زن و قضاوت
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: زن، قضاوت، قاضی، مرجع تقلید.
پرسش: آیا در
قرآن بیان شده است که زن نمیتواند قاضی یا مرجع تقلید شود؟
پاسخ: آیه صریح در قرآن بر اینکه زن نمیتواند قاضی و یا مرجع باشد، و یا در این دو، ذکوریت (مرد بودن) شرط است نداریم، بلی از بعضی اطلاقات و کلیات و دلالتهای التزامی میتوان استفاده کرد که کارهای اجرایی که توان روحی و جسمی بالایی میطلبد، و لازمهاش مواجه شدن با نامحرمان است، قرآن توصیه نمود، که
زنان از آن موارد اجتناب کنند، دلیل اصلی بر مسئله مورد سؤال روایاتی است که میگوید: زن نمیتواند قاضی باشد، و همچنین فهم عرفی است از ادلهای که میگوید قاضی و مرجع مرد باشد، و سومی ارتکاز متشرعه (و آنچه که در
ذهن مسلمین ریشه دارد) این است که زن قاضی و
مرجع تقلید نمیتواند باشد.
۱. از لحاظ جسمی، مرد نوعاً درشتاندام و قوی و
زن کوچکاندامتر و ظریفتر است؛
۲. از لحاظ روانی، میل مرد به
ورزش و
شکار و کارهای پرحرکت، همچنین احساسات مرد مبارزانه و جنگی، و
احساسات زن صلحجویانه و بزمی است.
ملاک
ارزش، به
روح انسان است و روح نه مرد است و نه زن. این روح الهی هم در مرد وجود دارد و هم در زن «
نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی»
هر دو دارای
فطرت الهی
و امانتدار الهی
میباشند. هر دو زیباترین موجود خداوندی
و با تلاش بهسوی خدا در حرکتاند.
هم زن و هم مرد میتوانند عاشق خدا باشند.
کارهای اجرایی که حوصله و توان زیادی لازم دارد، و لازمهاش سر و کار داشتن با افراد مختلف است، شرطش این است که مرد عهدهدار آن باشد؛ مثلاً:
زن میتواند
مجتهد باشد و به بالاترین درجه
اجتهاد برسد؛ ولی نمیتواند
مرجع تقلید عموم باشد.
زن میتواند در علم
قضا به عالیترین مرحله برسد؛ ولی نمیتواند قاضی که با مردم و پرونده و اعدام و... سر و کار داشته، باشد. شرط قضاوت این است که مرد باشد.
زن میتواند عادله باشد؛ ولی نمیتواند
امام جماعت باشد.
برای مردها با الاتفاق و برای زنها بنا بر احتیاط
اضافه کنیم که هیچیک از امور گذشته مانع کمالاتی معنوی زن نمیشود؛ بلکه زن میتواند به مقامی برتر از
انبیا برسد؛ چنانکه
زهرا علیهاالسلام چنین بود.(از بعضی بزرگان هم نظرخواهی شد، فرمودند آیه صریح نداریم).
با توجه به نکات پیشگفته، جواب را در دو بخش
قضاوت زن و مرجعیت زن بیان میداریم.
اکنون درباره قضاوت زن، مطالبی را بیان میکنیم:
قضاوت زن در قرآن آیهای که صریحاً دلالت کند بر این مطلب که، زن نمیتواند قاضی باشد و یا شرط قضاوت ذکوریت (و مرد بودن) است؛ بهطور مستقیم نیافتیم.
(مراد، فهم انسانهای غیر
معصوم است؛ وگرنه
معصومان که با رموز
قرآن آشنایی دارند، همه علوم را از قرآن میفهمند).
مدرک اصلی در اینکه زن نمیتواند قاضی باشد و در قضاوت ذکوریت شرط است،
روایات پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله و
ائمه اطهار علیهمالسلام میباشد، ائمه بهعنوان مفسران واقعی قرآن، و یکی از دو
امانت گرانبهای پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ در بین امت زبان گویای قرآن میباشند، در واقع کلام آنها
حکم قرآن را دارد، منتهی بهصورت غیر مستقیم به برخی روایات معصومان اشاره میشود:
پیامبر اسلام ـ صلیاللهعلیهوآله ـ فرمود: «
لا یفلح قوم ولیّهم امراة؛
مردمی که زن بر آنها
ولایت و
حکومت کند، رستگار نخواهد شد».
امام باقر علیهالسلام فرمود: «
لا تتولی المرأة القضأ؛ زن نباید متولی قضا و
قاضی باشد».
در روایت دیگر میخوانیم که
خداوند هنگام خروج
حوا از
بهشت سخنانی فرمود: از جمله خطاب کرد «
و لم اجعل منکنّ حاکماً و لا ابعث منکن بنیاً؛
از شما زنها در
دنیا حاکم (و قاضی) قرار ندادم و همچنین پیغمبری از بین
زنان مبعوث نخواهد شد».
امام صادق علیهالسلام از پیامبر اسلام نقل نموده که حضرت به
علی علیهالسلام فرمود: «
یا علی لیس علی المرأة جمعة و لا جماعة... و لا تولی القضاء؛
علی جان! بر زنها شرکت در
نماز جمعه و جماعت لازم نیست، و همچنین عهدهدار قضا (و قضاوت) نمیتوانند باشند».
روایاتی چون مقبولة عمربن حنظله
و حسنة ابیخدیجه که دستور داده در امر قضاوت و
تقلید به
مرد رجوع کنید: «
انظروا الی رجل»
فهم عرفی از آنها این است که به زن نمیتوان بهعنوان قاضی رجوع کرد. چون
اراده شارع بر این است که زنها در حد امکان از نامحرم به دور باشند، و با آنها مواجه نشوند، لذا راضی نشده که امام جماعت
مردان باشد... پس نمیتواند قاضی باشند.
خلاصه وقتی شارع رضایت به امام جماعت بودن زنان نداده است. چهگونه راضی میشود زن مرجع تقلید یا قاضی باشد، و مکرراً مورد سؤال نامحرمان و در معرض دید آنها قرار گیرد، این مسئله است که در اذهان مردم ریشه دارد (ارتکاز قطعی عند المشرعه) و باعث
یقین انسان میشود.
مدرک دیگر برای اینکه زن نمیتواند قاضی باشد و اتفاق
علما و مراجع در طول اعصار است که زن نمیتواند بر منصب قضاوت قرار بگیرد.
دلیل دیگر این است که روایات نصب فقها در زمان
غیبت بهعنوان مرجع و قاضی، اختصاص به مردان دارد؛ چون در بعضی از آنها تصریح شده به این امر مانند «
اجعلوا بینکم رجلاً قد عرف حلالنا و حرامنا»
اگر
شک کنیم که این روایات شامل زنها هم میشود یا نمیشود؟ اصل عدم
اذن و
اجازه شارع است، و این اصل خود دلیل دیگری بر مسئله است.
اصل اجتهاد زن، و اینکه زنی در فقه صاحب نظر باشد و به نظر خویش
عمل کند، جای هیچ اشکالی نیست؛ چون هم اطلاقات قرآن که درباره
علم، و تشویق به آن و فراگیری آن، مانند: «
قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ»
و مانند: «
یَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجاتٍ»
شامل زنها میشود و هم آیاتی مانند: «
فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ؛
چرا از هر گروهی از آنان، طایفهای کوچ نمیکند تا در
دین (و معارف و احکام اسلام) آگاهی یابند» که در خصوص اجتهاد است»، شامل زنان میشود.
و اما مسئله
مرجعیت، تمام ادلهای که ذکوریت (و مرد بودن) را در قاضی شرط میدانند، در مرجعیت هم لازم میداند؛ چون کار اجرایی میباشد، و نیاز دارد که با نامحرمان روبهرو شود؛ لذا هم
دلالت التزامی بعضی از
آیات در اینجا راه مییابد و هم روایاتی که در باب قضاوت بیان شد، که ذکوریت شرط است، و هم فهم عرفی و
ارتکاز متشرعه، بر این است که زن در کارهای که لازمهاش سر و کار داشتن با نامحرم است (مانند مرجعیت و قضاوت...) وارد نشوند؟
نتیجه این شد که
آیه صریح در قرآن بر اینکه زن نمیتواند قاضی و یا مرجع باشد، و یا در این دو، ذکوریت (مرد بودن) شرط است نداریم، بلی از بعضی اطلاقات و کلیات و دلالتهای التزامی میتوان استفاده کرد که کارهای اجرایی که توان روحی و جسمی بالایی میطلبد، و لازمهاش مواجه شدن با نامحرمان است، قرآن توصیه نمود، که زنان از آن موارد اجتناب کنند، دلیل اصلی بر مسئله مورد سؤال روایاتی است که میگوید: زن نمیتواند قاضی باشد، و همچنین فهم عرفی است از ادلهای که میگوید قاضی و مرجع مرد باشد، و سومی ارتکاز متشرعه (و آنچه که در ذهن مسلمین ریشه دارد) این است که زن قاضی و مرجع تقلید نمیتواند باشد.
۱.
تفسیر نمونه، آیت الله مکارم شیرازی، ج ۱۵، ص ۴۴۶ ـ ۴۴۷.
۲.
ترجمة تحریر الوسیله، امام خمینی، ج ۴، ص ۸۳ ـ ۸۴.
۳.
بررسیهای اسلامی، علامه سید محمدحسین طباطبایی، به کوشش سید هادی خسروشاهی، ص ۹۳ ـ ۱۳۹.
۴.
زن یا نیمی از پیکر اجتماع، استاد محمدتقی مصباح، قم، آزادی، تمام کتاب.
سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «زن و قضاوت»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۱۲/۰۳.