حسن بن علیّ
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: حسن بن علی بن ابیحمزه بطائنی.
پرسش: حسن بن علی بن ابیحمزه بطائنی کیست؟ و از یاران کدام
امام بود؟ وضعیت او میان حدیثشناسان چگونه است؟
پاسخ: حسن بن علی بن ابیحمزه بطائنی و پدرش علی، هر دو از راویان و محدثانی هستند که نام آنها در سلسله سند روایاتی از امامان
معصوم ـ علیهمالسلام ـ دیده میشود و هر دو از بزرگان واقفیه میباشند.
رجال کشی به نقل از علی بن الحسن بن فضّال، درباره حسن بن علی بن ابیحمزه بطائنی میگوید: او دروغگو و ملعون است، روایات زیادی از او نقل شده و یک دوره
تفسیر قرآن از وی نوشته شده است؛ اما من به خود اجازه نمیدهم
حدیث زیادی از او نقل کنم.
با بررسی
کلام دانشمندان رجالی، درمییابیم دلیلی بر وثاقت حسن بن علی بن ابیحمزه وجود ندارد؛ اما نمیتوان تنها به جهت تردید و
شک در سند روایاتی که حسن بن علی بن ابیحمزه در آن وجود دارد، از همان ابتدا آن
روایت را کنار گذاشته و رد کرد؛ زیرا از دیدگاه
فقها و حدیثشناسان، بهطور کلی اگر متن و معنای احادیثی از این دست، با
روح و متن
قرآن کریم سازگار بوده و مخالف با اصول و موازین کلی
دین اسلام نباشد، آن حدیث، پذیرفته شده و به محتوای آن
عمل میشود، در غیر این صورت، اگر قابل
تأویل هم نباشد، باید آن را طرد کرده و کنار گذاشت.
حسن بن علی بن ابیحمزه بطائنی و پدرش علی بن ابیحمزه، از راویان و محدثانی هستند که نام آنها در سلسله سند روایات فراوانی از امامان معصوم ـ علیهمالسلام ـ دیده میشود و هر دو از بزرگان
فرقه واقفیه میباشند.
علی بن ابیحمزه بطائنی از وکیلان برجسته
امام کاظم ـ علیهالسلام ـ و مورد اعتماد جامعه شیعی بود. با زندانی شدن امام کاظم ـ علیهالسلام ـ
اموال بسیاری، مربوط به آن حضرت، توسط شیعیان به علی بن ابیحمزه و به دیگر وکیلان حضرت داده شد. پس از وفات آن حضرت،
طمع در این اموال، سبب شد که اینان، امام کاظم ـ علیهالسلام ـ را آخرین امام معرفی کرده و
امامت امام رضا ـ علیهالسلام ـ را انکار کنند و بدین ترتیب فرقه واقفیه پدیدار گردید.
امام رضا ـ علیهالسلام ـ مراوده و همنشینی با ایشان را ممنوع اعلام کرده و آنها را همچون ناصبیانی دانستند
که نگرش منفی
جامعه شیعی نسبت به آنها آشکار است.
بزرگانی از محدثان همچون ابن ابیعمیر و احمد بن محمد بن ابینصر بزنطی و حسن بن محبوب (از اصحاب اجماع) و نیز علی بن الحکم و دیگران از علی بن ابیحمزه ـ پدر حسن بطائنی ـ بسیار روایت کردهاند؛ چون بزرگان شیعه، پیش از واقفی شدن و در زمان جلالت
قدر علی بن ابیحمزه و دیگر واقفیان معروف همچون زیاد بن مروان، از آنها روایت نقل کردهاند و چون معیار ارزشگذاری
احادیث هر راوی، زمان نقل حدیث از وی است؛ لذا انحراف مذهبی و ضعیف یا کاذب بودن این راویان پس از آن، ضرری به صحت احادیث ایشان نمیزند.
اما دیدگاههایی مختلف درباره حسن بن علی بن ابیحمزه وجود دارد که چند نمونه بیان میشود.
رجال کشی به نقل از علی بن الحسن بن فضّال درباره وی میگوید: «کذاب، ملعون، رُویت عنه احادیث کثیره و کُتبت عنه تفسیر القرآن کلّه من اوّله الی آخره، الاّ انی لا استحل ان اَروی عنه حدیثاً کثیراً»؛
دروغگو و ملعون است، روایات زیادی از او نقل شده و یک دوره
تفسیر قرآن از وی نوشته شده است،؛ اما من به خود اجازه نمیدهم حدیث زیادی از او نقل کنم.
در رجال نجاشی درباره «حسن بن علی بن ابیحمزه»، عبارت «فطعن علیه» آمده است
که دلالت بر ضعف وی دارد.
ابن غضائری درباره وی میگوید: «واقف بن واقف، ضعیف فی نفسه و ابوه اوثق منه»؛
هم خودش و هم پدرش جزو واقفیه بودهاند، خودش ضعیف بوده و پدرش قابل
اعتماد تر از خود او است.
با این همه، محدث نوری (ره) با ارائه قراینی، درصدد اثبات وثاقت حسن بن علی بن ابیحمزه برآمده است:
احمد بن محمد بن ابینصر بزنطی که از مشایخ ثقات
و اصحاب اجماع است؛ از حسن بن علی بن ابیحمزه در باب تدبیر
کتاب «تهذیب الاحکام» روایتی نقل کرده است؛ اما دیدگاه دیگری نیز در این زمینه مطرح شده است که این
حدیث با توجه به دشواریهای سندی و متنی آن، در بحثهای رجالی قابل استناد نیست و به احتمال زیاد در آن تحریفی رخ داده است.
نقل روایتِ بسیارِی از بزرگان، از حسن بن علی بن ابیحمزه
(محدث نوری، نام افرادی چند را که از حسن بن علی بن ابیحمزه روایت میکنند، آورده که غالب آنها روایت یا روایات اندکی از وی داشته و وثاقت و جلالت قدر برخی از آنها نیز نیازمند بحث و بررسی است).
تنها راوی قابل ذکر در این بحث اسماعیل بن مهران است که روایات وی از حسن بن علی بن ابیحمزه بسیار است و بیشتر فقها او را ثقه میدانند و به روایات او اعتماد میکنند؛
ولی تعدد روایت اسماعیل بن مهران نیز دلیل بر وثاقت حسن بن علی بن ابیحمزه نیست؛ زیرا:
ابن غضائری درباره اسماعیل بن مهران میگوید: «یروی عن الضعفاء کثیراً»،
که اگر این
سخن پذیرفته شود، قهراً دیگر تعدد روایت اسماعیل بن مهران، دلیل بر وثاقت کسی نیست؛ زیرا گرچه تعدد روایتِ راوی جلیل القدر از کسی، بر وثاقت مروی عنه دلالت دارد، اما نه درباره راویانی همچون احمد بن محمد بن خالد برقی که برخلاف متعارف محدثان، از ضعفا
روایت میکند.
اگر سخن ابن غضائری را نپذیریم، باز هم میگوییم: بنا بر تحقیق، تعدد روایت
محدثان بزرگ از یک شخص همیشه دلیل بر
وثاقت آن شخص نیست؛ بلکه این امر شرایطی چند دارد؛ از جمله اینکه:
روایات نقل شده، در
مستحبات و آداب نباشد؛ زیرا در این امور ممکن است به استناد احادیث «من بلغ» و با توجه به قاعده
تسامح در ادله سنن، روایت صورت گرفته باشد، نه به جهت وثاقت مروی عنه.
همچنین در مواردی همچون مسائل اعتقادی نباشد؛ چون در اینگونه موارد، نقل روایت از یک راوی ممکن است بهعنوان مقدمه تحصیل
علم باشد، به این شکل که با انضمام احادیث مختلف به یکدیگر و با تراکم قراین مختلف یک مطلب را ثابت کند؛ چراکه در حصول علم، نیازی نیست احادیثی که مورد استناد قرار میگیرد هر یک بهتنهایی از اعتبار برخوردار باشند؛ لذا احادیث ضعیف هم در ایجاد
تواتر تأثیر دارند؛ مثلاً در کتاب «الحجة» کافی، نام افراد گمنام و مجهول الحال دیده میشود که بعید است کلینی همه این افراد را ثقه بداند؛ بلکه ظاهراً علت نقل روایت از این افراد، همین نکته است.
درباره اسماعیل بن مهران و تعدد روایت وی از حسن بن علی بن ابیحمزه شرایط فوق وجود ندارد، بسیاری از روایات وی در امور مستحبی همچون
ثواب سورههای قرآن یا فضل
صلوات بر
پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ و
اهل بیت ایشان
است. در مسائل مربوط به
مهدویت و
غیبت هم اسماعیل بن مهران از حسن بن علی بن ابیحمزه بسیار
حدیث نقل کرده
که نقل حدیث در این مسائل هم ممکن است بهعنوان مقدمهای باشد برای پیدایش
علم و
یقین و نه به جهت وثاقت مروی عنه.
بر فرض اسماعیل بن مهران، حسن بن علی بن ابیحمزه را ثقه میدانسته، اما این
توثیق، با تضعیف علی بن حسن بن فضال در تعارض است.
اصحاب حدیث، روایات حسن بن علی بن ابیحمزه را پذیرفته یا به اصطلاح تلقی به قبول کردهاند.
محدث نوری، تفسیر نعمانی (که در سند آن، نام حسن بن علی بن ابیحمزه به چشم میخورد) را بهعنوان شاهد این مطلب ذکر کرده و اشاره میکند که محدثانی همچون علی بن ابراهیم، سیدمرتضی و شیخ جلیل سعد بن عبدالله هر کدام به شکلی به تلخیص یا تبویب یا تغییر این تفسیر پرداختهاند.
ولی این قرینه هم برای اثبات
وثاقت حسن بن علی بن ابیحمزه قابل پذیرش نیست؛ زیرا آنچه به این محدثان نسبت داده شده، ممکن است از حدیث دیگری گرفته باشند، نه از
تفسیر حسن بن علی بن ابیحمزه و اصلاً نسبت بعضی از این مکتوبات به محدثان مذکور ثابت نیست؛ مثلاً رساله سعد بن عبدالله، رسالهای است گمنام و نمیتوان نسبت آن را به سعد بن عبدالله مسلم انگاشت.
پس با توجه به آنچه گذشت نتیجه میگیریم، دلیلی بر وثاقت حسن بن علی بن ابیحمزه وجود ندارد؛ اما نمیتوان تنها به جهت تردید و
شک در
سند روایاتی که حسن بن علی بن ابیحمزه در آن وجود دارد، از همان ابتدا آن
روایت را کنار گذاشته و رد کرد؛ زیرا از دیدگاه
فقها و حدیثشناسان، بهطور کلی اگر متن و معنای احادیثی از این دست، با
روح و متن
قرآن کریم سازگار بوده و مخالف با اصول و موازین کلی
دین اسلام نباشد، آن حدیث، پذیرفته شده و به محتوای آن
عمل میشود، در غیر این صورت، اگر قابل تأویل هم نباشد، باید آن را طرد کرده و کنار گذاشت.
پایگاه اسلام کوئست.