افغانستان
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: افغانستان،
ایران، کشورهای اسلامی.
پرسش: افغانستان از یک دید بخشی مهم از تمدن ایران قدیم (ایران شرقی) میباشد و تمدن ایرانی ـ اسلامی در آنجا رشد و نمو پیدا کرد. حالا چرا ایرانیان آن را به حساب خود گذاردهاند و چرا تمدن ایران قدیم اسلامی را طوری عنوان نمیکنند که فقط شامل ایران کنونی باشد؟
پاسخ: افغانستان یکی از
کشورهای اسلامی و همسایه شرقی
جمهوری اسلامی ایران میباشد.
این کشور از دیرباز بخشی از ایران بوده است. اما در دوره
قاجاریه بهسبب ضعف
دولت قاجار و رقابت
روسیه و
انگلستان سبب شد که این کشور برای همیشه از ایران جدا شود.
در پاسخ به سؤال مذکور چند نکته را در مقدمه بیان میکنیم.
همانگونه که خودتان در سؤال مطرح کردهاید، افغانستان بخشی از تمدن ایران بوده است. قسمتی از ایران که بهواسطه مطامع کشورهای استعماری از ایران جدا شد؛ پس وقتی گفته میشود ایران یا گفته میشود خراسان بزرگ، لا محاله شامل افغانستان هم میشود و اصولاً ما نمیتوانیم این قسمت را تا قبل از جدا شدنش جدا فرض کنیم.
ضرورتی ندارد که در تعابیر طوری بیان شود که فقط شامل ایران فعلی بشود. افغانستان جزء ایران بود؛ همانگونه که برخی از جمهوریهای تازه استقلالیافته
شوروی نیز جزء ایران بودهاند و بهواسطه بیلیاقتی بعضی از
شاهان از ایران جدا شدهاند. افغانستان بهعنوان بخشی از ایران قطعاً در پیشرفت
تمدن اسلامی نقش داشته است و در برخی از دورههای تاریخی حکومتهای ایرانی مقتدری در برخی از نقاط آن شکل گرفته است.
شهید مطهری در تشریح «فعالیتهای اسلامی ایرانیان» مینویسد: «رویهمرفته علوم
ادب،
فقه،
حدیث، تعبیر،
کلام فلسفه و تصوف در قرون نخستین اسلامی پیریزی شد و ملت «ایران» در این مورد در درجه اول قرار دارد. مکتبهای نیشابور،
هرات، بلخ، مرو، بخارا، سمرقند، ری و اصفهان و سایر شهرهای ایران بزرگ مرکز فعالیت و جنبوجوش بود. صدها نفر از رجال بزرگ اسلام در این شهرها تربیت شدند و در شرق و غرب
عالم، تمدن درخشان
اسلام را محکم و استوار ساختند»
همانگونه که مشاهده میشود، ایشان شهرهای بخارا، سمرقند، هرات، بلخ، مرو، را جدای از ایران نمیداند؛ چراکه اصولاً هیچکس در این زمان این مناطق را جدای از ایران نمیداند.
ایشان در جای دیگر مینویسد: «از
ائمه اربعه اهل تسنن نیز دو نفر ایرانی بودهاند که هر دو از خراسان برخاستهاند.
نخست ابوحنیفه که گروهی وی را اهل
کابل و دستهای وی را اهل نساء (درگز) میدانند.
دوم احمد بن حنبل که در مرو
خراسان متولد شد و در
بغداد نشو و نما یافت.»
ایشان در باب
حکومت غزنویان مینویسد:«
غزنویان افراد ایرانی هستند که
دین مقدس اسلام را به
هندوستان بردند».
هیچ نویسندهای در زمان مورد بحث یعنی قبل از جدا شدن افغانستان، تمدن موجود در
افغانستان را جدای از تمدن ایران محسوب نمیکند.
برای نمونه «بارتولد» در کتاب «فرهنگ و تمدن اسلامی» غزنویان را جزء
تمدن ایران ذکر کرده و مینویسد: «در قلمرو
سامانیان و غزنویان،
شعر فارسی روزبهروز به تکامل خود ادامه میداد.»
و در مورد
سامانیان مینویسد:«آنان از بلخ و ایرانی بودند.»
در باب جدایی افغانستان نیز باید این نکته را یادآوری کرد که تا سال ۱۲۷۳ هـ.ق برابر با ۱۸۵۷ م این کشور جزء ایران محسوب میشد. در این سال انگلیسیها بعد از تصرف خاک بوشهر و محمره (خرمشهر) و بعد از آن تصرف
اهواز،
ناصرالدین شاه را مجبور به پذیرش شرایط
صلح و
عقد معاهدهای که کلیه موارد آن فقط بنابر تمایل
دولت انگلیس و بر وفق مراد و مطابق با مقاصد سیاسی و استعماری آن
دولت تنظیم شده بود، ساختند.
این معاهده ننگین
معاهده پاریس نام دارد. که طبق این معاهده «به موجب فصول پنجم، ششم و هفتم این معاهده شوم، دولت ایران تعهد کرد که هرات و تمام خاک افغانستان را از قشون خود خالی کنند و از هر نوع ادعایی نسبت به
سلطنت خود در هرات و تمام خاک افغانستان بگذرد..... به موجب این معاهده چنانکه مشاهده میشود، هرات به کلی از ایران جدا شد و افغانستان هم به اسم
استقلال از تحت
تابعیت و حمایت پادشاهان ایران بیرون رفت.»
افغانستان تا قبل از مداخله كشورهای
بیگانه و جداسازی اين كشور از ايران، جزء ايران محسوب میشده؛ لذا جدا كردن افغانستان و جدا دانستن آن از ايران نه امكانپذير است و نه ضرورت دارد. افغانستان جزء
خراسان بزرگ محسوب میشده و خراسان بزرگ جزء ايران بوده است. و نويسندگان ايرانی يا غير ايرانی اين كشور را تا قبل از جدایی از ايران بهعنوان كشوری مستقل و دارای تمدنی مستقل از ايران نمیدانند.
۱. خدمات متقابل اسلام و ايران، شهيد مطهری.
۲. فرهنگ و تمدن اسلامی، بارتولد.
سایت اندیشه قم.