بحرالعلوم
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: بحرالعلوم.
پرسش: بحرالعلوم کیست؟ زندگینامه ایشان را شرح دهید.
پاسخ: سید محمدمهدی بحرالعلوم که با عناوین سید بحرالعلوم، علامه بحرالعلوم و بحرالعلوم هم شناخته میشود، یکی از علمای دینی و فقیهان شیعه و از مهادی اربعه (چهار مرجعی که نامشان مهدی بود (
میرزا مهدی بحرالعلوم،
میرزا مهدی شهرستانی،
ملا مهدی نراقی،
میرزا مهدی مشهدی)) در قرن دوازدهم و سیزدهم هجری بود. وی اشعاری به
زبان عربی هم دارد. وی از مراجع تقلید و از عرفای بنام
شیعه بود که معمولاً وی را از پیشتازان
عارفان متشرع معاصر شیعه میدانند.
محمدمهدی، فرزند سید مرتضی طباطبایی بروجردی، از نوادگان
امام حسن مجتبی علیهالسلام در یک
خانواده روحانی و پرهیزکار، در
شب جمعه از ماه
شوال ۱۱۵ ق./ ۱۱۱۳ ش. در شهر کربلای معلی پا به عرصه هستی نهاد.
شبی که سید بحرالعلوم
به
دنیا آمد، پدر وی در
عالم خواب دید که
امام رضا علیهالسلام دستور دادند
محمد بن
اسماعیل بن
بزیع ـ از اصحاب
امام کاظم و امام رضا و
امام جواد علیهمالسلام ـ شمعی بر فراز بام سید مرتضی (منظور خود او است) برافروزد. وقتی محمد بن اسماعیل آن شمع را روشن کرد، نوری از آن شمع به
آسمان بالا رفت که نهایت نداشت. پدر از آن رؤیای راستین بیدار میشود و همزمان خبر مولود تازه رسیده را به او میدهند.
استادان سید بحرالعلوم، عبارتاند از:
سید بحرالعلوم از دوران
کودکی در دامن پر مهر و
محبت مادر پاک دامنش و در پرتو توجهات پدر بزرگوارش سید مرتضی (متوفای ۱۲۰۴ق) به آداب و
اخلاق اسلامی خو گرفت و رفتهرفته
رشد یافت. پس از گذراندن دورههای علوم مقدماتی و سطح (فقه و اصول)، در آغاز
بلوغ به درس خارج که از سوی پدرش تدریس میشد، راه یافت و پس از پنج سال درس و بحث فشرده به مقام بلند
اجتهاد نایل آمد.
سید محمدمهدی، همچنین در محضر اساتید بنام حوزه
کربلا و
نجف اشرف شرکت جست، فرهیختگان بنامی چون:
محمدباقر وحید بهبهانی،
شیخ یوسف بحرانی،
محمدتقی دورقی نجفی و
مهدی فتونی نباطی عاملی.
او
حکمت و
فلسفه را نزد
آقا میرزا ابوالقاسم مدرس فرا گرفت و آن حکیم وارسته نیز در نزد وی درس اصول و فقه را آموخت.
وحید بهبهانی در اواخر عمر خویش مردم را در مسائل و فتواهای احتیاطی بهسوی سید محمدمهدی راهنمایی میکرد و او را مجتهدی جامع الشرایط میدانست.
سید در سال ۱۱۸۶ ق. به قصد
زیارت مرقد مطهر امام رضا ـ علیهالسلام ـ و دیدار با علمای بزرگ ایران وارد
مشهد مقدس شد و در مدت اقامت شش یا هفت ساله خود در آن شهر، علاوه بر دیدارهای علمی با مردم و مباحثات با
علما، در درس استاد
میرزا مهدی اصفهانی خراسانی (۱۱۵۳ - ۱۲۱۸ق) شرکت کرد و فلسفه، عقاید و کلام را از آن مرد بزرگ آموخت و بر اندوخته علمی خویش افزود.
لقب (بحرالعلوم) از
زبان این استاد برای اولین بار به
سید محمدمهدی طباطبایی گفته شد. استاد که از هوش و
استعداد او شگفتزده شده بود، در حین درس خطاب به شاگرد خود میگوید: خا انت بحرالعلوم (یعنی تو دریای
علم هستی) از آن لحظه سید به این
لقب معروف شد.
سید بحرالعلوم در اواخر سال ۱۱۹۳ق، راهی
حجاز شد. استقبال شایان مردم و شخصیتهای محافل علمی از او موجب شد که به مدت دو سال در کنار خانه خدا اقامت ورزد و به درس و بحث بپردازد.
تسلط او به فقه
اهل سنت و
حسن معاشرت و سخاوتش او را چنان در میان ساکنان آن دیار به خصوص اهل
علم، محبوب ساخت که هر روزه شماری از مردم و
دانشمندان به دیدنش میرفتند و از وی کسب فیض مینمودند. شگفت آنکه پیروان هرکدام از مذاهب چنین میپنداشتند که بحرالعلوم پایبند به مذهب ایشان است. او تمام این مدت را با
تقیه گذرانید و جلسه درس او در
علم کلام طبق مذاهب چهارگانه دایر بود و در اواخر توقف در مکه،
مذهب خود را اعلان فرمود. وقتی خبر اظهار مذهب او به گوش
پیروان مذاهب دیگر رسید، از اطراف به دور او ریخته، با وی به مناقشه پرداختند و او با
دانش انبوه خود بر تمام آنها برتری پیدا کرد و همه آنها را با دلیلهای قوی و منطقی بهسوی حقیقت
اسلام مجذوب ساخت.
تعیین و تثبیت جایگاه اعمال
حج و مرکزیت دادن به مواقیت احرام بهطوریکه از نظر شرعی صحیح واقع شود و همچنین اصلاح مواقف حج، یکی از گامهای ارزشمند سید بحرالعلوم بود؛ زیرا این مکانهای مقدس قبل از او چندان مشخص نبود. علاوه بر اینها، سنگهای فرششده در حرم را که
حجاج بر آن اقامه نماز میکردند، تعویض نمود و سنگهای معدنی را خارج کرد و سنگهایی را که از نظر
شیعه سجده بر آنها صحیح است، جایگزین نمود. از آثار معنوی حضور این مرد بزرگ در حجاز،
شیعه شدن
امام جمعه مکه در هشتاد سالگی است.
فضایل سید بحرالعلوم بدین شرح است:
سید بحرالعلوم مرد فضیلت و
تقوا و نمونهای کامل از
اخلاق نیکوی
انبیا بود. آن معلم اخلاق و انسانیت و از مصادیق بارز اخلاق نیکو فرزانهای است که شاگرد بلندآوازه او
کاشف الغطاء در حقش چنین سروده است:
جمعت من الاخلاق کل فضیلة ••• فلا فضل الا عن جنابک صادر
همه
فضایل و اخلاق شایسته را جمع کردهای و در
دنیا هیچ فضیلتی نیست، مگر اینکه از حضور تو صادر شده و تو دارای آن فضیلت هستی.
او از نظر
تواضع در مرتبه عالی قرار داشت و برای دیگران بیش از خود احترام و
ارزش قائل بود و برای مردم پدری مهربان به حساب میآمد. سخن گفتن و راه رفتن او انسان را متحیر میساخت. در میان مردم که راه میرفت، بیننده تصور میکرد او
فرشته است. برای خدا
سخن میگفت و پیوسته به
یاد خدا بود.
او در تهذیب اخلاق در مرتبهای قرار داشت که درک آن برای بسیاری از افراد مشکل است. او کارها و ساعات فعالیتهایش را تقسیم نموده بود. وقتی سیاهی
شب همه جا را فرا میگرفت، مقداری به تحقیق و آماده کردن مقدمات درس و بحث میگذراند و پس از آن به طرف
مسجد کوفه رفته، در آنجا به
مناجات با خدا میپرداخت.
بحرالعلوم بر امور عبادی شاگردان خویش نیز فوقالعاده اهتمام میورزید و در صورت
غفلت و کوتاهی شاگردان از این مهم بسیار رنج میبرد. یک بار برای چند روز تدریس را ترک فرمود: طلبهها واسطهای را نزد وی فرستادند تا علت تعطیلی درس را جویا شود. بحرالعلوم در پاسخ او چنین فرموده بود: «در میان این
جمعیت طلبه هرگز نشنیدم که در نصف شبها صدای
تضرع و زاری و
مناجات آنها بلند بشود، با اینکه من غالب شبها در کوچههای نجف راه میروم، چنین دانشپژوهانی شایسته نیستند تا برای ایشان درس بگویم» چون طلاب این
سخن را شنیدند، متحول شده، شبها به ناله و
گریه در محضر الهی پرداختند. وقتی این تحول اخلاقی در طلبهها پدیدار شد، آن جناب دوباره تدریس را شروع کردند.
تلاش سید در حمایت از
فقرا و محرومان را باید از شبهای تاریک و کوچههای باریک نجف اشرف و فقیران آن دیار پرسید. او هر
شب در کوچههای شهر میگردید و برای
فقرا نان و خوردنیهای دیگر میبرد.
به منظور درک بیشتر عظمت و بزرگی سید بحرالعلوم چند نمونه از ارتباط و دیدارهای وی با
حضرت مهدی عجلاللهتعالیفرجهالشریف را بیان میکنیم.
آخوند
ملا زینالعابدین سلماسی از شاگردان و یاران نزدیک سید میگوید: ایامی که در جوار خانه خدا نزد سید به خدمت مشغول بودم، روزی اتفاق افتاد که در خانه چیزی نداشتیم. مطلب را به سید عرض کردم، چیزی نفرمود. از عادات جناب
بحرالعلوم این بود که صبح اول وقت طوافی دور
کعبه میکرد و به خانه میآمد و به اتاقی که مخصوص خودش بود میرفت. ما قلیان تنباکویی برای او میبردیم، آن را میکشید و برای هر صنفی بر طریق مذهبش درس میگفت. در آن روزی که از تنگدستی شکایت کردم، چون از طواف برگشت به حسب عادت قلیان را حاضر کردم که ناگهان کسی در را کوبید، سید بحرالعلوم بهشدت مضطرب شد و به من گفت: قلیان را بگیر و از اینجا بیرون ببر، آنگاه خود با شتاب به طرف در رفت و آن را باز کرد، شخص بزرگواری در لباس
عربی داخل شد و در اتاق سید نشست و سید در نهایت فروتنی و ادب دم در نشست. ساعتی نشستند و با یکدیگر سخن گفتند، آنگاه برخاست و در خانه را باز کرد و دست مهمان را بوسید. او را بر ناقهای که دم در خانه خوابانده بود، سوار کرد. مهمان رفت و بحرالعلوم با رنگ دگرگون بازگشت و حوالهای به دست من داد و گفت: این حوالهای است برای مرد صرافی که در بازار صفاست، نزد او برو و هرچه بر او حواله شده بگیر. آن حواله را گرفتم و آن را نزد همان مرد که سید سفارش کرد برای آن مرد بردم. مرد چون حواله را گرفت، به آن نظر نمود و آن را بوسید و گفت: برو چند باربر و کارگر بیاور. پس رفتم و چهار باربر آوردم، بهقدری که آن چهار نفر
قدرت حمل داشتند، پول آن زمان را برداشتند و به منزل آوردند. من فوری برگشتم نزد آن صراف که از حال او و نویسنده حواله جویا شوم که او چه کسی بود. وقتی رفتم نه صرافی را دیدم و نه مغازهای را که دیده بودم. از مغازه صراف پرسوجو کردم؛ گفتند: ما اصلاً در اینجا دکان صرافی ندیدهایم.
میرزای قمی ـ نویسنده کتاب قوانین ـ میگوید: من با علامه بحرالعلوم در درس آقا وحید بهبهانی هم مباحثه بودم. اغلب من برای او بحث را
تقریر میکردم تا اینکه به ایران آمدم و کمکم شهرت علمی سید بحرالعلوم به همه جا رسید و من
تعجب میکردم تا زمانی که خدا توفیق عنایت فرمود که برای
زیارت عتبات موفق بشوم، وقتی به نجف اشرف وارد شدم، سید را ملاقات کردم، مسئلهای عنوان شد. دیدم سید بحرالعلوم دریای مواج و عمیقی از دانشهاست؛ پرسیدم: آقا ما که با هم بودیم، شما این مرتبه را نداشتید و از من استفاده میکردید، حال شما را مانند
دریا میبینم، سید فرمود: میرزا این از
اسرار است که به تو میگویم تا من زندهام به کسی نگو و کتمان بدار، من قبول کردم، آنگاه فرمود: چگونه اینطور نباشم و حال آنکه آقایم (حجة بن الحسن عجلاللهتعالیفرجهالشریف) مرا شبی در
مسجد کوفه به سینه مبارک خود چسباند.
میرزا حسین لاهیجی به نقل از شیخ
زینالعابدین سلماسی میگوید: روزی بحرالعلوم وارد
حرم مطهر
امام علی علیهالسلام شد و سپس این شعر را زمزمه کرد:
چه خوش است صوت قرآن، زتو دلربا شنیدن ••• به رخت نظاره کردن، سخن خدا شنیدن
پس از آن، از بحرالعلوم سبب خواندن این شعر را پرسیدم فرمود: چون وارد حرم
حضرت علی علیهالسلام شدم، دیدم مولایم حجة بن الحسن ـ عجلاللهتعالیفرجهالشریف ـ در بالای سر به آواز بلند
قرآن تلاوت میکند چون صدای آن بزرگوار را شنیدم، این
شعر را خواندم.
سید
بحرالعلوم که بهعلت بیماری مدتی توان تدریس نداشت و در منزل به
مطالعه و تألیف مشغول بود، سرانجام در روز ۲۴ ذیالحجه (یا
رجب) سال ۱۲۱۲ ق. به سرای باقی سفر کرد. درگذشت سید در عالم
اسلام اثری عمیق بر جای گذاشت و دنیای
شیعه را در ماتم فرو برد. پیکر مطهر او پس از تشییع با شکوه و اقامه
نماز، در جنب مرقد
شیخ طوسی، در
نجف اشرف دفن شد.
پایگاه اسلام کوئست، برگرفته از مقاله «بحرالعلوم»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۰۶/۳۰.