• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

ولایت تکوینی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



کلیدواژه:ولایت تکوینی،
پرسش:«ولایت تکوینی» را ساده و جامع توضیح دهید؛ آیا بدون اعتقاد به آن می‌توان مسلمان و شیعه بود؟
پاسخ:« ولایت تکوینی »، یعنی نزدیکی، سرپرستی، صاحب‌اختیاری و حکومت کلّ عالم هستی که متعلق به خداوند متعال می‌باشد. همه مخلوق، مصنوع، مرزوق، مربوب و محکوم او هستند.



ابتدا دقت نماییم که هیچ گاه مسائل و مباحث شناختی را سریعاً با مباحث فقهی نیامیزیم. مثلاً به لحاظ فقهی همین که کسی قبول کند که الهی جز الله جل جلاله وجود ندارد و حضرت محمد مصطفی صلوات الله علیه و آله خاتم الانبیاء و المرسلین است در زمره‌ی موحدین و مسلمین قرار می‌گیرد و همین که به ولایت و امامت حضرت امیرالمؤمنین علیه‌السلام اذعان و اقرار داشته باشد، در صف شیعیان قرار می‌گیرد، حتی اگر نماز خواندن را نیز هنوز یاد نگرفته باشد، چه رسد به ولایت تکوینی و ولایت تشریعی و.... اما اگر شناختی پیدا کرد، اعتقاد و ایمان آورد و سپس از ضروریات دین را منکر شد، در اسلام او اشکال وارد می‌شود. پس باید مسائل شناختی را مستقل از مباحث فقهی بررسی نماییم.


ولایت در اصل به معنای « نزدیکی مرتبط » است، معانی دیگر ولایت چون:محبّت، تولیّت خاص یا عام که در حکومت تجلی می‌یابد نیز از همان معنای قرب و نزدیکی مرتبط گرفته شده است. این نزدیکی مانند نزدیکیِ مکانی دو شیء مجزا از هم (مثل نزدیکی دو خودرو، دو شهر، دو لیوان یا...) نیست، بلکه بگونه‌ای است که یکی نسبت به نزدیک یا نزدیکان دیگر سرپرستی دارد. مثل ولایت نفس انسان به قوای درونی خودش (از قبیل فکر، ذهن، قلب، خواهش‌های نفس حیوانی و...).


معنای کلمه تکوین که از واژه « کُون » گرفته شده است، «بود یا بودن» است و منظور از « عالم تکوین »، کل نظام خلقت است که بر اساس حکمت و امر الهی «بود» شده است.


«بَدیعُ السَّماواتِ وَ اْلأَرْضِ وَ إِذا قَضی أَمْرًا فَإِنَّما یَقُولُ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ؛
(او) پدید آورنده آسمان‌ها و زمین (است) و چون به کاری اراده فرماید فقط می گوید (موجود) باش پس (فورا موجود) می شود».
دقت شود که «قول» خدا، همان فعل خداوند متعال است، نه کلمات، الفاظ، صداها و معانی منطبق بر آنها


با توجه به نکات فوق، «ولایت تکوینی»، یعنی نزدیکی، سرپرستی، صاحب‌اختیاری و حکومت کلّ عالم هستی که متعلق به خداوند متعال می‌باشد. همه مخلوق، مصنوع، مرزوق، مربوب و محکوم او هستند.
«لِلَّهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ؛
آنچه در آسمان‌ها و زمین است از آن خداست در حقیقت خدا همان بی نیاز ستوده(صفات) است».
.
«ثُمَّ رُدُّواْ إِلَی اللّهِ مَوْلاَهُمُ الْحَقِّ أَلاَ لَهُ الْحُکْمُ وَهُوَ أَسْرَعُ الْحَاسِبِینَ؛
آنگاه به سوی خداوند مولای به حق‌شان برگردانیده شوند آگاه باشید که داوری (حکم و حکومت) از آن اوست و او سریع‌ترین حسابرسان است».


وقتی گفته می‌شود چیزی (اسم یا به اصطلاح صفتی) یا قدرتی مال خداست، برخی از روی بی‌اطلاعی و برخی نیز از سوء نیّت، گمان یا القا می‌کنند:«معنایش این است که دیگران ( مخلوقات ) همه فاقد آن هستند و هر کس دیگری را برخوردار از آن بداند، مشرک شده است!» این که برخی می‌گویند:« دعا ، توسل ، شفاعت و...، شرک است» از همین گمان خطا نشأت گرفته است.
اما، اینها توجه ندارند که مگر چه چیزی مال خدا نیست؟ همه چیز مال اوست، همه اسمای حسنا متعلق به اوست و هر چه متجلی هستی باشد و «بودن» به آن تعلق بگیرد مال اوست، حیات ، علم ، قدرت ، زیبایی ، رأفت ، رحمت ، کرم ... و خلاصه آن چه کمال نامیده می‌شود متعلق به اوست، اما نفرموده که به هیچ شکل و مقداری در دیگران تجلی نمی‌دهم. بلکه عالم هستی تجلی اوست. لذا فرمود مُحیی (زنده کننده) خداوند است، اما حضرت عیسی (ع) نیز باذن او زنده می‌کند – یا فرمود: معجزه دست خداست، اما به دست انبیا انجام می‌سگردد - یا فرمود: شفاعت مختص اوست و شفاعتی نیست، مگر با اجازه او، مگر باذن او - یا فرمود علم مختص اوست، اما نفرمود که به هیچ کس تعلیم نمی‌دهم – یا فرمود: علم غیب را او می‌داند، اما نفرمود هیچ کس را از هیچ غیبی مطلع نمی‌کنم و...، هم چنین فرمود: ولایت مختص اوست، اما نفرمود که در هیچ کس و به هیچ مقداری تجلی نمی‌یابد.


با توجه به نکات فوق معلوم می‌شود که مرتبه‌ی وجودی انسان هر چه بالاتر رود، می‌تواند به زیر مجموعه‌ی خود «ولایت تکوینی» داشته باشد و این مغایرتی با ولایت تکوینی الله جلّ جلاله ندارد، بلکه همان قوانین نظام خلقت است.
اگر کسی توانست نفس (روح) خود را رشد دهد، به میزان رشدش بر قوای خود ولایت می‌یابد، گوش، چشم، زبان، خیال، ذهن، فکر، اعضا و جوارح و...، همه تحت سرپرستی او در می‌آیند. اگر نفس حیوانی کسی رشد یابد و ما بقی قوا و استعدادهای او رشد نیابند، نفس امّاره بر سایر قوا ولایت می‌یابد.
پس هر چه مقام و مرتبه‌ی وجودی انسان بر اثر علم، ایمان، تلاش، اخلاص و مجاهدت کامل‌تر شود، باذن الله بر زیر مجموعه ولایت خواهد داشت و اگر انسان کامل ( معصوم ) شود، باذن الله بر تمام کائنات ولایت می‌یابد و به همین جهت او را « خلیفة الله » و « ولیّ الله » می‌نامد.

۷.۱ - نظر جوادی آملی در باره ولایت تکوینی

آیت الله جوادی آملی :«ولایت تکوینی یعنی سرپرستی موجودات جهان و عالم خارج و تصرف عینی داشتن در آنها، مانند ولایت نفس انسانی بر قوای درونی خودش. هر انسانی نسبت به قوای ادراکی خود مانند نیروی وهمی و خیالی و نیز بر قوای تحریکی خویش مانند شهوت و غضب، ولایت دارد؛ بر اعضاء و جوارح سالم خود ولایت دارد؛ اگر دستور دیدن میدهد، چشم، او را اطاعت میکند و اگر دستور شنیدن میدهد، گوش او میشنود و اگر دستور برداشتن چیزی را صادر میکند، دستش فرمان میبرد و اقدام میکند؛ البته این پیروی و فرمانبری در صورتی است که نقصی در این اعضاء وجود نداشته باشد. بازگشت ولایت تکوینی به علت و معلول است. این نوع ولایت، تنها بین علت و معلول تحقق مییابد.‌«
[۴] ولایت فقیه، مرکز نشر اسراء، ص:۱۲۳



۱. بقره(۲) آیه ۱۱۷    
۲. لقمان(۳۱) آیه۲۶    
۳. انعام(۶) آیه ۶۲    
۴. ولایت فقیه، مرکز نشر اسراء، ص:۱۲۳



سایت:ایکس شبهه    


رده‌های این صفحه : امام شناسی | شئون امام | کلام | ولایت




جعبه ابزار