خلقت اهل جهنم
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: آفرینش، اهل جهنم،
خلقت انسان، جبر، اختیار،
عدالت پروردگار،
هدف آفرینش، شیطان، علم خدا.
پرسش: چرا خداوند درحالیکه میدانست بسیاری از انسانها به جهنم میروند، درعینحال آنها را خلق کرد؟
پاسخ: ۱. عذاب الاهی، بازتاب کردار اختیاری انسان در استفاده نکردن از اسباب
هدایت و گوش نکردن به ندای پیامبر درونی و پیامبر بیرونی است.
۲. علم خداوند به سرنوشت و چگونگی تعامل و رفتارهای موجودات، موجب جبر آنها بر خطاکاری نمیشود و در واقع علم خداوند کاشف کردار بندگان است.
۳. آفرینش اهل شقاوت و
خلق آنها یک ضرورت است، شیطان باید وجود داشته باشد، تا در این بستر امکان رشد و تکامل انسانها فراهم گردد.
۴. گرچه خلقت شیطانهای جنی و انسی یک ضرورت است، اما اینکه چه کسی این نقش را بازی کند، با انتخاب و اراده میباشد و جبری از ناحیه خداوند وجود ندارد.
مسئلهی "معمای آفرینش اهل شقاوت و
عذاب آنان" بازگشت به بحث معروف "
جبر و اختیار" دارد. در آنجا گفته میشود: خداوند که از آغاز به سرنوشت و سرشت موجودات علم داشت، چرا آنها را آفرید؟ این آفریدن، اجباری بوده و کلاً از دست و اختیار بشر بیرون است. از طرفی اگر آن آفریده، طغیان و عصیان هم نکند، منجر به این میشود که در علم خدا مبنی بر طغیانگر بودن آن موجود خدشه و تناقض ایجاد شود؛ پس آن موجود، مجبور است همواره در سرکشی به سر ببرد و نمیتواند طوری دیگر رفتار کند. این هم جبری دیگر است؛ ازاینرو در قالب چند نکته، به ارتباط "علم خدا" با "اختیار یا اجبار بندگان" میپردازیم:
علم خداوند به سرنوشت و چگونگی تعاملات و رفتارهای موجودات، موجب
جبر آنها بر خطاکاری نمیشود؛ مثلاً: اگر شما با استفاده از موقعیتی همانند ساختمان یا مکانی مرتفع، شاهد رانندگی دوست خود باشید و ببینید که با این طرز رانندگی، حتماً سقوط میکند و نسبت به عاقبت ناخوشآیند رفتار خارج از ضابطه و عقلانیت او،
علم و آگاهی کامل داشته باشید، و پس از دقایقی هم وی به اثر طبیعی کار خود برسد، آیا شما مقصرید؟ آیا شما باعث سقوطش به دره شدهاید؟ آیا علم شما به سرنوشت انتخاب نادرست وی در شیوهی رانندگی او را مجبور به سقوط کرده؟ آیا دولتها و مهندسان راه و سازندگان اتومبیل که یقیناً میدانند، بسیاری از تصادفات به خاطر سوارکاری، اتومبیلرانی و استفاده نادرست و نابجا از ماشین و جاده است، عامل جبری سوانح جادهایاند؟
خداوند هرگز
تقدیر و سرنوشت کسی را به
گناه و معصیت ثبت و ضبط نکرده. این
حدیث را بسیاری از
دانشمندان اسلام از
پیامبر بزرگوار صلیاللهعلیهوآله روایت کردهاند که:
"انه ـ صلیاللهعلیهوآله ـ قال: لعنت القدریه علی لسان سبعین نبیاً. قیل: و من القدریة یا رسول الله؟ فقال: قوم یزعمون ان الله قدر علیهم المعاصی و عذبهم علیها"؛ «کسانی که دم از تقدیر زده و میپندارند آن معصیتهاشان همه ناشی از تقدیر و سرنوشتی است که خدا مقدر و مجبور کرده و در نتیجه عذابشان به خاطر آن بیاختیاری در عدم خویشتنداری است، بدانند که فکر غلطی دارند و جمع کثیری از
انبیا هم از آنان ناراضی بوده و لعنتشان مینمایند».
بهتر است بگوییم که
خداوند این را میداند که چه کسی از اسباب و زمینههای هدایت بهره گرفته و چه کسانی به آن پشت پا میزنند و آن
عذاب، بازتاب کردار اختیاری مردم در استفاده نکردن از اسباب هدایت است. همانند معلمی ورزیده که روز آغاز درس، عوامل موفقیت تحصیلی را میگوید و نیک میداند که چه کسانی، حرف گوش میکنند و چه کسانی سر به هوا هستند. طبیعتاً نمرهها و جوایز خوب برای اهلش است و نمرهی منفی و دردسرهای آن هم برای آنکه با کردار خود، همین را طلب میکرده است. پس علم معلم، پردهبرداری و کشف از کردار بچهها میکند نه جبر آنها بر تنبلی.
برخی متکلمان گفتهاند: خدا به طاعات و
معصیت بندگان علم دارد و این علم کاشف و تابع
آن کردار بندگان است.
همهی این اعتراضات، وقتی موجه است که خدا هیچ وسیله و سببی برای هدایت نفرستد و درعینحال انتظار طاعت داشته باشد؛ اما وقتی پیامبر درونی (
عقل سالم و فطری) و پیامبر بیرونی (انبیا و
ائمه علیهمالسلام و کتاب و علمای ربانی) را بدین منظور تدارک دیده، آیا مقصر کیست؟ آنکه "صدها چراغ دارد و بیراهه میرود"؟ یا آنکه متخلف را به خاطر شکستن چراغ، تنبیه میکند؟
زندگی در دنیای امروز
زندگی در مدرسهی اراده است و
سعادت و
شقاوت هرکس به دست اوست و اوست که باید حرکت کند و از خدا طلب هدایت و توفیق بیشتر نماید.
خداوند انسان را خلق کرده و
اراده نموده است که او به تکامل برسد. برای تکامل باید نقش
شیطان لحاظ شود تا در این بستر امکان رشد فراهم گردد. وجود شیطان، برای انسانهای با
ایمان و آنها که میخواهند راه
حق را بپیمایند، مضر نیست؛ بلکه وسیلهی
پیشرفت و تکامل است، چراکه پیشرفت و ترقی و تکامل، همواره در میان تضادها صورت میگیرد.
گرچه نقش شیطانهای جنی و انسی یک نقش ضروری است و باید وجود داشته باشند، اما اینکه چه کسی این نقش را بازی کند، با انتخاب و
اراده میباشد و جبری از ناحیه خداوند وجود ندارد.
خداوند حتی شیطان را، شیطان خلق نکرد. به دلیل اینکه او سالها (۶ هزار سال)
همنشین
فرشتگان و اهل
عبادت بود؛ ولی بعداً به خواست خودش و بر اثر
تکبر راه طغیان و
انحراف را در پیش گرفت و از
رحمت خداوند دور شد.
همچنین است کاری که یزید انجام داده؛ یعنی یزید با انتخاب خود این نقش را پذیرفته است. پس یزید نمیتواند بگوید که خدایا چرا خلقم کردی؟ چون خداوند میگوید خلق نقش تو یک ضرورت بوده است و اگر او بگوید که چرا من باید این نقش را بازی کنم؟ خداوند جواب خواهد داد که این نقش را با اراده و
اختیار خود انتخاب کردی و میتوانستی
یزید نباشی و از این جهت مورد مواخذه قرار میگیری.
به عبارت دیگر، در این نظام حتماً باید انسانهای بد وجود داشته باشند تا انسانهای دیگر در تعامل با آنها به کمال راه یابند؛ بهعنوان مثال حتماً باید یزیدی باشد، تا امام حسین ـ علیهالسلام ـ و کاری که آن حضرت انجام داده است معنا پیدا کند و در این بستر است که باید
امام حسین علیهالسلام به مقام شهادت راه یابد و به عالیترین
مقام نائل آید. اما خداوند کسی را مجبور نکرده است که حتماً او باید مصداق یزید باشد و این خود انسان است که با اختیار خویش، خودش را در آن جایگاه قرار میدهد و از این جهت نمیتواند
خدا را مورد بازخواست قرار دهد که چرا من باید نقش یزید را بازی کنم؟ چون اصلاً بایدی در کار نیست و او میتوانسته است اینگونه نباشد.
اصل
خلقت انسان، لطفی است که از طرف خداوند نصیب او شده است؛ مثل اینکه کسی سفرهای را پهن کند و عدهای را دعوت کند که بیایند و از غذاهای آمادهی روی سفره میل کنند. حال اگر در این بین کسی با
اختیار خود از این غذا نخورد و در اثر گرسنگی عوارض جبرانناشدنی پدید آید، از این جهت اشکالی بر میزبان وارد نیست و نمیتوان او را بازخواست کرد که چرا دعوتش کرده است، چه اینکه اگر دعوتش نمیکرد و به
علم خود (که فلان میهمان از غذا نمیخورد) بسنده میکرد، ممکن بود از طرف همان مهمان مورد مواخذه قرار بگیرد که چرا از من دعوت به
عمل نیاوردهای و اگر از من دعوت میکردی من از آن
غذا میخوردم.
پایگاه اسلام کوئست.