• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

مجاز

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



کلیدواژه: مجاز، حقیقت، قرآن مجید.
پرسش: آیا در قرآن مجاز آمده است؟ چرا؟
پاسخ:



حقیقت و مجاز هر دو حق هستند، نه این‌که الفاظی که در معانی حقیقی استعمال می‌شوند حق باشند و الفاظی که در غیر معنای حقیقی استعمال می‌شوند و به اصطلاح آنها را مجاز می‌گویند حق نباشند و باطل باشند؛ زیرا در مسئله فصاحت و بلاغت و زیبایی کلام، استعمال مجاز برای رساندن مفهوم فکری نقش مهمی دارد که این با استعمال لفظ حقیقت امکان‌پذیر نیست؛ مثلاً می‌خواهیم بفهمانیم که فلان شخص به‌قدری عادل است که تمام وجودش عدالت است، اینجا اگر با لفظ عادلٌ که به معنای شخص عدالتگر است (و معنی حقیقی برای شخص عادل است) بیان کنیم، آن مفهوم و مقصود مورد نظر ما بیان نشده است، با این‌که کلمه عادلٌ که به معنای عدالتگر است، استعمال لفظ در معنای حقیقی خودش می‌باشد؛ پس ناچاریم از لفظ مجاز استفاده کنیم و بگوییم او «عدل» است تا آن مفهوم که تجسم عدل است، رسانده شود.

و این در تمام زبان‌ها و علوم ادبی وجود دارد و از مفاهیم عرفی است، و در گفتار متداول همه روزه مردم استفاده می‌شود و هیچ اشکالی ندارد؛ بلکه به نظر خیلی از محققان بزرگ اصول، همین مجاز از جهتی معنای حقیقی هم است، منتهی حقیقی ادعایی که حضرت امام خمینی (ره)
[۱] امام خمینی (ره)، تهذیب، تهران، مؤسسه نشر اسلامی، چاپ دوم، ۱۳۸۲ ه، ج ۱، ص ۴۴.
و نظر سکاکی در علم اصول در بخش مباحث الفاظ همین مطلب است، و در کتاب ترجمه و شرح «الموجز فی اصول الفقه» آقای سبحانی
[۲] سبحانی، جعفر، الموجز فی اصول الفقه، مترجم مسلم قلی پورگیلانی، قم، مؤسسه امام صادق، چاپ ششم، ۱۴۲۲ ق، ص ۳۱ ـ ۳۰.
تمام مؤیدات آن مطالب فوق می‌باشد که خیلی از بزرگان علم اصول «مجاز» را معنی حقیقی ادعایی می‌دانند.


مجازات در قرآن را به هفت قسم تقسیم نموده‌اند.

۲.۱ - قسم اول

آن‌چه که از اخبار و روایات فهمیده می‌شود این است که در قرآن الفاظ و خطابات زیادی وارد شده که به حسب ظاهر شامل عموم می‌شود، ولی خدا به اعتبار معانی باطنی، افراد خاصی را اراده کرده است، آیاتی را که مفهوم عمومی دارند، ولی افراد خاصی مورد توجه می‌باشند؛ مانند ائمه معصومان ـ علیهم‌السلام ـ یا شیعیان یا دشمنان ائمه علیهم‌السلام و مانند اینها، و استفاده معنی خاصی از لفظی که مفهوم عام دارد، خود نوعی مجاز می‌باشد که هدف از این مجاز نشان دادن اهمیت و عظمت مقام آنها و یا خطرناک بودن مقام دشمنان ائمه ـ علیهم‌السلام ـ است که آن یک فرد خاص کار عموم اهل ایمان و یا عموم اهل کفر و یا اهل نفاق می‌باشد و یا برای نشان دادن این‌که صراط ولایت همان صراط خداست و معنی کفر و نفاق و شرک معنی دیگری پیدا می‌کند؛ مثلاً در بعضی از احادیث، کافران را تفسیر کرد به کسانی که منکر ولایت باشند، و منافقان را خصوص کسانی که در ولایت ائمه معصومان ـ علیهم‌السلام ـ نفاق بورزند، و مشرکان را به کسانی که شریک قائل شوند برای امام در امامتشان به کسانی که امام نیستند، و آنها را امام و خلیفه می‌دانند، و هم‌چنین ظالم را تفسیر کردن به کسانی که اطاعت از امام را ترک می‌کنند.

۲.۲ - قسم دوم

خداوند خطاباتی با وصف‌های زیادی در قرآن دارد که به حسب ظاهر، این آیات و خطابات شامل زمان قبل از پیامبر یا امتان گذشته می‌باشد، اما به حسب تأویل و باطن و واقع این خطابات و وصف‌ها بر افراد و امت‌هایی که در زمان ولایت و امامت ائمه ـ علیهم‌السلام ـ هستند صدق می‌کند اگرچه آنها در آن زمان قبل نبودند، و مؤید این قسم از مجاز قول امام محمدباقر علیه‌السلام به حمران است که فرمود:

«ان ظهر القرآن الذین نزل فیهم و بطنه الذین عملوا به قبل اعمالهم یجری فیهم مانزل فی اولئک».

ترجمه: معنای ظاهری قرآن مربوط به اقوام گذشته است که این آیات در مورد آنها نازل شده است؛ ولی معنای باطنی قرآن مربوط به کسانی که بعداً می‌آیند؛ ولی عمل‌هایشان مانند عمل‌های آن اقوام قبلی است.

۲.۲.۱ - بیان حدیث

هر آن‌چه که از ظاهر این آیات فهمیده شود، از عصیان یا تعرض ورزیدن و یا اطاعت کردن از فرمان نبی (در مدت دعوتش از اقرار به توحید و نبوت و تمسک به شعائر اسلام) در زمان همان نبی و پیامبر بوده است، ولی معنای باطنی این آیات اشاره به آن کسانی دارد (که در عصیان و تعرض ورزیدن یا اطاعت کردن از امام و اقرار به امامت آن امامی که در حکم نبی و نایب نبی و به منزله نبی هست) و بعد از نزول آیات به وجود می‌آیند، و هم‌چنین ظاهر آن آیاتی که اشاره دارد به کسانی که با دستان خودشان بت‌هایی ‌تراشیده و آن را تعظیم کرده و احترام آن را لازم دانسته و آن را شریک برای خداوند گرفتند؛ اما باطن همین آیات اشاره به کسانی دارد که اشخاصی را با دست خودشان برای مردم امام قرار دادند، و آنها را بزرگ شمرده و دوست داشتند و اطاعت از آنها را ملتزم شدند، و این افراد را در مقابل امامانی که خداوند آنها را تعیین کرده و برای مردم امام قرار داده، قرار دادند.

و آیه «وَ مِنْ قَوْمِ مُوسی أُمَّةٌ یَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ یَعْدِلُونَ» اشاره و تصریح به قوم و زمان موسی علیه‌السلام دارد که به مذاهب و گروه‌های مختلف تقسیم شده‌اند، ولی باطن آن درباره امتان زمان اسلام است که به همان مصیبت گرفتار شده‌اند که معنای باطنی و مجازی است.

۲.۳ - قسم سوم

قسم سوم از مجازاتی که در قرآن آمده این است که خداوند در قرآن بعضی از آیات را آورده و اراده معنایی را از آن کرده که از ظاهر این آیات غیر از آن فهمیده می‌شود: «لَقَدْ جاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ».

مقصود آیه از رسول از نظر معنای باطنی در اینجا ائمه معصومان ـ علیهم‌السلام ـ می‌باشند، خداوند در اینجا از معنای ظاهری آیه اراده کرده ارسال رُسل را از جنس همان اقوام و ملت‌ها، ولی از معنای باطنی که از مجازی اراده کرده، انتخاب ائمه معصومان و فرستادن آنها را که از خاندان و از آل و نسل همان پیامبر می‌باشند.

۲.۴ - قسم چهارم

گاهی اوقات ضمیری در قرآن آورده شده که مرجع آن ضمیر صریحاً در قرآن ذکر نشده، اما به لحاظ باطن مانند ضمیرهایی است که برگشت به ولایت ائمه یا ولایت امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام می‌کند.

در آیه ۱۵ سوره یونس آمده «ائْتِ بِقُرْآنٍ غَیْرِ هذا أَوْ بَدِّلْهُ» معنای ظاهری آیه آن است که افراد بی‌ایمان، به پیامبر اسلام صلی‌الله‌علیه‌وآله می‌گفتند: قرآنی غیر از این بیاور که بت‌های ما را نکوهش نکند و این قرآن را تبدیل (و عوض) کن، ولی در معنای باطنی آیه می‌خوانیم که مرحوم کلینی از فضل روایت می‌کند که امام صادق علیه‌السلام فرمود ضمیر در «بدله» در آیه فوق اشاره به علی ـ علیه‌السلام ـ دارد؛
[۶] تفسیر برهان، مقدمه برهان، قم، مؤسسه مطبوعاتی اسماعیلیان، بی‌تا، ص ۵۴.
یعنی جانشین و امامی غیر از علی انتخاب کن و خلافت امامت علی را به کسی دیگر مبدل و عوض کن، و شواهد زیادی در این قسم هست که جای اطالة کلام نیست.

۲.۵ - قسم پنجم

خطاباتی در قرآن وجود دارد که به حسب ظاهر آنها به ماضی و گذشته تعبیر شده، ولی از جهت مجازی به آینده و استقبال معنا می‌شود؛ مانند: «اذا وقعت الواقعه» هنگامی که روز قیامت برپا شود، با آن‌که لفظ «وقعت» ماضی است، ولی در معنایی که در آینده واقع خواهد شد، استعمال می‌شود؛ زیرا هنگامی که امری وقوع آن حتمی و مسلم است، از نظر مبالغه می‌خواهد بگوید، در حقیقت این امر در گذشته گویا واقع شد و مسلم و بدون شک می‌باشد.

۲.۶ - قسم ششم

خداوند در قرآن اکثر چیزهایی که به خودش نسبت می‌دهد با صیغه جمع بیان کرده است.

در سوره زخرف «فَلَمَّا آسَفُونا انْتَقَمْنا مِنْهُمْ»؛ هنگامی که ما را به خشم آوردند، از ایشان انتقام گرفتیم.

سر این مطلب این است که خداوند در آن چیزهایی که به خودش نسبت می‌دهد، پیامبر ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ و ائمه معصومان علیهم‌السلام را هم دخیل در آن می‌داند؛ بلکه وجود پیامبر ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ و ائمه طاهرین ـ علیهم‌السلام ـ مقصود اصلی خداوند می‌باشند؛ پس در آیه فوق خداوند می‌فرمایند: چون ما را به خشم بیاورند؛ یعنی من خدا و اولیا و امامانی را که از طرف من برگزیده شده‌اند،به خشم بیاورند ما از آنها انتقام می‌گیریم.

۲.۷ - قسم هفتم

آن‌چه که از روایات استفاده می‌شود شامل شدن لفظ جلاله و «الله» و «ربّ» به حسب بطن قرآن و تأویل قرآن بر امام علیه‌السلام است، و این در مواضع زیادی ذکر شده است؛ زیرا آنها واسطه فیض بین خالق و خلق هستند، و نیز مشیت الهی می‌باشند، و نیز آلهه و ارباب و انداد و طاغوت و بت‌ها را در معنای باطنی به خلفای جور و پیشوایان گمراه تفسیر نموده‌اند، در بخش اول برای نمونه در آیه شریفه «لا تَتَّخِذُوا إِلهَیْنِ اثْنَیْنِ إِنَّما هُوَ إِلهٌ واحِدٌ»؛ یعنی هیچ‌گاه برای خود دو خدا انتخاب نکنید و تنها خدای همه هستی خدای یگانه می‌باشد، این معنای ظاهری آیه است، و اما معنای مجازی و باطنی آیه همان است که عیاشی در تفسیرش از ابی‌بصیر و او از امام ششم حضرت امام صادق ـ علیه‌السلام ـ نقل می‌کند که در معنی باطنی آیه فرموده‌اند: «و لا تتخذوا امامین انما هو امامٌ و احد»؛ هیچ‌گاه دو امام برای خود انتخاب نکنید تنها در عصر و زمان شما امام واحد و یگانه است.

۲.۷.۱ - نمونه بخش دوم

و اما مثال بخش دوم:
در آیه شریفه «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَنْداداً» معنای ظاهری آیه این است که بعضی از مردم برای خدا شریک و مثل انتخاب کردند، «یحبونهم کحب الله»، آن شریک‌ها را دوست دارند؛ همان‌طور که خدا را دوست دارند، و در معنای باطنی آیه در اصول کافی و غیبت نعمانی از جابر او هم از امام باقر علیه‌السلام نقل می‌کند»: آن مردمی که برای خدا شریک قرار دادند، دوستان فلان و فلان هستند (اشاره به خلیفه اول و دوم) که آن دو را امام و پیشوا قرار دادند و به آنها عشق می‌ورزند.


۱. مقدمه تفسیر البرهان مقدمه الثالثه (اسماعیلیان) المقاله الاولی، ص ۵۲.
۲. تهذیب، حضرت امام خمینی (ره)، نشر اسلام، تهران، ‌ج ۱، ص ۵۲.
۳. ترجمه و شرح الموجز، آیت‌الله سبحانی مترجم مسلم قلی‌پور، ص ۳۰.


۱. امام خمینی (ره)، تهذیب، تهران، مؤسسه نشر اسلامی، چاپ دوم، ۱۳۸۲ ه، ج ۱، ص ۴۴.
۲. سبحانی، جعفر، الموجز فی اصول الفقه، مترجم مسلم قلی پورگیلانی، قم، مؤسسه امام صادق، چاپ ششم، ۱۴۲۲ ق، ص ۳۱ ـ ۳۰.
۳. اعراف (۷)، آیه ۱۵۹.    
۴. توبه (۹)، آیه ۱۲۸.    
۵. یونس (۱۰)، آیه ۱۵.    
۶. تفسیر برهان، مقدمه برهان، قم، مؤسسه مطبوعاتی اسماعیلیان، بی‌تا، ص ۵۴.
۷. واقعه (۵۶)، آیه ۱.    
۸. زخرف (۴۳)، آیه ۵۵.    
۹. نحل (۱۶)، آیه ۵۱.    
۱۰. بقره (۲)، آیه ۱۶۵.    



سایت اندیشه قم.    



رده‌های این صفحه : شیوه ادبی قرآن | قرآن شناسی




جعبه ابزار