امام زمان و شیعیان
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: امام زمان عجلاللهتعالیفرجهالشریف، شیعیان.
پرسش: ارتباط
امام زمان ـ عجلاللهتعالیفرجهالشریف ـ و
نواب آن حضرت با
شیعیان به چه نحو میباشد؟
پاسخ: ارتباط امام زمان ـ عجلاللهتعالیفرجهالشریف ـ با شیعیان در دوران
غیبت صغری یعنی از سال ۲۶۰ هجری (سال
شهادت امام یازدهم) تا سال ۳۲۹ (سال درگذشت آخرین نایب خاص امام) یعنی حدود ۶۹ سال
از طریق نایبان آن حضرت بوده است (که مشهور به
نواب اربعه میباشند).
اینان بهترتیب زمانی عبارت بودند از:
۱. ابوعمرو عثمان بن سعید عمری؛ ۲. ابوجعفر محمد بن عثمان بن سعید عمری؛ ۳. ابوالقاسم حسین بن روح نوبختی؛ ۴. ابوالحسن علی بن محمد سمری.
شیعیان سؤالات خود را از آنها بهصورت مکتوب و شفاهی میپرسیدند و آنها پاسخ سؤالات را از حضرت بهصورت توقیع و یا شفاهی میگرفتند و به
شیعیان میرساندند.
در این دوران حضرت جز با نایبان خاص خود تماس نمیگرفتند مگر در موارد استثنایی.
البته امام زمان ـ عجلاللهتعالیفرجهالشریف ـ وکلای دیگری نیز در مناطق مختلف مانند:
بغداد،
کوفه، اهواز، همدان،
قم، ری، آذربایجان، نیشابور و... داشت که یا بهوسیله این چهار نفر، که در رأس سلسله مراتب وکلای
امام قرار داشتند، امور مردم را به عرض حضرت میرساندند.
و از سوی امام در مورد آنان «توقیع»هایی صادر میشده است.
و یا آنگونه که بعضی از محققان احتمال دادهاند ـ
سفارت و
وکالت این چهار نفر، وکالتی
عام و
مطلق بوده؛ ولی دیگران در موارد خاصی وکالت و نیابت داشتهاند؛
مانند: محمد بن جعفر اسدی، احمد بن اسحاق اشعری قمی، ابراهیم بن محمد همدانی، احمد بن حمزة بن الیسع،
محمد بن ابراهیم بن مهزیار
و ابومحمد وجنایی
و همچنین صاحب کشف الغمه از شیخ ابوجعفر از محمد بن ابیعبدالله الکوفی نقل میکند که این افراد حضرت و معجزات او را دیدند و از جانب آن حضرت وکالت داشتند در شهرهای خودشان؛ مثلاً از بغداد عمروی پسرش و حاجز و بلالی و عطار، و از کوفه عاصمی، و از اهواز محمد بن ابراهیم بن مهزیار، و از قم محمد بن اسحاق و از همدان محمد بن صالح، و از ری بسامی و اسدی، و از آذربایجان قاسم بن العلاء، و از نیشابور محمد بن شاذان.
و از غیر وکلا نام عدهای را میبرد از شهرهای مختلف که حضرت را دیدهاند؛ مثلاً از بغداد ابیالقاسم بن ابیحابس، و ابوعبدالله الکندی، و ابوعبدالله الجنیدی، و هارون القزاز، والنیلی، و ابوالقاسم بن رئیس و...، و از همدان محمد بن کشمرد، و جعفر بن همدان و از دینور حسن بن هارون، و از اصفهان ابن باذ مثاله، و از ری قاسم ابن موسی و فرزندش و از قزوین مرداس، از نیشابور محمد بن شعیب بن صالح و همچنین نام عدهای دیگر از شهرهای مختلف میبرد.
بعد از رحلت امام عسکری ـ علیهالسلام ـ گروهی از اهل قم به سامرا آمدند و چون دانستند که امام رحلت فرموده است، گفتند: جانشین امام کیست؟ حاضران جعفر را نشان دادند. آنها به جعفر
سلام کرده،
تسلیت و تهنیت گفتند و اظهار داشتند: نامهها و پولهایی آوردهایم، بفرمایید نامهها را چه کسانی نوشتهاند و پولها چقدر است؟ جعفر از این سؤال برآشفت و برخاست و درحالیکه گرد جامههای خود را میتکانید گفت: اینها از ما انتظار دارند
علم غیب بدانیم!! در این میان خادمی از خانه بیرون آمد و گفت: نامهها از فلانکس و فلانکس است و در همیان هزار
دینار است که ده تا از آنها را آب طلا دادهاند.
نمایندگان مردم قم نامهها و همیان را تحویل داده و به خادم گفتند: هرکس تو را برای گرفتن همیان فرستاده، او
امام است.
توقیعهایی که از حضرت صادر شده در کتابهای تاریخی و حدیثی نقل شده است و ما بهعنوان نمونه بعضی از آنها را برای شما نقل میکنیم.
ابواسحق از
محمد بن عثمان عمری التماس نموده که عريضه او را برساند و سؤالی چند که نموده، جواب بگيرد. آن حضرت به خط خود نوشته فرستادهاند: اما آنچه سؤال کردهای حق تعالی تو را به
راه راست بدارد و هدايت نمايد از احوال جماعتی از بنیاعمام و پسر عمان و خويشان ما بدان که ميانه حق تعالی و هيچ آفريدهای قرابت و خويشی نيست و هرکه
منکر باشد، از ما نيست و حال او حال پسر
نوح است و اما امر جعفر عم من و فرزندان او امر برادران
یوسف است.
و اما
فقاع آشاميدن
حرام است و اما مالهای شما
قبول نمیکنم آن را الا از برای پاک شدن آن اموال هرکه بخواهد برساند و هرکه خواهد قطع نمايد و هرچه خدای تعالی به ما میرساند، به از آن است که شما میرسانيد. و اما ظهور فرج که از آن پرسيدهای، آن امريست با حق تعالی و آنها که وقتی قرار میدهند دروغگويانند، و اما آنچه که جمعی را گمان اين است که
امام حسین ـ عليهالسلام ـ کشته نشد، آن
کفر و گمراهيست و اما آنچه گفتهای که هرچه بر ما مشکل شود چه بايد کرد، رجوع کنيد در آنها حجتند بر شما و من حجتم بر ايشان و محمد بن عثمان و پسرش کتاب ايشان کتاب من است و نزد من ثقهاند.
و اما آنچه از برای ما میفرستند و هديه میکنند تا پاک و بیشبهه بنابراين شد نزد ما مقبول نيست و ثم مغَيه حرام است و محمد بن شاذان از
شیعه ماست و ابوالخطاب ملعونست و اصحاب او همه به لعن گرفتارند و با ايشان تکلم مکنيد که من و پدران من از ايشان بری و بيزاريم و اما خمس را ما به شيعه خود مباح کردهايم و بر ايشان حلالست تا وقت ظهور ما و اما پشيمانی قوم که
شک در
دین خدا داشته باشند ما را به صله ايشان
حاجت نيست. و اگر استقاله کنند، ما
اقاله کردهايم و اينکه پرسيدهای از سبب و علت غيبت، نشنيدهای که حق تعالی میگويد: «لا تسئلوا عن اشيا ان تبد لکم تسئوکم» از آنچه نبايد پرسيد، مپرسيد و هيچيک از پدران ما نبودند که بيعت ظالمی و طاغی در گردن ايشان نبود؛ ولکن وقتی که ظهور کنم، بيعت هيچ طاغی و ظالمی در گردن من نخواهد بود و اما آنکه پرسيدهای از نفع يافتن از من در حال
غیبت بهدرستی که اين مثل نفع يافتن از
آفتاب است در روز ابری؛ اگرچه آن روز آفتاب از نظرها
غایب است، اما همان نفع او به عالميان میرسد و بهدرستی که من امانم از برای اهل
زمین چنانچه ستارهها امانند از برای اهل
آسمان و بايد که سؤال از چيزهايی که لا يعنی باشد، نکنيد و به هرچه شما را به آن تکليف نکردهاند، کار مداريد و زينهار که
دعا کنيد در
تعجیل فرج که
فرج شما در آن است که از حق تعالی در همه وقت خصوصاً وقت
استجابت دعوات و عقب
صلوات تعجيل فرج آلمحمد میطلبيده باشيد و
سلام بر تو ای ابااسحق و بر هرکه تابع
حق باشد.
سایت اندیشه قم