تمدن
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: اسلام،
پیشرفت، تمدن.
پرسش: تأثیر
اسلام در پیشرفت تمدن بشری چه بوده است؟
پاسخ: تمدن در هر ملتی نشانه تعالی و پیشرفت آن ملت است. سابقه ایجاد تمدن در کشورهای اسلامی بدینمعناست که آنان دارای
تولید فکر و
اندیشه،
ثروت و
سرمایه و نیز قدرت بودهاند و اگر غیر از این بود، تمدنی شکل نمیگرفت.
تمدن به معنای پذیرش شهرنشینی، پذیرش نظم و قانون و سایر شئون اجتماعی و همکاری افراد اجتماع با یکدیگر است؛ و برای شکلگیری یک تمدن عناصر متعددی تأثیرگذار است که عبارت است از:
علم،
نظم، امنیت، تعاون و همکاری و ... که در
دین اسلام چه در
قرآن و چه در روایات و
سیره معصومان ـ علیهمالسلام ـ تأکیدهای فراوانی بر عناصر تمدنساز شده است
تمدنسازی هر ملتی نشانه تعالی اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی آن ملت است و بیانگر رشد، توسعه و پیشرفت در همه عرصههای فعالیت آن جامعه میباشد. افتخار هر ملتی به وجود تمدنهای متعدد در دوره تاریخی آن میباشد.
این اهمیت بدان جهت است که تمدنسازی به شکلی منسجم و روشمند ملازم با تولید در سه عرصه است:
۱. تولید در عرصه اقتصاد برای ایجاد ثروت؛
۲. تولید در عرصه
فرهنگ بهمنظور تولید اندیشه؛
۳. تولید در عرصه سیاست که بهطور خاص از آن بهعنوان تولید قدرت یاد میشود.
نکته حائز اهمیت آن است که نمیتوان بدون امنیت در هریک از عرصههای اقتصادی، سیاسی و فرهنگی تولیدکننده بود؛ لذا وجود حداقلی از امنیت ضروری است.
سابقه ایجاد تمدن در کشورهای اسلامی بدین معناست که آنان دارای تولید
فکر و اندیشه، ثروت و سرمایه و نیز قدرت بودهاند. در غیر این صورت تمدنی شکل نمیپذیرفت. ایجاد تمدن نیز بهشدت به وجود امنیت وابسته است، امنیتی که مبتنی بر دانشی است که از گزارهها و نظرات امنیتی تشکیل شده است؛ و تا دانشهای گوناگون دینی، فلسفی و عرفانی و... نباشد، طبیعتاً نظریههای امنیتی شکل نگرفته و متعاقب آن سازمانها، دستگاهها و نهادهای اجرایی تمدن ساز هم بهوجود نمیآید. با این توضیح میپردازیم به تعریف تمدن که اساساً تمدن چیست و چه تعاریفی دارد؟
تمدن یک کلمه عربی است که ریشه آن «مُدُن» بوده و معنای آن پذیرش شهرنشینی، خو گرفتن به آداب و
اخلاق شهریان، پذیرش نظم و
قانون و سایر شئون اجتماعی و همکاری افراد اجتماع با یکدیگر در امور مختلف اجتماعی و سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و غیره است.
در
کتاب دیگری نیز تمدن چنین تعریف شده است: به اخلاق مردم شهرنشین خوی گرفت، از
جهل و نادانی به شهریگری و انسانیت تغییر یافت.
ویل دورانت یکی از دانشمندان بزرگ فرانسوی، در تعریف تمدن میگوید:" تمدن به شکل کلی آن عبارت از نظمی اجتماعی است که در نتیجه وجود آن، خلاقیت فرهنگی امکانپذیر میشود و جریان پیدا میکند. در تمدن، چهار رکن و عنصر اساسی وجود دارد که عبارتاند از: پیشبینی و احتیاط در امور اقتصادی، سازمان سیاسی و سنن اخلاقی و کوشش در راه
معرفت و بسط هنر. ظهور تمدن هنگامی امکانپذیر است که هرجومرج و ناامنی پایان پذیرفته باشد؛ چه فقط هنگام ازبین رفتن
ترس است که
کنجکاوی و احتیاج به ابداع و اختراع بهکار میافتد و
انسان خود را تسلیم غریزهای میکند که او را به شکل طبیعی به راه کسب علم و معرفت و تهیه وسایل بهبود زندگی سوق میدهد".
برای شکلگیری یک تمدن عناصر متعددی تأثیر گذار است.
علم یکی از اساسی ترین رکن و لایه شکلگیری تمدن است که در اسلام از اهمیت بسزایی برخوردار است، و در
قرآن تأکید زیادی بر آن شده است:«
قُلْ هَلْ یسْتَوِی الَّذِینَ یعْلَمُونَ وَ الَّذِینَ لا یعْلَمُون»؛
آیا کسانی که میدانند با کسانی که نمیدانند یکسانند؟ در
روایات نیز تأکیدات فراوانی بر این موضوع دیده میشود.
امام علی علیهالسلام میفرماید: «ای مردم بدانید که دین هنگامی کامل و درست است که علم بیاموزید و علم خود را بهکار ببندید. آگاه باشید تحصیل علم واجبتر است از تحصیل مال.
نظم یعنی آراستگی و قرار گرفتن هر چیزی در جای مناسب خود، بهطوریکه پیوستگی و هماهنگی ایجاد شده، مجموعهای را بهسوی هدف مشترک سوق میدهد. همه
پیامبران از آغاز تا خاتم
انبیا ـ صلیاللهعلیهوآله ـ برای ایجاد نظم اجتماعی، قوانین فردی و اجتماعی زیادی را بیان نمودهاند. قوانینی که وظایف انسانها را در قبال خود،
خانواده، جامعه، همنوعان، محیط زندگی و حاکمان بیان کرده است که این مسئله نیز از اهمیت بسزایی در تشکیل تمدن بر خوردار است.
بهمعنای
آرامش و احساس راحتی است که در سایه حکومت و دولت و قانون و نظم حاصل میشود و تا این عنصر حاصل نگردد بهوجود آمدن تمدن ممکن نخواهد شد. آیات قرآن درباره
امنیت اقتصادی و مالی و جانی، نظیر آیات
قصاص، سرقت و آیات مربوط به حفظ عرض و آبرو و ناموس
مؤمنان، قوانین محکمی هستند که تضمینکننده امنیت اجتماعیاند.
این عنصر در پیشرفت تمدنها نقش عظیمی را ایفا کرده است، بهگونهای که اگر همکاری انسانها را منتفی بدانیم، جوامع از هم گسیخته و به بدویت منتهی خواهند شد. مدنیت و تمدن در سایه اجتماع و جمعیتِ پایبند به قانون محقق میشود و تفرقه از عناصر بدویت است. قرآن به صراحت به
وحدت و یکدلی و اطاعت از حاکمان الاهی فرا میخواند و در سایه آن مردم را از پراکندگی نهی میکند تا به
پیشرفت و تعالی برسند: «
وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّهِ جَمِیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا»؛
و همگی به ریسمان خدا (قرآن و اسلام، و هرگونه وسیله وحدت)، چنگ زنید، و پراکنده نشوید!
در کنار عوامل فوق به عوامل دیگری نیز میتوان اشاره نمود؛ مانند رفاه نسبی و نگرش فرا قومی، اخلاق، صبوری، حلم و ... که در شکلگیری تمدن مؤثر میباشند. با توجه به عوامل فوق میتوان گفت بدون این عناصر نمیتوان تمدنی را انتظار داشت و هر کسی که اندک مطالعهای در
دین اسلام داشته باشد، میداند که دین اسلام چه در قرآن و چه در
روایات و
سیره معصومان تأکیدات فراوانی بر عناصر تمدنساز شده است، بهنحویکه هیچ دینی را نمیتوان یافت که این همه تأکید بر عناصر فوق داشته باشد.
«با نگاهی گذرا به منابع تفکر اسلامی، یعنی
قرآن کریم و حضرت رسول ـ صلیاللهعلیهوآله ـ و ائمه اطهار ـ علیهمالسلام ـ میتوان دریافت که
خداوند و اولیای او، پیوسته، نه فقط مؤمنان، بلکه
کافران و مشرکان و حتی پیروان دیگر
ادیان را بر خردمندی و بهکارگیری
عقل دعوت میکند، تا بدانجا که خداوند نهتنها از مؤمنان خواهان ایمان کورکورانه نیست، بلکه
توحید، یعنی بنیان
ایمان را حاصل
تعقل و علمورزی میدانند».
تمدن فعلی جهان برآیندی از تلاش و کوشش ملل مختلف
جهان در طول
تاریخ است که در این میان سهم اسلام در بهوجود آمدن این تمدن جدید بسیار برجسته است؛ زیرا اسلام علاوه بر اینکه خود مولد علم و تکنولوژی بوده، بلکه آن را به
غرب نیز انتقال داده است. بهطورکلی انتقال علوم و تمدن از اسلام به غرب از سه راه انجام گرفت:
تعامل مسلمانان با مسیحیان در اسپانیا، ایتالیا، سیسیل و در
جنگهای صلیبی و آشنا شدن با
فرهنگ و تمدن اسلامی در نقاط گوناگون جهان اسلامی و مرزهای آن با دنیای خارج از آن، از راههای انتقال علوم و تمدن از اسلام به غرب است.
از دیگر راههای انتقال علوم و تمدن به غرب، ترجمه کتب عربی به زبانهای اروپایی، در جریان رویکردی که از آن به
نهضت ترجمه از عربی به لاتین تعبیر میشود، از سده پنجم تا هفتم هجری میباشد.
تدریس و استفاده از کتب عربی در مراکز علمی که دانشمندان
مسلمان آنها را نوشته یا ترجمه کرده بودند، از دیگر راههاست.
از دیگر راههای انتقال، آمیزش مسیحیان با مسلمانان از راه
ازدواج و روابط اجتماعی،
تقلید مسیحیان از طرز لباس پوشیدن و آداب و رسوم مسلمانان است.
مسلمانان با الهام از عناصر اصیل اسلامی و با بهرهگیری از میراث تمدنهای پیش از خود، یونان،
مصر، روم، ایران، هند، بینالنهرین، چین و... پایههای اولیه تمدن اسلامی را پیریزی کردند و در دورههای بعد آنچنان در توسعه و تکامل آن جدیت به خرج دادند که نزدیک به هشت قرن
رهبری فکری ملتها را برعهده گرفتند. در این مدت طولانی مسلمانان به نقش دوگانهای دست زدند.
از یکسو با انتقال آثار ارزشمند تمدنهای گذشته به جهان اسلام نهتنها آنها را از انهدام و فراموشی نجات دادند، بلکه با ترجمه و تصحیح و تکمیل اندیشههای آنان بسیاری از علوم گذشته را به
کمال رساندند.
از سوی دیگر توفیق پایهگذاری برخی علوم جدید، مثل شیمی آزمایشی، فیزیک جدید، جبر، مثلثات، زمینشناسی، زیستشناسی، جامعهشناسی و
فلسفه تاریخ را نیز بهدست آوردند؛ مثلاً جابربن حیان و زکریای رازی، علم شیمی را از مفهوم معنایی و قدیمی آن بیرون آورده به آزمایشها کشاندند. ابن هیثم در علم فیزیک شاخه نورشناسی را پایهریزی کرد. خوارزمی با ابداع علم
جبر نهنها نام خود را جاودانه ساخت، بلکه خدمت بزرگی نیز به
جهان بشریت انجام داد. ابن خلدون شیوه جدیدی در تجزیه و تحلیل موضوعات تاریخی مطرح ساخت و در واقع تاریخ و جامعهشناسی را بهوجود آورد و پس از این بود که فرهنگ و تمدن اسلام موجب شد تا اروپا و سایر مناطق از آن تأثیر یافته و بیدار شوند.
علاوه بر موارد فوق، علوم مختلف بسیاری است که توسط مسلمانان توسعه داده شده یا بعضاً خود مبدع آن بودند، که تأثیر بسزایی بر تمدن امروزی غرب داشته است. به خصوص علم طب که از جمله علومی است که مسلمانان در تکوین و اعتلای آن سهم بسزایی داشتند. چشمپزشکی، جراحی و روانشناسی نیز از جمله شاخههای پزشکی است که مسلمانان تأثیر فراوانی در توسعه آن داشتند و آثار دانشمندان پزشک مسلمان تا صدها سال در دانشکدههای پزشکی اروپا تدریس میگردید. آنها از آثار دانشمندانی چون
ابن سینا برای
تربیت پزشکان خود سود میبردند و به این پزشک مسلمان افتخار میکردند.
در علومی؛ مانند شیمی و فیزیک نیز تمدن غرب مدیون تمدن اسلام است و هنوز هم
ستارگان پر فروغی در
آسمان این علم؛ مانند جابر بن حیان، ابن هیثم، زکریای رازی و ... میدرخشد.
گفتنی است که بسیاری از چیزهایی که امروزه با عنوان تمدن اسلامی عنوان میشود، در حقیقت، تمدن مسلمانان است که برگرفته از آموزههای کلی اسلامی است. بنابراین نمیتوان به تمام این موارد بهطور کلی بهعنوان
تمدن اسلامی جنبه تقدس داد.
پایگاه اسلام کوئست.