رکعات
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: معراج، رکعات
نماز،
احادیث.
پرسش: من راجع به حدیثی که معمولاً سخنرانان محترم در مراسم اسرا و معراج مطرح میکنند، سؤال داشتم و آن، این است که چانه زدن
پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ در پیشگاه
خداوند در مورد تعداد رکعت نماز (از ۵۰ و ۴۰ و ۲۵ و تا رسید ۱۷ رکعت بر طبق توصیه حضرت موسی)، آیا چنین حدیثی صحیح است؟
پاسخ: جزئیات و ترتیب رکعاتی که بیان کردهاید صحیح نیست؛ لذا ما اصل روایت را در پاورقی از کتاب شیخ صدوق آوردهایم، این حدیث در کتابهای حدیثی چهارگانه
شیعه جز در
کتاب شیخ صدوق در کتابی دیگر نیامده است؛ البته اهل سنت نیز چنین حدیثی را بیان کردهاند. اشکالات متعددی بر این
حدیث وارد کردهاند که میتوان به ضعف حدیث، عدم بیان آن در دیگر کتابهای حدیثی معتبر شیعه و اشکالات عقایدی آن اشاره کرد.
احادیث مربوط به معراج پیامبر
اسلام ـ صلیاللهعلیهوآله ـ (همچون خود معراج) دارای اسرار و لطایفی است که بهآسانی قابل فهم نیست و احیاناً دارای تأویلاتی است.
مرحوم علامه طباطبایی ضمن بیان تقسیم صاحب
مجمعالبیان درباره اخبار معراج، آن را تأیید میکند. این تقسیم در مورد اخبار معراج بسیار راهگشاست.
ایشان
اخبار مربوط به معراج را به چند دسته تقسیم میکنند:
روایاتی هستند که
متواتر بوده و
یقین به درستی آنها داریم؛ مانند روایاتی که اصل معراج پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ را بیان نموده و به جزئیات دیگر نمیپردازند. طبیعتا اینگونه روایات را باید پذیرفت.
روایات دیگری که برخی جزئیاتی از معراج را بیان نموده که با
عقل و موازین اولیه دینی، منافاتی ندارند؛ نظیر آنکه پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ در
آسمانها گردش نموده و با پیامبران دیگر ملاقات کرده و
عرش و سدرة المنتهی و
بهشت و
جهنم را مشاهده نموده است، که این موارد را نیز میپذیریم و آنها را مرتبط با زمان بیداری پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ میدانیم، نه آنکه (مانند برخی افراد) بگوییم که این قضایا در
خواب ایشان اتفاق افتاده است.
روایاتی که ظاهرشان با برخی دانستههای قبلی ما منافات دارد، اما میتوان با توجیهاتی، این تنافی را برطرف نمود؛ مانند روایاتی که بیان میدارد آن حضرت، گروهی را متنعم در بهشت و گروه دیگری را معذب در
دوزخ مشاهده نمودهاند (که این پرسش پدیدار میشود که
قیامت هنوز محقق نشده، پس چگونه افرادی در بهشت و دوزخ وجود دارند؟ که در توجیه آن، میتوان گفت که یا بهشت و دوزخ برزخی بوده و یا اینکه خود آن افراد وجود نداشتهاند، بلکه
اسما و صفات یا جسم مثالیشان در آنجا بوده است). چنین روایاتی را نیز، با تأویلاتی باید پذیرفت.
روایاتی هستند که ظاهرشان صحیح و منطبق بر موازین نبوده و تأویلشان نیز بسیار دشوار است؛ مانند آنکه پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ همراه با
خداوند روی یک تخت سلطنتی نشستند! و ... که سزاوار است، چنین احادیثی را مردود بدانیم.
البته علامه طباطبایی نسبت به برخی مثالهای صاحب
مجمعالبیان اشکال کردهاند.
حدیث مربوط به واجب شدن رکعات نماز در
شب معراج، از مجموعه کتابهای چهارگانه حدیثی شیعه، فقط در کتاب
من لا یحضره الفقیه مرحوم شیخ صدوق آمده است.
روایات مربوط به
واجب شدن نماز و تعداد رکعات آن را قبل از
کتاب شیخ صدوق میتوان در کتابهای حدیثی
اهل سنت دید.
«إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص- لَمَّا أُسْرِیَ بِهِ أَمَرَهُ رَبُّهُ بِخَمْسِینَ صَلَاةً فَمَرَّ عَلَی النَّبِیِّینَ نَبِیٍّ نَبِیٍّ لَا یَسْأَلُونَهُ عَنْ شَیْءٍ حَتَّی انْتَهَی إِلَی مُوسَیبْنِ عِمْرَانَ ـ علیهالسلام ـ فَقَالَ بِأَیِّ شَیْءٍ أَمَرَکَ رَبُّکَ فَقَالَ بِخَمْسِینَ صَلَاةً فَقَالَ اسْأَلْ رَبَّکَ التَّخْفِیفَ فَإِنَّ أُمَّتَکَ لَا تُطِیقُ ذَلِکَ فَسَأَلَ رَبَّهُ فَحَطَّ عَنْهُ عَشْراً ثُمَّ مَرَّ بِالنَّبِیِّینَ نَبِیٍّ نَبِیٍّ لَا یَسْأَلُونَهُ عَنْ شَیْءٍ حَتَّی مَرَّ بِمُوسَیبْنِ عِمْرَانَ ـ علیهالسلام ـ فَقَالَ بِأَیِّ شَیْءٍ أَمَرَکَ رَبُّکَ فَقَالَ بِأَرْبَعِینَ صَلَاةً فَقَالَ اسْأَلْ رَبَّکَ التَّخْفِیفَ فَإِنَّ أُمَّتَکَ لَا تُطِیقُ ذَلِکَ فَسَأَلَ رَبَّهُ فَحَطَّ عَنْهُ عَشْراً ثُمَّ مَرَّ بِالنَّبِیِّینَ نَبِیٍّ نَبِیٍّ لَا یَسْأَلُونَهُ عَنْ شَیْءٍ حَتَّی مَرَّ بِمُوسَیبْنِ عِمْرَانَ ـ علیهالسلام ـ فَقَالَ بِأَیِّ شَیْءٍ أَمَرَکَ رَبُّکَ فَقَالَ بِثَلَاثِینَ صَلَاةً فَقَالَ اسْأَلْ رَبَّکَ التَّخْفِیفَ فَإِنَّ أُمَّتَکَ لَا تُطِیقُ ذَلِکَ فَسَأَلَ رَبَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَحَطَّ عَنْهُ عَشْراً ثُمَّ مَرَّ بِالنَّبِیِّینَ نَبِیٍّ نَبِیٍّ لَا یَسْأَلُونَهُ عَنْ شَیْءٍ حَتَّی مَرَّ بِمُوسَیبْنِ عِمْرَانَ ـ علیهالسلام ـ فَقَالَ بِأَیِّ شَیْءٍ أَمَرَکَ رَبُّکَ فَقَالَ بِعِشْرِینَ صَلَاةً فَقَالَ اسْأَلْ رَبَّکَ التَّخْفِیفَ فَإِنَّ أُمَّتَکَ لَا تُطِیقُ ذَلِکَ فَسَأَلَ رَبَّهُ فَحَطَّ عَنْهُ عَشْراً ثُمَّ مَرَّ بِالنَّبِیِّینَ نَبِیٍّ نَبِیٍّ لَا یَسْأَلُونَهُ عَنْ شَیْءٍ حَتَّی مَرَّ بِمُوسَی بْنِ عِمْرَانَ ـ علیهالسلام ـ فَقَالَ بِأَیِّ شَیْءٍ أَمَرَکَ رَبُّکَ فَقَالَ بِعَشْرِ صَلَوَاتٍ فَقَالَ اسْأَلْ رَبَّکَ التَّخْفِیفَ فَإِنَّ أُمَّتَکَ لَا تُطِیقُ ذَلِکَ فَإِنِّی جِئْتُ إِلَی بَنِی إِسْرَائِیلَ بِمَا افْتَرَضَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَیْهِمْ فَلَمْ یَأْخُذُوا بِهِ وَ لَمْ یَقِرُّوا عَلَیْهِ فَسَأَلَ النَّبِیُّ ـ صلیاللهعلیهوآله ـ رَبَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَخَفَّفَ عَنْهُ فَجَعَلَهَا خَمْساً ثُمَّ مَرَّ بِالنَّبِیِّینَ نَبِیٍّ نَبِیٍّ لَا یَسْأَلُونَهُ عَنْ شَیْءٍ حَتَّی مَرَّ بِمُوسَی بْنِ عِمْرَانَ ـ علیهالسلام ـ فَقَالَ لَهُ بِأَیِّ شَیْءٍ أَمَرَکَ رَبُّکَ فَقَالَ بِخَمْسِ صَلَوَاتٍ فَقَالَ اسْأَلْ رَبَّکَ التَّخْفِیفَ عَنْ أُمَّتِکَ فَإِنَّ أُمَّتَکَ لَا تُطِیقُ ذَلِکَ فَقَالَ إِنِّی لَأَسْتَحْیِی أَنْ أَعُودَ إِلَی رَبِّی فَجَاءَ رَسُولُ اللَّهِ ص بِخَمْسِ صَلَوَاتٍ».
مضمون این
حدیث در
کتاب من لا یحضره الفقیه شیخ صدوق تحت عنوان دو حدیث آمده است که یک روایت را مرفوعاً از
امام صادق ـ علیهالسلام ـ از پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ آورده است و حدیث دیگر را شیخ صدوق از زیدبن علی از
امام سجاد ـ علیهالسلام ـ نقل کرده است؛ همانطورکه گفته شد، این روایت در دیگر کتابهای مهم حدیثی
شیعه نیامده است و مرحوم کلینی با اینکه اخبار معراج و روایات مربوط به آن را در کتاب
کافی آورده است، به این حدیث اشاره نکرده است.
با توجه به وجود زیدبن علی در این روایت میتوان چنین نتیجه گرفت که این حدیث از میراث حدیثی زیدیه است که بعداً توسط محدثین شیعه و با تنقیحی که به دستور
ائمه ـ علیهمالسلام ـ روی
احادیث انجام دادهاند، از مجموعه روایات اهل بیت ـ علیهمالسلام ـ حذف شده است.
اگر بخواهیم این حدیث را با توجه به ظاهر آن و بدون هیچ تأویلی بررسی کنیم، مشکلات متعددی دارد؛
لذا برخی صحت این روایت را مورد خدشه قرار داده و شدیداً با آن مخالفت کردهاند.
مرحوم سید مرتضی در کتاب
تنزیه الانبیاء درباره اشکالات این روایت میگوید:
«این روایت از اخبار آحاد است که موجب اطمینان و یقین نیست و چنین خبری تضعیف شده است.» البته ایشان در ادامه با فرض صحت حدیث، برخی توجیهات درباره مضمون حدیث دارند؛ از جمله ایشان وجوب پنجاه
نماز و سپس لغو وجوب آن را از ناحیه خداوند از باب نسخ
احکام میداند.
اما مرحوم محدث حسینی ارموی در تعلیقاتی که بر
تفسیر جلاء الاذهان و جلاء الاحزان دارند به اشکال سید مرتضی جواب داده و میگوید: نسخ احکام بعد از زمان
عمل و داخل شدن وقت عمل به آن حکم است؛ درحالیکه اینجا بدون عمل به
حکم پنجاه نماز، حکم پنجاه نماز نقض شده است. چنین نقض حکمی «بدأ» است که مردود است. غیر از آنکه این خبر در اصل
باطل است.
سید عبدالحجت بلاغی در کتاب
تفسیر خود به نام
حجت التفاسیر و بلاغ الاکسیر که بحث های مفصلی درباره
انجیل و
تورات و
شناخت یهودیت و
مسبحیت دارد، درباره این روایت میگوید:
« آثار
جعل اسرائیلی از هر سوی این قصه مشهود است و به قول
شاعر عرب که گفته: «اتسع الخرق علی الواقع»، وصلهبردار نیست؛ از جمله اشکالات میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
موسی کجا نشسته بوده که هر بار در
نزول، دیده میشده است؟
پیامبران دیگر کجا بودهاند و چرا یک کلمه
سخن نگفتهاند؟!
عظمت خدا کجا اجازه این چک و چانه زدنها را میداده است؟!
ملاقات حضرت با دیگر پیامبران در رفتن به
معراج بوده و در بازگشت از معراج، معلوم نیست ملاقاتی اتفاق افتاده باشد.
اکنون هم نماز شبانهروزی بهجای پنجاه رکعت، پنجاه و یک رکعت است که هفده رکعت واجب و بقیه
نافله و
مستحب است (نافله ظهر و عصر هر یک هشت رکعت و مغرب چهار رکعت و عشاء دو رکعت نشسته (که یکی محسوب است) و
نماز شب، یازده رکعت و نماز صبح دو رکعت)».
بنابراین چنین حدیثی از نظر عالمان و محدثان
شیعه مورد قبول واقع نشده است.
پایگاه اسلام کوئست.