سهو
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: سهو، نسیان، پیامبر صلیاللهعلیهوآله، عصمت، وحی، رسالت، تبلیغ.
پرسش: سهو و نسیان پیامبر در اصطلاح یعنی چه؟ آیا اینکه برخی گفتهاند پیامبر سهو و نسیان دارد درست است؟
پاسخ: مقصود از سهو پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ اشتباه نمودن در امور عادی است؛ یعنی پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ همانگونه که در دریافت وحی و تبلیغ آن دچار سهو و اشتباه نمیشود، آیا در اموری عادی که مرتبط با
وحی و رسالت نیست هم مصون از اشتباه است یا نه؟ قریب به اتفاق
فقها و متکلمان امامیه، قائل به عصمت پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ از سهو و
نسیان حتی در امور عادی هستند. اما برخی علمای امامیه؛ مانند شیخ صدوق و استادش ابن ولید، سهو نبی در امور عادی؛ مانند نماز و غیره را جایز میدانند. علمای امامیه در رد دیدگاه صدوق، دلایلی را بیان نمودهاند که به برخی از آنها در ذیل اشاره خواهد شد.
یکی از بحثهای کلامی،
عصمت پیامبران الهی از سهو و نسیان است؛ آیا پیامبران از جمله پیامبر اسلام ـ صلیاللهعلیهوآله ـ سهو میکند یا خیر؟ قبل از وارد شدن در اصل بحث، لازم است معنای سهو و نسیان بررسی شده و سپس به بیان دیدگاه اندیشمندان دینی و نقد و بررسی هر یک پرداخته شود.
«سهو»، به معنای
فراموشی و غفلت از یک چیز و رفتن قلب از این چیز به چیز دیگر است. سهو در نماز، یعنی غفلت کردن نسبت به چیزی که از اجزای نماز است.
«نسیان»، آن است که
انسان، محفوظ در ذهن خود را بهواسطه ضعف
قلب یا
غفلت و یا از روی قصد از یاد ببرد تا از قلب او حذف شود و از یادش برود.
در تفاوت میان سهو با نسیان گفته شده: «سهو به معنای زوال و از بین رفتن معنای یک چیز از قوه ذاکره و بقای صورت آن چیز در قوه حافظه است؛ همانند یک چیزی که پوشیده شده است؛ اما نسیان و فراموشی، زوال و از بین رفتن یک چیز از قوه ذاکره و حافظه است».
متکلمان اسلامی مراتب
عصمت انبیا را به چهار بخش تقسیم نمودهاند:السهو
۱. عصمت در گرفتن وحی؛
۲. عصمت در ابلاغ وحی؛
۳. عصمت از
گناه؛
۴. عصمت از سهو و نسیان و خطا در تطبیق شریعت در گفتار و کردار، و امور عادی.
اینک به مقتضای پرسش، دیدگاههای برخی متکلمان و فقهای
شیعه و سنی را درباره قسم چهارم،
عصمت از سهو و نسیان نقل میکنیم:
متکلمان
اهل سنت ـ چه
اشاعره و چه
معتزله ـ عصمت در دو بخش اول را قبول دارند؛ اما نسبت به عصمت پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ از گناه و سهو و نسیان، دیدگاههای متفاوت دارند و فی الجمله
انجام گناه و همچنین سهو را بر پیامبر چه در تطبیق
شریعت از جهت گفتار و
اعمال، چه در امور عادی جایز میدانند.
اما علمای امامیه همگی و بالاتفاق
عصمت انبیا را در سه مرحله اول از مراحل چهارگانه قبول دارند و در مرحله عصمت از سهو و نسیان نیز قریب به اتفاق از فقها و متکلمان امامیه از جمله بزرگانی (مانند
شیخ مفید، شیخ طوسی، محقق حلی، علامه حلی، شهید اول، فاضل مقداد، شیخ بهایی و...) قائل به عصمت پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ هستند و سهو نبی را مطلقاً چه در تطبیق
دین و شریعت از جهت گفتار و کردار چه در امور عادی جایز نمیدانند.
ولی برخی علمای امامیه (نظیر شیخ صدوق و استادش ابن ولید)
سهو نبی را در امور عادی (مانند
نماز و...) که تمام انسانها در آن اشتراک دارند، جایز میدانند؛ ولی سهو را در امور اختصاصی برای
انبیا (مانند
تبلیغ دین و تطبیق شریعت در عمل و گفتار) جایز نمیدانند.
پس از شیخ صدوق، قول به جواز سهو نبی به برخی علمای امامیه (مانند سید نعمت الله جزائری،
فضل بن حسن طبرسی،
علامه شیخ محمد تقی تستری)
و همچنین توقف در مسئله به
علامه مجلسی نیز نسبت داده شده است.
شیخ صدوق برای دیدگاه خود به روایتی از حسن بن محبوب از رباطی از سعید اعرج از
امام صادق علیهالسلام استناد میکند که شیخ کلینی نیز آن را به سند صحیح و معتبر از سعید اعرجِ نقل نموده است: «حضرت سید المرسلین ـ صلیاللهعلیهوآله ـ در حال خواندن نماز چهار رکعتی بودند، ولی بعد از خواندن دو رکعت،
سلام دادند، صحابه گفتند: ای
رسول خدا! آیا در نماز چیزی حادث شد یعنی منسوخ شد؟ پیامبر فرمود: که چرا؟
صحابه گفتند: دو رکعت خواندید و سلام دادید. پیامبر رو به ذوالیدین
کردند و فرمود: چنین بود ای ذوالیدین؟ او گفت: بلی، پس حضرت برخاستند و دو رکعت دیگر بهجا آوردند تا چهار رکعت شد؛ سپس حضرت چون در اثنای نماز
سخن گفته بودند، دو سجده سهو انجام دادند».
امام صادق ـ علیهالسلام ـ در ادامه فرمود: «خدای تعالی از جهت
رحمت به این امت، آن حضرت را به سهو انداخت؛ چون اگر کسی سهو کند، مردم او را سرزنش میکنند و میگویند: نمازت قبول نیست؛ ولی وقتی
پیامبر صلیاللهعلیهوآله سهو نمود، دیگر مردم کسی را که سهو کرده، سرزنش نمیکنند و در احکام سهو متابعت آن حضرت میکنند».
البته برخی علمای امامیه در رد دیدگاه صدوق دلایلی بیان نمودهاند و
روایت مورد استناد صدوق را نیز مخدوش دانستهاند که ما به برخی از گفتارشان اشاره میکنیم.
برخی نوزده دلیل عقلی بر عصمت انبیا از سهو و نسیان و خطا اقامه کردهاند
که عمده آنها به یک دلیل برمیگردد که همان نقض غرض باشد. بنابراین ما به جهت اختصار به همان اکتفا میکنیم.
اگر پیامبران معصوم از سهو و خطا نباشد، نقض غرض
بعثت است که نقض غرض هم از مولای حکیم محال است. پس احتمال سهو و خطا بر نبی ـ صلیاللهعلیهوآله ـ هم محال خواهد بود.
یکی از هدفهای
بعثت پیامبران و فرستادن انبیا از سوی پروردگار حکیم، ارشاد و
هدایت مردم به مصالح و مفاسد واقعی است تا با عمل به دستورهای شرع،
تزکیه و
تربیت شده، به
کمال شایسته انسانی و
سعادت برسند. این هدف بدون
عصمت پیامبران از سهو و خطا به دست نمیآید؛ زیرا با تجویز سهو و خطا بر انبیا، هر آیینه ممکن است آنان در بیان
اعمال و دستورات الهی که برای ارشاد و رسیدن بشر به مصالح واقعی وضع شدهاند، سهو و اشتباه نمایند و
انسان در متابعت از آنان به مصالح واقعی دست پیدا نکند و همچنین با احتمال سهو و خطا در افعال و گفتار
پیامبران ولو در امور عادی که به امور شرعی سرایت میکند، انسان در متابعت کامل از او دچار تردید میگردد و ممکن است برخی دستورات او را به جهت تردید به وجود آمده ترک نماید و از رسیدن به سعادت محروم گردد که این امور، موجب نقض غرض از ارسال پیامبران و برخلاف
حکمت است و خلاف حکمت از
خداوند صادر نمیشود».
شیخ صدوق در جواب از این ادله عقلی میگوید: «این مفسده بر ما لازم نمیآید؛ بلکه آنچه دلیل عقلی دلالت میکند، امتناع سهو در تبلیغ احکام الهی است؛ زیرا شکی نیست که در بسیاری از چیزها، انبیا و اوصیا با امت شریکاند؛ مثل خوردن و آشامیدن و بیت الخلا رفتن و امثال اینها و در احوال مشترکه هرچه بر امت واقع میشود، بر انبیای الهی و حضرت رسول ـ صلیاللهعلیهوآله ـ نیز واقع میشود و آن حضرت نیز همانند بقیه مردم که نبی نبودند، مأمور به نماز،
روزه و... بود، و سهو در نماز از وقایعی است که بر غیر آن حضرت نیز عارض میشود. پس اگر بر پیامبر واقع و عارض شود، منافات با نبوت ندارد. و اما حالتی که مخصوص پیامبر است رسالت است و تبلیغ از لوازم
نبوت و رسالت است و جایز نیست که سهو در آن واقع شود؛ زیرا اگر احتمال سهو در آن رود، نمیتوان در هیچ امری بر پیامبر
اعتماد کرد؛ چون احتمال میرود آن حکمی را که بیان میکند سهو کرده باشد، و چون تبلیغ رسالت از جمله عبادات مخصوص به آن حضرت است جایز نیست که با امت شریک باشد؛ ازاینرو سهو در امور مختص بر انبیا روا نخواهد بود؛ برخلاف نماز که از
عبادات مشترک است.
البته سهو آن حضرت مثل سهو ما نیست؛ زیرا سهو ما از
شیطان است و شیاطین را تسلطی بر حضرت سید المرسلین و
ائمه معصومین و سایر انبیا و اوصیا ـ صلیاللهعلیهوآله ـ علیهم نیست. بنابراین ما هر سهوی را بر انبیا تجویز نمیکنیم؛ بلکه سهوی که
حق سبحانه و تعالی ایشان را بفرماید ـ یعنی اسهاء را ـ تجویز میکنیم. و
فلسفه اسهای پیامبر از سوی خدا نیز این بود که اولاً: مردم بدانند او بشر و مخلوق است و او را رب و معبود خیال نکنند و فقط خدا را بپرستند و
عبادت کنند. ثانیاً: خواست حکم
سهو را به سبب سهو نبی به مردم یاد بدهد.
در جواب صدوق گفتهاند: «اگر سهو و فراموشی و خطا بر پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ فقط در تبلیغ روا نباشد اما در عبادات روا باشد، هر آیینه لازم میآید تمام
گناهان و
کفر بر پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ قبل از رسالت جایز و روا باشد؛ زیرا قبل از رسالت آن حضرت مأمور به تبلیغ نبودهاند، درحالیکه لازم ـ یعنی جواز
معصیت و...، قبل از رسالت ـ به دلیل عقلی و نقلی
باطل است. پس ملزوم ـ یعنی جواز سهو و فراموشی و خطا بعد از رسالت ـ نیز باید مطلقاً چه در چیزهای مختص به پیامبر مانند تبلیغ چه در کارها و عبادات مشترک با مردم، بر پیامبر روا نباشد.
آیات
و
روایات متعددی دلالت بر عصمت پیامبر
اسلام از خطا و سهو و نسیان دارند که اینک به برخی از آنها اشاره میکنیم.
خداوند متعال در شأن پنج تن اصحاب کساء میفرماید: «
إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً»؛
خدا چنین میخواهد که هر رجس و پلیدی را از شما
خانواده نبوت ببرد و شما را از هر
عیب، پاک و منزّه گرداند.
خداوند متعال میفرماید: «
لِنَجْعَلَها لَکُمْ تَذْکِرَةً وَ تَعِیَها أُذُنٌ واعِیَةٌ»؛ «تا آن (غرق کفار و نجات مؤمنان) را مایه پند و عبرت شما مردم قرار دهیم؛ ولیکن گوش شنوای هوشمندان این پند و تذکر را تواند فرا گرفت»،
مفسران
شیعه و سنی
گفتهاند که این
آیه به فرموده پیامبر گرامی اسلام ـ صلیاللهعلیهوآله ـ در حق
حضرت علی علیهالسلام نازل شده و مراد از «اذن واعیه»
امام علی علیهالسلام است.
«اذن واعیه»؛ یعنی گوشهایی که ظرفیت و قابلیت حفظ و نگاهداری ـ پیامهای الهی را ـ داشته باشد و این صلاحیت و قابلیت، اختصاص به
معصوم دارد که سهو و اشتباه و نسیان و
جهل و عدم درک در او راه نداشته باشد؛ وگرنه واعیه نیست.
این آیه مطلق است شامل تمام امور چه تبلیغ، چه غیر تبلیغ میشود و به دلالت این آیه سهو و نسیان و خطا از امیر المؤمنین
علی علیهالسلام نفی شده است؛ پس به طریق اولی دلالت بر نفی سهو و
نسیان و خطا از پیامبر اکرم ـ صلیاللهعلیهوآله ـ دارد و به طریق اولی باید گفت: سهو و نسیان و خطا در پیامبر راه ندارد.
در باب عدم سهو نبی و ائمه اطهار ـ صلیاللهعلیهوآله ـ بسیار است که برای نمونه به دو روایت اشاره میکنیم:
زراره از
امام باقر علیهالسلام میپرسد آیا
رسول خدا هیچوقت سجده سهو انجام داد؟
امام علیهالسلام میفرماید: «خیر نه رسول خدا
سجده سهو انجام داد، و نه هیچ امامی که فقیه در
دین هستند، سجده سهو انجام دادند».
مراد از این روایت این است که هرگز سهو نکردند تا بخواهند سجده سهو انجام بدهند.
امام علی ـ علیهالسلام ـ در بیان صفات امام میفرماید: «برخی از صفات امام این است که امام باید از تمام گناهان ـ چه صغیره چه کبیره ـ معصوم باشد، همچنین در
فتوا نماند و در جواب دادن مسائل خطا نکند و سهو و نسیان نیز نداشته باشد...».
متن و مدلول این روایات، مخالف ظاهر آیات
قرآن و ادله عقلی دال بر عصمت نبی ـ صلیاللهعلیهوآله ـ از سهو و نسیان است و هر چیزی که مخالف آیات قرآن و دلیل قطعی عقلی باشد، به اجماع و به دلیل عقلی و نقلی
حجیت ندارد و باید کنار گذاشته شود.
بر فرض صحت متن و حکم نمودن به حجیت آن، باز این روایت با روایات دال بر عصمت نبی از سهو بهویژه صحیحه زراره
در تعارض است و در باب تعارض هم به ادله عقلی و نقلی
ثابت شده است که روایت مخالف قرآن و یا روایتی که موافق عامه است، باید کنار گذاشته شود و روایت موافق قرآن یا مخالف عامه مورد
عمل قرار گیرد؛ و صحیحه زراره، هم موافق قرآن است که انبیا را معصوم از سهو و نسیان میداند هم مخالف عامه است؛
پس صحیحه زراره بر روایت سهو نبی که موافق عامه و مخالف قرآن است، ترجیح دارد و روایت سهو نبی باید کنار گذاشته شود و قابل استناد نخواهد بود.
قریب به اتفاق علمای امامیه
روایات منسوب به امامان معصوم در نقل داستان اسهاء نبی را حمل بر تقیه کردهاند؛ زیرا در آن زمان این حکایت در بین عامه بسیار رواج داشت و همگی مبالغه در وقوع آن داشتهاند؛ ازاینرو امامان معصوم مصلحت را در
تقیه و جواب بر طبق مذهب آنان میدیدند.
پس با عنایت به اشکالات وارده بر روایات سهو نبی نتیجه میگیریم که این
روایات بهخودی خود قابلیت تصدیق و اثبات سهو نبی را ندارند؛ هرچند سندشان صحیح باشند؛ ازاینرو یا باید آنها را تأویل ببریم یا به دیوار بگوبیم و یا حمل بر تقیه نماییم.
پایگاه اسلام کوئست.