• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

بیعت امام علی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



کلیدواژه: بیعت امام علی با خلفا.

پرسش: وقتی علی ـ علیه‌السلام ـ می‌دانست که خداوند او را خلیفه کرده، پس چرا با ابوبکر و عمر و عثمان بیعت کرد؟!

پاسخ: اولاً، امام علی علیه‌السلام و عده‌ای از اصحاب ایشان و بعضی از یاران پیامبر ابتداءً با ابوبکر بیعت نکردند و زمانی هم که با او بیعت کردند فقط به خاطر حفظ اسلام و مصالح حکومت اسلامی بود؛ ثانیاً، همه مشکلات با شمشیر و شجاعت حل نمی‌شود و همه جا، جای به کار بردن زور و بازو نیست. انسان حکیم و خردمند هر مشکلی را با ابزار خاص خود حل می‌کند؛ ثالثاً، اگر امام به خاطر مصلحت با ارزشی همچون حفظ دین خدا و زحمات طاقت فرسای رسول گرامی اسلام ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ با عده‌ای بیعت کند به این معنا نیست که از قدرت آنان بر جان خود ترس و واهمه ای دارد و یا از آنان در امامت و رهبری جامعه اسلامی قدرت و توانایی کم‌تری دارد؛ رابعاً، از تاریخ و کلام علی ـ علیه‌السلام ـ استفاده می‌شود ایشان بارها اعتراض خود را به وضعیت موجود در زمان خلفا اعلام کردند ولی نهایت کوشش خود را در راه حفظ و تقویت حکومت اسلامی در مقابل دشمنان اسلام به کار می‌بردند.



با نگاهی به تاریخ صدر اسلام روشن می‌شود که:

۱.۱ - بیعت عده‌ای با ابوبکر

اولاً: "هنوز پیامبر ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ دفن نشده بود که واقعه سقیفه بنی‌ساعده شکل گرفت و عده‌ای با شخصی غیر از علی ـ علیه‌السلام ـ بیعت کردند؛ درحالی‌که علی ـ علیه‌السلام ـ مشغول کفن و دفن رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله بودند."
[۱] متقی هندی، کنز العمال، ج ۵، ص ۶۵۲.


۱.۲ - مخالفت اصحاب امام با ابوبکر

اما عده‌ای از اصحاب و بزرگان قوم از جمله عباس بن عبدالمطلب، فضل بن عباس، زبیر بن عوام، خالد بن سعید، مقداد بن عمرو، سلمان فارسی، ابوذر غفاری، عمار ین یاسر، البراء بن عازب و ابی بن کعب با وی بیعت نکردند و جانب امام علی ـ علیه‌السلام ـ را گرفتند."
[۳] یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ج ۲ ص ۱۲۴ ـ ۱۲۵.
[۴] طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج ۲، ص ۴۴۳، چاپ استقامت، قاهره.
[۵] مسند احمد، ج ۳، ص ۱۵۶ (هامش)، چاپ دارالصادر..

و به تصریح مسند احمد ۱/۵۵ و طبری ۲/۴۶۶ این عده در خانه حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها اجتماع کرده و از بیعت با ابوبکر سر باز زدند.
[۶] مسند احمد، ج ۳، ص ۱۵۶ (هامش)، چاپ دارالصادر..


۱.۳ - سخن امام علی با تجمع‌کنندگان

در تاریخ آمده است که حضرت علی علیه‌السلام در جواب آنانی که بر در خانه‌اش جمع شده بودند و درخواست کردند که با ایشان بیعت کنند، فرمود: "فردا صبح در‌حالی‌که موهای خود را کوتاه کرده‌اید، بیایید! ولی فردا جز سه نفر کسی نیامد.
[۷] معالم المدرستین، علامه عسکری، ج ۱، ص ۱۶۲.



هم‌چنین در تاریخ گزارش شده است که علی علیه‌السلام تا زمانی که فاطمه در قید حیات بود، بیعت نکرد؛ ولی وقتی دید مردم از او روی برتافتند، مجبور به مصالحه با ابوبکر شد.
[۸] طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج ۲، ص ۴۴۸، چاپ استقامت، قاهره.



بنابراین امام علی ـ علیه‌السلام ـ و عده‌ای از اصحاب ایشان و بعضی از یاران پیامبر ابتداءً و تا مدتی بعد از رحلت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله با ابوبکر بیعت نکردند و زمانی هم که با او بیعت کردند، فقط به خاطر حفظ اسلام و مصالح حکومت اسلامی بود.

۳.۱ - دیدگاه بلاذری

بلاذری در بیان علت بیعت امام علی ـ علیه‌السلام ـ می‌گوید: «بعد از وفات پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله که تعدادی از قبایل عرب مرتد شدند، عثمان به نزد علی ـ علیه‌السلام ـ آمد و گفت: ای پسرعمو! تا تو بیعت نکنی، کسی به جنگ این دشمنان نمی‌رود. پیوسته چنین با علی ـ علیه‌السلام ـ تکلم می‌کرد تا بالاخره علی ـ علیه‌السلام ـ با ابوبکر بیعت کرد».


اما پیوسته علی ـ علیه‌السلام ـ در دوران خلافت ابوبکر و بعد آن از این جریانات شکایت کرده و اعتراض می‌کرد.

۴.۱ - سخنان حضرت علی

در همین زمینه امام علی ـ علیه‌السلام ـ می‌فرماید: "آگاه باشید به خدا سوگند ابابکر جامه‌ی خلافت را بر تن کرد؛ در‌حالی‌که می‌دانست جایگاه من به حکومت اسلامی چون محور آسیاب است به آسیاب که دور آن حرکت می‌کند ... پس من ردای خلافت رها کرده و دامن جمع نموده از آن کناره‌گیری کردم و در اندیشه بودم که آیا با دست تنها برای گرفتن حق خود برخیزم؟ یا در این محیط خفقان زا صبر پیشه کنم؟ ... پس از ارزیابی درست صبر و بردباری را خردمندانه تر دیدم. صبر کردم؛ در‌حالی‌که گویا خار در چشم و استخوان در گلوی من مانده بود."
[۱۱] نهج البلاغه، خطبه ۳، ص ۴۵.



اما این‌که چرا امام علی ـ علیه‌السلام ـ با وجود شجاعت قیام نکرد و دست به اقدام عملی نزد؟

در جواب باید گفت: همه مشکلات با شمشیر و جنگ حل نمی‌شود و همه جا، جای به کار بردن زور و بازو نیست. انسان حکیم و دانا در حل مشکلات راه مناسب آن را طی می‌کند، داشتن قدرت بازو و توانایی و شجاعت در میدان جنگ را، هرگز توجیهی برای انجام کارهای بدون فایده نمی‌داند.

۵.۱ - نمونه

همان‌طوری که حضرت هارون وقتی دید قوم موسی به گوساله‌پرستی روی آوردند، با این‌که شخصی فصیح و وصی حضرت موسی علیه‌السلام بوده، ولی جز بیان حق و انذار آنان کاری نکرد.

۵.۱.۱ - سخن هارون در اعتراض به موسی

قرآن از قول هارون در جواب به اعتراض شدید حضرت موسی ـ علیه‌السلام ـ به عدم اقدام عملی او در جلوگیری از گوساله‌پرستی بنی‌اسرائیل می‌فرماید:

«قالَ یَا بْنَ أُمَّ لا تَأْخُذْ بِلِحْیَتی‌ وَ لا بِرَأْسی‌ إِنِّی خَشیتُ أَنْ تَقُولَ فَرَّقْتَ بَیْنَ بَنی‌ إِسْرائیلَ وَ لَمْ تَرْقُبْ قَوْلی‌»؛ «(هارون) گفت: ای فرزند مادرم! (ای برادر) ریش و سر مرا مگیر! من ترسیدم بگویی تو میان بنی‌اسرائیل تفرقه انداختی، و سفارش مرا به کار نبستی»!

۵.۱.۲ - کناره‌گیری ابراهیم از بت‌پرستان

قرآن از کناره‌گیری ابراهیم علیه‌السلام از بت‌پرستان خبر می‌دهد و می‌فرماید:

«فَلَمَّا اعْتزََلهَُمْ وَ مَا یَعْبُدُونَ مِن دُونِ الله‌»؛ «هنگامی که (ابراهیم) از آنان و از آنچه غیر خدا می‌پرستیدند کناره‌گیری کرد ...».

۵.۱.۳ - کناره‌گیری جوانان اصحاب کهف از ظالمان

هم‌چنین درباره کناره‌گیری جوانان اصحاب کهف از قوم ظالمشان می‌فرماید:

«وَ إِذِ اعْتزََلْتُمُوهُمْ وَ مَا یَعْبُدُونَ إِلَّا اللَّهَ فَأْوُاْ إِلیَ الْکَهْفِ یَنشُرْ لَکمُ‌ْ رَبُّکُم مِّن رَّحْمَتِهِ وَ یُهَیئّ‌ِْ لَکمُ مِّنْ أَمْرِکمُ مِّرْفَقًا»؛ «و (به آنها گفتیم:) هنگامی که از آنان و آن‌چه جز خدا می‌پرستند کناره‌گیری کردید، به غار پناه برید که پروردگارتان (سایه) رحمتش را بر شما می‌گستراند و در این امر، آرامشی برای شما فراهم می‌سازد».

آیا صحیح است که آنان را هم در این مدارا و کناره‌گیری یا ترسو بدانیم و یا خائن!!! در‌حالی‌که در چنین شرایطی راه حل مناسب همین است.
اگر امام به خاطر مصلحت با ارزشی همچون حفظ دین خدا و زحمات طاقت‌فرسای رسول گرامی اسلام ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ با عده‌ای بیعت کند، به این معنا نیست که از قدرت آنان بر جان خود ترس و واهمه‌ای دارد و یا از آنان در امامت و رهبری جامعه اسلامی قدرت و توانایی کم‌تری دارد که اگر امامت به او واگذاری می‌شد، در همان دوران، قدرت رهبری او بر همه ثابت می‌شد.

۵.۲ - فرمایش امام علی

حضرت علت عدم قیام خود را تنها بودن در این راه بیان می‌کند و می‌فرماید: بعد از وفات پیامبر ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ و بی‌وفایی یاران به اطراف خود نگاه کردم، یاری جز خانواده ندیدم؛ پس راضی نشدم که آنها کشته شوند، چشم پر از خار و خاشاک را ناچار فرو بستم و با گلویی که استخوان شکسته در آن گیر کرده بود، جام تلخ حوادث را نوشیدم و خشم خویش را فرو خوردم و بر نوشیدن جام تلخ تر از گیاه حنظل شکیبایی نمودم.
[۱۶] نهج البلاغه، خطبه ۲۶، ص ۷۳.


۵.۳ - سخنی دیگر

در جای دیگر حضرت علت عدم اقدام خود را این‌گونه بیان می‌کند: "... امروز در شرایطی قرار دارم که اگر سخن بگویم، می‌گویند بر حکومت حریص است و اگر خاموش باشم، می‌گویند از مرگ ترسید!
[۱۸] نهج البلاغه، خطبه ۵، ص ۵۱.



خلاصه آن‌که بیعت علی ـ علیه‌السلام ـ نه از روی ترس (که دوست و دشمن به شجاعت بی‌نظیر او معترفند)، بلکه به خاطر کمبود یاران در راه احقاق حق خود و حفظ وحدت و مصالح اسلام بود. کاری که هر رهبری واقعی انجام می‌دهد؛ حتی خود پیامبر ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ به خاطر کمبود یاران و در جهت حفظ همان مقدار کم و حفظ مصلحت اسلام مجبور به کناره‌گیری از قومش و هجرت به مدینه شد تا زمانی با یاران فراوان به فتح مکه اقدام کرد و یا زمانی دیگر مجبور به صلح با مشرکان شد، آیا می‌توان گفت اگر خود را پیامبر خدا می‌دانست چرا با مشرکان صلح کرد؟ که اگر قدرت مقابله نداشت، پس صلاحیت پیامبری و رهبری را هم ندارد؟!!!

بنابراین حضرت علی ـ علیه‌السلام ـ با اینکه خود را جانشین پیامبر ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ می‌دید، ولی صلاح جامعه مسلمانان را در صبر و بردباری می‌دانست؛ زیرا حضرتش جای به کار بستن شجاعت و شمشیر و قدرت بازو در راه خدا را به‌خوبی درک کرده بود؛ ولی در وضعیت جامعه اسلامی بعد از رحلت پیامبر ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ صبر را برترین شجاعت‌ها می‌دانست. او می‌دانست که در چنین وضعیتی از شمشیر به دست گرفتن آن حضرت و اقوام و یارانش تنها دشمنان اسلام برای از بین بردن ریشه‌های درخت نوپای اسلام استفاده خواهند کرد. بنا‌براین مصالح حضرت مصلحت مهم را در راه مصلحت اهم (اساس اسلام) قربانی کردند.


۱. متقی هندی، کنز العمال، ج ۵، ص ۶۵۲.
۲. سیوطی، تاریخ الخلفاء، ص ۶۲، چاپ دارالفکر، لبنان.    
۳. یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ج ۲ ص ۱۲۴ ـ ۱۲۵.
۴. طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج ۲، ص ۴۴۳، چاپ استقامت، قاهره.
۵. مسند احمد، ج ۳، ص ۱۵۶ (هامش)، چاپ دارالصادر..
۶. مسند احمد، ج ۳، ص ۱۵۶ (هامش)، چاپ دارالصادر..
۷. معالم المدرستین، علامه عسکری، ج ۱، ص ۱۶۲.
۸. طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج ۲، ص ۴۴۸، چاپ استقامت، قاهره.
۹. بلاذری، انساب الاشراف، ج ۱، ص ۵۸۷.    
۱۰. شریف الرضی، نهج البلاغة ت الحسون، ج ۴۱، خطبه ۳.    
۱۱. نهج البلاغه، خطبه ۳، ص ۴۵.
۱۲. طه (۲۰)، آیه ۹۴.    
۱۳. مریم (۱۹)، آیه ۴۹.    
۱۴. کهف (۱۸)، آیه ۱۶.    
۱۵. شریف الرضی، نهج البلاغة ت الحسون، ج ۷۵، خطبه ۲۶.    
۱۶. نهج البلاغه، خطبه ۲۶، ص ۷۳.
۱۷. شریف الرضی، نهج البلاغة ت الحسون، ج ۵۰، خطبه ۵.    
۱۸. نهج البلاغه، خطبه ۵، ص ۵۱.



پایگاه اسلام کوئست.    


رده‌های این صفحه : امام علی | بیعت | تاریخ معصومان | خلافت




جعبه ابزار