زید بن علیّ
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: زیدبن علی، خلافت ابیبکر.
پرسش: با اینکه زیدبن علی (ره) هم از اهل بیت است، چرا به صحت
خلافت ابوبکر اعتراف کرده است؟!
پاسخ: هرچند پرسشگر محترم با قاطعیت اذعان نموده که جناب "زید بن علی" (ره) به صحت خلافتِ ابوبکر شهادت داده، اما پس از تحقیقات نسبتاً فراوانی که در منابع تحقیقی داشتیم، هیچ نشانه و مدرکی که مؤید ادعای مزبور باشد، به دست نیامد. ازاینرو در این پاسخ، فرض را بر صحت ادعای شما قرار داده و آنگاه به پاسخگویی پرداختهایم.
در آیهی تطهیر آمده است که
خداوند اراده کرده تا ناپاکیها را از
اهل بیت علیهمالسلام بزداید؛ و این آیه دلالت دارد بر عصمت اهل بیت علیهمالسلام. عصمتی که به تمام کارهای معصوم، حجیت میبخشد و افعال او را معیار و میزان در صحت رخدادهای پیرامون او قرار میدهد. حال اگر زیدبن علی (ره) همانند برادر و پدر خویش داخل در عموم "اهل البیت" باشد، اعتراف او بر صحت خلافتِ أبیبکر، عملاً مصحِّح حکومت او خواهد بود. اما میدانیم که طبق احادیث فراوانی از طریق شیعه و سنی، نه امسلمه نه
عایشه و نه هیچیک از اطرافیان نبی اکرم صلیاللهعلیهوآله، غیر از پنج تن آلعبا داخل در "اهل بیت" نیستند. البته در روایات شیعه، نام نُه امام از خاندان حسین بن علی علیهالسلام، همراه این پنج تن آمده است
قبل از پاسخ به سؤال مورد نظر، شایان ذکر است که: پرسشگر هیچ اشارهای به مدرک و مستند مورد ادعایشان ننموده و ما نیز با تتبع نسبتاً جامع دلیلی بر صحت نقل مزبور نیافتیم. ازاینرو اولاً: صِرف ادعا در یک موضوع علمی، موجب اعتبار و ارزش نیست؛ ثانیاً: بر فرض وجود برخی اقوال در انتساب مسئلهی تأیید خلافت
ابوبکر از سوی زید، بهترین شیوهی ارزیابی مسأله شناختِ قراینی است که به نوعی در تضعیف و بعید جلوه دادنِ نسبت فوق، شایستگی دارند؛ ازاینرو نخست به بررسی
شخصیت زید پرداخته، قرائنی را که دلالت بر موافقت یا عدم موافقت روحیات او با موضوع فوق دارد، بررسی میکنیم.
زیدبن علی (ره) یکی از بندگان زاهد، سخاوتمند و شجاع بود که پس از امام باقر ـ علیهالسلام ـ برترین برادران خویش بود.
پدر بزرگوارش علیبن الحسین ـ علیهالسلام ـ ملقب به سجاد بود.
وی در ماه صفر سال ۱۲۰ هجری قمری، در
جنگ با امویان به شهادت رسید.
در بزرگواری آن مرد یگانه، همین بس که حضرت
امام صادق علیهالسلام پس از روانه شدن زید به قصد
قیام فرمودند: "وای به حال آنکه ندایش را بشنود و به یاری او نشتابد".
و نیز حضرت در جریان شهادت ایشان بسیار محزون شده و برای هزینهی مراسم سوگواری وی هزار دینار از دارایی خویش را کنار گذاشتند.
پس در اینکه ایشان مردی جلیلالقدر و مورد احترام امامان
معصوم علیهمالسلام بوده، جای هیچگونه شک و تردیدی نیست.
اما
سخن در این است که آیا این اندازه از صحت نفس و
تقوا، موجب
حجیت گفتار شخص میشود، حجیتی که ملازم
عصمت است؟! اینکه شخصی به درجهای برسد که موفق به ترک محرمات الاهی و عمل به شئونات اسلامی شود و حتی از مکروهات نیز چشم بپوشد، چیز بعیدی نیست. انسانهای معمولی، غیر از امامان ـ علیهمالسلام ـ نیز قادر به انجام آن خواهند بود.
به سخن دیگر، ممکن است شخصی بدین درجه از عصمت، دست یابد، اما واقعیت این است که این مرتبهی عصمت و دوری از معاصی، به افعال، کردار و حتی گفتار شخص "حجیت" نمیبخشد.
آنچه در این میان ملاک است، عصمتی است که مقرون به امامت باشد و با تصریح حضرت رسول اکرم ـ صلیاللهعلیهوآله ـ و امام پیشین، بهوسیلهی اخبار
متواتر رسیده باشد. پس بنا بر فرض، حتی اگر زیدبن علی (ره) اذعان به صحت خلافت ابوبکر نموده باشد، این امر مصحح و حجت خلافت او نخواهد بود.
ممکن است گفته شود: او نیز، چون دیگر امامان شیعه از اهل بیت پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ است، پس باید مخاطب آیهی تطهیر بوده و دارای همان مقام عصمت و
امامت الاهی باشد!
در پاسخ باید گفت: "أَهل" و "آل"، اگر به معنای مطلق به کار رود به معنای عشیره،
خاندان و هر آنکه منسوب به خانه و صاحبخانه است، میباشد. اما منظور از "اهل" در
آیه تطهیر، چیز دیگری است؛ یعنی محدودتر از معنای لغوی بوده؛ ولی مخالف وضع اولی نیست؛ زیرا
احادیث بیشماری است که میگویند: غیر از پنج تن و نُه امام از فرزندان
امام حسین علیهالسلام، هیچکس شامل آیهی تطهیر
نمیشود.
در این باره به روایات فراوانی میتوان اشاره کرد که به ذکر نمونههایی از احادیث شیعه و سنی بسنده میکنیم.
ابن جبر، در کتاب
نهج الأیمان چنین میگوید: "محمد بن محمد بن نعمان، معروف به
شیخ مفید (ره)
روایت میکند که این آیه در منزل امسلمه، که از
زنان برجستهی پیامبر بود، نازل شد. وی با انتساب روایت به امسلمه میگوید که امسلمه چنین میگفت: پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ در منزل بود و علی، فاطمه، حسن و حسین ـ علیهالسلام ـ نیز در جوار ایشان بودند. حضرت پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ ایشان را زیر عبایی خیبری جمع کرده و فرمود: خدایا اینها اهل بیت من هستند. در آن هنگام بود که خداوند آیهی تطهیر را نازل فرمود و
پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله نیز آیه را برای ایشان تلاوت کردند. سپس من (امسلمه) رو به پیامبر کردم و پرسیدم: آیا من از اهل بیت تو نیستم؟ ایشان فرمودند: تو بر خیر و نیکی هستی. مفید میگوید: ولی نفرمودند که از اهل بیت هستی".
اینگونه مضامین در احادیث مستند ، بسیار زیاد هستند که بهعنوان مثال، میتوان به
حدیث شریف کساء، اشاره کرد.
در جوامع حدیثی و تفسیری
اهل سنت نیز اهل بیت در آیه، بارها به معنای پنج تن ـ علیهمالسلام ـ تعبیر شده است. ابن جریر
طبری در این باره میگوید: "محمدبن المثنی از... و او از پیامبر نقل میکند که فرمودند: این
آیه دربارهی پنج نفر نازل شده است. من، علی، حسن، حسین و
فاطمه علیهمالسلام".
باز وی در جای دیگر از
تفسیر خویش، اهل بیت را همان پنج نفر ـ علیهمالسلام ـ دانسته و با ذکر روایتی میگوید: "ابن وکیع از گروهی نقل میکند تا سند را به انس رسانده و او از قول پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ میگوید که هر روز نبی اکرم ـ صلیاللهعلیهوآله ـ به مدت شش ماه متوالی، هنگام
نماز، درب خانهی فاطمه ـ سلاماللهعلیها ـ را زده و میفرمود:
انمّا یرید اللَّه لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیراً".
گذشته از احادیثی که از هر دو مکتب نقل کردیم، کلمهی اهل در آیه بهطور مطلق و عام به کار نرفته و میدانیم که این کلمه، دائم الأضافهی معنوی است؛ یعنی برای اینکه معنای لغوی صحیحی پیدا کند، لازم است تا تکیهگاهی داشته باشد؛ مثل اهل الایمان، أهل ایران و...، در آیهی تطهیر نیز کلمهی "اهل" به "البیت" اضافه شده و به تصریح بسیاری از مفسران، منظور از بیت، منزل و خانه نیست؛ زیرا اگر مراد از بیت، مکان
زندگی و سکنی بود، میبایست امسلمه که آیه در خانهی وی نازل شده، اولین مصداق اهل بیت در آیه باشد.
ولی بنا بر احادیثی که بیان شد، حضرت پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ نه امسلمه، نه عایشه و نه هیچیک از زنان خویش را داخل در جرگهی اهل بیت ندانستند. پس منظور از بیت؛ یعنی "خانهی
نبوت و رسالت".
روایات فراوانی به نحو صریح یا اشاره، وجود دارد که دلالت بر انحصار "بیت" در معنای بیت نبوت و رسالت مینمایند. روایاتی که خانهی رسالت را جز خانهی علی و فاطمه ـ علیهماالسلام ـ نمیدانند و اطلاق "اهل بیت النبوّة" بدین خاندان، در زیارات از همین باب است.
کلام احدی غیر از پنج تن آلعبا و نُه امام از فرزندان حسینبن علی ـ علیهالسلام ـ نمیتواند مأخذی برای رد و یا تأیید چیزی باشد، مگر اینکه به کلام معصومان یا آیات قرآنی منتهی شود، و یا اینکه مقرون به قرائن عقلیِ روشن باشد. فلذا نمیتوان به اعتراف زیدبن علی (ره) با تمام فضایلی که دارد بر صحت رخدادهای بعد از رحلت پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ و تطابق آنها با رضایت الاهی تمسک جسته و فرمایشات نبی اکرم ـ صلیاللهعلیهوآله ـ (راجع به انتصاب
علی علیهالسلام برای خلافت) و سخنان امامان معصوم ـ علیهمالسلام ـ را دربارهی ناشایست بودن آن وقایع کنار گذاشت.
اما مسألهی اساسی این است که آیا ادعای اینکه زیدبن علی (ره) بر حادثهی سیاسی ـ نظامی
سقیفه، صحه گذاشته و خلافت ابوبکر را تأیید کرده صحیح است یا خیر؟!
همانگونه که گفتیم، زید مردی با
تقوا و پرهیزکار بود و در راه آرمانهای خود، که همان رضایت معبود است، سر از پا نمیشناخت. در مردانگی، خود را به اندازهای موفق نشان داد که مورد احترام امامان معصوم ـ علیهمالسلام ـ قرار گرفت و ایشان یاد او را گرامی داشتند. او کسی بود که از
ظلم و بیداد، دوری میجست و هرگز ظلم و تعدی را نپذیرفت. او در برابر طاغوتیان میایستاد و ازاینرو بود که در خونخواهی جدِّ خویش حسینبن علی ـ علیهالسلام ـ قیام کرد، قیامی که به "قیام زید" شهرت پیدا کرد. این نبود مگر به خاطر اینکه به همه بفهماند که خاندان رسول اکرم ـ صلیاللهعلیهوآله ـ نه با امویان و نه با هر کسی که حق آلرسول را
غصب کرده باشند، سرِ سازگاری ندارند.
آیا اساساً تصور اینکه چنین شخصی با این درجه از
علم و
شجاعت، مقهور جو سیاسی آن روز قرار گرفته باشد و به تمام فرمایشات پیامبر
اسلام ـ صلیاللهعلیهوآله ـ در دعوت خویشان، لیلةالمبیت، یومالغدیر و... پشت پا زده باشد، تصوری صحیح است؟!
بنابراین با کمی دقت در روش زندگی این
مؤمن حقیقی، باید گفت که تمام این تهمتها و ناسزاها، دور از منزلت زیدبن علی (ره) است و برای وارونه جلوه دادن حقیقت ساخته و پرداخته شده است. ما نیز از کسانی که چنین ادعایی را ترویج میکنند، دلیل معتبری مبنی بر انتساب این مطلب به زیدبن علی ـ علیهالسلام ـ طلب میکنیم، هرچند که فرض وجود چنین چیزی را حتی در دایرهی
ذهن خویش، نخواهیم پذیرفت.
۱. ابیجعفر محمد ابن جریر الطبری،
جامع البیان عن تأویل آیات القرآن.
۲.
المنجد فی اللغة.
۳ خوئی، سید ابوالقاسم،
معجم رجال الحدیث.
۴. زینالدّین علی بن یوسف ابن جبر،
نهج الایمان، تحقیق سید احمد حسینی.
۵. شیخ صدوق،
عیون أخبار الرضا (ع).
۶. علی بن عیسی ابن أبیالفتح الإربلی.
۷. فضل بن الحسن الطبرسی،
إعلام الوری بأعلام الهدی.
۸. قمی، شیخ عباس،
مفاتیح الجنان.
پایگاه اسلام کوئست.