تعداد اصحاب کهف
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: اصحاب کهف.
پرسش: چرا
قرآن کریم تعداد افراد اصحاب کهف را به طور صریح نام نبرده و تعداد آنها را با
تردید بیان کرده است؟
پاسخ: دیدگاه درست درباره تعداد اصحاب کهف، همان هفت نفر است که مورد پذیرش قرآن قرار گرفته.
علامه طباطبایی (رحمةاللهعلیه) نیز بر این قول توجه کرده و گفتهاند: «این صیغههای جمع و آن یک صیغه مفرد، نه تنها اشعار دارد، بلکه دلالت و صراحت دارند که حداقل عدد ایشان هفت نفر بوده و کمتر از آن نبوده است. نکته مهم این است که اصل داستان اصحاب کهف بسیار عبرتآموز است؛ ولی بیان تعداد آنها یا نامی از آنها چندان مهم نیست؛ ازاینرو قرآن شریف به
اختلاف آنها اشاره کرده و به اختصار از آن گذشته است.
داستان اصحاب کهف، یکی از سه پرسشی بود که
یهود به
مشرکین یاد دادند تا از
رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) بپرسند، تا به این وسیله ادعای نبوت آن حضرت را مورد
آزمایش قرار دهند.
امام صادق (علیهالسلام) فرمود: سبب نزول
سوره کهف این بود که
قریش سه نفر را به
قبیله نجران فرستادند تا از یهودیان آن دیار مسائلی را بیاموزند و با آن
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) را بیازمایند و آن سه نفر
نضر بن
حارث بن کلده و
عقبهَ بن ابیمعیط و
عاص بن وائل سهمی بودند. این سه نفر به سوی نجران رفتند و جریان را با علمای یهود در میان گذاشتند؛
یهودیان گفتند: سه مسئله از او بپرسید اگر آنطور که ما میدانیم پاسخ داد در ادعایش راستگو است. گفتند: آن مسائل چیست؟ جواب دادند که از احوال جوانانی بپرسید که در زمانهای قدیم بودند و از میان مردم خود غایب گشتند و در مخفیگاه خود خوابیدند، چهقدر خوابیدند؟ و تعدادشان چند نفر بود؟ و از غیر جنس خود، چه چیزی همران آنان بود؟ و داستانشان چه بود؟ فرستادگان
قریش به مکه برگشتند و آن مسائل را مطرح کردند.
از
سیاق آیات قرآن کریم میتوان فهمید که قصه اصحاب کهف میان مردم در گذشته به صورت اجمالی مطرح بوده است؛ چنانکه قرآن کریم میفرماید:
«
اَمْ حَسِبْتَ اَنّ اَصْحَابَ الْکَهْفِ وَالْرَّقِیمِ کانُوا مِنْ آیَاتِنَا عَجَباً»؛
«آیا گمان کردی اصحاب کهف و رقیم از آیات عجیب ما بودند؟!».
همچنین آیات قرآن کریم دلالت دارد که در کیفیت داستان اصحاب کهف به خصوص در تعداد آنها، بین مردم آن زمان اختلاف وجود داشته و
قرآن کریم قول صحیح و نظر حق را بیان کرده است؛ چنانکه میفرماید:
«
نَحْنُ نَقُصُّ عَلَیْکَ نَبَاَهُمْ بِالْحَق …»؛
«ما داستان آنان را برای تو به
حق بازگو میکنیم…».
این
آیه دلالت دارد که خداوند قول صحیح را در تعداد آنان ذکر فرموده و باز در آیه دیگر میفرماید:
«
قُلْ رَبِّی اَعْلَمُ بِعِدَّتِهِمْ ما یَعْلَمُهُمْ اِلاَّ قَلِیل…»؛
بگو: «پروردگار من از تعدادشان آگاهتر است، جز گروه کمی تعداد آنها را نمیدانند….».
در این آیه نیز خداوند به پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) دستور میدهد که درباره عدد
اصحاب کهف، صحیحترین نظریه را اعلام کند و آن اینکه خدا به عدد آنان داناتر است، از تعبیر در آیه مذکور فهمیده میشود که آن عده قلیل که به تعداد اصحاب کهف علم داشتند، از
اهل کتاب بودهاند.
بنابراین با توجه به نکات مذکور، اگر قرآن کریم، نظریه صحیح و
حق را ـ که نظر خودش بود ـ نقل میکرد، با توجه به اینکه آنها میخواستند پاسخ مطابق
علم آنان باشد، به طور
یقین قول پیامبر ـ که همان نظریه حق میباشد ـ را
تکذیب میکردند و نسبت
جهل به آن حضرت میدادند و از طرفی، اگر قرآن کریم، تنها نظریه آنها را نقل میکرد ـ که البته خلاف واقع و بیاساس بود ـ بعدها به عنوان نظریه قرآن معروف میشد و آثار و پیآمدهای منفی در پی داشت که ساحت
مقدس قرآن کریم از آن منزه و مبراست. به همین دلیل، قرآن کریم ابتدا نظریه آنها (مردم) را به عنوان
تردید بیان کرده و سپس به عنوان «رجم به غیب» بیاساس بودن آن را روشن ساخته تا آنان بدانند که قرآن کریم از نظریه آنها خبر دارد و سپس قول حق و نظریه صحیح را بیان داشت.
بیان نظریه حق از جانب قرآن کریم، ضروری بود؛ زیرا قرآن کریم با اهمیت دادن به
تاریخ واقعی در واقع، اهمیت «زمینه
شناخت تاریخ» را میرساند و قرآن کریم به تاریخ اهمیت زیادی داده و تاریخ را زمینه شناخت میداند؛ به همین دلیل قرآن کریم در مسائل هدایتی و تربیتی، همواره به تاریخ و سرگذشت دیگران تکیه میکند.
مطالعه و دقت در تاریخ و
عبرت گرفتن از آن و توجه به علل حوادث آن، بزرگترین آزمایشگاه سعادتها و شقاوتها و پیروزیها و شکستهای
اقوام است.
بهترین نوع تاریخ و شیوه بیان آن،
وحی الهی میباشد؛ زیرا هیچگاه برخلاف تاریخنویسان فرمایشی، دستخوش تحریف، دروغپردازی و مورد
اغراض سیاستمداران قرار نمیگیرد و از طرفی، احاطه و تسلط
علم الهی به تمام جوانب و جزئیات تاریخ ـ که نقش مؤثری در
هدایت،
رشد و تکامل جامعه دارد ـ مسلم است و
اراده الهی براساس انگیزههای توحیدی است که همواره در
مقابل ارادههای طاغوتی و شیطانی قرار دارد و سرانجام آن
پیروزی و
سعادت است. افزون بر این، تنظیم، ترسیم و نقل حوادث تاریخی که میتواند دارای انگیزه باشد، سخت تأثیر
هوای نفس و
غرایز نفسانی نویسنده و فشار
فرهنگ محیط، قرار نمیگیرد.
بنابراین ـ با توجه به آنچه که گذشت ـ قرآن کریم، به دنبال بحث از تعداد واقعی اصحاب کهف، علم الهی آن را منتسب به
خدا و افراد خاص و محدودی از بندگان خدا میداند و توجه همگان را به
کلام وحی جلب میکند و با
اقوال و
جدال دیگران ـ که با اغراض گوناگون همراه است ـ نهی کرده و میفرماید:
«
… قُلْ رَبِّی اَعْلَمُ بِعِدَّتِهِمْ ما یَعْلَمُهُمْ اِلاَّ قَلِیلٌ فَلا تُمارِ فِیهِمْ اِلاَّ مِراءً ظاهِراً وَ لا تَسْتَفْتِ فِیهِمْ مِنْهُمْ اَحَداً»؛
… بگو: «پروردگار من از تعدادشان آگاهتر است جز گروه کمی، تعداد آنها را نمیدانند. پس درباره آنان، جز با دلیل سخن مگو و از هیچکس درباره آنها سؤال مکن».
پس قرآن کریم به این شیوه، نظریه
حق را تبیین فرمود و قول صحیح نیز همان هفت نفر است که مورد پذیرش قرآن قرار گرفته.
علامه طباطبایی (رحمةاللهعلیه) نیز بر این قول توجه کرده و گفتهاند: «این صیغههای جمع و آن یک صیغه
مفرد، نه تنها اشعار دارد، بلکه دلالت و صراحت دارند که حداقل عدد ایشان هفت نفر بوده و کمتر از آن نبوده است.
آنچه در پایان
قابل بیان است، این است که اصل داستان
اصحاب کهف بسیار عبرتآموز است؛ ولی بیان تعداد آنها یا نامی از آنها چندان مهم نیست؛ ازاینرو قرآن شریف به
اختلاف آنها اشاره کرده است و به اختصار از آن گذشته است.
سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «تعداد اصحاب کهف»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۶/۱/۰۹.