• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

ریسمان به گردن امام علی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



کلیدواژه: ریسمان به گردن امیرالمؤمنین علیه‌السلام، شجاعت.
پرسش: آیا حادثه تلخ انداختن ریسمان به گردن امیرالمؤمنین علی ـ علیه‌السلام ـ با شجاعت و دلاوری آن حضرت سازگاری دارد؟
پاسخ: این واقعه دردناک تاریخی قلب هر شیعه‌ای را به درد می‌آورد و باور کردن آن را دشوار می‌سازد؛ چراکه شجاعت‌های آن حضرت در مقاطع حساس زمان حیات رسول خدا ـ صلی‌الله‌علیه‌و‌آله ـ مانع از سهولت پذیرش این حادثه می‌شود؛ ولی اهمیت به دست آوردن خلافت بعد از پیامبر ـ صلی‌الله‌علیه‌و‌آله ـ از یک طرف و اهمیت بیعت گرفتن خلیفه از حضرت علی ـ علیه‌السلام ـ از سوی دیگر و مهم‌تر از همه صبر امیرالمؤمنین ـ علیه‌السلام ـ برای بقای زحمات پیامبر ـ صلی‌الله‌علیه‌و‌آله ـ و احکام نورانی اسلام، راه را برای پذیرش این قسمت از تاریخ که با تلخی‌های فراوان همراه است، هموار می‌سازد.




سلیم بن قیس در حدیثی مفصل از سلمان فارسی جریان وقایع بعد از وفات رسول خدا را نقل کرده، وی بعد از بیان چگونگی به قدرت رسیدن ابوبکر و بیعت گرفتن او از مردم چنین آورده است:
امیرالمؤمنین ـ علیه‌السلام ـ شبانه با همراهی حضرت زهرا و امام حسین ـ علیه‌السلام ـ همه اصحاب را به پذیرش امامت و ولایت خود دعوت کرد؛ ولکن تنها چهار نفر دعوت او را پذیرفتند، آن حضرت با مشاهده گمراهی مردم و اطاعت آنان از ابوبکر تصمیم گرفت در خانه بماند. روزی عمر به ابوبکر گفت: چرا برای بیعت گرفتن از علی ـ علیه‌السلام ـ کسی را به‌سراغ او نمی‌فرستی؟ ابوبکر گفت: چه کسی را برای این کار بفرستیم؟ عمر گفت: قنفذ را می‌فرستیم؛ چون که مردی تندخوست.
ابوبکر قنفذ را با عده‌ای به در خانه علی ـ علیه‌السلام ـ فرستاد، آنان اجازه ورود خواستند. حضرت به آنان اجازه نداد؛ به مسجد برگشتند و جریان را به ابوبکر و عمر گفتند. عمر گفت: برگردید و اگر اجازه ورود ندادند، بدون اجازه وارد شوید!
آنان برای بار دوم آمدند و اجازه خواستند، حضرت فاطمه ـ علیها‌السلام ـ فرمود: به شما اجازه نمی‌دهم که بدون اجازه وارد خانه من شوید؛ قنفذ ماند و همراهیان او برگشتند و کلام حضرت زهرا ـ سلام‌الله‌علیها ـ را به ابوبکر و عمر گفتند؛ عمر غضبناک شد و گفت ما را با زنان کاری نیست. آنگاه به عده‌ای دستور داد که هیزم حمل کرده و خود با آنان به در خانه حضرت آمد و با صدای بلند به‌نحوی که امیرالمؤمنین و فاطمه ـ علیهم‌السلام ـ صدای او را بشنوند، گفت: یا علی! باید از خانه بیرون آیی و با خلیفه رسول خدا بیعت کنی؛وگرنه خانه‌ات را آتش می‌زنم.
حضرت زهرا‌ ـ سلام‌الله‌علیها ـ فرمود: عمر، ما را با تو کاری نیست. عمر گفت: در را باز کن، والا خانه‌تان را به آتش می‌کشیم.
فاطمه ـ سلام‌الله‌علیها ـ فرمود: ای عمر، آیا از خدا نمی‌ترسی و اراده کرده‌ای به خانه ما وارد شوی؟ عمر از بازگشت امتناع کرد و خانه را آتش زد؛ آنگاه وارد شد. فاطمه ـ سلام‌الله‌علیها ـ جلو آمد و صیحه‌کنان فرمود: «ای پدر!، ای رسول خدا!» عمر شمشیر غلاف کرده خود را به پهلوی حضرت زهرا ـ سلام‌الله‌علیها ـ زد، ناله زهرا بلند شد: «یا أبتاه!» اما عمر بازیگر تازیانه خود را به بازوی فاطمه ـ سلام‌الله‌علیها ـ زد. فاطمه ـ سلام‌الله‌علیها ـ ندا داد: ای رسول خدا! بعد از تو ابوبکر و عمر چه خطاهایی را مرتکب شدند.
امیرالمؤمنین ـ علیه‌السلام ـ با شتاب خود را رسانید و از کمربند عمر گرفت و خواست او را به قتل برساند؛ ناگاه به یاد سفارشات رسول خدا ـ صلی‌الله‌علیه‌و‌آله ـ افتاد و فرمود: ای عمر قسم به خدایی که محمد ـ صلی‌الله‌علیه‌و‌آله ـ را با نبوت تکریم کرد، اگر نبود عهدی را که آن حضرت با من بسته است، به تو می‌فهماندم که نباید وارد خانه ما می‌شدی. در این هنگام هجوم دسته‌جمعی به خانه حضرت شد، علی ـ علیه‌السلام ـ به طرف شمشیر خود رفت؛ ولی آنان زودتر شمشیر را برداشتند، علی ـ علیه‌السلام ـ را دستگیر کرده و ریسمانی را به گردن حضرت انداختند. فاطمه زهرا ـ سلام‌الله‌علیها ـ میان علی ـ علیه‌السلام ـ و آنان حایل شد، اینجا بود که قنفذ تازیانه‌ای را به بازوی فاطمه ـ سلام‌الله‌علیها ـ زد که اثر آن تا زمان شهادت آن بانو باقی ماند؛ پس کشان‌کشان علی ـ علیه‌السلام ـ را به مجلس ابوبکر بردند.
[۱] الهلالی، العامری، سلیم بن قیس، کتاب سلیم بن قیس الهلالی، قم، نشر الهادی، چاپ اول، ۱۴۱۵ هـ. ق، جزء ۲، ـ صلی‌الله‌علیه‌و‌آله ـ ۵۸۰ ـ ۵۸۷.




با روایت فوق دو مطلب روشن می‌شود:

۲.۱ - ۱. نادیده‌ گرفتن فضایل حضرت علی و زهرا(ع)


خلیفه اول با هم‌فکری و هم‌دستی عمر برای استحکام پایه‌های خلافت خود حاضر شد شخصیت و فضایل اهل‌بیت ـ علیهم‌السلام ـ خصوصاً حضرت علی و زهرا ـ علیهما‌السلام ـ را نادیده بگیرد و خطاهایی را که هرگز در تاریخ اسلام فراموش شدنی نیست، مرتکب شود.

۲.۲ - ۲. آشکار شدن صبر حضرت علی


علی ـ علیه‌السلام ـ که در غزوات مختلف شجاعتش به منصه ظهور رسیده بود، در مسئله خلافت صبر خود را برای بقای اسلام ناب به نمایش گذاشت و خود به عمر فرمود: اگر نبود عهدی را که محمد ـ صلی‌الله‌علیه‌و‌آله ـ با من بسته است، به تو می‌فهماندم که نباید وارد خانه ما می‌شدی.



شاهد دیگر بر این مدعا بیان آن حضرت در خطبه شقشقیه است: هان! به خدا سوگند پسر ابوقحافه جامه خلافت را پوشید و می‌دانست آن محوری که این دستگاه باید بر گِرد آن بچرخد، من هستم. سرچشمه‌های علم و فضیلت از کوهسار شخصیت من سرازیر می‌شود و پرنده از پریدن به قله‌ام گریزان (کنایه از اینکه اندیشه بشری از رسیدن به قله عظمت علمی و معنوی من عاجز است). وقتی چنین شد دامن از خلافت برچیدم و پهلو از آن کشیدم. در این اندیشه بودم که چه کنم؟ با دست تنها به ستیز برخیزم یا بر این مصیبت بزرگ و تاریک صبر کنم؟ بلایی که پیران در آن فرسوده و خردسالان پیر شوند، بلایی که به‌واسطه آن دیندار تا زمان دیدار پروردگار خود در چنگال رنج اسیر خواهد بود. سرانجام صبر را ترجیح داده، پس صبر کردم؛ در‌حالی‌که دیده از خار غم خسته و آوا در گلو شکسته بود، میراثم ربوده، این و آن و من بدان نگران، تا آنکه اولی راهی را که باید در پیش گرفت و دیگری را جانشین خویش گرفت.
[۳] نهج‌البلاغه، ترجمه دکتر سیدجعفر شهیدی، انتشارات علمی و فرهنگی تهران، چاپ هفدهم، ۱۳۷۹ هـ. ش، ص ۹ و ۱۰.




آری در آن زمان مهم‌ترین چیزی که برای مسلمانان و حفظ دین پیامبر ـ صلی‌الله‌علیه‌و‌آله ـ ضروری می‌نمود، اتحاد و همبستگی بین مسلمانان بود؛ چون از یک طرف خطر دشمنان خارج از عربستان مخصوصاً رومیان منافع مسلمانان را شدیداً تهدید می‌کرد و از طرف دیگر ظهور مدعیان دروغین نبوت و خروج آنها از دین پیامبر ـ صلی‌الله‌علیه‌و‌آله ـ برای منافع اساسی اسلام خطرساز بودند. در این اوضاع آشفته مسلمانان، اگر علی ـ علیه‌السلام ـ هم دست به شمشیر می‌برد و عده‌ای را دور خود جمع می‌کرد و دودستگی در میان مسلمانان ایجاد می‌کرد، هم از طرف دشمنان داخلی و هم خارجی منافع مسلمانان تهدید می‌شد و از این اوضاع سوء‌استفاده می‌کردند و مسلمانان و معارف اسلام و قرآن را از بین می‌بردند. به همین خاطر علی ـ علیه‌السلام ـ منافع و حق مسلم خود را فدای منافع عمومی مسلمانان نمود و صبر را بر قیام ترجیح داد.
[۶] تاریخ یعقوبی، ۲۴۰، صهیونیزم ۱۲۶.
[۷] محرمی، تاریخ تشیع، صهیونیزم ۵۹.




بنابراین هیچ منافاتی میان شجاعت امیرالمؤمنین ـ علیه‌السلام ـ و آنچه که در تاریخ اسلام بعد از وفات پیامبر ـ صلی‌الله‌علیه‌و‌آله ـ پیش آمده، وجود ندارد؛ چراکه آن حضرت شجاعت خود را فدای زحمات رسول خدا ـ صلی‌الله‌علیه‌و‌آله ـ کرده و همه حوادث ناگوار را در مقابل بقای اسلام ناب محمدی ـ صلی‌الله‌علیه‌و‌آله ـ به جان خریده است.




اغلب کسانی که این واقعه را آورده‌اند، از سلیم بن قیس و کتاب او نقل کرده‌اند؛ بعضی از صاحب‌نظران در علم رجال به شخصیت سلیم و کتاب او خدشه‌هایی وارد کرده‌اند، ولی عبارت‌هایی که در تعبیر سلیم و کتابش رسیده، صحت مطالب کتاب و شخصیت سلیم را ثابت می‌کند.

۶.۱ - سخن امام صادق درباره صحت مطالب کتاب سلیم


حضرت صادق ـ علیه‌السلام ـ در این زمینه فرموده است: هرکس از شیعیان و دوستان ما کتاب سلیم بن قیس را نداشته باشد، از علوم ما بی‌بهره است. کتاب سلیم ابجد شیعه و سری از اسرار آل‌محمد ـ صلی‌الله‌علیه‌و‌آله ـ است.
[۸] الهلالی، العامری، سلیم بن قیس، کتاب سلیم بن قیس الهلالی، قم، نشر الهادی، چاپ اول، ۱۴۱۵ هـ. ق، جزء ۱، ص ۹۴.


۶.۲ - سخن امام سجاد درباره کتاب سلیم


أبان بن أبی‌عياش كتاب سليم را در محضر حضرت زین‌العابدین ـ عليه‌السلام ـ قرائت كرد، آن حضرت فرمود: خدا سليم را رحمت كند، او راست گفت، اين حديثی است كه آن را می‌شناسيم.

۶.۳ - روایتی از برقی


برقی درباره شخصیت سلیم آورده است: «من الأولیاء من أصحاب أمیرالمؤمنین ـ علیه‌السلام ـ » یعنی: سلیم بن قیس از اولیا و بزرگان صحابه امیرالمؤمنین ـ علیه‌السلام ـ است.»


 
۱. الهلالی، العامری، سلیم بن قیس، کتاب سلیم بن قیس الهلالی، قم، نشر الهادی، چاپ اول، ۱۴۱۵ هـ. ق، جزء ۲، ـ صلی‌الله‌علیه‌و‌آله ـ ۵۸۰ ـ ۵۸۷.
۲. الطبرسی، احمد بن علی بن ابی‌طالب، الاحتجاج، انتشارات اسوه، التابعة لمنظمه الاوقاف والشئون الخیریة، باقری، قم، ۱۴۱۳ ه.ق، چاپ اول، صلی‌الله‌علیه‌و‌آله ۲۰۳ ۲۱۳، به نقل از سلیم بن قیس.    
۳. نهج‌البلاغه، ترجمه دکتر سیدجعفر شهیدی، انتشارات علمی و فرهنگی تهران، چاپ هفدهم، ۱۳۷۹ هـ. ش، ص ۹ و ۱۰.
۴. ابن ابی‌الحدید، شرح نهج‌البلاغه، تهران، دارالجبل، ج ۱، صهیونیزم ۳۰۸.    
۵. ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبین منشورات شریف رضی، صهیونیزم ۶۵.    
۶. تاریخ یعقوبی، ۲۴۰، صهیونیزم ۱۲۶.
۷. محرمی، تاریخ تشیع، صهیونیزم ۵۹.
۸. الهلالی، العامری، سلیم بن قیس، کتاب سلیم بن قیس الهلالی، قم، نشر الهادی، چاپ اول، ۱۴۱۵ هـ. ق، جزء ۱، ص ۹۴.
۹. الخوئی، ابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، قم، منشورات مدینه العلم، چاپ چهارم، ۱۴۰۹ ه. ق، ج ۸، ص ۲۱۸.    
۱۰. الخوئی، ابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، قم، منشورات مدینه العلم، چاپ چهارم، ۱۴۰۹ ه. ق، ج ۸، ص ۲۱۷.    



سایت اندیشه قم    






جعبه ابزار