عصمت امامان
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
پرسش :
معصومیت امامان رو برام اثبات کنید
پاسخ :
بر
امام واجب است پیراسته از
گناه باشد زیرا بدون داشتن
عصمت نمى تواند
اعتماد مردم را به گفتار و رفتار خود جلب کند والگویى براى مردم باشد همچنان که بدون مقام عصمت نمى تواند در
قلوب و
ارواح نفوذ کند، بنابر این امام به خاطر دو جهت ـ جلب اعتماد مردم، نفوذ در
افکار واندیشه ها ـ باید از تمام لغزشهاى عمدى و سهوى
مصون بوده باشد.( با توجه به اینکه امام
مبین احکام حوادث نو ظهور، و
مفسر آیات قرآن، و...یعنى داراى وظائفى مانند وظائف
پیامبر است طبعاً
دلایل عقلی حاکم بر
لزوم عصمت در
پیامبران درباره او نیز حاکم است.(دقت بفرمائید)
همان طور که در این
مکتب،
شرایط امام افزایش یافت ـ علاوه بر
لیاقت و
کاردانی و
عدل و دادگرى دو شرط دیگر به نام
علم وسیع و عصمت بر شرایط وى اضافه گردید ـ همچنین وظیفه ى امام در این مکتب، علاوه بر تأمین
عدالت اجتماعی و
تحکیم امنیت و گسترش
اسلام، و دیگر
امور متشابه،
مسئول دو
موضوع زیر نیز مى باشد:
۱. بیان
اصول و
فروع اسلام و رفع هر نوع
نیازمندیهای علمی و فکرى و سیاسى
جامعه اسلامی.
۲.
صیانت دین از هر نوع
تحریف، تا
معارف و احکام دین به صورت دست نخورده به دست مردم برسد، و از اسلاف به
اخلاف منتقل گردد و
سوداگران و
بازرگانان حدیث و
تاریخ و
دشمنان خارجی با
حقایق دین بازى ننمایند.
در اصل خاصیت
بینش شیعی ـ که
امامت را، ادامه ى انجام وظیفه مقام نبوت و
رسالت مى داند، و اینکه منهاى تأسیس دین و طرف
وحی بودن، کلیه ى وظایف نبى اکرم به امام محول است ـ این است که امام پس از وى، مانند خود او معصوم باشد و در غیر این صورت نمى تواند به وظایف محوله ادامه دهد; در حالى که مقتضاى بینش
سنی ـ که مقام امامت را بسان مقام
ریاست جمهوری و
نخست وزیری تلقى مى کند ـ این است که در آن
درایت و
کفایت در اداره کشور، اکتفا مىورزند، هر چند به انجام دیگر وظایف مقام نبوت و رسالت قادر نباشد.
و از این بحث دو نتیجه گرفته شد:
۱. مقام امامت پس از پیامبر گرامى، یک
مقام تنصیصی است; زیرا یک فرد عادى هر چند از نظر دانش و بینش در رتبه عادى باشد، تا تحت
تربیت الهی قرار نگیرد و
علوم نبوى را از طریق
غیب اخذ نکند، به سداین خلأها و رفع این
مشکلات موفق نمى گردد.
۲. تا
جانشین پیامبر، از
خلاف و گناه، بلکه از
خطا و
اشتباه و لو در قلمرو امور مربوط به
شریعت، معصوم نباشد، هرگز نمى تواند به این وظایف قیام و این خلأها را پر کند.
بنابر این ، تربیت الهى و
علوم گسترده و
مافوق عادى و عصمت از گناه و لغزش، شرط اساسىِ بیان احکام نو ظهور،
تفسیر مقاصد آیات قرآن، و
پاسخ گویی به
شبهات واشکالات وصیانت دین از هر نوع
تحریف است.
گذشته بر این، کلیه دلایل عقلى که در عصمت پیامبر مطرح گردید، مانند: تحقق
اهداف بعثت، جلب اعتماد مردم، همگى به نحوى در مورد امام در بینش شیعى حاکم مى باشد. و اگر بخواهیم این دلیل را در قالب عبارت فشرده بریزیم باید بگوییم: معصوم بودن امام لازمه مکتبى است که مقام امامت را، ادامه دهنده وظایف رسالت یا ادامه ى مقام امامت پیامبر تلقى مى کند و چنین ادامه اى، بدون عصمت امام، امکان پذیر نیست.
تشریح موضوع :
با
رحلت پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم) یک رشته خلأهایى در جامعه پدید مى آید و سداین خلأها بدون وجود امام معصوم امکان پذیر نیست.
و به دیگر سخن:اگر پر کردن این خلأها که هم اکنون، به شرح آن مى پردازیم لازم و ضرورى مى باشد حتماً باید با وجود یک امام معصوم پر شود، و گرنه براى فرد عادى، چنین امکانى وجود ندارد.
اینک بیان این خلأها:
۱. بیان احکام حوادث نوظهور که هرگز سابقه اى نداشته است.
۲. تفسیر مقاصد و اهداف آیات قرآن.
۳. پاسخ گویى به شبهات واشکالات.
۴. صیانت و حفاظت آیین اسلام از هر نوع تحریف.
اینها وظایفى بود که پیامبر گرامى در عصر خویش به آنها قیام نموده و خلأهاى موجود از این طرق را
مسدود مى ساخت. اینک ما به ترتیب به توضیح اجمالى این وظایف مى پردازیم:
الف.پیامبر بیانگر حکم هر نوع حادثه نوظهورى بود که رخ مى داد و این نیاز پس از پیامبر گرامى نیز ادامه داشته و امت اسلامى شدیداً به شخصیتى که مبین احکام و حوادث نوظهورى باشد که هرگز در زمان پیامبر گرامى رخ نداده و سابقه نداشته است، نیازمند بودند و در بسیارى از مسایل درمانده شده و به دامن این و آن پناه مى بردند، و سرانجام با یک سلسله
دلایل ظنی و پندارى، خود را قانع کرده و به
اصطلاح سر و ته آن را بند مى آوردند.
ب. پیامبر گرامى در حال
حیات خود به توضیح بخشى از آیات و تشریح ابعاد قسمتى از آیات مى پرداخت و این نیاز پس از رحلت پیامبر گرامى از بین نرفته و
مسلمانان در تفسیر قسمتى از آیات دچار اختلاف و دو دستگى شدند حتى در آیاتى مربوط به
وضو، حد سارق و
فرایض، اختلاف نظر شدیدى پیدا کردند.
ج.
رسول خدا به شبهات
یهود و
نصاری و دیگر
ملل جهان که در
مدینه مى زیستند و یا به آنجا رفت و آمد مى کردند پاسخ مى گفت و آیه مربوط به
ابطال الوهیت [۱] (علیه السلام)) و غیر آن،گواه زنده بر این مطلب است و این نیاز، پس از رحلت رسول خدا، به
قوت خود باقى بود و سیل
شبهات از طریق
احبار یهود و نصارى، و دیگر ملل جهان بر
سرزمین مدینه سرازیر بود، و
تاریخ زندگی خلفا و عجز و
ناتوانی بسیارى از
یاران پیامبر از حل شبهات
اجانب و
بیگانگان گواه روشنى بر بقاى چنین نیازى بود.
د. حفظ و صیانت
آیین اسلام از تحریف
محرفان و
جعلِ وضاعان مسأله اى است که نمى توان از آن به سادگى گذشت، در زمان پیامبر، تحریف و جعل حدیث کم و بیش وجود داشت و پس از درگذشت پیامبر، رواج بیشترى پیدا کرد. البتّه هر نوع تحریفى با مراجعه به پیامبر گرامى، خنثى مى شد ولى پس از درگذشت پیامبر، نبودن یک
مرجع معصوم(یا به تعبیر صحیح تر: عدم مراجعه به فرد معصوم) که بتوان از طریق مراجعه به او صحیح را از غیر صحیح تمیز داد، مشکل بزرگى را در جامعه به وجود آورد، و احادیث زیادى در زمینه هاى مختلف وارد احادیث پیامبر گردید که چهره تاریخ حدیث را در
صدر اسلام دگرگون ساخت.
گذشته از این، مسأله ى تحریف، اختصاص به موضوع حدیث ندارد، پیدایش فرقه هاى گوناگون پس از رحلت پیامبر، که
تاریخ ملل و نحل، شاهد گویاى آن است، گواه روشنى بر وجود تحریف در اصول و فروع است، و هنوز چیزى از رحلت پیامبر نگذشته بود که
فرقه سازی وگروه بازى در فروع و اصول پى ریزى گردید و مسلمانان به هفتاد و دو
ملت یا بیشتر منشعب شدند که تنها یکى از آن بر حق بوده و بقیه بر باطلند.
این اشکالات و مشکلات با وجود ارزشمند پیامبر گرامى، برطرف مى شد ولى پس از درگذشت وى این مشکلات باقى مى ماند، مگر اینکه
خلیفه و
جانشین او مانند خود او فیض بخش و
کمال آفرین باشد و در غیر این صورت
امت اسلامی از چنین فیضى محروم بوده و جانشین او نیز، جانشین واقعى نخواهد بود.
این نقیصه ها هرگز با امام
منتخب مردم بر طرف نمى گردد، بلکه با امام و خلیفه اى برطرف مى شود که مانند پیامبر از تربیت الهى بهره اى داشته و از علم سرشار و عصمت و مصونیت خدایى برخوردار باشد و در غیر این صورت این نقایص به قوت خود باقى خواهد بود و شناخت چنین فردى مانند پیامبر، بدون تنصیص الهى و معرفى او امکان پذیر نیست; زیرا خدا باید قبلاً با تربیت و تعلیم هاى خارق العاده، چنین فردى را براى امت تدارک ببیند، آنگاه در موقع مناسب از طریق پیامبر معرفى کند.
این نوع
محاسبات که فشرده آن را در این جا آوردیم، بر تنصیصى بودن مقام امامت، عصمت امام را نیز روشن مى سازد و چون در بحث عصمت پیامبر به توضیح دلایل عقلى عصمت پرداختیم، دیگر در اینجا به اختصار برگزار مى کنیم. و از آن دلایل که در باره امام نیز حاکم است سخن نمى گوییم
سایت پرسمان.