تشکیل حکومت
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: امام حسین علیهالسلام،
تشکیل حکومت،
قیام،
علم امام،
شهادت.
پرسش: آیا
تشکیل حکومت برای امام حسین ـ علیهالسلام ـ در صورت
پیروزی و به
شهادت نرسیدن یک اصل بود یا آن که امام
حسین صرفاً به
نهی از منکر پرداخت و تشکیل
حکومت بر ایشان اهمیت نداشت؟
پاسخ: قیام حضرت ابا عبدالله الحسین که موجب احیای
سنت رسول اکرم و تجدید
حیات دین گردید و بدعتگزاران و نابودکنندگان دین را رسوا نمود، تاکنون از سوی
اندیشمندان زیادی مورد بررسی و کاوش قرار گرفته است.
در این ارزیابیها، برخی اصلاً
انکار کردهاند که این قیام جنبه
سیاسی داشته است و هر چه بود
شهادتطلبی بوده است.
برخی دیگر آن را حرکت سیاسی دانسته و در راستای برپایی
حکومت اسلامی تحلیل کرده اند. خود این گروه دو دستهاند:
دستهای به
علم امام نسبت
شهادت و عاقبت قیام کاری ندارند و آن را
انکار میکنند.
اما دستهای دیگر،
قیام امام را با علم امام به شهادت سنجیدهاند.
به عبارتی گروه اخیر میگویند امام بین
تکلیف ظاهری و تکلیف واقعی جمع کرد و در حرکت به
کوفه هر دو وظیفه را انجام داد. از حیث واقعی او
مأموریت داشت در راه مبارزه با
منکر و
حکومت جور قیام کرده و در بر پایی حکومت عدل بکوشد و
خون خود را نثار آن کند. و از حیث ظاهری و برای پاسخ گویی به دعوت مردم کوفه، بهعنوان وجود حجت، به آنجا رود و برنامه خویش را عملی سازد.
اما بر اینکه امام حسین انگیزه
تشکیل حکومت داشته است قراین تاریخی چندی وجود دارد که به آنها اشاره میکنیم:
۱. «امام ابتدا
مسلم بن عقیل را فرستاد تا مردم را
دعوت کند و
بیعت بگیرد تا
حکومت اسلامی تشکیل دهد و حکومت
یزید را از بین ببرد.»
چنانچه آن حضرت در نامهای خطاب به
کوفیان نوشتند: «اگر مسلم برای من بنویسد که بر همان اعتقادی هستید که در نامههایتان نوشته بودید، به سویتان خواهم آمد.»
این حرکت امام در حالی صورت می گیرد که او به
عاقبت قضیه عالم بود و شهادت را در پیش چشمان مبارکش می دید. آنگونه که موقع اعزام
مسلم بدو فرمود:
«ترا به کوفه می فرستم؛ درحالیکه خدا آنچه را میخواهد انجام می دهد، و
امید دارم که من و تو در درجه
شهدا باشیم».
۲. در بین راه که امام ـ علیهالسلام ـ فرزدق را دیدار کردند، و وضعیت کوفه را از او پرسیدند او جواب داد: قلبهای مردم با توست اما شمشیرهایشان علیه تو. اما امام که طبق قصد و
انگیزه قبلی خود در راه کوفه بودند، فرمودند:
«راست گفتی همواره امر به دست خداوند است. هر چه بخواهد میشود و هر روز خدای ما در کاری است،
اگر قضای او چنان باشد که ما دوست داریم و میپسندیم او را بر نعمتهایش سپاس گوییم و او ما را یاری میدهد تا سپاس گزارش باشیم و اگر قضای او چیز دیگری باشد، کسی که
حق و راستی،
نیت و
انگیزه اوست و
تقوا پشتوانهاش، ضرری نمیکند.
۳. در مسیر بین
مکه و کوفه امام حسین به بزرگان
بصره نامهای نوشت و توسط غلام خود،
سلیمان. به آنها فرستاد. که در آن
بصریان را به
اطاعت از خویش و کمک و
یار ی در قیامتش
دعوت کرده بود. که حاکی از قصد امام به مبارزهای جدی با
حکومت وقت میباشد.
۴. در ملاقاتی که بین امام ـ علیهالسلام ـ و
حر بن یزید ریاحی در ابتدای ورود به
عراق اتفاق افتاد.حضرت بعد از اقامه
نماز ظهر و
عصر، خطاب به او و یارانش چنین فرمود:
«ای مردم اگر
تقوا کنید و حق را به اهلش واگذارید،
رضایت الهی را به دست آورده اید. ما
اهلبیت محمد، اولی به
سرپرستی مقام خلافت و امر هستیم. از آن کسانی که ادعای آن را دارند و بر شما
ستم روا میدارند.
باری با تمامی این شواهد که حتماً بیشتر از این هم میتوان
شاهد یافت، می توان گفت «امام ـ علیهالسلام ـ متوجه بودند که چکار میکنند، او آمده بود و حکومت هم میخواست تشکیل دهد. اصلاً بهخاطر همین
نیت آمده بود؛ چراکه حکومت باید در دست مثل
سیدالشهدا باشد. و یا کسانی که
شیعه او هستند».
با تمامی اینها امام خود به
عاقبت قضیه مطلع بود و علم به شهادت خویش و یارانش داشت و میدانست «که با این عدد کم نمیتواند با آن عدهای که آنها دارند مقابله کند. لکن
تکلیف خود را تشخیص داده بود که باید
نهضت کند و
اظهار مخالفت و
استنکار نماید».
در این مورد هم شواهد و
قراین تاریخی بسیاری وجود دارد که به تعدادی از آنها اشاره میکنیم:
۱. در جایی حضرت با
قاطعیت چنین فرمودند: اما یقیناً میدانم که آنجا محل به
خاک افتادن من و
اصحاب من میباشد که از آن نجات نمییابیم جز پسرم علی علیهالسلام.
۲. بعد از منزل «ثعلبیه» در بین راه امام را بر روی
اسب لختی خواب ربود پس بیدار شد و چند مرتبه فرمود: انا لله و انا الیه راجعون، در این حال جناب
علیاکبر پرسید: پدر جان سبب گفتن این جملات چه بود؟ حضرت فرمود: لحظهای چشمانم را
خواب ربود، پس شنیدیم که منادی میگفت: این
کاروان میروند و مرگ به دنبال آنها میرود. دانستم که او، خبر مرگ ما را میدهد.
پس
علیاکبر گفت: مگر ما بر
حق نیستیم. امام فرمود: چرا
سوگند به خدایی که بازگشت بندگان بهسوی اوست؛ لذا علیاکبر گفت: بنابراین ما از
مرگ باکی نداریم.
۳. امام ـ علیهالسلام ـ در نامهای به
بنیهاشم چنین مینویسد: هرکس به من ملحق شود،
شهید میشود و هرکس بماند به
فتح و
پیروزی دست نخواهد یافت.
گفتنی است این هر سه مورد که ذکر شد، قبل از رسیدن خبر شهادت مسلم بوده است؛ لذا کسی نمیتواند ادعا کند که قضیه شهادت و
یقین بدان، بعد از شهادت
مسلم و
خیانت کوفیان بوده است.
درنهایت باید گفت «حضرت
سیدالشهدا به همه آموخت که در مقابل
ظلم و حکومت جائر چه باید کرد. با اینکه از اول میدانست که در این راه باید همه
اصحاب و خانوادهاش را فدا کند»
«باید فرد، فدای جامعه شود، جامعه باید
اصلاح شود. باید
عدالت در بین مردم و جامعه تحقق پیدا کند، لیقوم الناس بالقسط».
سایت اندیشه قم