• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

دلالت حدیث دوازده جانشین بر ولایت امام علی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



کلیدواژه: امام علی، ولایت، امّت، پیامبر.

پرسش: حدیث دوازده جانشین چگونه بر ولایت امام علی (علیه‌السّلام) دلالت دارد؟



از جمله احادیث مهم و شایان تدبّر و توجّه درباره چاره‌اندیشی برای آینده امّت، احادیثی هستند که تعداد جانشینان پیامبر خدا را مطرح می‌سازند. این احادیث که فراوان نقل شده و با طرق مختلف و در نقل‌های گونه‌گون و صحیح آمده‌اند،
[۴] محمدی ری‌شهری، محمد، اهل‌بیت در قرآن و حدیث، بخش یکم، فصل پنجم.
نشان می‌دهند که خلفای پیامبر خدا دوازده نفرند. یکی از نقل‌ها چنین است:
«لا یَزالُ الدّینُ قائِماً حَتّی تَقومَ السّاعَةُ او یَکونَ عَلَیکُمُ اثنا عَشَرَ خَلیفَةً کُلُّهُم مِن قُرَیشٍ». این دین، برقرار می‌ماند تا این‌که قیامت برپا شود و تا دوازده خلیفه بر شما فرمان برانند که همگی آنان از قریش‌اند.
و نقل دیگری از آن، بدین‌گونه است:
عَن جابِرِ بنِ سَمُرَةَ قالَ: کُنتُ مَعَ ابی‌ عِندَ النَّبِیِّ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فَسَمِعتُهُ یَقولُ: «بَعدِی اثنا عَشَرَ خَلیفَةً»، ثُمَّ اخفی صَوتَهُ، فَقُلتُ لِاَبی: مَا الَّذی اخفی صَوتَهُ؟
قالَ: قالَ: «کُلُّهُم مِن بَنی‌هاشِمٍ». جابر بن سمره می‌گوید: با پدرم نزد پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بودم. شنیدم که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود: «پس از من، دوازده جانشین خواهند بود». سپس صدایش را آهسته کرد. به پدرم گفتم: آنچه آهسته فرمود، چه بود؟ گفت: پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود: «همگی از بنی‌هاشم‌اند».
و در نقلی دیگر فرمود:
«یَکونُ مِن بَعدِی اثنا عَشَرَ امیراً؛ پس از من، دوازده نفر امیرند.»
با این گفته‌ها، پیامبر خدا چه چیزی را نشان داده است؟ آیا از واقعیّتی که رخ خواهد داد، سخن گفته است، یا از حقیقتی که باید باشد؟ آیا جانشینان خود را در آینه زمان، نشان داده است، یعنی هر آن کس را که بر این مَسند تکیه می‌زند؟ یا بر این حقیقت تکیه کرده است که دوازده نفرند، یعنی باید آنان باشند و نه جز آنان و تا فرجام روزگار، همین و بس؟
گویا تردید نباشد که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) جانشین معرّفی می‌کند؛ یعنی کسانی را که پای در جای پای او می‌نهند و همچون او بر مردمان، حکم می‌رانند و چنانچه بر مسند خلافت تکیه زنند، چون او خلافت را به پیش خواهند برد، گو این‌که کسانی کوشیده‌اند تا بر این کلام الهی پیامبر خدا، مصداق‌هایی بتراشند.ابو جعفر بن محمّد بن سلامه اَزْدی طحاوی، بر این باور است که مراد از جانشینان، معاویه و فرزندش یزید و... هستند.
بر اساس این تفسیر، پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) اینان را خلفای خود، معرّفی می‌کند که مردم، سخن آنان را بشنوند و از آنان اطاعت کنند!. .. از یزید! از عبد الملک بن مروان! باید گفت:
«کَبُرَتْ کَلِمَةً تَخْرُجُ مِنْ اَفْوَ هِهِمْ اِن یَقُولُونَ اِلَا کَذِبًا؛ سخنی بزرگ از دهانشان بر می‌آید. جز دروغ نمی‌گویند».


چگونه می‌توان تصوّر کرد که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، پیام‌آور کرامت، شرف، آزادی، صداقت و قداست، برای خود، جانشینانی ستم پیشه، فسادگستر، تیره جان و جنایت پیشه معرّفی کند؟ (نگاشته محمّد بَیّومی مهران، از نویسندگان بزرگ اهل سنّت مصر و استاد دانشگاه اسکندریه که جنایات معاویه، یزید، عبد الملک و... را بر اساس متون تاریخی، نمایانده و آن‌گاه این سؤال را در پیش دید خواننده نهاده است که: آیا با این همه، اینان خلفای پیامبرند؟! )
بدون هیچ تردیدی، اگر کسی اصل روایت را بپذیرد (که چاره‌ای جز آن نیست)، باید به تفسیر شیعه اقرار کند که اینان، علی (علیه‌السّلام) و فرزندان او هستند؛ همان کسانی که در برخی از روایاتِ پیامبر خدا، با اسم و به صراحت، یاد شده‌اند؛ چرا که:
۱. آنان دوازده نفر و شناخته شده‌اند، منطبق با حدیث؛
۲. ائمّه، از قریش‌اند و آنان نیز از قریش؛
۳. دیدیم که ذیل برخی از روایت‌ها، جمله: «همگی از بنی‌هاشم‌اند» بود. آنان نیز چنین‌اند و همه از بنی‌هاشم. مؤیّد این حقیقت، کلام بلند علی (علیه‌السّلام) است:
«انَّ الاَئِمَّةَ مِن قُرَیشٍ غُرِسوا فی هذَا البَطنِ مِن‌هاشِمٍ، لا تَصلُحُ عَلی سِواهُم، و لا تَصلُحُ الوُلاةُ مِن غَیرِهِم». امامان، از قریش‌اند؛ چرا که درخت امامت را در خاندان بنی‌هاشم کِشته‌اند، و دیگران، درخور آن نیستند و جز آنان، کسی صلاحیّت امامت ندارد؛
۴. آنان از اهل‌بیت پیامبرند و در انطباق روشن با آنچه در صفحات پیشین آوردیم و متون بسیار آن، گزارش خواهد شد؛
۵. نام‌های آن بزرگواران، به دقّت، یاد شده است و چنان که اشاره کردیم، دقیقا با آنچه از امامان (علیه‌السّلام) در تفسیر این جمله آمده، منطبق است؛
۶. بر اساس روایات بسیار، پیامبر خدا، به تداوم امامت حضرت مهدی (عجّل‌الله‌فرجه‌الشریف) تا قبل از قیامت، تصریح کرده است؛ همو که آخرین امام از سلسله دوازده گانه امامان شیعه است.

۲.۱ - برخی از روایات‌

برخی از این روایت‌ها چنین‌اند:
«المَهدِیُّ مِنّا اهلَ‌البَیتِ یُصلِحُهُ اللّهُ فی لَیلَةٍ؛ مهدی، از ما اهل‌بیت است. خدا، کار او را در شبی سامان می‌دهد.»
«المَهدِیُّ مِن عِترَتی مِن وُلدِ فاطِمَة؛ مهدی، از عترت (خانواده) من، از فرزندان فاطمه است.» (جالب توجّه است که ابو‌داوود، روایت مورد بحث (اثنا عشر خلیفة) را در کتاب المهدی آورده است.)
«لَو لَم یَبقَ مِنَ الدُّنیا الّا یَومٌ لَبَعَثَ اللّهُ (عزَّوجَلَّ) رَجُلاً مِنّا یَملَؤُها عَدلاً کَما مُلِئَت جَوراً؛ اگر از دنیا جز یک روز نمانده باشد، خدای (عزّوجلّ) مردی از ما را بر می‌انگیزد تا آن را از عدالت، پر کند، همان‌گونه که از ستم، پر شده است.»
«لا تَقومُ السّاعَةُ حَتّی یَلِیَ رَجُلٌ مِن اهلِ بَیتی یُواطِئُ اسمُهُ اسمی؛
[۲۱] بزار، احمد بن عمرو، مسند البزّار، ج۵، ص۲۲۵، ح۱۸۳۲.
قیامت، برپا نمی‌شود تا آن‌که مردی از اهل‌بیتم که هم‌نام من است، پیشوا شود.»
«الاَئِمَّةُ بَعدِی اثنا عَشَرَ؛ تِسعَةٌ مِن صُلبِ الحُسَینِ، وَ التّاسِعُ مَهدِیُّهُم؛ امامانِ پس از من، دوازده نفرند که نُه تن از نسل حسین‌اند و نهمین آنان، مهدی آنان است.»


اکنون، در این باره و در تکمیل و تعمیم سخن، نکات دیگری می‌آوریم:

۳.۱ - نکته نخست

چنان‌که اشاره کردیم، حدیث «دوازده جانشین» یا «دوازده امیر» به روایت جابر بن سمره، حدیثی مشهور با طرق مختلف و نقل‌های گونه گون است که بیشترین کسانی که آن را گزارش کرده‌اند، بر این باورند که پیامبر خدا آن را در «حجة البلاغ» فرموده است.
جستجوی دقیق نقل‌های مختلف و گزارش‌های گونه گون، روشن می‌کند که پیامبر خدا، این سخن را در دو مکان فرموده است:
۱. مسجد النبی. بر اساس نقل مسلم و احمد بن حنبل، روایت جابر، بدین‌گونه است:
در شامگاه روز جمعه‌ای که اسلمی سنگسار شد، شنیدم پیامبر خدا می‌گوید: «این دین، هم‌چنان برقرار...».
[۲۴] ابن‌حنبل شیبانی، احمد، مسند احمد، ج۷، ص۴۱۰، ح۲۰۸۶۹.

ماعز بن مالک اسلمی، که در این نقل از او یاد شده، قطعا در مدینه سنگسار شده است.
[۲۵] ر. ک: بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح البخاری، ج۵، ص۲۰۲۰، ح۴۹۶۹.
[۲۶] بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح البخاری، ج۵، ص۲۰۲۰، ح۴۹۷۰.

افزون بر آن، در نقل‌هایی به شنیدن این حدیث در مسجد پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) تصریح شده است، از جمله در این نقل:
با پدرم به مسجد آمدم. پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) خطبه می‌خواند.
[۲۸] طبرانی، سلیمان بن احمد، المعجم الکبیر، ج۲، ص۱۹۷، ح۱۷۹۹.

که ظاهرا مراد، مسجد النبی است.
۲. حَجّة البلاغ. این نقل نیز از جابر بن سمره است. وی چنین می‌گوید که این سخن را در آن حجّ عظیم
[۳۲] ابن‌حنبل شیبانی، احمد، مسند احمد، ج۷، ص۴۳۰، ح۲۰۹۹۲.
و در سرزمین عرفات،
[۳۳] ر. ک: ابن‌حنبل شیبانی، احمد، مسند احمد، ج۷، ص۴۱۸، ح۲۰۹۲۲.
[۳۴] ابن‌حنبل شیبانی، احمد، مسند احمد، ج۷، ص۴۲۴، ح۲۰۹۵۹.
[۳۵] ابن‌حنبل شیبانی، احمد، مسند احمد، ج۷، ص۴۲۴، ح۲۰۹۶۰.
شنیده است.

۳.۲ - نکته دوم

بهره‌گیری پیامبر خدا از اجتماع عظیم امّت در عرفات، برای علنی کردن این حقیقت، بسی آموزنده است. پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) حدیث ارجمند و سرنوشت ساز «ثقلین» را نیز، از جمله در این جایگاه عظیم و مراسم پرشکوه، اعلام کرده است.
به‌طور کلّی، در این مراسم بزرگ است که «ثقلین»، برای هدایت امّت، همسان و همبر مطرح می‌شوند، مصادیق عترت، روشن می‌گردد و در پایان، «ولایت» به‌عنوان «اکمال دین» رقم می‌خورد و عدم ابلاغ آن، چونان تباه گشتن تمام رسالت، تلقّی می‌گردد. گویا در این جمع، پیامبر خدا نگاهی دوباره به تمام دین و تأکید و تشریحی بر همه آیین دارد و نیز در این واپسین روزهای سفر، تأکید بر «حج» و «ولایت». امام باقر (علیه‌السّلام) در این باره فرمود:
پیامبر خدا، حج گزارد...
[۳۶] ر. ک: محمدی ری‌شهری، محمد، دانش‌نامه امام علی (علیه‌السلام)، ج۲، ص۲۱۷ (واقعه غدیر).


۳.۳ - نکته سوم

برخی از نقل‌های حدیث، نکته‌ای سؤال انگیز و شایان توجّه دارند. برخی از نقل‌ها، حدیث را تا جمله: «همه از قریش‌اند» دارند. این نقل‌ها گویای آن‌اند که جابر، این جمله را نشنیده است؛ از پدرش سؤال کرده و او نیز گفته است که ادامه کلام، «همگی از قریش‌اند» یا «همگی از بنی‌هاشم‌اند» بوده است. این‌گونه نقل‌ها، سه گونه‌اند:
الف ـ جابر فقط می‌گوید: «سپس پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) سخنی گفت که نفهمیدم»،
[۳۷] ابن‌حنبل شیبانی، احمد، مسند احمد، ج۷، ص۴۲۷، ح۲۰۹۷۶.
[۳۸] ابن‌حنبل شیبانی، احمد، مسند احمد، ج۷، ص۴۲۷، ح۲۰۹۷۷.
یا «سپس پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) سخنی گفت که بر من پوشیده ماند»،
[۳۹] ابن‌حنبل شیبانی، احمد، مسند احمد، ج۷، ص۴۲۷، ح۲۰۹۷۶.
[۴۰] ابن‌حنبل شیبانی، احمد، مسند احمد، ج۷، ص۴۲۷، ح۲۰۹۷۷.
بدون این‌که چرایی این پوشیدگی سخن و شنیده نشدن آن را بیان کند.
ب ـ جابر تصریح کرده است که: «چون پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) صدایش را پایین آورد، من نشنیدم»، یا «سپس پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به آهستگی سخنی گفت که من نشنیدم. پس به پدرم گفتم: آنچه پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) آهسته گفت، چه بود؟»و یا «سپس پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) صدایش را پایین آورد. پس به پدرم گفتم: شنیدم که پیامبر خدا فرمود: پس از من، دوازده تن امیرند. آنچه آهسته فرمود، چه بود؟ گفت: [این بود:] همگی از قریش‌اند».
ج ـ تصریح شده است که شنیده نشدن کلام پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) برای آن بود که غوغا و تشنّج به وجود آمد و کلامِ پیامبر خدا در سر و صدا و فریادهای مردمان، شنیده نشد.
شگفت‌انگیز است این‌که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) سخن می‌گوید و مخاطبان، بر خلاف امر صریح الهی: «لَا تَرْفَعُواْ اَصْوَاتَکُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِی؛ صداهایتان را از صدای پیامبر، بالاتر مبرید»، صدای خویش را چنان بلند می‌سازند که سخن پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، در میان آن غوغا نامعلوم می‌گردد و راوی، آن را نمی‌شنود و برای آگاهی از ادامه کلام، به دیگران پناه می‌بَرَد، تا آن‌که می‌فهمد آن سخن، این بوده است: «همگی از قریش‌اند».

۳.۳.۱ - تعبیرهای گونه‌گون این معنا

تعبیرهای گونه‌گون این معنا، چنین است:
سپس مردم، هم‌همه کردند و سخن گفتند و من، کلام پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را از «همگی» نفهمیدم.
[۴۵] ابن‌حنبل شیبانی، احمد، مسند احمد، ج۷، ص۴۲۹، ح۲۰۹۹۱.

سخنی گفت که مردم نگذاشتند بشنوم.
[۴۸] ابن‌حنبل شیبانی، احمد، مسند احمد، ج۷، ص۴۲۸، ح۲۰۹۸۰.

سپس سخنی گفت که مردم نگذاشتند بشنوم. پس به پدرم (یا پسرم) گفتم: سخنی که مردم نگذاشتند بشنوم، چه بود؟ گفت [این بود]: «همگی از قریش‌اند».
مردم، داد و فریاد کردند و من نشنیدم که چه گفت.

۳.۴ - نکاتی در روایت جابر

درنگریستن و تأمّل در آنچه آوردیم، پژوهنده را به نکاتی رهنمون خواهد شد که خالی از فایده نیستند:
۱. نشان می‌دهد که ماجرای خلافت و سرنوشت آینده امّت، بسی حسّاسیت برانگیز بوده است. هم پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، چون به جان کلام می‌رسد، آهنگ آن را فرو می‌آورد، هم مردم، چون می‌شنوند، واکنش نشان می‌دهند و جنجال می‌کنند و به پذیرش آن، تن نمی‌دهند.
۲. این‌که برخی روایات، «فرو کاستن کلام» و برخی، «جنجال و غوغا» را آورده‌اند، بعید نمی‌نماید که هر کدام از این تعبیرها، با موردی از نقل، مرتبط باشد. جابر، تصریح می‌کند که در مسجد، چون پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) صدایش را پایین آورد، نفهمیدم و در حدیثِ نقل شده در مسند احمد بن حنبل، تصریح دارد که چون مردم جنجال کردند، نشنیدم.
۳. شایان توجّه، این‌که در نقلی آمده است: چون پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) صدایش را آهسته کرد، فرمود: «همگی از بنی‌هاشم‌اند».
بعید نیست که ادامه کلام، به واقع، «همگی از بنی‌هاشم‌اند» بوده که این‌گونه غوغا آفریده و بسیاری از شنیدن آن، فریاد برآورده و بدان تن نداده‌اند. نکته‌ای که این موضوع را استوارتر می‌نمایاند، این است که در صحنه‌سازی سقیفه و در مشاجره‌های آن روز، سیاست بازان، به این سخن، استناد نکردند و نگفتند که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود: «همگی از قریش‌اند»، با آن‌که این سخن، می‌توانست کارساز باشد.
از این‌رو می‌توان گفت که ادامه کلام، «همگی از بنی‌هاشم‌اند» بوده است و بعدها و به هنگام تدوین آثار، مصلحت، چنان دیده شده که «همگی از بنی‌هاشم‌اند»، به «همگی از قریش‌اند» تغییر یابد.
به هر حال، این حدیث، با نقل‌های بسیار و طرق گونه‌گونی که مورد تأیید محدّثان اهل‌سنّت نیز قرار گرفته است، هیچ پیامی جز گزارش ولایت علی (علیه‌السّلام) و فرزندانش ندارد و تصریحی بر خلافت علی (علیه‌السّلام) پس از پیامبر خداست و نیز تأکیدی بر سیاست عظیم و استوار پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در تعیین آینده حاکمیت و پیشوایی امّت.


۱. ر. ک:نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج۳، ص۱۴۵۱ باب ۳۳ (الناس تبع لقریش و الخلافة فی قریش).    
۲. ر. ک:طبرانی، سلیمان بن احمد، المعجم الکبیر، ج۲، ص۱۹۵۱۹۹.    
۳. ر. ک:طبرانی، سلیمان بن احمد، المعجم الکبیر، ج۲، ص۲۳۲.    
۴. محمدی ری‌شهری، محمد، اهل‌بیت در قرآن و حدیث، بخش یکم، فصل پنجم.
۵. شوشتری، قاضی نور‌الله، احقاق الحق و ازهاق الباطل، ج۱۳، ص۱-۴۸.    
۶. نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج۳، ص۱۴۵۳، ح۱۸۲۲.    
۷. قندوزی، سلیمان بن ابراهیم، ینابیع المودّة، ج۳، ص۲۹۰، ح۴.    
۸. ابوعیسی ترمذی، محمد بن عیسی، سنن الترمذی، ج۴، ص۵۰۱، ح۲۲۲۳.    
۹. ر. ک:مهران، محمد بیومی، الامامة و اهل‌البیت، ج۲، ص۵۴.    
۱۰. ابن ابی‌العز حنفی، محمد بن علاء‌الدین، شرح العقیدة الطحاویّة، ص۳۶۹.    
۱۱. مهران، محمد بیومی، الامامة و اهل البیت، ج۲، ص۵۶.    
۱۲. کهف/سوره۱۸، آیه۵.    
۱۳. ر. ک:مهران، محمد بیومی، الامامة و اهل البیت، ج۲، ص۵۶۷۶.    
۱۴. امام علی (علیه‌السلام)، نهج‌البلاغة، خطبه ۱۴۴.    
۱۵. ابن‌ماجه، محمد بن یزید، سنن ابن‌ماجه، ج۲، ص۱۳۶۷، ح۴۰۸۵.    
۱۶. ابن‌حنبل شیبانی، احمد، مسند احمد، ج۱، ص۴۴۴، ح۶۴۵.    
۱۷. ابو‌داود سجستانی، سلیمان بن الاشعث، سنن ابی‌داود، ج۴، ص۱۰۷، ح۴۲۸۴.    
۱۸. ابن‌حنبل شیبانی، احمد، مسند احمد، ج۱، ص۵۰۰، ح۷۷۳.    
۱۹. ابو‌داود سجستانی، سلیمان بن الاشعث، سنن ابی‌داود، ج۴، ص۱۰۷، ح۴۲۸۳.    
۲۰. ابن‌حنبل شیبانی، احمد، مسند احمد، ج۳، ص۴۹۱، ح۳۵۷۱.    
۲۱. بزار، احمد بن عمرو، مسند البزّار، ج۵، ص۲۲۵، ح۱۸۳۲.
۲۲. خزاز قمی رازی، علی بن محمد، کفایة الاثر، ص۲۴.    
۲۳. نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج۳، ص۱۴۵۳، ح۱۰.    
۲۴. ابن‌حنبل شیبانی، احمد، مسند احمد، ج۷، ص۴۱۰، ح۲۰۸۶۹.
۲۵. ر. ک: بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح البخاری، ج۵، ص۲۰۲۰، ح۴۹۶۹.
۲۶. بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح البخاری، ج۵، ص۲۰۲۰، ح۴۹۷۰.
۲۷. نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج۳، ص۱۳۱۹۱۳۲۳.    
۲۸. طبرانی، سلیمان بن احمد، المعجم الکبیر، ج۲، ص۱۹۷، ح۱۷۹۹.
۲۹. ر. ک:ابن‌حنبل شیبانی، احمد، مسند احمد، ج۳۴، ص۴۲۹.    
۳۰. ابن‌حنبل شیبانی، احمد، مسند احمد، ج۳۴، ص۴۲۷.    
۳۱. ابن‌حنبل شیبانی، احمد، مسند احمد، ج۳۴، ص۴۳۹، ح۲۰۸۵۹.    
۳۲. ابن‌حنبل شیبانی، احمد، مسند احمد، ج۷، ص۴۳۰، ح۲۰۹۹۲.
۳۳. ر. ک: ابن‌حنبل شیبانی، احمد، مسند احمد، ج۷، ص۴۱۸، ح۲۰۹۲۲.
۳۴. ابن‌حنبل شیبانی، احمد، مسند احمد، ج۷، ص۴۲۴، ح۲۰۹۵۹.
۳۵. ابن‌حنبل شیبانی، احمد، مسند احمد، ج۷، ص۴۲۴، ح۲۰۹۶۰.
۳۶. ر. ک: محمدی ری‌شهری، محمد، دانش‌نامه امام علی (علیه‌السلام)، ج۲، ص۲۱۷ (واقعه غدیر).
۳۷. ابن‌حنبل شیبانی، احمد، مسند احمد، ج۷، ص۴۲۷، ح۲۰۹۷۶.
۳۸. ابن‌حنبل شیبانی، احمد، مسند احمد، ج۷، ص۴۲۷، ح۲۰۹۷۷.
۳۹. ابن‌حنبل شیبانی، احمد، مسند احمد، ج۷، ص۴۲۷، ح۲۰۹۷۶.
۴۰. ابن‌حنبل شیبانی، احمد، مسند احمد، ج۷، ص۴۲۷، ح۲۰۹۷۷.
۴۱. طبرانی، سلیمان بن احمد، المعجم الکبیر، ج۲، ص۱۹۷، ح۱۷۹۹.    
۴۲. طبرانی، سلیمان بن احمد، المعجم الکبیر، ج۲، ص۱۹۶، ح۱۷۹۴.    
۴۳. طبرانی، سلیمان بن احمد، المعجم الکبیر، ج۲، ص۲۵۳، ح۲۰۶۲.    
۴۴. حجرات/سوره۴۹، آیه۲.    
۴۵. ابن‌حنبل شیبانی، احمد، مسند احمد، ج۷، ص۴۲۹، ح۲۰۹۹۱.
۴۶. طبرانی، سلیمان بن احمد، المعجم الکبیر، ج۲، ص۱۹۶، ح۱۷۹۵.    
۴۷. نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج۳، ص۱۴۵۳، ح۹.    
۴۸. ابن‌حنبل شیبانی، احمد، مسند احمد، ج۷، ص۴۲۸، ح۲۰۹۸۰.
۴۹. ابن‌حنبل شیبانی، احمد، مسند احمد، ج۷، ص۴۳۵، ح۲۱۰۲۰.    
۵۰. صدوق، محمد بن علی، الخصال، ص۴۷۲، ح۲۳.    
۵۱. صدوق، محمد بن علی، الخصال، ص۴۷۳، ح۲۹.    



حدیث‌نت، برگرفته از مقاله «ذلالت حدیث دوازده جانشین بر ولایت امام علی» تاریخ بازیابی ۱۳۹۷/۱/۲۸.    



جعبه ابزار