• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

تمثیلات

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



کلیدواژه: تمثیلات، مثال‌های قرآن.

پرسش: تمثیلات قرآن را توضیح دهید؟

پاسخ: فلسفه مثل‌های قرآن، تنزل مسائل بلند و عمیق و بیان آنها در افق فکر مردم استو نقش مثال که هنر به حساب می‌آید، در توضیح مباحث انکار‌ناپذیر است و هیچ علمی از آن بی‌نیاز نیست و در مباحث علمی، تربیتی، اجتماعی، اخلاقی و ... از آن بهره می‌گیرند.
هم‌چنین اهمیت مثل در پیام اوست نه در بزرگی و کوچکی چیزی که به آن مثال زده می‌شود؛ از جمله آثار مَثَل: ۱. حقایق پیچیده منطقی و عقلی و دور از دسترس را حسی و نزدیک می‌کند؛ ۲. فهم مسائل را همگانی می‌کند؛ ۳. درجه اطمینان را بالا می‌برد؛ ۴. لجوجان را خاموش می‌سازد.‌



«مَثَل» در لغت به معنی: مانند، شبیه، صفت، حدیث، قصه، حجت، عبرت، علامت؛ قول مشهور میان مردم و...


در اصطلاح، تشبیه حقایق عقلی به امور حسی و قابل لمس را گویند و جمع آن «امثال» است؛ مانند تشبیه «غیبت کردن» (مشبه) به « خوردن گوشت مرده برادر دینی» (مشبه‌به) که در قرآن، به کار رفته است. در این «مَثَل» همان‌گونه که جای کنده شده بدن مرده پُر نخواهد شد، آبروی ریخته شده کسی هم که مورد غیبت قرار گرفته جبرانی ندارد؛ لذا (احتمالاً) وجه تشبیه «عدم قابلیت جبران است».
[۳] عمید، حسن، فرهنگ عمید، ص ۱۰۵۸، تهران، امیر کبیر، چاپ‌خانه سپهر، چ ۱، ۱۳۶۳.
[۴] قرشی، علی‌اکبر، قاموس قرآن، ج ۵، ۶ و ۷، ص ۲۳۷، دارالکتب الاسلامیه، چاپ‌خانه حیدری، چ ۱۱، ۱۳۷۲.
[۶] اسماعیلی، اسماعیل، تفسیر المثال القرآن، ص ۱۱۳، اسوه، الهادی، چ ۱، ۱۳۶۸ ه‌ ش.
[۷] پایان‌نامه سید احمد میر خلیلی ۱۵ موجود در کتاب‌خانه مرکز فرهنگ و معارف قرآن، با کمی تغییر.



تمثیل بر وزن تنظیر لفظاً و معناً و مَثَل بر وزن قمر دو لفظی باشند که اگرچه از نظر هیئت مختلف است، اما از نظر ماده یکی است و معنای آن در مقام استعمال جنبه مشابهت چیز را به چیزی دیگر نشان می‌دهد (و هر دو زیر، مجموعه تشبیه هستند؛
[۸] یادداشت‌های محمدحسین توسلی گلپایگانی،‌ تحت عنوان مثلهای قرآن، ص ۲، موجود در کتاب‌خانه مرکز فرهنگ و معارف قرآن دفتر تبلیغات قم.
زیرا تشبیه دارای اقسامی است؛ از جمله مَثل، استعاره، کنایه و مجاز).

حق مثل‌ها را زند هر جا بجاش ••• می‌کند معقول را محسوس و فاش
تا که دریابند مردم، از مثل ••• آن‌چه مقصود است بی‌نقص و خلل
[۹] اسماعیلی، اسماعیل، تفسیر المثال القرآن، ص ۱۱۳، اسوه، الهادی، چ ۱، ۱۳۶۸ ه‌ ش.



در یک تقسیم‌بندی، «مَثَل» گاهی عملی است و به زبانِ کردار بیان می‌شود و گاهی لفظی و به زبان گفتار، مثل‌های قرآن از نوع دوم است؛ و در تقسیمی دیگر مثل‌ها نسبت به نتیجه آنها در قرآن و مخاطبین به سه قسم تقسیم می‌شوند:

۴.۱ - اول

مثل‌هایی که باعث تذکر و یادآوری می‌شود: «وَ یَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ؛ خداوند برای مردم مثل‌ها می‌زند، شاید متذکر شوند».

۴.۲ - دوم

مثل‌هایی که موجب تفکر می‌شود: «وَ تِلْکَ الْأَمْثالُ نَضْرِبُها لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ؛ ما این مثل‌ها را برای مردم بیان می‌کنیم، شاید اندیشه کنند».

۴.۳ - سوم

مثل‌هایی که باعث ادراک می‌شود: «وَ تِلْکَ الْأَمْثالُ نَضْرِبُها لِلنَّاسِ وَ ما یَعْقِلُها إِلاَّ الْعالِمُونَ؛ ما این مثل‌ها را برای مردم می‌زنیم؛ ولکن این مثل‌ها را جز اندیشمندان درک نمی‌کنند».
مخاطبین، هم سه گروه می‌شوند که هرکدام از اقسامِ مَثَل به گروهی از مردم مربوط می‌شود.
[۱۳] اسماعیلی، اسماعیل، تفسیر المثال القرآن، ص ۱۱۶، اسوه، الهادی، چ ۱، ۱۳۶۸ ه‌ ش، با کمی تغییر در عبارت‌ها.



در قرآن مجید سه نوع مَثَل داریم:

۱. آن‌که صورت تشبیه دارد؛
۲. مربوط به داستان است؛
۳. برای برگرداندن لغت از زبانی به زبان دیگر است. شاید بتوان گفت: که در قرآن مثل‌ها به چهار صورت بیان گردیده است:

۴.۱ - اول

صریحاً ذکر شده است: «مَثَلُ الَّذِینَ حُمِّلُوا التَّوْراةَ...»؛

۴.۲ - دوم

با حرف «کاف» آمده است: «أَوْ کَصَیِّبٍ مِنَ السَّماءِ...»؛

۴.۳ - سوم

با کلمه مَثَل و حرف کاف «هر دو» بیان شده است: «مَثَلُهُمْ کَمَثَلِ الَّذِی اسْتَوْقَدَ ناراً...»؛

۵.۴ - چهارم

در آیه کلمه «مَثَل» و حرف «کاف» وجود ندارد ولی از سیاق عبارت و مفهوم آن، وجود مَثَل نمایان است: «إِنَّ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِایاتِنا وَ اسْتَکْبَرُوا عَنْها لا تُفَتَّحُ لَهُمْ أَبْوابَ السَّماءِ وَ لا یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ حَتَّی یَلِجَ الْجَمَلُ فی سَمِّ الْخِیاطِ...».


«مَثَل» غالباً از چیزها، جمادات، گیاهان، جانوران و نظایر آن گفت‌وگو می‌نماید و جزء محکمات قرآن است؛ زیرا برای روشن کردن معنای متشابه آورده می‌شود؛ ولی گاهی ممکن است برای کسانی که به مفهوم آن آشنا نیستند، متشابه باشد.
[۱۹] اسماعیلی، اسماعیل، تفسیر المثال القرآن، اسوه، الهادی، چ ۱، ۱۳۶۸ ه‌ ش، ص ۱۱۶، با کمی تغییر در عبارت‌ها.



فلسفه مثل‌های قرآن، تنزل مسائل بلند و عمیق و بیان آنها در افق فکر مردم است و نقش مثال که هنر به حساب می‌آید، در توضیح مباحث انکار‌ناپذیر است و هیچ علمی از آن بی‌نیاز نیست و در مباحث علمی، تربیتی، اجتماعی، اخلاقی و ... از آن بهره می‌گیرند.


اهمیت مثل در پیام اوست نه در بزرگی و کوچکی چیزی که به آن مثال زده می‌شود؛ از جمله آثار مَثَل:

۱. حقایق پیچیده منطقی و عقلی و دور از دسترس را حسی و نزدیک می‌کند.
۲. فهم مسائل را همگانی می‌کند.
۳. درجه اطمینان را بالا می‌برد.
۴. لجوجان را خاموش می‌سازد.‌


قرآن مجید در برابر کسانی که در مورد آفرینش حضرت مسیح علیه‌السلام ایراد می‌کردند که مگر ممکن است انسانی بدون پدر متولد شود، می‌فرماید: «إِنَّ مَثَلَ عِیسی عِنْدَ اللَّهِ کَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرابٍ...؛ مَثَل عیسی در نزد خدا همانند آدم است که او را از خاک آفرید».

ما اگر بخواهیم در برابر افراد لجوج بگوییم: این کار در برابر قدرت‌ بی‌پایان خدا کارِ ساده‌ای است؛ باز ممکن است بهانه‌گیری کنند؛ اما هنگامی که به آنها بگوییم: آیا قبول دارید که انسانِ نخستین از خاک آفریده شده است؟ خداوندی که چنین قدرتی دارد، چه‌گونه نمی‌تواند انسان را از بشری بدون پدر متولد سازد!!! قرآن از هر مَثَلِ بجا که کاملاً هماهنگ و منطبق با مقصود و جنبه تربیتی هم داشته باشد، استفاده کرده است: چراکه این جاهلان، منافقان و بداندیشان هستند که از مثال‌های انحرافی و گمراه‌کننده بهره می‌برند.


در قرآن بیش از پنجاه مَثَل دیده نمی‌شود و این‌که در بعضی از کتاب‌های «امثال القرآن» مثل‌ها را تا یکصد و سی شماره ذکر کرده‌اند، صحیح نمی‌باشد، زیرا در آنها، ضرب‌المثل‌های قرآن نیز مَثَل به حساب آمده است، حال آن‌که این دو یکی نیستند. مثلاً آیه شریفه «وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْری» و نیز «لَیْسَ لِلْإِنْسانِ إِلاَّ ما سَعی...» که مَثَل به حساب آورده شده، ضرب‌المثل هستند؛ زیراکه در آنها، تشبیهی بیان نشده است.
همه مثل‌ها در این جهت شریکند که برای رعایت اختصار تنها ماده مَثَل (مانند: انفاق و دانه که ماده مَثَل همان دانه‌ای است که هفتصد دانه به بار آورد) که قوامش به آن است ذکر شده و از سایر اجزای کلام صرف نظر شده است.
[۲۸] طباطبایی، سید محمدحسین، ترجمه المیزان، ج ۲، ص ۵۴۱، مترجم محمدتقی مصباح، بنیاد علمی و فکری علامه طباطبایی، چ ۲، ۱۳۶۴.
[۲۹] طباطبایی، سید محمدحسین، ترجمه المیزان، ج ۲، ص ۴۵۳، مترجم محمدتقی مصباح، بنیاد علمی و فکری علامه طباطبایی، چ ۲، ۱۳۶۴.




۱. سمیح عاطف الذین، کل کتاب، الاَمثال.
[۳۰] سمیح عاطف الزّین، بیروت، دارالکتاب اللبنانی، چ ۱، ۱۴۰۷ ه‌، قرآن، (اوائل کتاب).

۲. علامه طباطبایی، ترجمه المیزان، ج ۳، ص ۱۴۰.
[۳۱] طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج ۳،‌ ص ۱۴۰، مترجم عبدالکریم نیّری بروجردی، نشر بنیاد علمی و فکری علامه طباطبایی، چ ۲، ۱۳۶۴.
[۳۲] طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج ۳،‌ ص ۱۲۷ ـ ۱۱۳، مترجم عبدالکریم نیّری بروجردی، نشر بنیاد علمی و فکری علامه طباطبایی، چ ۲، ۱۳۶۴.

۳. ناصر مکارم شیرازی، مثال‌هایی در بیان قرآن.


۱. حجرات (۴۹)، آیه ۱۲.    
۲. راغب اصفهانی، معجم مفردات الفاظ القرآن، ص ۷۵۸، قم، اسماعیلیان.    
۳. عمید، حسن، فرهنگ عمید، ص ۱۰۵۸، تهران، امیر کبیر، چاپ‌خانه سپهر، چ ۱، ۱۳۶۳.
۴. قرشی، علی‌اکبر، قاموس قرآن، ج ۵، ۶ و ۷، ص ۲۳۷، دارالکتب الاسلامیه، چاپ‌خانه حیدری، چ ۱۱، ۱۳۷۲.
۵. مکارم شیرازی، ناصر، مثال‌های زیبای قرآن، نسل جوان، ص ۱۳، چ ۱، ۱۳۷۸ ه‌ ش، چاپ‌خانه مدرسه الامام امیرالمؤمنین.    
۶. اسماعیلی، اسماعیل، تفسیر المثال القرآن، ص ۱۱۳، اسوه، الهادی، چ ۱، ۱۳۶۸ ه‌ ش.
۷. پایان‌نامه سید احمد میر خلیلی ۱۵ موجود در کتاب‌خانه مرکز فرهنگ و معارف قرآن، با کمی تغییر.
۸. یادداشت‌های محمدحسین توسلی گلپایگانی،‌ تحت عنوان مثلهای قرآن، ص ۲، موجود در کتاب‌خانه مرکز فرهنگ و معارف قرآن دفتر تبلیغات قم.
۹. اسماعیلی، اسماعیل، تفسیر المثال القرآن، ص ۱۱۳، اسوه، الهادی، چ ۱، ۱۳۶۸ ه‌ ش.
۱۰. ابراهیم (۱۴)، آیه ۲۵.    
۱۱. حشر (۵۹)، آیه ۲۱.    
۱۲. عنکبوت (۲۹)، آیه ۴۳ ۴۰.    
۱۳. اسماعیلی، اسماعیل، تفسیر المثال القرآن، ص ۱۱۶، اسوه، الهادی، چ ۱، ۱۳۶۸ ه‌ ش، با کمی تغییر در عبارت‌ها.
۱۴. مکارم شیرازی، ناصر، مثال‌های زیبای قرآن، نسل جوان، ص ۱۶، چ ۱، ۱۳۷۸ ه‌ ش، چاپ‌خانه مدرسه الامام امیرالمؤمنین.    
۱۵. جمعه (۶۲)، آیه ۵.    
۱۶. بقره (۲)، آیه ۱۹.    
۱۷. بقره (۲)، آیه ۱۷.    
۱۸. اعراف (۷)، آیه ۴۰.    
۱۹. اسماعیلی، اسماعیل، تفسیر المثال القرآن، اسوه، الهادی، چ ۱، ۱۳۶۸ ه‌ ش، ص ۱۱۶، با کمی تغییر در عبارت‌ها.
۲۰. مکارم شیرازی، ناصر، مثال‌های زیبای قرآن، نسل جوان، ص ۱۳، چ ۱، ۱۳۷۸ ه‌ ش، چاپ‌خانه مدرسه الامام امیرالمؤمنین.    
۲۱. آل‌عمران (۳)، آیه ۵۹.    
۲۲. آل‌عمران (۳)، آیه ۵۹.    
۲۳. زمر (۳۹)، آیه ۲۷.    
۲۴. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج ۱۰، ص ۱۷۴ ۱۷۲، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چ ۶، ۱۳۶۵ه‌ ش، چاپ‌خانه مروری، با کمی تغییر در عبارت‌ها.    
۲۵. انعام (۶)، آیه ۱۶۴.    
۲۶. نجم (۵۳)، آیه ۳۹.    
۲۷. مکارم شیرازی، ناصر، مثال‌های زیبای قرآن، نسل جوان، ص ۱۳، چ ۱، ۱۳۷۸ ه‌ ش، چاپ‌خانه مدرسه الامام امیرالمؤمنین.    
۲۸. طباطبایی، سید محمدحسین، ترجمه المیزان، ج ۲، ص ۵۴۱، مترجم محمدتقی مصباح، بنیاد علمی و فکری علامه طباطبایی، چ ۲، ۱۳۶۴.
۲۹. طباطبایی، سید محمدحسین، ترجمه المیزان، ج ۲، ص ۴۵۳، مترجم محمدتقی مصباح، بنیاد علمی و فکری علامه طباطبایی، چ ۲، ۱۳۶۴.
۳۰. سمیح عاطف الزّین، بیروت، دارالکتاب اللبنانی، چ ۱، ۱۴۰۷ ه‌، قرآن، (اوائل کتاب).
۳۱. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج ۳،‌ ص ۱۴۰، مترجم عبدالکریم نیّری بروجردی، نشر بنیاد علمی و فکری علامه طباطبایی، چ ۲، ۱۳۶۴.
۳۲. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج ۳،‌ ص ۱۲۷ ـ ۱۱۳، مترجم عبدالکریم نیّری بروجردی، نشر بنیاد علمی و فکری علامه طباطبایی، چ ۲، ۱۳۶۴.



سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «تمثیلات»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۰۷/۱۹.    






جعبه ابزار