بوی یوسف
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: بوی یوسف،
حضرت یعقوب علیهالسلام، حضرت یوسف ـ علیهالسلام،
داستان یوسف.
پرسش: چگونه است که حضرت یعقوب از کنار چاهی که
یوسف در آن بود، گذشت و متوجه آن نشد؛ اما وقتی برای
زیارت یوسف به مصر نزدیک شد گفت: من بوی یوسف را استشمام میکنم؟
پاسخ: ۱. در هیچ
آیه و یا روایتی نیامده که حضرت یعقوب از کنار چاه عبور کرد و در آیه قرآن نیز به صراحت آمده که بوی پیراهن یوسف را وقتی کاروان از مصر به طرف شهر حضرت یعقوب حرکت میکرد، حضرت یعقوب در شهر خود، آن را استشمام کرد؛ ۲. حضرت یعقوب هرچند از انبیا بود و بنابراین دارای
علم غیب، ولی این علم غیب موقعی است که مصلحتی در بین باشد و اذن خدا هم باشد؛ و الا آنها هم آگاه نخواهند شد؛ ۳. علم به اینکه یوسف در چاه است، مصلحت نداشت؛ ولی
علم به بوی پیراهن یوسف دارای مصلحت بود.
داستان حضرت یوسف علیهالسلام در
قرآن بهطور کامل در
سوره یوسف آمده است.
بعد از رفتن
حضرت یوسف علیهالسلام به
مصر و در زمانی که
عزیز مصر شد، برادران وی چهار مرتبه به آن شهر آمدند.
اولین مرتبه در یکی از سالهای قحطی بود که آنها برای بردن
آذوقه وارد شهر مصر شدند. حضرت یوسف ایشان را
شناخت؛ ولی آنها او را نشناختند.
آنها به یوسف عرض کردند که ما فرزندان یعقوبیم، و یازده برادریم که کوچکترین از همه ما نزد پدر مانده، چون پدر ما طاقت دوری و فراق او را ندارد.
حضرت یوسف ـ علیهالسلام ـ بسیار احترامشان میکند و بیش از بهایی که آورده بودند، طعامشان داده و از آنها پیمان میگیرد که بار دیگر که آمدند آن برادر را هم با خود بیاورند.
ایشان در دفعه دیگر برادر یوسف را نیز طبق عهد قبلی با خود به
مصر میبرند و حضرت یوسف با چارهای که اندیشید، برادرش را نزد خود نگه داشت و خود را به او معرفی کرد.
دیگر برادران با ناراحتی به پیش پدر برمیگردند و ماجرای
گرفتاری برادر کوچک را تعریف میکنند. حضرت یعقوب ایشان را ترغیب میکند که ای فرزندان من! بروید و از یوسف و برادرش جستوجو کنید و از
رحمت خدا مأیوس نشوید. من امیدوارم که شما موفق شده و هر دو را پیدا کنید.
آنها باز به مصر برگشتند تا برادر دستگیر شده را از یوسف بخواهند. در این سفر حضرت یوسف خود را به آنها معرفی میکند. سپس دستورشان داد تا به نزد
خانوادههای خود باز گشته، پیراهن او را هم با خود برده به روی پدر بیندازند، تا به همین وسیله بینا شده، او را با خود بیاورند. برادران آماده سفر شدند، همین که کاروان از مصر بیرون شد، یعقوب در آنجا که بود، به کسانی که در محضرش بودند گفت: من دارم بوی یوسف را میشنوم.
در آخرین سفر پدر و مادر یوسف و برادران وی همگی به مصر رفتند.
این خلاصهای از داستان حضرت یوسف ـ علیهالسلام ـ بود که در
قرآن آمده است.
در سؤال مذکور دو مطلب به چشم میخورد:
أ.
حضرت یعقوب علیهالسلام از کنار چاهی که
یوسف علیهالسلام در آن بود، رد شد و متوجه وی نشد.
ب. حضرت یعقوب ـ علیهالسلام ـ وقتی برای دیدن یوسف به نزدیکی شهر مصر میرسند، میگویند من
بوی یوسف را استشمام میکنم.
در
قرآن کریم همانگونه که بیان شد، آیهای که بر یکی از این دو مطلب دلالت بکند، وجود ندارد و آنچه آمده است این است که در بازگشت
برادران یوسف از سفر سوم و بعد از
شناخت یوسف، حضرت یعقوب بوی پیراهنی را که حضرت یوسف به برادرانش داده بود، استشمام کرد، با اینکه آنها نزدیک شهر مصر بودند.
دو مطلب فوق در هیچ روایتی (تفسیری و غیر آن) نیز پیدا نشد.
البته با وجود مباحث بالا، جای این سؤال باقی است که چرا بوی
پیراهن را از مصر استشمام کرد؛ ولی یوسف که در چاه بود، با اینکه چاه نزدیکتر از مصر قرار داشت، متوجه حضرت یوسف نشد.
برای جواب لازم به ذکر است که
انبیا و اولیای الهی واجد تمام علوم بشری و غیر بشری هستند که بهوسیله نقل و
عقل اثبات میشود و در قرآن دو دسته از
آیات هستند که یک دسته
علم غیب را مخصوص خدا میدانند و دسته دیگر آن را برای انبیا و اولیا نیز ثابت میکنند.
در جمع این دو دسته از آیات باید گفت:
علم غیب ذاتی و استقلالی و فعلی از آن خداست؛ اما علم غیب إعطایی و غیر استقلالی و بالقوه، از آنِ انبیا و اولیای الهی میباشد.
یعنی علم غیب انبیا و اولیا نیز نامحدود است؛ ولی اولاً، از خودشان نیست؛ بلکه همچون وجود آنها وابسته به
علم خداست و ثانیاً، بالقوه است؛ یعنی اگر بخواهند میدانند، و خواست آنها هم منوط به
اذن الهی است که اگر مصلحت باشد، انبیا و اولیای الهی با خواست خود، آگاه از علم غیب خواهند شد.
یکی پرسید از آن گم کرده فرزند ••• که ای روشن گهر پیر خردمند
ز مصرش بوی پیراهن شنیدی ••• چرا در چاه کنعانش ندیدی
بگفت احوال ما برق
جهان است ••• دمی پیدا و دیگر دم نهان است
گهی با طارم اعلا نشینیم ••• گهی بر پشت پای خود نبینیم
و در بعضی از
روایات وارده از این مطلب، تعبیر به قبض و بسط علمی شده، که در حال بسط علمی (به اذن خدا) میدانستند و در قبض آن علم نداشتند.
نتایجی که از مباحث بالا به دست میآید، عبارتاند از:
در هیچ
آیه و یا روایتی نیامده که حضرت یعقوب از کنار چاه عبور کرد و در آیه قرآن نیز به صراحت آمده که بوی پیراهن یوسف را وقتی کاروان از مصر به طرف شهر حضرت یعقوب حرکت میکرد، حضرت یعقوب در شهر خود، آن را استشمام کرد.
حضرت یعقوب هرچند از انبیا بود و بنابراین دارای علم غیب، ولی این علم غیب موقعی است که مصلحتی در بین باشد و اذن خدا هم باشد؛ و الا آنها هم آگاه نخواهند شد.
علم به اینکه یوسف در چاه است، مصلحت نداشت؛ ولی
علم به بوی پیراهن یوسف دارای مصلحت بود.
۱.
تفسیر المیزان، علامه طباطبایی، مترجم سیدمحمدباقر موسوی، ج ۱۱، ص ۳۴۹ الی ۳۵۶.
۲.
دانشنامه امام علی ـ علیهالسلام ـ، ناظر: رشاد، علیاکبر و دیگران، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، ج ۳، (نبوت و امامت)، ص ۳۳۵ الی ۳۷۴.
۳.
تفسیر تسنیم، آیة الله جوادی آملی، نشر اسراء، چ ۳، آذر ۸۱، ج ۲، ص ۱۷۱ الی ۱۷۳.
۴.
میزان الحکمة (همراه ترجمه فارسی)، محمدی ری شهری، دارالحدیث، ج ۹.
سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «بوی یوسف»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۰۸/۰۲.