علم و فرهنگ
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: امام رضا علیهالسلام،
علم،
فرهنگ.
پرسش: وضع علم و فرهنگ در عصر
امام رضا ـ علیهالسلام ـ چگونه بود؟
پاسخ: حضرت امام
رضا ـ علیهالسلام ـ در سال ۱۴۸ هـ ق، عالم امکان را به
نور وجود خویش منور ساختند.
آن حضرت در سن ۳۵ سالگی، پس از
شهادت پدر بزرگوراشان امام
موسی بن جعفر، در سال ۱۸۳ هـ ق عهدهدار
امامت مسلمین گردیدند.
بدین ترتیب در دوره ایشان سه
خلیفه عباسی یعنی هارونالرشید، محمدامین و
عبدالله مأمون، بودند که بر مسند
خلافت تکیه زدند.
این دوره به جهاتی از حیث علمی و فرهنگی حائز اهمیت خاصی است که به مواردی از آن در ذیل اشاره خواهیم نمود:
آنچه از گزارشات
مورخین برمیآید، علیرغم فعالیتهای علمی که صورت میگرفت، وضعیت فرهنگی جامعه چندان تعریفی نداشته است و مردم و فرهنگ جامعه در یک حرکت نزولی به سر میبردند.
چنانچه حضرت امام رضا ـ علیهالسلام ـ در قضیه
ولایتعهدی و بیان آن به این قضیه اشاره میفرمایند: خوفاً علی شتاب الدین و اضطراب حبل المسلمین و لقرب امر الجاهلیه؛
از ترس اضطراب
وحدت مسلمین و ظهور مراسم جاهلی و به خطر افتادن دین ولایتعهدی را قبول کردم؛ یعنی این عملکرد امام برای
حیات و بقای دین بود. و منظور از مراسم جاهلی در این دوره ظهور چیزهای غیر دینی مثل تعصب قومی و نژادی و برچیده شدن ارزشهایی مثل تقواست که معیار
اسلام و
قرآن در برتری انسانها به
تقوا و پرهیزکاریست.
هارون و مأمون سیاستی اتخاذ کردند که در پس آن درهای علمی مملکت اسلامی بر روی همه دانشمندان گشوده گردید. میدان برای عرضه نظریات علمی و افکار مختلف باز شد. مخصوصاً دوره
مأمون که به مجالست با علما و تشکیل مجالس علمی اظهار علاقه میکرد. مخصوصاً که او دارای
مذهب معتزله بود و علمای بزرگ معتزلی را به دربار خود نزدیک ساخته بود. که در اعتماد به
عقل افراط کرده، دستورات و
احکام دینی را با عقل قاصر میسنجیدند و آنچه را که عقلشان صریحاً تأیید میکرد، پذیرفته و بقیه را انکار میکردند.
در این اوضاع شبهات کلامی و اعتقادی رواج بسیار یافته بود و حتی پیروان ادیان دیگر نیز فعالیت داشتند، تشکیل جلسات مناظره توسط امام رضا ـ علیهالسلام ـ با علمای
ادیان و فِرق خود حاکی از این قضایاست. چنانچه آن حضرت با
جاثلیق مسیحیان، رأس الجالوت یهودی، هربز اکبر
زرتشتیان و عمران صابی که خود را پیرو حضرت یحیی ـ علیهالسلام ـ میدانست و نیز علمای
اهل تسنن و ناصبیان به بحث و
مناظره پرداختند.
نهضت ترجمه از زمان خلافت منصور شروع گردیده بود و تا عهد مأمون به نهایت
کمال خود رسید. مرکز این جریان علمی، بغداد بوده است. مأمون کتابخانهای را مخصوص این امر قرار داده بود که به بیتالحکمه و یا به قول بلعمی به گنجخانه مأمون معروف گشته بود. چنانکه از گزارشات برمیآید، این روند محدود به ترجمه نبوده است؛ بلکه تصحیح و ترجمه مجدد و ارزشیابی کتب را نیز شامل میشده است؛ همانگونه که رشتههای مختلف علمی را دربرمیگرفت.
از پیامدهای ترجمه میتوان به دو مورد زیر اشاره نمود:
۱. انحصار پزشکی به غیر مسلمان: چون
مترجمان و ناقلان بیشتر مسیحی بودند و حتی پزشکی در خانوادههای خاص از غیر
مسلمین موروثی شده بود.
مسلمانان مجال تبحر یافتن در این رشته را نداشتند.
چنانچه شافعی در این مورد میگفت: ثلت علم (طب) را ضایع کردند و آن را به
یهودیان و
مسیحیان سپردند.
البته باید خاطرنشان کرد که حضرت امام رضا ـ علیهالسلام ـ با تألیف
رساله ذهبیه
خویش در
طب و
بهداشت که همگان را به اعجاب واداشت، معلوم نمود که
اهل بیت نبوت در تمامی علوم سرآمد جهانیان هستند.
۲. جبههگیری اهل سنت در برابر علوم بیگانه: اینان در مقابل علوم یونانی واکنش سختی نشان دادند؛ چنانچه بعدها غزالی تهافت الفلاسفه را در رد بر
فلسفه نوشت و ابن تیمیه رد علی المنطقیین را نگاشت.
گفتنی است ترجمه شامل کتب
مقدس نیز بوده است. ابن ندیم آورده است که شخصی به نام احمد بن عبدالله بن سلام به دوران هارون
تورات را به
عربی ترجمه کرده بود.
مأمون در جمعآوری میراث ملتهای قدیمی بهویژه یونانی، تلاش مضاعفی انجام داد او هیئتهایی را در جستوجوی کتابهای یونانی و انتقال آنها به بیت الحکمه اعزام نمود چنانچه او به پادشاه روم نامه نوشت تا کتابهایی را که درباره علوم قدیمی در خزانه روم است، برای او بفرستد، پادشاه روم پذیرفت؛ فلذا هیئتی از دانشمندان، از طرف مأمون این کتابها را از روم آوردند.
بدینسان با این ارتباطات علمی و نیز ارتباط دیگری چون
تجارت و
فتوحات،
اندیشه اسلامی در سه زمینه تحت تأثیر قرار گرفت:
اول، به لحاظ شکلی و موضوعی:
متکلمان اسلامی از روشهای منطقی یونانی همچون جدل و
برهان تأثیر پذیرفتند؛ همانگونه که بهلحاظ موضوعی تأثیر اینان بر نوافلاطونیان در تصوف محسوس بود.
دوم، اینکه اندیشه اسلامی از فرهنگ هندی از طریق فتوحات و تجارت تأثیر پذیرفت که در زمینه
ادبیات و مقولههای ادبی،
ریاضیات و
ستارهشناسی بوده است. محمد خوارزمی کتاب السیر هنتای نویسندگان اختر شناس هند را برای مأمون ترجمه کرد.
از آنجایی که مأمون بر
مذهب معتزله بود. علمای بزرگ معتزلی را به دربار خود نزدیک میساخت و به آنها میدان عمل میداد. پیروان این مذهب طرفدار
عقل و منطق و رأی و
قیاس بودند.
چنانچه در توصیف این عقلگرایی مفرط طه حسین میگوید: «عقل قاصر بشری را بر همه چیزی
حاکم شمردند و گمان کردند تنها عقل سرچشمه
معرفت است و تدریجاً خود را بینیاز از سرچشمه
وحی میدانستند...، همین اشتباه بود که درهای اختلاف را به روی آنان گشود و هر جمعیتی به استدلالهای واهی تمسک جستند و شماره فرقههای آنان را از هفتاد گذشت.»
مأمون عباسی گروهی از اختر شناسان را به کار گرفت تا
اجرام آسمانی را رصد کنند و نیز اکتشافات بطلمیوس را به کار بسته و
کسوف خورشید را بررسی نمایند.
در پایان، شایان ذکر است که امام رضا ـ علیهالسلام ـ همچنانکه در مباحث کلامی ـ اعتقادی با جلسات مناظره و
تربیت شاگرد نقشآفرینی میکردند، با تألیف مستقیم یا غیرمستقیم کتابهایی در روند علمی جامعه تأثیرات شگرفی ایجاد میکردند؛ از جمله این کتابها میتوان به موارد ذیل اشاره نمود:
۱. رسالهای در
علل الشرایع در جواب محمد بن سنان قمی.
۲. رسالهای در علل که فضل بن شاذان همه را به
امام رضا ـ علیهالسلام ـ اسناد داده است.
۳ـ رسالهای که آن حضرت به درخواست مأمون در محض
اسلام و
شرایع دین نگاشتند.
۴. رسالهای دیگر که به درخواست مأمون در
حلال و
حرام و
واجبات و سنن تألیف نمودند.
۵. رسالهای در
طب و
بهداشت به درخواست مأمون که دستور داد آن را با
آب طلا نگاشتند و لذا به
رساله ذهبیه معروف گشت.
۶. فقه الرضا در ابواب مختلف فقهی.
سایت اندیشه قم