• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

نقش ولایت اهل بیت در سیر الی الله

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



کلیدواژه: ولایت، اهل‌بیت، سیر الی الله.

پرسش: ولایت اهل‌بیت (علیه‌السّلام) در سیر الی الله چه نقشی دارد؟



راه توحید و سلوک به سوی معرفت‌شهودی و کمال مطلق، راهی است بس دشوار و در آن، راهزنانِ بسیار. پیمودن این راه، بدون راهنمایی و دست‌گیری رهبرانِ به مقصد رسیده و مصون از خطا (که همان پیامبر خدا و خاندان او (علیهم‌السّلام) هستند) خطرناک، بلکه غیر ممکن است. در این باره، توجّه به سه نکته حائز اهمیت است:

۱.۱ - نقش اهل بیت در خداشناسی

بر پایه احادیثی که ملاحظه شد، اهل‌بیت، ابواب معرفت‌خدا و راه رسیدن به رضوان اللّه هستند و این، بدان معناست که تنها آنها با معارف اسلام ناب آشنایند و بر اساس آموزه‌های وحی، می‌توانند آفریدگار حقیقیِ جهان را به مردم معرّفی کنند و آنان را تا رسیدن به بالاترین مراتب توحید، هدایت نمایند. در زیارت جامعه مروی از امام‌هادی (علیه‌السّلام) خطاب به آنان می‌گوییم:
«بِمُوالاتِکُم عَلَّمَنَا اللّهُ مَعالِمَ دینِنا؛به ولایت شما، خداوند، معارف دینمان را به ما آموخت.»

۱.۲ - نقش اهل‌بیت در هدایت باطنی انسان

بررسی دقیق متون دینی اسلام در زمینه امامت و رهبری، نشان می‌دهد که نقش امامان اهل‌بیت و به‌طور کلی، انسان‌کامل در هر عصری (که امام آن عصر نامیده می‌شود) در هدایت انسان‌ها، فراتر از نمایاندنِ راه کمال مطلق دارند؛ بلکه امام، افزون بر هدایت عام، افراد مستعد را در پیمودن راه و رساندن به مقصد نیز همراهی می‌کند؛ بدین معنا که روح انسان‌های مستعد، به‌طور تکوینی در پرتو انوار باطنی امام پرورش می‌یابد و به سوی کمال مطلق ره می‌سپارد.
کلینی (رحمه‌الله)، در کتاب ارجمند الکافی، در بابی که آن را «امامان، نور خدایند» نامیده، شش روایت آورده است که در آنها کلمه «نور» در شماری از آیات قرآن کریم، به امامان اهل بیت (علیهم‌السّلام) تفسیر شده است. از جمله، روایتی را از ابو خالد کابلی نقل کرده که می‌گوید: از امام باقر (علیه‌السّلام) درباره این آیه شریف پرسیدم که می‌فرماید:
«فَـئامِنُواْ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذِی اَنزَلْنَا؛ به خدا و فرستاده‌اش و نوری که فرو فرستادیم، ایمان بیاورید».
امام (علیه‌السّلام) در پاسخ فرمود:
«النّورُ وَ اللّهِ الاَئِمَّةُ مِن آلِ مُحَمَّدٍ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) اِلی یَومِ القِیامَةِ، و هُم وَ اللّهِ نورُ اللّهِ الَّذی اُنزِلَ، و هُم وَ اللّهِ نورُ اللّهِ فِی السَّماواتِ و فِی الاَرضِ، وَاللّهِ یا ابا خالِدٍ لَنورُ الاِمامِ فی قُلوبِ المُؤمِنینَ انوَرُ مِنَ الشَّمسِ المُضیئَةِ بِالنَّهارِ؛ و هُم وَ اللّهِ یُنَوِّرونَ قُلوبَ المُؤمِنینَ، و یَحجُبُ اللّهُ (عزّوجلّ) نورَهُم عَمَّن یَشاءُ فَتُظلِمُ قُلوبُهُم؛ وَ اللّهِ یا ابا خالِدٍ لا یُحِبُّنا عَبدٌ و یَتَوَلاّنا حَتّی یُطَهِّرَ اللّهُ قَلبَهُ...به خدا سوگند که تا روز قیامت، نور، امامان از خاندان محمّد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) هستند. به خدا سوگند، آنان همان نورِ فرو فرستاده شده‌اند. به خدا سوگند، آنان نور آسمان‌ها و زمین‌اند. ‌ای ابو خالد! به خدا سوگند، نور امام در دل‌های مؤمنان، از خورشید فروزانِ روز، تابناک‌تر است. به خدا سوگند، آنان دل‌های مؤمنان را روشن می‌دارند و خدا نور آنان را از هر کس که بخواهد، باز می‌دارد تا دل‌هایشان تاریک شود. ‌ای ابو خالد! به خدا سوگند، هیچ بنده‌ای با ما دوستی نمی‌ورزد و ولایت ما را نمی‌پذیرد، جز آن که خداوند، دلش را پاک می‌سازد.»
بر پایه این سخن، امام به سانِ مهری‌تابان است که فروزنده‌تر از خورشید محسوس، بر باطنِ نامحسوس جهان، نور افشانی می‌کند و به ملکوت آسمان‌ها و زمین و ضمیر انسان‌های با ایمان، روشنایی می‌بخشد. این نور، نه تنها راه سیر و سلوک را به آنان می‌نمایاند، بلکه تا رسیدن به مقصد، سالک را همراهی می‌کند.
به سخن دیگر، چنان‌که خورشید محسوس، افزون بر روشنایی، تکوینا در تکامل مادی انسان مؤثّر است، خورشید معنوی امام نیز علاوه بر راهنمایی تشریعی، تکوینا در تکامل معنوی انسان، تاثیر دارد.
قرآن کریم، واژه «امام» را بر کسی اطلاق می‌کند که به درجات قرب رسیده و سالار کاروان ولایت‌مداران شده و ارتباط انسان را با این حقیقت، نگاه داشته است. امام، کسی است که خدای سبحان، او را برای پیش گامی در طریق ولایت برگزیده و هموست که مهار هدایت‌معنوی را در دست گرفته است. همه پرتوهای تابناک ولایت (که بر دل بندگان می‌تابد) بارقه‌های برخاسته از منبع نور امام و هدیه‌های پراکنده و عطیه‌های متّصل به دریای بی کرانه او هستند.
[۱۲] شریعتی، محمدتقی، خلافت و ولایت، ص۳۸۰.


۱.۲.۱ - دیدگاه علامه طباطبایی

علاّمه سیّد محمّد‌حسین طباطبایی (رحمةالله) در این باره می‌گوید:
به‌طور خلاصه، امام، هدایت‌گری است که با نور هدایت ملکوتی‌ای که همراه دارد، ره می‌نماید. پس حقیقت امامت، گونه‌ای ولایت بر اَعمال مردم است و هدایت او، به معنای رساندن ایشان به مقصود و با فرمان الهی است، نه فقط ارائه طریق که شأن پیامبر و فرستادگان الهی و هر مؤمنی است که با نصیحت و‌ اندرز نیکو، به سوی خدا هدایت می‌کند.
[۱۴] ر. ک: طباطبایی، محمدحسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج۱، ص۳۷۵.


۱.۲.۲ - به بیان دیگر

به بیان دیگر، هدایت باطنی و نورانیتی که بر اثر انجام دادن تکالیف الهی، برای انسان فراهم می‌آید، از طریق انسان کامل و امام، به او افاضه می‌شود
[۱۵] ر. ک: رهبری در اسلام، ص۲۳ (رهبری باطنی).
و از این‌رو، بدون ارتباط معنوی با او، اعمال صالح نمی‌توانند نقش خود را در تکامل انسان ایفا کنند و بدین‌جهت، ولایت اهل بیت (علیهم‌السلام)، شرط قبولی اعمال شمرده شده است، چنان‌که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) می فرماید:
«وَ الَّذی بَعَثَنی بِالحَقِّ نَبِیّا لَو اَنَّ رَجُلاً لَقِیَ اللّهَ بِعَمَلِ سَبعینَ نَبِیّا ثُمَّ لَم یَاتِ بِوِلایَةِ اُولِی الاَمرِ مِنّا اهلَ البَیتِ ما قَبِلَ اللّهُ مِنهُ صَرفا ولا عَدلاً؛ سوگند به خدایی که مرا به حق به نبوّت بر انگیخت، اگر مردی با عمل هفتاد پیامبر، از خدا پروا بدارد، امّا در ولایت صاحبان امر (که از ما اهل‌بیت‌اند) درنیاید، خداوند از او هیچ [عمل واجب و یا مستحبی را] نمی‌پذیرد. و در زیارت جامعه، روایت شده از امام‌هادی (علیه‌السّلام) می‌خوانیم:
«و بِمُوالاتِکُم تُقبَلُ الطّاعَةُ المُفتَرَضَةُ، و لَکُمُ المَوَدَّةُ الواجِبَةُ؛ و به موالات شما، اعمال واجب پذیرفته می‌شوند، و مودّت شما واجب است.»
باری، به برکت ولایت اهل‌بیت (علیهم‌السّلام) و اطاعت آنان، سالک می‌تواند به بالاترین مراتب توحید و معرفت شهودی دست یابد، چنان که امام رضا (علیه‌السّلام) می‌فرماید:
«مَن سَرَّهُ اَن یَنظُرَ اِلَی اللّهِ بِغَیرِ حِجابٍ، و یَنظُرَ اللّهُ الَیهِ بِغَیرِ حِجابٍ فَلیَتَوَلَّ آلَ مُحَمَّدٍ، وَ لیَتَبَرّا مِن عَدُوِّهِم؛ آن‌که او را خوش آید که بدون پرده به خدا بنگرد و خدا هم بدون پرده به او بنگرد، باید ولایت خاندان محمّد را بپذیرد و از دشمنان ایشان، بیزاری جوید.»

۱.۳ - نقش متقابل خداشناسی و شناخت اهل‌بیت

درباره نقش اهل‌بیت (علیهم‌السّلام) در خداشناسی، این نکته نیز قابل توجّه است که در شماری از روایات (چنان‌که ملاحظه گردید).
تأکید شده که معرفت خداوند (عز‌وجل) جز از طریق شناخت اهل بیت (علیهم‌السّلام) ممکن نیست و از سوی دیگر، در برخی احادیث آمده که شناخت اهل‌بیت (علیهم‌السلام)، متأخر از شناخت خداست. در دعایی که امام صادق (علیه‌السّلام) به زراره آموخت، می‌خوانیم:
«اللّهُمَّ عَرِّفنی نَفسَکَ فَاِنَّکَ ان لَم تُعَرِّفنی نَفسَکَ لَم اعرِف نَبِیَّکَ، اللّهُمَّ عَرِّفنی رَسولَکَ فَاِنَّکَ ان لَم تُعَرِّفنی رَسولَکَ لَم اعرِف حُجَّتَکَ، اللّهُمَّ عَرِّفنی حُجَّتَکَ فَاِنَّکَ ان لَم تُعَرِّفنی حُجَّتَکَ ضَلَلتُ عَن دینی؛ خدایا! خودت را به من بشناسان که اگر خود را به من نشناسانی، پیامبرت را نخواهم شناخت. خدایا! پیامبرت را به من بشناسان که اگر پیامبرت را به من نشناسانی، حجّت تو را نخواهم شناخت. خدایا! حجّت خود را به من بشناسان که اگر حجّتت را به من نشناسانی، از دینم گم‌راه خواهم شد.»

۱.۳.۱ - روایت امیر‌مؤمنان

از این روشن‌تر، سخن امیر‌مؤمنان است، وقتی رئیس نصارا از ایشان پرسید: خدا را به محمّد شناختی و یا محمّد را به خدا؟
امام (علیه‌السّلام) در پاسخ فرمود:
«ما عَرَفتُ اللّهَ بِمُحَمَّدٍ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله)، و لکنِ عَرَفتُ مُحَمَّدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بِاللّهِ...خدا را به محمّد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نشناختم؛ بلکه محمّد را به خدا شناختم.»

۱.۳.۲ - جمع بین دو دسته روایت

بنا‌براین، چگونه می‌توان بین این دو دسته روایت، جمع کرد؟
پاسخ، این است که این احادیث، حاکی از نقش متقابل خداشناسی و شناخت اهل‌بیت (علیهم‌السّلام) است. از یک سو، شناخت پیامبر خدا و خاندان او (چنان‌که در حدیث اخیر آمده) فرع خداشناسی است؛ زیرا تا وجود خدا اثبات نشود، نبوّت معنا پیدا نمی‌کند، و از سوی دیگر، تا پیامبران، مردم را به خداشناسی دعوت نکنند و زمینه تفکّر در براهین توحید را در جامعه فراهم نسازند، کسی در صدد شناخت خداوند (عزّوجلّ) بر نخواهد آمد. وانگهی (چنان‌که توضیح دادیم) دستیابی به درجات بالای خداشناسی، جز از طریق رهنمودهای پیامبر (صلی‌الله علیه‌و‌آله)و اهل بیت (علیهم‌السّلام) امکان پذیر نیست.
بر این اساس، تعارضی میان دو دسته روایتی که اشاره شد، وجود ندارد: بدین ترتیب که نخست پیامبران و اوصیای آنان، مردم را به خداشناسی برپایه برهان دعوت می‌کنند. پس از این که مردم با خدا آشنا شدند، عقل، آنان را به پیروی از فرستادگان خدا و رهبران الهی فرا می‌خوانَد و پیشوایان دینی، زمینه را برای رشد و تعالی انسان و رسیدن او به بالاترین مراتب خداشناسی فراهم می‌سازند.


۱. طوسی، محمد بن حسن، تهذیب الاحکام، ج۶، ص۱۰۰، ح۱۷۷.    
۲. ابن بابویه قمی، محمد بن علی، من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۶۱۶، ح۳۲۱۳ کلاهما عن موسی بن عبداللّه النخعیّ.    
۳. صدوق، محمد بن علی‌، عیون اخبار الرضا، ج۱، ص۳۰۹، ح۱.    
۴. مشهدی، محمد بن جعفر، المزار الکبیر، ص۵۳۳ کلاهما عن موسی بن عمران النخعی.    
۵. مجلسی، محمد‌باقر، بحار الانوار، ج۱۰۲، ص۱۳۲، ح۴.    
۶. تغابن/سوره۶۴، آیه۸.    
۷. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۱۹۴، ح۱.    
۸. قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر قمی، ج۲، ص۳۷۱.    
۹. حلی، حسن بن سلیمان، مختصر بصائر الدرجات، ص۹۶.    
۱۰. حسینی استرآبادی، علی، تاویل الآیات الظاهرة، ج۱، ص۶۷۲، ح۲.    
۱۱. مجلسی، محمد‌باقر، بحار الانوار، ج۲۳، ص۳۰۸، ح۵.    
۱۲. شریعتی، محمدتقی، خلافت و ولایت، ص۳۸۰.
۱۳. طباطبایی، محمد‌حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۲۷۲.    
۱۴. ر. ک: طباطبایی، محمدحسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج۱، ص۳۷۵.
۱۵. ر. ک: رهبری در اسلام، ص۲۳ (رهبری باطنی).
۱۶. مفید، محمد بن محمد، امالی، ص۱۱۵، ح۸.    
۱۷. مجلسی، محمد‌باقر، بحار الانوار، ج۲۷، ص۱۹۲، ح۴۹.    
۱۸. ر. ک:محمدی ری‌شهری، محمد، دانش‌نامه عقاید اسلامی، ج۴، ص۴۴۸.    
۱۹. ر. ک:محمدی ری‌شهری، محمد، دانش‌نامه عقاید اسلامی، ج۴، ص۴۲۳، ح۳۶۷۱.    
۲۰. ر. ک:محمدی ری‌شهری، محمد، دانش‌نامه عقاید اسلامی، ج۴، ص۵۹ (اهل‌بیت).    
۲۱. ر. ک:محمدی ری‌شهری، محمد، دانش‌نامه عقاید اسلامی، ج۴، ص۴۱۹ (ولایت اهل بیت).    
۲۲. ر. ک:محمدی ری‌شهری، محمد، دانش‌نامه عقاید اسلامی، ج۴، ص۴۲۸، ح۳۶۸۲.    
۲۳. ر. ک:محمدی ری‌شهری، محمد، دانش‌نامه عقاید اسلامی، ج۴، ص۲۸، ح۳۳۳۷.    



حدیث‌نت، برگرفته از مقاله «نقش ولایت اهل بیت در سیر الی الله» تاریخ بازیابی۱۳۹۷/۳/۲۰.    


رده‌های این صفحه : مقالات حدیث‌نت




جعبه ابزار