استمداد
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: توحید ،
شرک ،
دعا ، استمداد، تأثیر و تأثر،
اسباب ، نقش مخلوقات.
پرسش: در اکثر جاها نوشته یا گفته میشود یا الله، یا
محمد ، یا علی، یا حسین و غیره بعضیها میگویند که بجز گفتن "یا الله"، استفاده از "یا" برای دیگر اسمها درست نیست؛ زیرا استمداد از غیر خداست. آیا این صحیح است؟
پاسخ: اگر استمداد از غیر خدا با این اعتقاد باشد که این بزرگان و اولیای الاهی مستقیماً حاجت برآورده میکنند و در برآوردن
حاجت نیازمند خدا نیستند، این شرک و ضد توحید است و جایز نیست؛ ولی اگر اعتقاد این باشد که این بزرگان حاجتها را با
اذن خدا و با قدرتی که خداوند به آنان عنایت فرموده است، بر آورده میسازند، این نهتنها شرک نیست، بلکه عین توحید است و هیچ اشکالی ندارد.
شرک این است که
انسان کسی را همتای خدا در
ذات ، خالقیت،
مالکیت ،
ربوبیت و
عبادت بداند و برای خدا در یکی از این امور شریک قائل شود؛ پس اگر کمک و
استمداد از غیر خدا بهگونهای باشد که لازمه آن شریک قرار دادن برای خدا باشد؛ مثل اینکه برای غیر خدا در بر آوردن حاجت شأن و قدرتی مستقل از
قدرت خدا قائل شویم، این شرک و
حرام است؛ اما اگر در استمداد از غیر خدا قدرت مستقلی برای غیر خدا قائل نباشیم، بلکه در طول قدرت خدا و با اذن خدا بدانیم، این نهتنها شرک نیست؛ بلکه شواهدی از
قرآن ، سنت و نیز عرف متشرعه آن را تأیید میکند.
بنابر این اگر از پیامبر اکرم ـ صلیاللهعلیهوآله ـ و دیگر بندگان صالح خدا اموری را درخواست کنیم تا آنها به اذن خدا آن را انجام دهند، این شرک نیست؛ زیرا آنان را همردیف خداوند و مستقل در تأثیر قرار ندادهایم و درخواست کمک و استمداد از دیگری به معنای عبادت او نیست.
اشتباه در فهم معنای دعا در قرآن باعث شده است که برخی درخواست از غیر خدا و صدا کردن غیر او را شرک و چنین شخصی را
کافر و مهدور الدم بدانند. این افراد به بعضی از آیات قرآن استناد میکنند؛ مانند
آیه شریفه «
وَ أَنَّ الْمَساجِدَ لِلَّهِ فَلا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَدا »؛ "مساجد از آن خداست، دیگری را با خدا نخوانید".
و حال آنکه واژه دعا در قرآن به معانی گوناگونی به کار رفته است:
به معنای عبادت؛ مانند آیه شریفه فوق الذکر.
به معنای دعوت کردن و فراخواندن به سوی چیزی؛ مانند سخن
نوح ـ علیهالسلام ـ که فرمود:"پروردگارا قوم خود را شب و روز فراخواندم ولی دعوت من جز بر فرار (از
حق ) آنها نیفزود".
این دعا همان دعوت آنان بهسوی
ایمان است و این نوع دعا نهتنها شرک نیست بلکه عین ایمان است و انجام آن بر پیامبران
واجب بوده است.
به معنای تقاضای حاجت که گاه از طریق عادی و معمولی است؛ مانند «
وَ لَا یَأْبَ الشهَُّدَاءُ إِذَا مَا دُعُواْ »؛ "هنگامیکه از شهود، دعوت برای ادای
شهادت شود، نباید امتناع کنند".
این دعا در امور عادی است که به
یقین اگر کسی آن را انجام دهد کافر نمیشود.
و گاه از طرق غیر عادی و
معجزات است که این خود بر دو قسم است:
گاه با اعتقاد استقلال غیر خدا در تأثیر است. این قسم نوعی شرک است؛ زیرا تنها خداوند متعال مستقل در تأثیر است و غیر او، حتی اسباب عادی نیز هر چه دارند از خدا دارند و به اذن او اثر میگذارند. قرآن در این باره میفرماید: «
قُلِ ادْعُواْ الَّذِینَ زَعَمْتُم مِّن دُونِهِ فَلَا یَمْلِکُونَ کَشْفَ الضُّرِّ عَنکُمْ وَ لَا تحَْوِیلا »؛ "بگو کسانی را که غیر از خدا میپندارید بخوانید، آنها نمیتوانند مشکلی از شما را برطرف سازند و نه در آن تغییری ایجاد کنند".
هیچ فرد
مؤمن آگاه و با ایمانی چنین عقیدهای را درباره هیچ یک از
انبیا و بزرگان الاهی ندارد.
گاه از شخصی میخواهیم تا برای ما از خدا چیزی بطلبد. این نوع درخواست،
توحید انسان کامل است. چنین فردی که بزرگی را واسطه و
شفیع به درگاه خدا قرار میدهد و مسبب الاسباب و علت حقیقی و تأثیرگذار واقعی را خدا میداند، ولی با
توسل به اولیای الاهی از آنها میخواهد که نزد خدا برای او تقاضای حاجتی کنند، این عین توحید و یگانهپرستی است. قرآن میگوید: «
وَ إِذْ قُلْتُمْ یَمُوسیَ لَن نَّصْبرَِ عَلیَ طَعَامٍ وَاحِدٍ فَادْعُ لَنَا رَبَّکَ یخُْرِجْ لَنَا ممَِّا تُنبِتُ الْأَرْضُ مِن بَقْلِهَا وَ قِثَّائهَا وَ فُومِهَا وَ عَدَسِهَا وَ بَصَلِهَا »؛
بنیاسرائیل نزد
موسی آمدند و از او تقاضا کردند که از خداوند غذاهای متنوعی برای آنها بخواهد. "ای موسی ما نمیتوانیم به یک نوع غذا
قناعت کنیم، از پروردگارت بخواه که از آنچه
زمین میرویاند از سبزیجات و... برای ما فراهم سازد".
موسی هرگز به آنها ایراد نکرد که چرا مرا با خطاب "یا موسی" فرا خواندید و چرا مستقیماً خودتان از خدا نخواستید و این شرک و
کفر است؛ بلکه موسی تقاضای آنها را از خدا خواست و حاجت آنها برآورده شد.
اعتقاد به نقش مخلوقات در تأثیر و تأثر و سببیت و مسببیت شرک نیست. لازمه توحید این نیست که نظام سببی و مسببی جهان را انکار کنیم و هر اثری را بلا واسطه از خدا بدانیم و برای اسباب هیچ نقشی حتی بهصورت طولی، قائل نباشیم؛ مثلاً معتقد باشیم که
آتش نقشی در سوزاندن و آب در سیراب کردن و باران در رویاندن ندارد، خداست که مستقیماً میسوزاند، مستقیماً سیراب میسازد و مستقیماً میرویاند. پس همچنانکه اعتقاد به وجود مخلوق مساوی با شرک ذاتی و اعتقاد به خدای دوم نیست، بلکه مکمل و متمم اعتقاد به وجود خدای یگانه است، اعتقاد به تأثیر و سببیت و نقش داشتن مخلوقات در نظام
جهان نیز با توجه به اینکه همانطور که موجودات استقلال در
ذات ندارند، استقلال در تأثیر هم ندارند، شرک نیست.
پس مرز توحید و
شرک این نیست که برای غیر خداوند نقشی در تأثیرات قائل بشویم یا نشویم؛ بلکه شرک آن است که اسباب دیگر را در عرض و کنار خداوند قرار دهیم و برای آنان استقلالی در تأثیر قائل شویم.
به عبارت دیگر، اعتقاد به
قدرت و تأثیر مافوق طبیعی برای یک موجود مانند
فرشته یا
پیامبر و
امام نیز مانند اعتقاد به تأثیر اسباب عادی شرک نیست و داشتن نقش مافوق حد عوامل معمولی، مستلزم اعتقاد به قدرتی در مقابل خدا نیست و موجودی که به تمام هویتش وابسته به
اراده حق است و هیچ حیثیت مستقل از خود ندارد، تأثیر مافوق طبیعی او پیش از آنکه به خودش مستند باشد، مستند به حق است و او جز مجرایی برای مرور فیض
حق به
اشیا نیست؛ همانگونه که واسطه فیض
وحی و
علم بودنِ
جبرئیل و واسطه
رزق بودنِِ
میکائیل و واسطه احیا بودنِ اسرافیل و واسطه قبض
ارواح بودنِ ملک الموت شرک نیست.
برای روشنتر شدن بحث به دو نمونه از آیات قرآن اشاره میکنیم:
قرآن از زبان
حضرت عیسی میفرماید:"به اذن خدا کور مادرزاد و مبتلایان به برص را بهبودی میبخشم و مردگان را به
اذن خدا زنده میکنم ".
فرزندان حضرت یعقوب بعد از اینکه پشیمان شدند، خدمت پدر رسیدند "گفتند پدر! از خدا
آمرزش گناهان ما را بخواه که ما خطاکار بودیم؛ گفت: بهزودی برای شما از پروردگارم آمرزش میطلبم که او
غفور و
رحیم است.
میبینیم که فرزندان
یعقوب از عبارت "یا أَبانَا" استفاده کردند و آن حضرت آنها را از این کار نهی نکرد و نفرمود خودتان از خداوند بخواهید؛ پس معلوم میشود این هیجگونه منافاتی با توحید ندارد.
۱. مطهری، مرتضی، جهانبینی توحیدی، تهران، صدرا، چاپ بیست و یکم، ۱۳۸۴.
۲. مکارم شیرازی، ناصر، وهابیت بر سر دو راهی، قم، مدرسه امام علی بن ابیطالب (ع)، چاپ اول، ۱۳۸۴.
پایگاه اسلام کوئست.