یاران امام مهدی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: یاران، امام مهدی، پیامبران.
پرسش: یاران
امام مهدی (علیهالسّلام) از کدام قشر و از کجا هستند؟
قیام گسترده و همه جانبه امام مهدی (علیهالسّلام) نیاز به یاوران فراوان در همه سطوح و با تواناییهای گوناگون دارد. احادیث متعدّدی به تنوّع این یاران اشاره کرده و افزون بر یاران زمینی، پیامبران و اوصیا و یاوران آسمانی ایشان را نیز بر شمردهاند که میتوان آنها را در دستهبندی زیر گنجاند:
از میان پیامبران، به وجود
عیسی (علیهالسّلام) در میان یاران اصلی و نخستینِ امام مهدی (علیهالسّلام) و در مرحله شکلگیری قیام، تصریح
و به شرکت
اسماعیل صادقالوعد و نُه فرزند
ابراهیم (علیهالسّلام) اشاره شده است؛
امّا به حضور پیامبر دیگری در این مرحله تصریح نشده است.
گفتنی است با توجّه به حضور
امیرمؤمنان در قیام و یاری شدن ایشان از سوی همه پیامبران،
شاید بتوان شرکت و همراهی پیامبران را در مراحل آغازین قیام نیز ادّعا نمود. احادیث رجعت
نیز بازگشت بسیاری از نیکان را نوید میدهند. ممکن است پیامبران و نیز پیامبر خاتم (صلیاللّهعلیهوآله)، تنها پس از قیام و حاکمیت امام مهدی (علیهالسّلام) و در روزگار تشکیل دولت جهانی اسلام، رجعت کنند.
همچنین شرکت برخی اوصیای الهی در جریان قیام، مانند امیرمؤمنان (علیهالسلام)،
امام حسین (علیهالسّلام) و
یوشع وصیّ موسی (علیهالسلام)، در برخی احادیث، ذکر شده است.
افزون بر این، امام مهدی (علیهالسّلام) افرادی دیگر را از میان یاوران پیامبران، با خود همراه میکند و برخی از ایشان را به فرماندهی یاران و حکومت سرزمینهای آزادشده میگمارد. از اینمیان میتوان به پانزده تن از قوم موسی (علیهالسّلام) مانند
مؤمن خاندان فرعون، و نیز
اصحاب کهف و از میان
اصحاب پیامبر خاتم، به
سلمان،
ابودجانه انصاری و
مقداد اشاره کرد.
گفتنی است که برای همه مؤمنان کامل و راستین، امکان رجعت به این دنیا برای یاری دادن به امام مهدی (علیهالسّلام) وجود دارد و ذکر نام کسانی مانند
مفضّل بن عمر،
داوود رقّی و یا
عبداللَّه بن شریک عامری بر فرض صحّت سندشان، از باب ذکر نمونه است.
فرشتگان نیز به یاری امام مهدی (علیهالسّلام) میآیند و خداوند، همچون
جنگ بدر، سپاه او را با دستههای چندصد و چندهزار نفری از فرشتگان تقویت میکند. برخی از آنان همراه
نوح و
ابراهیم خلیل و عیسی (علیهمالسّلام) بودهاند و بخش عظیمی نیز همان فرشتگان
مسوّمین و
مردفین در
نبرد بدر هستند. افزون بر اینها، فرشتگانی که به قصد یاری امام حسین (علیهالسّلام) فرود آمدند و پس از شهادت ایشان بر فراز مرقدش ماندگار شدهاند و نیز فرشتگان
کرّوبین و
مقرّب،
در خیل فرشتگان به یاری امام (علیهالسّلام) میآیند. تعداد فرشتگانِ به یاری آمده، در بیشتر احادیث، سیزده هزار و سیصد و سیزده نفر ذکر شده است. («ثلاثة عشر الف ملک و ثلاث عشر ملکاً (سیزده هزار و سیزده)» دارد که با توجّه به نقلهای مشابه، و تفاوت سبک عبارت آن با شیوه رایج ذکر عدد در زبان عربی، احتمال تصحیف و حذف واژه «سیصد» در آن، قوی است.)
و تنها در یک نقل نه چندان معتبر، تعداد آنها چهل و شش هزار، نقل شده است
که شاید ناظر به حالتهای مختلف و کم و زیاد شدن نیاز زمینیان به یاری مستقیم آسمانیان باشد. این نقل، تعداد
جنّیان همراه امام مهدی (علیهالسّلام) را نیز همین تعداد میداند.
گفتنی است که فرشتگان بزرگ الهی یعنی
جبرئیل، در سمت راست امام (علیهالسّلام) و میکائیل در سمت چپ و
اسرافیل در جلوی امام (علیهالسلام)، ایشان را پشتیبانی میکنند.
چند حدیث، گروهی از مشرق را از یاران امام مهدی (علیهالسّلام) دانستهاند.
میتوان بر اساس روایت
علاء بن عتبه و برخی احادیث دیگر این دسته، یاران امام زمان (علیهالسّلام) را همان خراسانیان دانست که در عنوان بعدی میآیند. گفتنی است که تلقّی کهن از مشرق زمین، نیمه شرقی ایران بزرگ بوده که از نظر جغرافیایی، بسی گستردهتر از خراسان امروزی است.
چند حدیث نیز به خروج پرچمهایی از خراسان اشاره دارند.هدف این افراد، یاری رساندن به امام مهدی (علیهالسّلام) به سرکردگی افرادی مانند
شعیب بن صالح و رویارویی با دشمنان امام مهدی (علیهالسّلام) مانند
سفیانی است. اینان، سفیانی را در
استخر (شهری از استان فارس در جنوب ایران) شکست میدهند. پیامبر خدا (صلیاللّهعلیهوآله) به پیوستن به آنها فرمان داده
و
امام صادق (علیهالسّلام) این سپاه را «اصحاب قائم» خوانده است.
گفتنی است که این سپاه بر سپاه
ابومسلم خراسانی (که در ابتدای قرن دوم هجری به نفع عبّاسیان از خراسان برخاست)، قابل تطبیق نیست؛ زیرا آنها به «
سیاه جامگان» معروف بودند و در جایی به نام استخر با کسی به نام سفیانی نجنگیدند.
قم، از معدود شهرهایی است که
اهل بیت (علیهمالسّلام) آنها را ستوده و مردمش را یاران قائم (علیهالسّلام) و دعوتگران به سوی حقّشان دانستهاند.
اهل بیت (علیهمالسّلام) قم را مقدّس و اهل آن را در راه یاری امام مهدی (علیهالسّلام) پابرجا و استوار خواندهاند.
چند حدیث، مردمانی از طالقان را جزو یاران دلاور و سواران تیزتک امام مهدی (علیهالسّلام) دانسته و این اشخاص را «
کنوز اللَّه (گنجهای الهی)» و «
زبر الحدید (مردانی با دلهایی استوار مانند پارههای آهن)» خواندهاند. از آنجا که طالقان نام چند موضع جغرافیایی است، (در برخی دانش نامههای آزاد، چندین موضع را به نام طالقان نامیدهاند.)(امّا برای برخی از آنها، منبع و ماخذی ذکر نکردهاند، مانند طالقان شیراز، و برخی نیز تنها شباهت اسمی دارند و در کتابهای جغرافیا و تاریخ به نام طالقان، مشهور نیستند، مانند تالخونچه یا طالقونچه در اطراف اصفهان، طالقانی محلّه در اطراف ساری، طالقان تپه در اطراف گنبد کاووس، روستای طالقانی در دهستان دریس کازرون و روستایی دیگر با همین نام از توابع شهر مهران در استان ایلام و بسیاری از جاهای کوچک دیگر که برخی نیز در دورههای اخیر و معاصر به این نام نامیده شدهاند.)
اکنون این پرسش مطرح است که: مقصود از آن کدام مکان است؟ ما ابتدا مواضعی را که در کتابهای تاریخ و جغرافیا و برخی فرهنگ نامهها، «
طالقان» نامیده شدهاند، مشخّص میکنیم و سپس در تعیین یکی از آنها میکوشیم.
طالقان، نام منطقهای کوهستانی و وسیع با روستاهای متعدّد است. اینمنطقه در کوهپایههای جنوبی رشتهکوه البرز و در حدود صد کیلومتری شمال غربی
تهران، پایتخت کنونی
ایران، گسترده شده است. این منطقه، از شمال به
دیلمان و غرب استان
مازندران (مقابل
رامسر)، از جنوب به
هشترود و از غرب و جنوبغربی به
قزوین و از شرق به
کرج محدود میشود. افراد بزرگی مانند
صاحب بن عبّاد، دانشمند و وزیر
آلبویه، را به آنجا منسوب داشتهاند.
طالقان، نام دهی در کوه پایههای شمالی رشته کوه البرز، در جنوب شرقی شهر
فومن و
شفت از شهرهای استان
گیلان در شمال ایران و منطقهای آباد و سرسبز و جنگلی است. از آرامگاهی منسوب به
امامزاده ابراهیم بن موسی برادر
امام رضا (علیهالسّلام) نیز در این منطقه نام برده شده است.
طالقان، شهری بزرگ و آباد و مرکز استان
تخار در شمال شرقی
افغانستان کنونی و نزدیک
تاجیکستان است. این شهر در فاصله زیادی از شمال
کابل (پایتخت افغانستان) و میان
قندوز در غرب و
جلال آباد در شرق قرار دارد. این شهرها در گذشته جزو مناطق
خراسان بزرگ به شمار میآمدهاند. طالقان خراسان نیز بزرگانی را پرورش داده که نامهایشان در کتابهای تاریخ و جغرافیا آمده است. گفتنی است که در دو کتاب «مراصد الاطّلاع علی اسماء الامکنة و البقاع» و «معجم البلدان» از جایی به نام «طایقان» در نزدیکی شهر
بلخ بهگونه جداگانه نام برده شده که محتمل است مقصود، همین طالقان باشد.
با توجّه به این که طالقان از توابع فومن از نظر جغرافیایی در کوه پایههای شمالی رشته کوه البرز و طالقان میان قزوین و کرج در کوه پایههای جنوبی همان رشته کوه و با طول جغرافیایی بسیار نزدیک هم قرار دارند، میتوان این دو جا را یک منطقه دانست و ده طالقان را دروازه ورودی منطقه اصلی طالقان از سمت شمال و گیلان دانست.
افزون بر این، برخی احادیث باب، تعداد افرادی را که از طالقان برخاستهاند، بیست و چهار نفر و از سرداران جنگی و مردانی بزرگ خواندهاند.
کنار هم نشاندن این دو صفت، احتمال مقصود بودنِ ده طالقان در نزدیکی فومن را دستکم تا دوره معاصر تضعیف میکند؛ زیرا به گونه متعارف، پیدایش این تعداد سردار جنگی در یک منطقه کوچک، بسی کمتر از احمال پیدایش آن در یک منطقه بزرگ و یا شهری پرجمعیت است که پرورش انسانهای بزرگی را نیز در سابقه خود دارد.
پس از کنار نهادن این احتمال و برای تعیین یکی از دو طالقان ایران و افغانستان، نیاز به قرینههایی در متن احادیث داریم که تنها در دو حدیث این باب موجودند. در یک حدیث، خروج جوان حسنی را از دیلمان میداند که چون ندا بر میآورد: «یا آلَ مُحَمَّدٍ! اجیبُوا المَلهوفَ وَ المُنادِیَ مِن حَولِ الضَّریحِ؛
ای خاندان محمّد! به ستم دیدهای که از گرد ضریح، (گویی
کعبه و دیوار آن را به ضریح تشبیه کرده است.) ندا بر آورده است، پاسخ دهید»، کنوز الهی در طالقان به سرکردگی مردی از
قبیله تمیم به نام شعیب بن صالح، به او پاسخ میدهند.
حال با توجّه به اینکه دیلم یا دیلمان در رشته کوه البرز و میان قزوین و گیلان قرار دارد، شاید بتوان این حدیث را شاهدی بر نفی طالقان افغانستان دانست؛ امّا باید توجّه داشت که برخی احادیث، خاستگاه حرکت شعیب بن صالح را
سمرقند در خراسان دانستهاند.
همچنین در حدیث بعدی باب (که منقول از کتاب
الملاحم و الفتن است)، به صراحت، بیست و چهار تن یار برخاسته از طالقان را همانهایی میداند که پیامبر (صلیاللّهعلیهوآله) آنها را خراسانی خوانده است و این معنا بیشتر بر طالقان افغانستان صدق میکند که از شهرهای مشهور خراسان قدیم بوده است.
افزون بر این، دو حدیثی که
اوطان یاران امام مهدی (علیهالسّلام) و شمار افراد برخاسته از آن جاها را ذکر میکنند، طالقان را در میان مناطق خراسان ذکر کردهاند. در یک حدیث، آن را بلافاصله پس از سمرقند
و در نقلی دیگر،
آن را پس از ذکر
فاریاب و
سیستان و پیش از
جبال غور (کوهستان میان
هرات و
غزنه در افغانستان) یاد کردهاند که بدینگونه احتمال طالقان افغانستان بیشتر تقویت میشود.
گفتنی است که احادیث مورد استناد، همگی از نظر سندی، دچار ضعف و بهطور تقریبی در یک سطح از اعتبارند. از اینرو نمیتوان با بهرهگیری از دانش
رجال، روایتی را بهطور مطلق معتبر دانست و یا کنار نهاد و تعارض را حل کرد و حکم قطعی صادر نمود.
حدیثی منقول در
الغیبة شیخ طوسی، «اتّق العرب فانّ لهم خبر سوء اما انّه لایخرج مع القائم منهم واحد»
شرکت عربها را در قیام امام مهدی (علیهالسّلام) منتفی دانسته؛ امّا در همین کتاب، حدیثی دیگر آمده که نجیبانی از
مصر،
ابدال شام و
اخیار عراقی را در زمره یارانی دانسته که در ابتدای قیام و میان
رکن و مقام با امام مهدی (علیهالسّلام)
بیعت میکنند.
این روایت با حدیث
الاختصاص و نیز دو حدیثِ نقل شده در کتابهای اهل سنّت
که به شرکت عربان در نهضت مهدوی تصریح کردهاند، تایید میشود.
برای حل اختلاف این دو دسته، میتوان چنین گفت که همراهی عربها، کمتر از دیگر اقوام و ملل مختلف است و این با توجّه به انتظاری که از همراهی ایشان میرود، یاری ایشان را کم رنگ جلوه میدهد. مؤیّد این توجیه، حدیث نقل شده در
الکافی است که سندی موثّق و قابل اعتماد دارد. این حدیث، همراهی عربها را با قیام امام مهدی (علیهالسّلام) به کلّی نفی نکرده؛ بلکه آنان را اندک (نَفَرٌ یَسیرٌ) خوانده است. این معنا با حدیثی که
ابنماجه آورده است نیز تایید میشود. در این حدیث،
امّشریک (که به سخنرانی
پیامبر خدا (صلیاللّهعلیهوآله) در باره
دجّال و فتنههای او گوش میداده است)، از ایشان میپرسد: پس عربها در آن روز کجایند؟ پیامبر (صلیاللّهعلیهوآله) پاسخ میفرماید:
«هُم یَومَئِذٍ قَلیلٌ، وَ جُلُّهُم بِبَیتِ المَقدِسِ؛
آنها در آن زمان، اندکاند، و بیشترشان در
بیت المَقدِس هستند.»
گفتنی است که در گزارش
اوطان یاران مهدی (علیهالسلام)، از شهرها و مناطق عربنشین متعدّدی نام برده شده، هر چند تعداد افراد نام برده شده اندک است.
در پایان و به احتمال فراوان، حدیث الکافی که به شرکت گروهی از اهالی
نوبه در جنوب مصر و شمال شرقی
سودان در قیام مهدوی اشاره دارد
نیز دلیلی بر شرکت برخی عربها در قیام است، مگر آنکه مردم نوبه را
عرب ندانیم.
قیام جهانی و گسترده امام مهدی (علیهالسلام)، همه آدمیان را در بر میگیرد و تمام اقشار جامعه را با خود همراه میکند. زنان نیز در این نهضت عمومی، نقش مهم و اثرگذاری دارند، تا آنجا که برخی گزارشها شمار یاران زن امام (علیهالسلام)، را پنجاه تن دانستهاند.
در یک حدیث، وظیفه اصلی این عدّه، مداوای مجروحان و مراقبت از بیماران دانسته شده است که در این صورت، قابل
تشبیه به نقش زنان شرکتکننده در غزوات پیامبر (صلیاللّهعلیهوآله) مانند
اُحُد و
جنگهای امام علی (علیهالسّلام) مانند
صفّین است.
حدیث اخیر،
برخی از این زنان قهرمان را نام برده است.
چند حدیث
که میان آنها حدیث صحیح السند
نیز موجود است، تعداد اصحاب امام (علیهالسّلام) را ۳۱۳ تن به عدد
اصحاب بدر دانستهاند. (یک حدیث از اهل سنّت، این تعداد را ۳۱۴ دانسته است
و حدّ اقل یک حدیث، آنان را به تعداد اصحاب فرمان بردار
طالوت که اجازه عبور از نهر را یافتند، گفته است.
این معنا با توجّه به جهانی بودن، ژرف بودن، همه جانبه بودن و گستردگی بینظیر قیام، شگفت به نظر میآید. افزون بر این، چند حدیث
نیز تعداد اصحاب امام (علیهالسّلام) را حدّ اقل ده هزار تن دانستهاند که در این دسته نیز حدیث صحیح السند
وجود دارد. برخی احادیث اهل سنّت، اصحاب را دوازده تا پانزده هزار تخمین زده و یک حدیث شیعی، تنها هفتاد هزار از یاران امام (علیهالسّلام) را از
کوفه دانسته است.
حلّ این تعارض ظاهری نیازمند دستهبندی گزارشهای این موضوع است که در همین فصل ارائه شدند و به روشنی نشان میدهد که احادیث اشاره کننده به عدد ۳۱۳، ناظر به یاران خاص و به تعبیر حدیث ۱۵۹۶،
گنجهای نهفته و پنهان و یا نقبایی
اند که به عنوان فرماندهان نظامی ارشد و یا کارگزارن بزرگ حکومتی در اوّلین وهله قیام، ندای آسمانی امام (علیهالسّلام) را لبّیک میگویند و از هر سو، حتّی از دل خاک و به هنگام رجعت، به یاری ایشان میشتابند.
دلیل این نکته، آن است که این دسته، مجاهدانی مانند
مالک اشتر و
ابودجانه انصاری هستند و فرماندهی صدها و گاه هزاران نفر را به عهده دارند و یا وزیرانی مانند
مؤمن خاندان فرعون و
یوشع وصیّ موسی (علیهالسّلام) هستند.
گفتنی است علّامه مجلسی نیز همین بیان را ارائه نموده است.
در این صورت، صفات والا و گاه خارقالعادهای که یاوران امام مهدی (علیهالسّلام) به آنها توصیف شدهاند، ناظر به همین عدّه اندک و یاران ویژه و خاصّ امام مهدی (علیهالسّلام) هستند.
بر پایه احادیث، این یاران، بیشتر، جوان و بندرت، کهن سالاند و در قوّت بدن، بسان چهل مرد و در قوّت روح، دلهایشان مانند پارههای پولاد و جگرشان جگر شیر است. ایشان اگر بر کوه آهن بگذرند، آن را از جا در میآورند و اگر بر دشمن بگذرند، او را زیر پای خود، له میکنند. ایشان تیزتر از نیزه و تندتر و سبک بارتر از ابرند. در عرصه نبرد، دلاور و شجاع و سهمناک و در آستان دادار هستی، شبزنده دارند و بسان راهبان تارک دنیا، سر در گریبان فرو برده و دست تضرّع و حاجت به درگاه خدا بلند نمودهاند. نشان سجود بر پیشانی شان، عابد بودنشان، و تصمیمها و سیاستهای زیرکانهشان، فراست برگرفتهشان را از نور الهی نمایان میسازد، چندان که وجودشان چراغ فروزان دیگر مشتاقانی میشود که برای پیمودن مسیر ولایت، به نهضت میپیوندند. ایشان درندگان زمین و آسمان را نیز به اطاعت در میآورند؛ امّا خود در برابر امام (علیهالسّلام) از برده در برابر مالکش فرمان بردارترند. در یک کلام، ایشان همان اولیای الهیِ بیخوف و حزن و گنجهای نهان خدا در زمین اویند که با ولیّ اعظم خدا، پیمان جان میبندند و بر چهل خصلت (که بیشتر، اخلاقیاند) میکند.
بر پایه این تحلیل، احادیثی که از وجود ده هزار یاور
و یا دوازده و پانزده هزار نفر
سخن میگویند و یا در عبارت صریحی
که خروج امام (علیهالسّلام) را تنها در صورت توانایی و گردآمدن دستکم، ده هزار نفر به گرد ایشان دانستهاند، ناظر به توده و عموم سپاهیان امام (علیهالسلام)اند. این عدّه اگرچه پس از پیوستن طبقه نخست و سیصد و سیزده پیش قدم در این باره، به امام (علیهالسّلام) ملحق شدهاند، امّا جلوتر از دیگران هستند و وجود آنها برای علنی کردن نهضت و خروج از
مکّه لازم است و از اینرو، ایشان را نیز از یاوران امام میشماریم.
حدیث
الارشاد نیز به این نکته تصریح دارد:
«وَقَد وافاهُ ثَلاثُ مِئَةٍ وَ بِضعَةَ عَشَرَ رَجُلاً فَیُبایِعوهُ، وَ یُقیمُ بِمَکَّةَ حَتّی یَتِمَّ اصحابُهُ عَشَرَةُ آلافِ نَفسٍ، ثُمَّ یَسیرُ مِنها الَی المَدینَةِ؛
و سیصد و سیزده و اندی مرد به او میرسند و با او بیعت میکنند و در مکّه میماند تا آنکه یارانش به ده هزار تن برسند و سپس از آنجا به سوی
مدینه حرکت میکند.»
مطابق با برخی احادیث، این عدّه، حدّاقل نیروی لازم برای حرکت گسترده و قیام جهانی قائم (علیهالسّلام) است
و این، بِدان معناست که امام مهدی (علیهالسّلام) مانند هر پیشوای پیشرو، در هر جا و هر لحظه بر پیروان خود میافزاید و مشتاقان بیشتری را به زیر پرچم
توحید فرا میخواند. در این حرکت توفنده و برقآسا، امام (علیهالسّلام) بر سر راهش در کوفه، هفتاد هزار یاور راستین (صدّیق)
را با خود همراه میکند. امام (علیهالسّلام) از میان یاران اوّلیه و اصلی و نیز مؤمنان ناب که
رجعت نموده و با او همراه شدهاند، فرمانده و حاکم بر میگزیند و بر خیل یاران خود میگمارد (حکّام و انصار).
(گفتنی است که یک حدیث، به یاری کسانی اشاره دارد که بهرهای از دین ندارند و ما در توضیحی دیگر، به این نکته پرداختهایم.)
در چند حدیث، به نام برخی یاران امام مهدی (علیهالسّلام) و خاستگاه و وطنهایشان اشاره شده است. این احادیث، به تفصیل، بسیاری از شهرها را ذکر کرده و گاه به تعداد و در موارد متعدّدی به نام یک یک این افراد تصریح کردهاند.
این احادیث، از قوّت سندی برخوردار نیستند و از نظر دلالی نیز به معنای انحصار انصار امام (علیهالسّلام) در افراد نام برده شده نیستند؛ زیرا در هر دو حدیث مفصّل، عبارتی است که تصریح دارد مقصود از این افراد، همان ۳۱۳ یار ویژه اماماند که پیشتر گفتیم نخستین مؤمنان پیوسته به امام و وزیران و سردارانِ ایشاناند. عبارت پایانی حدیث
دلائل الامامه، چنین است:
«فَذلِکَ ثَلاثُمِئَةٍ وَ ثَلاثَةَ عَشَرَ رَجُلاً بِعَدَدِ اهلِ بَدرٍ؛
اینها سیصد و سیزده مرد به تعداد جنگاوران بدر هستند.»
و در میانه حدیث دیگر چنین است:
«فَذلِکَ ثَلاثُمِئَةٍ وَ ثَلاثَةَ عَشَرَ رَجُلاً بِعَدَدِ اهلِ بَدرٍ، یَجمَعُهُمُ اللَّهُ الی مَکَّةَ فی لَیلَةٍ واحِدَةٍ، وَ هِیَ لَیلَةُ الجُمُعَةِ، فَیَتَوافَونَ فی صَبیحَتِها الَی المَسجِدِ الحَرامِ، لا یَتَخَلَّفُ مِنهُم رَجُلٌ واحِدٌ، وَ یَنتَشِرونَ بِمَکَّةَ فی ازِقَّتِها، یَلتَمِسونَ مَنازِلَ یَسکُنونَها، فَیُنکِرُهُم اهلُ مَکَّةَ؛
و اینها سیصد و سیزده مرد به تعداد جنگاوران بدر هستند.
خداوند، آنها را در یک شب جمعه در مکّه گرد هم میآورد و آنان خود را صبح جمعه همان روز به
مسجد الحرام میرسانند و یک تن هم از آنان جا نمیماند و در کوچههای مکّه پخش میشوند و در پی جایی هستند که در آن سکونت کنند؛ امّا مکّیان آنها را نمیشناسند.»
در ابتدای این روایت چنین آمده است:
«هذا ما املاهُ رَسولُ اللَّهِ (صلیاللّهعلیهوآله) عَلی امیرِ المُؤمِنینَ (علیهالسّلام) وَ اَودَعَهُ ایّاهُ مِن تَسمِیَةِ اصحابِ المَهدِیِّ (علیهالسلام)، وَ عِدَّةِ مَن یُوافیهِ مِنَ المَفقودینَ عَن فُرُشِهِم وَ قَبائِلِهِم، السّائِرینَ فی لَیلِهِم وَ نَهارِهِم الی مَکَّةَ، وَ ذلِکَ عَنِ استِماعِ الصَّوتِ فِی السَّنَةِ الَّتی یَظهَرُ فیها امرُ اللَّهِ عزّ و جلّ، وَ هُمُ النُّجَباءُ وَ القُضاةُ وَ الحُکّامُ عَلَی النّاسِ؛
این چیزی است که پیامبر خدا (صلیاللّهعلیهوآله) بر امیر مؤمنان (علیهالسّلام) املا کرده و نام همراهان مهدی (علیهالسّلام) را نزد او نهاده است و نیز تعداد کسانی که از خانه و کاشانه شان جدا شده، شب و روز میروند تا در مکّه خود را به او میرسانند و این پس از شنیدن ندا در سالی است که امر الهی
[
به قیام
]
در آن پدیدار میشود، و این افراد، نجیبان، قاضیان و حاکمان بر مردم هستند.»
در پایان همین حدیث نیز آمده است:
«هذِهِ (العِدَّةَ) الَّتی یُخرِجُ اللَّهُ فیهَا القائِمَ (علیهالسلام)، هُمُ النُّجَباءُ وَ القُضاةُ وَ الحُکّامُ وَ الفُقَهاءُ فِی الدّینِ، یَمسَحُ بُطونَهُم وَظُهورَهُم فَلا یَشتَبِهُ عَلَیهِم حُکمٌ؛
این افرادی که خداوند، قائم (علیهالسّلام) را در جمع ایشان، ظاهر میسازد، نجیبان، حاکمان و فقیهان در دیناند و قائم (علیهالسّلام) دستی بر سینه و پشت آنان کشیده و در حکمی به اشتباه نمیافتند.»
حدیثنت، برگرفته از مقاله «یاران امام مهدی» تاریخ بازیابی۱۳۹۸/۱۱/۹.