید و شنوا میگردید. بعضی از آن بعضی دیگر را معنا میکند و گویا مینماید و برخی از آن بر برخی دیگر
شهادت میدهند".
سیره خود ائمه ـ علیهمالسلام ـ نیز چنین بود که با کنار هم چیدن آیات، حکمی را استفاده کرده و برای مخاطبان خود توضیح میدادند.
از سوی دیگر، قرآن میفرماید:"به جایگاههای نجوم قسم نمیخورم که این اگر بدانید قسمی بزرگ است که همانا این قرآنی کریم است در کتابی پنهان که آن را جز مطهران مس نمیکنند؛ زیرا این از جانب پروردگار جهانیان نازل شده را از شما بردار و شما را پاک نماید، پاک کردنی".
پس آنان که مطهرند و بر
علم قرآن احاطه کامل دارند کسانی جز
اهل بیت عصمت و
طهارت ـ علیهمالسلام ـ نیستند.
قرآن در مواضعی دیگر نیز پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ را مبیّن آیات معرفی نموده و مردم را به اطاعت و انقیاد از ایشان، امر نموده است.
قرآن میفرماید: «
وَ الَّذِی أَنْزَلَ عَلَیْکَ الْکِتابَ مِنْهُ آیاتٌ مُحْکَماتٌ هُنَّ أُمُّ الْکِتابِ وَ أُخَرُ مُتَشابِهاتٌ »؛ "او کسی است که این
کتاب را بر تو نازل کرد که بخشی از آن آیات محکم (صریح و روشن) است که اساس و شالوده این کتاب است، (و آیات پیچیده دیگر را تفسیر میکند) و بخشی از آن متشابه است".
آیاتی که بهخاطر بالا بودن سطح مطلب یا جهات دیگر، در آغاز پیچیده به نظر میرسد، این آیات متشابه محکی است برای آزمایش افراد که عالمان راستین و فتنهگران لجوج را از هم جدا میسازد. لذا به دنبال آن میفرماید: «
فَأَمَّا الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ فَیَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ ابْتِغاءَ الْفِتْنَةِ وَ ابْتِغاءَ تَأْوِیلِهِ وَ ما یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ »؛ "اما کسانی که در قلوبشان انحراف است، پیروی از متشابهات میکنند، تا فتنهانگیزی کنند و
تفسیر (نادرستی بر طبق امیال خود) برای آن میطلبند (تا مردم را گمراه سازند)؛ درحالیکه تفسیر آن را جز خدا و
راسخان در علم نمیدانند".
سپس میافزاید: «
یَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ کُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا »؛ "آنها هستند که بر اثر درک صحیح معنای محکمات و متشابهات میگویند ما به همه آنها ایمان آوردهایم (چراکه) همه از سوی پروردگار ماست".
«
وَ ما یَذَّکَّرُ إِلَّا أُولُوا الْأَلْبابِ »؛ (آری) جز صاحبان
فکر و خردمندان متذکر نمیشوند".
توضیح اینکه، آیات قرآن بر دو دسته هستند: مفهوم قسمتی از آیات آنچنان روشن است که جای هیچگونه انکار و توجیه و سوء استفاده در آن نیست و آنها را " محکمات" گویند و قسمتی بهخاطر بالا بودن سطح مطلب یا گفتوگو درباره عوالمی که از دسترس ما بیرون است؛ مانند
عالم غیب و جهان رستاخیز و
صفات خدا، چنان هستند که معنای نهایی و اسرار و کنه حقیقت آنها نیاز به
سرمایه خاص علمی دارد که آنها را متشابهات گویند.
همه آیات ـ اعم از محکم و متشابه ـ در پرتو علم و دانش راسخان در علم، قابل فهماند.
نکته دیگری که در ذکر متشابه در قرآن وجود دارد و اخبار اهل بیت ـ علیهمالسلام ـ آن را تأیید میکند، این است که وجود اینگونه آیات در قرآن، نیاز شدید مردم را به پیشوایان الاهی و پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ و اوصیای او روشن میسازد و سبب میشود که مردم به حکم نیاز علمی به سراغ آنها بروند و
رهبری آنها را عملاً به رسمیت بشناسند و از
علوم دیگر و راهنماییهای مختلف آنان نیز استفاده کنند. این درست به آن میماند که در پارهای از کتب درسی، شرح بعضی از مسائل به عهده معلم و استاد گذارده میشود، تا شاگردان، رابطه خود را با استاد قطع نکنند و بر اثر این نیاز، در همه چیز از افکار او الهام بگیرند. در واقع قرآن، مصداق وصیت معروف
پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ است که فرمود:"دو چیز گرانمایه را در میان شما به یادگار میگذارم: کتاب خدا و خاندانم و این دو هرگز از هم جدا نمیشوند تا در قیامت در کنار
کوثر به من برسند".
"راسخون در علم" چه کسانی هستند؟در
قرآن مجید در دو مورد، این تعبیر به کار رفته است. یکی در آلعمران آیه ۷
و دیگری در سوره نساء آیه ۱۶۲ آنجا که میفرماید: «
لکِنِ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ مِنْهُمْ وَ الْمُؤْمِنُونَ یُؤْمِنُونَ بِما أُنْزِلَ إِلَیْکَ وَ ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِکَ »؛ "دانشمندان و راسخان در علم از
اهل کتاب ، به آنچه بر تو نازل شده و آنچه پیش از تو نازل گردیده است،
ایمان میآورند".
همانطور که از معنای لغوی این کلمه استفاده میشود، منظور از آن، کسانی هستند که در علم و
دانش ، ثابتقدم و صاحبنظرند.
البته مفهوم این کلمه یک مفهوم وسیع است که همه دانشمندان و متفکران را دربرمیگیرد، ولی در میان آنها افراد ممتازی هستند که درخشندگی خاصی دارند و طبعاً در درجه اول، در میان مصادیق این کلمه قرار گرفتهاند و هنگامیکه این تعبیر ذکر میشود، قبل از همه نظرها متوجه آنان میشود.
اگر مشاهده میکنیم در روایات متعددی "
راسخون فی العلم " به پیامبر گرامی
اسلام ـ صلیاللهعلیهوآله ـ و ائمه هدی ـ علیهمالسلام ـ تفسیر شده، روی همین نظر است که میگوییم آیات و کلمات قرآن مفاهیم وسیعی دارد که در میان مصادیق آن افراد نمونه و فوقالعادهای دیده میشود که گاهی در
تفسیر آنها تنها از آنان نام میبرند.
در اصول کافی از
امام باقر یا
امام صادق ـ علیهالسلام ـ نقل شده است که فرمود:"پیامبر خدا بزرگترین راسخان در علم بود و تمام آنچه را خداوند بر او نازل کرده بود، از تأویل و تنزیل قرآن میدانست، خداوند هرگز چیزی بر او نازل نکرد که تأویل آن را به او
تعلیم نکند و او و اوصیای وی همه اینها را میدانستند".
روایات فراوان دیگری در کتاب اصول کافی و سایر کتب
حدیث در این زمینه آمده است که نویسندگان تفسیر "نور الثقلین" و تفسیر "
برهان " در ذیل این آیه آنها را
جمعآوری نمودهاند و همانطور که اشاره شد تفسیر "راسخون فی العلم" به پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ و ائمه هدی ـ علیهمالسلام ـ منافاتی با وسعت مفهوم این تعبیر ندارد؛ لذا از ابن عباس نقل شده که میگفت: من هم از راسخان در
علم هستم.
هر کس به اندازه وسعت دانشش از اسرار و تأویل آیات قرآن، آگاه میگردد و آنان که علمشان از علم بیپایان پروردگار سرچشمه میگیرد، طبعاً به همه اسرار و تأویل قرآن آشنا هستند؛ درحالیکه دیگران تنها قسمتی از این اسرار را میدانند. از این جهت است که خود پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ نیز تا روز قیامت، "
عترت " و "قرآن" را "عدل" یکدیگر قرار دادند که هیچیک از هم جدا نمیشوند و تمسک به یکی، ما را از تمسک به دیگری بینیاز نمیکند.
پس ما علاوه بر مراجعه و فهم قرآن، نیازمند مراجعه و فهم سنت نیز میباشیم.
ازاینرو باید دید لوازم و وسایل مورد نیاز در این راستا و برعکس موانع این راه کداماند. براساس آنچه گفته شد، در یک جمعبندی میتوان گفت که مراجعه به قرآن و روایات به دوگونه ابزار و توشه نیازمند است:
صفای
روح و
طهارت باطن و داشتن روحیه حقیقتجویی و حقیقتطلبی، تا بتوان با تطهیر نسبی به مطهران رسید و آنها را مس نمود؛ زیرا تنها خاشعاناند که با آیات قرآن متذکر میشوند.
در مقابل باید روحیه استکبار و ستیزه جویی و غرور و خودمحوری و تعصبات کور را کنار نهاد و متواضعانه و با خوف و خشیت، در مقابل منبع
وحی و مفسر اصیل آن زانو زد. زیرا ستیزهجویی و استکبار همانگونه که انسان را از خدا محجوب میکند،
دل را میرانده
و از فهم قرآن نیز مانع میشود و چشم بصیرت را سلب مینماید.
آشنایی به
زبان عربی و صحیحخوانی آن و نیز آشنایی با
ترجمه مفردات و ترکیبات آن از طریق تحصیل ادبیات
عرب (صرف، نحو، معانی،
بیان ، بدیع و لغت).
آشنایی با
تاریخ اسلام و شأن نزولها و نیز آشنایی با علوم قرآن مثل آیات عام و خاص، مطلق و مقید، ناسخ و منسوخ، آیات مکی و مدنی و....
استعاذه به خداوند از شر
شیطان و وساوس آن و نیز دسایس نفس اماره.
شروع هر کار با نام خدا و استمداد از
رحمت واسعه او و رحمانیت خاصه آن
ذات اقدس.
چینش آیات مربوط به یک موضوع کنار هم و نیز مراجعه به روایات تفسیری مرتبط با آن آیات؛ زیرا قرآن دارای تأویل و بطونی است که جز معصومان ـ علیهمالسلام ـ از آن آگاه نیستند و بعضی از آیاتش بعضی دیگر را تفسیر میکنند.
کنار نهادن عقاید شخصی و آرای قبلی، برای یافتن مراد خود قرآن، در پرتو قرآن و
سنت قطعی، تا این که به تحمیل بر قرآن و تفسیر به رأی کشیده نشود. پس اگر نظر قرآن را خلاف عقیده خلاف واقع سابق خود یافت، به قرآن روی آورده و دست از رأی خود بکشد، مبادا آیات را بر طبق آرای خود و فرقه خود توجیه کند! که در این صورت پیرو هوی و هوس خویش است نه پیرو قرآن!
فراحسی و فراطبیعی به معارف قرآن بنگرد، تا دچار تجسیم و تشبیه نشود؛ پس باید متشابهات قرآن در پرتو محکمات آن و روایات قطعیه تفسیر شوند و از آرای باطله اجتناب نمود.
اطلاع از شبهات و نیازهای زمان و مکان از یکسو و پیشرفتهای علوم و توجه به تحقق برخی وعدههای قرآن از سوی دیگر، تا بتوان پاسخگوی نیاز
نسل نو بر طبق خود
قرآن کریم گردید، بدون اینکه نظری به قرآن تحمیل شود؛ زیرا به فرموده
امام صادق علیهالسلام:"خداوند تعالی آن را برای زمانی نه ازمان دگر و برای گروهی نه دیگران قرار نداده؛ بلکه این قرآن در هر زمانی تازه است و برای هر گروهی تازگی و جذبه دارد."
اما باید مراقب بود تا رأیی به قرآن تحمیل نشود؛ چراکه پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ فرمودند:"قرآن را فراگیرید و آن را
قرائت کنید، بدانید که قرآن شما را بلندآوازه مینماید و وسیلهای برای یاد خداست. قرآن برای شما هم ذخیره (توشه) است و هم وزر (بار گران). پس از قرآن
تبعیت کنید و آن را تابع خود قرار ندهید؛ زیرا اگر کسی تابع قرآن شد، قرآن او را بهسوی
بهشت میفرستد؛ اما اگر کسی قرآن را تابع خود قرار داد، قرآن از پشت او میرود تا او را به
جهنم افکند!"
قصد او از قرائت و تحصیل معارف و احکام قرآن، صِرف بهرهگیری از
ثواب قرائت یا استفاده از آن در سخنرانیها و مقالات و مسابقات و... بالاخره کسب مال و شهرت و مقام نباشد؛ بلکه قرآن را به جای آنکه سرمایه دنیا کند،
سرمایه آخرت خود سازد؛ یعنی به قصد کسب بصیرت و معرفت از معارف آن و قصد عمل به احکام آن به قرآن مراجعه کند و به معارف آن پایبند شود و به
احکام آن عمل کند، مبادا با این مراجعه
حجت بر او تمام شود و به
عذاب عالمان بیعمل گرفتار آید، چنانچه بدون مراجعه، به عذاب جاهلان مقصر گرفتار میشد!
با رسیدن به آیات
رحمت و وعده
بهشت و نصرت خدا، امیدوار گردد و نفس را به طاعت و ترک معصیت ترغیب کند و با رسیدن به آیات قهر و وعید
جهنم و توصیفات درکات آن، نفس را از ترک طاعت و انجام
معصیت بترساند، تا زنگار دل بریزد و دلش مصفا گشته و بیش از پیش از انوار قدسی قرآن مستقیض گردد و بیش از پیش به سعادت خود نزدیک شود.
با رسیدن به آیات توصیفگر مؤمنان و متقیان و صالحان و... و نیز آیات توصیفگر
کفار و مشرکان و معاندان و
منافقان و... خود را به قرآن عرضه کند و با قرآن
محاسبه نفس کشد، قبل از اینکه در قیامت به حسابش برسند، پس
نفس را از آلایش
کفر و
شرک و
نفاق و لجاجت، پیرایش و به فضایل مؤمنان و متقیان و صالحان آرایش دهد تا خداگونه شود و لایق خطاب "
خلافت الاهی" از راه بندگی؛ زیرا:"
و ماخلقت الجن والانس إلا لیعبدون " باشد که در سایه الطاف رحمانیه خداوند و کرامتهای کریمانه قرآن و احسانهای فیاض معصومان ـ علیهمالسلام ـ خصوصاً نبی مکرم
اسلام ـ صلیاللهعلیهوآله ـ
انسان شویم از راه علم و
عمل به قرآن و
عترت .
۱. جوادی آملی، عبداللَّه، تفسیر تسنیم، ج ۱، چاپ ۲، اسراء، قم، ص ۲۵۴ ـ ۱۵.
۲. جوادی آملی، عبداللَّه، قرآن در قرآن، ج ۱، اسراء، چاپ ۱۳۷۸، چ ۲، قم، ص ۴۵۸ ـ ۳۵۳.
۳. مطهری، مرتضی، خاتمیت، صدرا، چاپ ۱۳۷۸، چ ۱۲، تهران، ص ۱۸۶ ـ ۱۴۷.
۴. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج ۲، ذیل آیه ۷ سوره آلعمران و آیه ۱۶۲ نساء.
پایگاه اسلام کوئست.