• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

خلیفة الله

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



کلیدواژه: خلیفه الله، خلیفه رب، خلافت انسان، خلیفه خدا.

پرسش: ‌انسان خلیفه الله است یا خلیفه رب؟ با توجه به آیه ۳۰ سوره بقره    : "و اذ قالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَةِ إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلیفَةً قالُوا أَ تَجْعَلُ فیها مَنْ یُفْسِدُ فیها وَ یَسْفِکُ الدِّماءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَ نُقَدِّسُ لَکَ قالَ إِنِّی أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُون"، حضرت آدم (علیه السلام) خلیفه رب بود یا خلیفه الله؟

پاسخ: چون در آیه ۳۱ سوره بقره    ، راز برگزیدن انسان به عنوان خلیفه را علم به همه اسمای الهی بیان کرد و فرمود: "علّم آدم الاسماء کلّها" و اسمی که دربردارنده همه اسما بوده و همه اسما جلوه آن است، اسم "الله" است. انسان خلیفه خداست نه خلیفه رب؛ زیرا رب یکی از اسمای الهی و جلوه‌ای از اسم "الله" است.



حضرت آدم (علیه السلام)، خلیفه چه کسی بود و انسان خلیفه کیست؟ و با توجه به این‌که خلیفه از آن جهت که خلیفه و جانشین است باید عهده‌دار وظایف و کارهای مستخلفعنه (جانشین شده از طرف او ) و متصف به اوصاف او باشد، خداوند تا چه اندازه به انسان شایستگی اتصاف به صفات و عهده‌داری افعال خود را داده و خدانمایی انسان تا چه اندازه است؟
انسان، (از دلایل تفسیری دیگر مربوط به این آیه فهمیده میشود که خلافت اختصاصی به حضرت آدم ندارد و همه انسان‌ها شأنیت و استعداد خلافت الهی را دارند، از این جهت ما بحث را به صورت کلی برای انسان مطرح کرده‌ایم نه حضرت آدم (علیه‌السلام).
[۱] جوادی آملی، عبدالله، تفسیر تسنیم، ج ۳، ص ۴۱،
[۲] جوادی آملی، عبدالله، تفسیر تسنیم، ج ۳، ص ۲۹۳،
) خلیفه کیست؟
با توجه به آیات ۳۰ و ۳۱ سوره بقره ، انسان خلیفة الله است.


توضیح: در آیه ۳۰     از عبارت "انی جاعل فی الارض خلیفة..." و ضمیر متکلم وحده فهمیده می شود که متکلم، خداوند، برای خود جانشین جعل کرد نه برای غیر، و در آیه بعد ("وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ کُلَّها ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَی الْمَلائِکَةِ فَقالَ أَنْبِئُونی‌ بِأَسْماءِ هؤُلاءِ إِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ") رمز و راز برگزیدن انسان به عنوان خلیفه را، علم به همه اسمای الهی بیان کرد و فرمود: "علّم آدم الاسماء کلّها"؛ به تعبیر دیگر، در آیه اول خداوند انسان را خلیفه خود و در آیه دوم، میزان قدرت جانشین خود و وسعت خلافت عطا شده به او را بیان کرد و از آن‌جا که حقیقت خداوند در کسوت اسمای او جلوه‌گر است، با توضیح دو مطلب؛ یعنی اسما و دیگری معنای تعلیم آن به انسان روشن می‌شود، انسان خلیفه کیست و تا چه اندازه می‌تواند کار خدایی بکند و اوصاف الهی را دارا شده و در خود به ظهور برساند.

۲.۱ - مفهوم اسماء

اسم به معنای نشانه است. اسم لفظی، نشان و راهنمای مفاهیم ذهنی و مفاهیم ذهنی، اسم برای حقایق عینی و حقایق عینی اعم از غیب و شهود، اسم و نشان از آفریننده خود دارند. حال باید دید اسمای خداوند که در این آیه به انسان تعلیم داده شد، کدام قسم از این اسم هاست، آیا الفاظ مراد است یا مفاهیم ذهنی و یا حقایق عینی؟
دانستن صرف الفاظ، یا صرف مفاهیم برای مسجود شدن آدم نزد فرشتگان کافی نیست؛ زیرا "کمال آگاهی از الفاظ، برای دست‌یابی به مقاصد قلوب است و فرشتگان برای پی بردن به مقاصد قلب‌ها نیازی به الفاظ و لغات ندارند؛ بلکه بدون وساطت آن، مقاصد دل‌ها را تلقی می‌کنند".

صرف فهم مفاهیم ذهنی و درک صورتی از حقایق نیز پایین‌تر از مقام فرشتگان است؛ زیرا آنها با عین بعضی از حقایق عالم ارتباط دارند و نه با مفاهیم آنها و درک آنها حضوری است نه حصولی، گرچه همه حقایق عالم مشهود آنها نیست؛ لذا دلیل سجده آنها بر انسان، فقط برای آگاهی او از مفاهیم حقایق نمی‌تواند باشد. پس، مراد از اسما، همان حقایق از سویی و همه حقایق عینی از سوی دیگر است که فرشتگان را تحمل حمل و بالی برای پرواز به قلّه رفیع آنها نبود و طبق آیات بعدی، اسما، همان حقایق غیبی عالم است؛ زیرا در آیه ۳۳ فرمود: "الم اقل لکم انی اعلم غیب السموات و الارض"، (آیا به شما نگفتم که من غیب آسمان‌ها و زمین را می‌دانم.) بنا بر تفسیر برخی مفسران، مقتضای سیاق آیات ۳۰ تا ۳۳ سوره بقره این است که این غیب، چیزی جز همان اسمای تعلیم داده شده و غیر از مسائل مورد نظر در "انّی اعلم ما لا تعلمون" (من آن می‌دانم که شما نمی‌دانید.) نیست؛ یعنی چیزی که شما نمی‌دانید و فقط در حیطه علم من است به انسان دادم. پس اسما، حقایق غیبی است فوق فهم وجود فرشتگانی که خود فوق عالم ماده و واجد بعضی از مراتب غیب‌اند و همان حقایق عالیه است که همه حقایق عالم از آن نشأت می‌گیرد و همه حقایق عالم اعم از غیب و شهود را شامل می‌شود.
[۷] جوادی آملی، عبدالله، تفسیر تسنیم، ج ۳، ص ۱۶۹.


۲.۲ - مفهوم تعلیم

با توجه به مطالب گفته شده و تلقی بدون واسطه اسما توسط حضرت آدم (علیه‌السلام)، (لفظ «علم» در آیه ۳۱ خبر از نفی وساطت فرشتگان می‌دهد.) به دست می‌آید که مراد از تعلیم:
اولا: اعطای علم شهودی و حضوری به اسما است نه صرف آگاهی مفهومی به آنها.
ثانیا: علم لدنی و تلقی مستقیم از خدواند است، و چون علم، دارایی است، چه دارا بودن مفهوم و صورت شیء و چه دارا بودن خود شیء، این دو خصیصه که از معنای تعلیم الهی (شهودی و لدنی بودن) ذکر گردید، حکایت از آن دارد که خداوند، آدم و انسان را دارای حقیقت عینی اسمای حسنا و ـ بنابر معنای پیش گفته شده از اسما ـ آیه و نشانه تمام‌نمای اسمای خود گردانید.


پس، با توجه به مطالب فوق و نیز چون آیه دلالت بر تعلیم همه اسما دارد و اسمی که دربردارنده همه اسما بوده و همه اسما جلوه آن است، اسم "الله" است. انسان، خلیفة الله است نه خلیفه رب؛ زیرا رب یکی از اسمای الهی و جلوهای از اسم "الله" است. در حقیقت، انسان مظهر تام الهی و جلوه‌گاه همه اوصاف الهی و عهده‌دار همه کارهای خدایی برای ماسوی‌ الله است.


برای مطالعه بیش‌تر مراجعه شود به:
۱. علامه طباطبایی، محمدحسین، تفسیر المیزان، ذیل آیات ۳۰ تا ۳۴ سوره بقره.
۲. تفسیر تسنیم، جوادی آملی، ج۳، ص۱۷ - ۳۲۱.


۱. جوادی آملی، عبدالله، تفسیر تسنیم، ج ۳، ص ۴۱،
۲. جوادی آملی، عبدالله، تفسیر تسنیم، ج ۳، ص ۲۹۳،
۳. سوره بقره/۲، آیه ۳۰ و ۳۱.    
۴. سوره بقره/۲، آیه۳۱.    
۵. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱، ص۱۱۷.    
۶. سوره بقره/۲، آیه۳۳.    
۷. جوادی آملی، عبدالله، تفسیر تسنیم، ج ۳، ص ۱۶۹.



پایگاه اسلام کوئست، برگرفته از مقاله «خلیفة الله»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۰۹/۰۳.    


رده‌های این صفحه : انسان شناسی | خلیفه اللهی | کلام




جعبه ابزار