• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

شماری از آرای غیر منطبق بر خلفای دوازده گانه

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



کلیدواژه: پیامبر، خلیفه، شیعیان.

پرسش: ما شیعیان می‌گوییم که مراد حضرت محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از سخن «جانشین‌های من دوازده نفرند» دوازده امام شیعه است. علمای اهل سنت در این زمینه چه می‌گویند؟



نقد و بررسی شماری از آرای غیر منطبق بر خلفای دوازده گانه که برخی اظهار کرده‌اند:

۱.۱ - حکام دوران اقتدار سیاسی اسلام

نظریه اول: حکّام دوران اقتدار سیاسی اسلام؛
بیهقی و قاضی عیّاضگفته‌اند: مقصود از خلفای دوازده گانه، کسانی‌اند که در دوران عزّت خلافت و قوّت اسلام، حکومت کرده‌اند و مردم بر آنان اجماع داشته‌اند. این دوران تا ایّام حکومت یزید بن عبد الملک، ادامه داشته است.
طبق این نظریّه، افزون بر خلفای راشد، معاویه، یزید، عبد‌الملک، ولید، سلیمان، عمر بن عبد‌العزیز، یزید بن عبد‌الملک، هشام بن عبد الملک و ولید بن یزید، مصادیق خلفای دوازده‌گانه‌اند.

۱.۱.۱ - نقد نظریه اول

اشکال‌هایی که به نظریّه بیهقی و قاضی عیّاض وارد شده، عبارت‌اند از:
۱. هیچ استدلالی بر این ادّعا ارائه نشده است.
۲. مجموع این افراد، بیش از دوازده نفر است.
۳. حتّی بنا بر مبنای خود قائلان، مشخّص نشده است که چرا امام حسن (علیه‌السلام)، معاویة بن یزید و مروان، از این جمع خارج شده‌اند و چرا خلفای عبّاسی در این مجموعه جای نگرفته‌اند؟ آیا «کوتاه بودن مدّت خلافت» و یا «تغییر خانواده خلیفه»، خلیفه را از خلیفه بودن ساقط می‌کند؟!
۴. با قطع نظر از حکومت حاکمان اوّلیه پس از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، واضح است که به قدرت رسیدن معاویه و حاکمان پس از او، از طریق زور و قوّه قهریّه بوده است. از این‌رو، چنین حاکمانی (چه اُمَوی و چه عبّاسی)، شایسته عنوان خلافت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نیستند؛ زیرا مردم بدون اختیار و با اکراه و اجبار، مجبور به پذیرش خلافت آنان گشته‌اند.
۵. اجتماع کامل بر خلافت تمام این افراد، وجود ندارد. ابتدای حکومت ابو‌بکر، این‌گونه است؛ چرا که امام علی (علیه‌السلام)، اهل بیت (علیهم‌السّلام) و بعضی از بزرگان صحابه، حاکمیت ابو‌بکر را تا چند ماه نپذیرفتند. نیمه دوم خلافت عثمان هم با شورش و اعتراض همراه بود و بنا‌بر‌این، اجتماع بر خلافت وجود نداشت. خلافت امام علی (علیه‌السّلام) از آغاز تا انجام، مورد پذیرش معاویه و مردم شام قرار نگرفت. در برخی مواقع هم با مخالفت اصحاب جمل و اصحاب نهروان روبه‌رو شد.
۶. بیشتر این افراد، در پی اقامه معالم دین (بر پا داشتن احکام دین) نبوده‌اند. بنا‌بر‌این، مشمول توصیف پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نمی‌گردند. بیهقی، خود به این مطلب اشاره کرده و نوشته است:
مقصود از اقامه دین، بر پا داشتن نشانه‌های دین است (خدا داناتر است)، هر چند برخی از آنان، کارهای نامشروع انجام می‌دادند.

۱.۲ - حاکمان صدر اسلام

نظریه دوم: حاکمان صدر اسلام تا عصر عمر بن عبد‌العزیز؛
ابن‌حجر عسقَلانی، پس از کلامی که از واضح نبودن مطلب در نزد او حکایت دارد، در تبیین مقصود از «خلفای دوازده‌گانه» می‌گوید:
این سخن پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) که: «پس از من، دوازده خلیفه خواهند بود»، بهتر است بر واقعیت زمان پس از پیامبر خدا حمل شود؛ چرا که همه کسانی که پس از ایشان جامه خلافت بر تن کردند، از ابو‌بکر تا عمر بن عبد‌العزیز، چهارده تن بودند، دو تن از آنها نه خلافت درستی داشتند و نه مدّت خلافت‌شان چندان قابل توجّه بود. آن دو، معاویة بن یزید و مروان بن حکم بود، و بقیّه، همان‌گونه که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) خبر داده، دوازده نفر بودند.
و در ادامه اظهار داشته است:
البتّه این‌که فرموده است: «مردم بر آنها اتّفاق نظر پیدا می‌کنند»، بر این مسئله، خدشه‌ای وارد نمی‌کند؛ زیرا اتّفاق نظر، در اکثر و غالب است و این ویژگی هم همواره، جز در حسن بن علی (علیه‌السّلام) و عبد‌اللَّه زبیر، به رغم درستی خلافت آن دو، و حکم به ثابت نبودن شایستگی مخالفان‌شان، جز پس از مصالحه حسن (علیه‌السّلام) و کشته شدن زبیر، بوده است. و خدا بهتر می‌داند.

۱.۲.۱ - نقد نظریه دوم

افزون بر شماری از اشکال‌های نظریّه اوّل، اشکال‌های دیگری بر این نظریّه وارد شده، که عبارت‌اند از:
۱. ابن‌حجر، در توجیه خارج کردن معاویة بن یزید و مروان بن حکم از شمار خلفا، گفته است که مدّت حکومت این دو، کوتاه بوده است.
بر طبق این نظریّه باید امام حسن (علیه‌السّلام) نیز از این مجموعه خارج شود؛ زیرا مدّت حکومت ایشان نیز کوتاه بوده است.
۲. عبد‌اللَّه بن زبیر، جزو این گروه شمرده شده است، در حالی که خلافت او هیچ گاه فراگیر و همه گستر نگردید.

۱.۳ - دوازده خلیفه نامشخص تا قیامت

نظریه سوم: دوازده خلیفه نامشخّص تا قیامت؛
ابن‌جوزی می‌گوید:
منظور، وجود دوازده خلیفه در دوره اسلامی تا روز قیامت است که آنان، بر اساس حق رفتار می‌کنند، هر چند دوران خلافت‌شان پشت سر هم نباشد.
[۶] المسائل الخلافیّة، ص۸.

ابن‌کثیر نیز در تفسیر خود از این نظریّه دفاع می‌کند.
[۷] ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، تفسیر ابن کثیر، ج۶، ص۸۵.


۱.۳.۱ - نقد نظریه سوم

اشکال‌های این نظریّه، عبارت‌اند از:
۱. غیر شفّاف کردن سخن پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، ممکن است برخی از اشکالات وارد بر نظریّات پیشین را حل کند؛ ولی نتیجه‌ای روشن و مشخّص برای ما نخواهد داشت. نتیجه این نظریّه آن است که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) جمله‌ای مبهم و معمّاگونه فرموده است که هیچ نقشی در معرفت و عمل جامعه اسلامی نداشته و نخواهد داشت.
۲. سخن پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) برای پی‌ریزی مسیری هموار برای رسیدن به هدفی بزرگ است، یعنی پیروی مردم از این رهبران که موجب راهیابی و هدایت آنان خواهد گشت، در صورتی که با فرض نامشخّص بودن آن دوازده نفر، این هدف هرگز محقّق نخواهد شد و حتّی موجب سر در گمی آنان در شناخت مقتدا و سوء استفاده دنیاطلبان از آن خواهد شد.

۱.۴ - خلفای بنی‌امیه

نظریه چهارم: خلفای بنی‌امیّه؛
خطّابی و ابن‌جوزی گفته‌اند: مقصود پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از خلفای دوازده‌گانه، خلفای بنی‌امیّه است؛ زیرا اصحاب پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) مربوط به زمان پیامبرند و مشمول عنوان خلفای دوازده‌گانه نیستند. بنا‌بر‌این خلفای اربعه، معاویه و مروان بن حکم، از این گروه خارج می‌شوند و دوازده نفر باقی خواهند ماند.
برای روشن شدن سخن این دو نفر، این نکته را باید ذکر کنیم که حاکمان اموی، پانزده نفر بوده‌اند که دوران حکومت آنان، سیزده سال پس از رحلت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) آغاز شده است (چون عثمان در اواخر سال ۲۳ هجری به خلافت رسید). این دو نفر برای رفع مشکل تعداد افراد بنی‌امیّه و زمان حکومت آنان، اصحاب پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را به پیامبر خدا ملحق نموده، شایسته عنوان «خلافة النَّبی» ندانسته‌اند. در نتیجه، دوران خلفای اربعه، معاویه و مروان بن حکم، از این حکم خارج شده و دوازده نفر ذیل آن باقی مانده‌اند. گفتنی است که ابن‌جوزی در ابتدای سخن خویش گفته است که دستیابی به مدلول اصلی سخن پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و فهم آن، ممکن نیست.

۱.۴.۱ - نقد نظریه چهارم

اشکال‌های این نظریّه، عبارت‌اند از:
۱. خلفای چهارگانه، از عنوان دوازده خلیفه خارج شده‌اند و هیچ استدلالی بر آن ارائه نشده است.
۲. در متون اهل سنّت، دوران خلافت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) تا سی سال پس از ایشان دانسته شده است. پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرموده است:
«الخِلافَةُ فی اُمَّتی ثَلاثونَ سَنَةً ثُمَّ مُلکٌ بَعدَ ذلِکَ؛
[۱۵] ناصر‌الدین، محمد، سلسلة الاحادیث الصحیحة، ج۱، ص۷۴۲، ح۴۵۹.
خلافت، در امّت من، سی سال است. سپس، بعد از آن، سلطنت است.»
در حالی که این نظریّه، خلافت را بعد از سال ۶۰ هجری (مرگ معاویه) تصویر کرده است.
۳. روایت «اثنا عشر خلیفة (دوازده خلیفه)»، در مقام ستایش از این افراد است. طبیعی است که این ستایش‌گری نمی‌تواند شامل بنی‌امیّه گردد که جنایات متعدّدی را نسبت به اسلام و مسلمانان و جامعه اسلامی مرتکب شده‌اند، علاوه بر این که احادیث فراوانی نیز در مذمّت آنها صادر شده است.
[۱۷] المسائل الخلافیّة، ص۳۱ - ۳۵.

۴. حَکَم بن ابی‌العاص و پسر او مروان بن حکم، به دستور پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به جرم «نفاق» از مدینه تبعید شدند. آیا عجیب نیست که او را جزو اصحاب پیامبر بشمُرند و حکومت او را همانند حکومت زمان پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بدانند؟!

۱.۵ - امارت دوازده امیر در یک زمان

نظریه پنجم: امارت دوازده امیر در یک زمان؛
مُهَلَّب گفته است:
گمان غالب، این است که پیامبر (که درود و سلام خداوند بر او باد) از فتنه‌های شگفت پس از خود، خبر داده است، حتّی از این‌که مردم در یک زمان، دارای دوازده امیر می‌شوند و اگر جز این را می‌خواست، می‌فرمود: دوازده امیرند که فلان گونه عمل می‌کنند.

۱.۵.۱ - نقد نظریه پنجم

به نظر می‌رسد مهلّب در صدد توضیح متن منقول در صحیح البخاری بوده و به سایر گزارش‌های دقیق‌تر و مشروح‌تر حدیث جابر بن سمره توجّه نداشته است. متن موجود در صحیح البخاری، مختصر و مبهم است. در نتیجه، احتمالات گوناگونی در باره آن، متصوّر است.
ابن‌حجر عسقلانی، در نقد نظریّه او به این نکته اشاره کرده و معتقد است: متون موجود در صحیح مسلم، مشخّص کرده‌اند که در زمان این دوازده نفر، اسلام، عزیز و منیع خواهد بود. آیا می‌توان تصوّر کرد که افتراق دوازده‌گانه در میان مسلمانان رُخ دهد و باز هم عزّت اسلام را در پی داشته باشد؟
با توجّه به دلایل ارائه شده در صفحات پیشین، حدیث «خلفای دوازده گانه» تنها بر نظریّه شیعه دوازده امامی قابل انطباق است و دیگر تحلیل‌ها و نظریّه پردازی‌ها به جهت دارا بودن اشکالات متعدّد، نادرست‌اند.


۱. ابوبکر بیهقی، احمد بن حسین، دلائل النبوه، ج۶، ص۵۲۰.    
۲. ابن‌حجر، احمد بن علی، فتح الباری، ج۱۳، ص۲۱۳.    
۳. ابوبکر بیهقی، احمد بن حسین، دلائل النبوه، ج۶، ص۵۲۱.    
۴. ابن‌حجر، احمد بن علی، فتح الباری، ج۱۳، ص۲۱۵.    
۵. ابن‌حجر، احمد بن علی، فتح الباری، ج۱۳، ص۲۱۳.    
۶. المسائل الخلافیّة، ص۸.
۷. ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، تفسیر ابن کثیر، ج۶، ص۸۵.
۸. ر. ک:ابن‌حجر، احمد بن علی، فتح الباری، ج۱۳، ص۲۱۲.    
۹. ر. ک:ابن‌حجر، احمد بن علی، فتح الباری، ج۱۳، ص۲۱۲.    
۱۰. ترمذی، محمد بن عیسی، سنن الترمذی، ج۴، ص۵۰۳، ح۲۲۲۶.    
۱۱. سجستانی، ابی‌داوود، سنن ابی‌داوود، ج۴، ص۲۱۱، ح۴۶۴۶ - ۴۶۴۷.    
۱۲. ابن‌حنبل، احمد، مسند ابن حنبل، ج۸، ص۲۱۳، ح۲۱۹۷۸.    
۱۳. نسایی، احمد بن شعیب، السنن الکبری، ج۵، ص۴۷، ح۸۰۹۹.    
۱۴. ابن‌حبّان، محمد، صحیح ابن‌حبّان، ج۱۵، ص۳۴، ح۶۶۵۷.    
۱۵. ناصر‌الدین، محمد، سلسلة الاحادیث الصحیحة، ج۱، ص۷۴۲، ح۴۵۹.
۱۶. ر. ک:امینی، عبد‌الحسین، الغدیر، ج۸، ص۲۴۸.    
۱۷. المسائل الخلافیّة، ص۳۱ - ۳۵.
۱۸. ابن‌حجر، احمد بن علی، فتح‌الباری، ج۱۳، ص۲۱۱.    
۱۹. ر. ک:ابن‌حجر، احمد بن علی، فتح الباری، ج۱۳، ص۲۱۱.    



حدیث‌نت، برگرفته از مقاله «شماری از آرای غیر منطبق بر خلفای دوازده گانه» تاریخ بازیابی۱۳۹۷/۵/۳.    


رده‌های این صفحه : مقالات حدیث‌نت




جعبه ابزار