دحیه کلبی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: دحیه کلبی،
جبرئیل،
تمثل، پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم)، نوازندگی، طبل.
پرسش: آیا درست است که جبرئیل به صورت «دحیه کلبی» بر
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نازل میشد؛ در حالی که کلبی شخصی بود که ساز و دُهُل آورده بود و مردم را دور خود جمع میکرد. از نظر علمی و فلسفی آیا میشود ملک در شکل
انسان ظاهر شود؟
پاسخ: در احوالات دحیه کلبی آمده است که او برادر رضاعی پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) بود و از زیباترین مردم آن زمان محسوب میشود و هنگامی که جبرئیل به سراغ پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) میآمد، در آن
چهره نمایان میشد، او از مشاهیر
صحابه پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) بود و به حسن صورت معروف و ضربالمثل بود.
فرشتگان از جمله جبرئیل موجود مادی و جسمانی نیستند تا دیده شوند؛ پس بنابراین نزول جبرئیل، نزول جسمانی و به صورت
تجافی (رفتن موجودی از مکانی به مکان دیگر) نبوده است؛ بلکه باید گفت: به صورت
تمثل (ظاهر شدن
فرشته به صورت انسان) بوده است؛ چون نزول جبرئیل، تمثل او به صورت انسان در ظرف ادراک و وعای
ذهن پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) بوده است و این هیچگونه مشکلی ندارد.
دحیه کلبی نوازنده نبود؛ بلکه مثل بقیه که ورودشان را میخواستند به جایی اعلام کنند، شروع به طبل زدن میکردند و این غیر از نوازندگی است و حتی در جنگهای اسلامی نیز وجود داشت که برای شروع
جنگ یا عقبنشینی
طبل میزدند.
وحیرسانی
خداوند به
پیامبران به سه صورت بوده است که در
قرآن هم به آن اشاره شده است: «
وَمَا کَانَ لِبَشَرٍ اَنْ یُکَلِّمَهُ اللَّهُ اِلا وَحْیًا اَوْ مِنْ وَرَاءِ حِجَابٍ اَوْ یُرْسِلَ رَسُولا فَیُوحِیَ بِاِذْنِهِ مَا یَشَاءُ اِنَّهُ عَلِیٌّ حَکِیمٌ؛
هیچ بشری را نرسد که
خدا با او
تکلم کند؛ جزء از طریق
وحی یا از پشت پرده یا فرشتهای را میفرستد تا به فرمان او آنچه را بخواهد، به او وحی کند. همانا خداوند بلند پایه و حکیم است».
یک قسم از وحی سخن گفتن خفی و بدون واسطه خداوند با پیامبر است که در
آیه بالا فرمود: «
اِلا وَحْیًا» در این نوع از وحی طبق آیه بالا، وحی را خداوند مقید به چیزی نکرده است؛ برخلاف دو قسم دیگر؛ لذا معلوم میشود که در این قسم، وحی خداوند تکلم سریع و خفی و بدون واسطه است. این نوع وحی گاهی در حال
بیداری انجام میگیرد و گاهی در حال
خواب، در این قسم خداوند وحی را بدون واسطه بر
قلب پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) میفرستد.
وحی از پشت پرده (من وراء
حجاب): در این نوع وحی، خداوند بدون واسطه جبرئیل با پیامبر سخن میگوید و پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم)
کلام خداوند را میشنود؛ ولی این کلام از جایی یا شیئی خاص شنیده میشود؛ همانگونه که خداوند از طریق
درخت با
موسی سخن گفت: «
فَلَمَّا اَتَاهَا نُودِیَ مِنْ شَاطِئِ الْوَادِ الایْمَنِ فِی الْبُقْعَةِ الْمُبَارَکَةِ مِنَ الشَّجَرَةِ اَنْ یَا مُوسَی اِنِّی اَنَا اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِینَ؛
وقتی موسی به آن
آتش نزدیک شد، از جانب وادی ایمن در آن بارگاه مبارک از آن درخت فرا رسید که ای موسی! من خدا و پروردگار
جهان هستم».
وحی توسط
جبرئیل: «
اَوْ یُرْسِلَ رَسُولا فَیُوحِیَ بِاِذْنِهِ مَا یَشَاءُ».
در این نوع از وحی ارتباط خداوند با
پیامبران به وسیلة جبرئیل بوده است.
پس بنابراین یک نوع از وحی خداوند با پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) توسط جبرئیل بوده است. خود این نوع از وحی به چند صورت تحقق یافته است.
گاهی پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) صدای فرشته را میشنید؛ اما خود او را مشاهده نمیکرد.
گاهی جبرئیل وحی را بر قلب پیامبر القا میکرد: «
نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الامِینُ.عَلَی قَلْبِکَ لِتَکُونَ مِنَ الْمُنْذِرِینَ».
بعضی از اوقات پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) جبرئیل را به صورت حقیقیاش مشاهده میکرد؛ اما این نوع از وحی بیش از دو بار نبوده است: یکی در آغاز وحی و در
کوه حرا که پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) جبرئیل را به صورتی دید که مشرق و مغرب را پرده کرده بود و از مشاهده او بیهوش شد؛ پس جبرئیل به صورت یکی از مردم درآمد و او را در آغوش گرفت؛ پس حضرت به هوش آمد؛ مرتبه دوم هم به تقاضای آن جناب بود که از جبرئیل خواست که او را به صورت واقعیاش ببیند، جبرئیل عرض کرد، طاقت مشاهده نداری. فرمود: آن را دوست دارم؛ پس پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) در شبی مهتابی به سوی
مصلی رفت؛ پس جبرئیل را به صورت واقعیاش دید.
گاهی جبرئیل به صورت
انسان زیبایی برای
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) تمثل پیدا میکرد. در موقعی که به صورت انسان زیبایی بر پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نازل میشد، گاهی به صورت دحیه کلبی نازل میشد.
در روایتی میخوانیم: انّ جبرئیل کان یاتی نبینا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) فی صورة الدحیة الکلبی.
دحیه کلبی کیست؟
در
تاریخ در احوالات دحیه کلبی گفته شده که:
او برادر رضاعی پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) بود و از زیباترین مردم آن زمان محسوب میشود و هنگامی که جبرئیل به سراغ
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) میآمد، در آن چهره نمایان میشد، او از مشاهیر
صحابه پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) بود و به حسن صورت معروف و
ضربالمثل بود. پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) او را به عنوان
سفیر پیش قیصر روم «
هرقل» فرستاد و تا زمان
خلافت معاویه زنده بود.
همچنین گفته شده که او در
جنگ احد و غیر آن حاضر بود.
و
ابن عباس گفته: وقتی که دحیه به
مدینه آمد، کسی نبود مگر اینکه میآمد و او را نگاه میکرد.
حال این سؤال مطرح است آیا از نظر فلسفی و علمی میشود که جبرئیل به صورت
انسان (دحیه کلبی) بر پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نازل شود.
در جواب گفته میشود: همانطوری که میدانیم
فرشتگان از جمله جبرئیل موجود مادی و جسمانی نیستند تا دیده شوند؛ پس بنابراین نزول جبرئیل، نزول جسمانی و به صورت
تجافی (رفتن موجودی از مکانی به مکان دیگر) نبوده است؛ بلکه باید گفت: به صورت
تمثل (ظاهر شدن
فرشته به صورت انسان) بوده است؛ چون نزول جبرئیل، تمثل او به صورت انسان در ظرف ادراک و وعای
ذهن پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) بوده است و این هیچگونه مشکلی ندارد؛ البته تمثل جبرئیل به صورت انسانی خاص اینجور نبوده که جبرئیل
حقیقت خویش را از دست بدهد و انسان شود و آنگاه بر پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نازل شود، در جریان حضرت مریم هم جبرئیل به صورت انسان بر او متمثل شد.
علامه طباطبایی در این باره میفرماید: معنای تمثل فرشته برای
حضرت مریم، ظهور و جلوه او به صورت بشر برای مریم بود، نه اینکه حقیقت جبرئیل عوض شود و فرشته انسان شود. جبرئیل در ظرف
ادراک مریم به صورت بشر جلوه کرد، نه در ظرف واقع. مریم بود که
جبرئیل را چنین مشاهده میکرد، نه اینکه جبرئیل انسان شده باشد.
پس از اینکه جبرئیل به صورت دحیه کلبی دربیاید و بر پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نازل شود، هیچگونه اشکال علمی وجود ندارد. چون در موقع نزول جبرئیل به صورت دحیه کلبی هیچگونه
قلب و انقلابی صورت نگرفته است.
در توضیح مطلب فوق اضافه میشود که جبرئیل موجودی نورانی و مجرد از ماده است و چون روح پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) از علائق جسمانی منزه است، وقتی که به سوی
عالم ماده توجه کند، بخشی از حقایق علمی که در
ذات جبرئیل موجود است به قلب مبارک پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) منعکس میگردد که این همان
وحی است. در مرحله وحی، جز
افاضه علوم چیزی وجود ندارد، نه صورتی در کار است و نه کلامی موجود است؛ اما صورت و
کلام در مرحله
خیال و
حس مشترک به وجود میآید. وقتی که این حقایق از قلب و
روح پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) به قوه خیال و حس مشترک آن حضرت نزول یافت، در اینجاست که جبرئیل به صورت انسانی زیبا برای
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) جلوه کند که با او سخن گوید؛ زیرا مرحله خیال و حس مشترک، مرحله صورتسازی است؛ پس پیامبر بود که در ظرف خیال و وعای ذهن خود جبرئیل را به صورت انسان زیبا مشاهده میکرد و کلامش را میشنید؛ ولی دیگر انسانها که اطراف پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) بودند، از مشاهده او محروم بودند؛ مگر کسانی که پیامبر در نفس آنها تصرف کند و آنها را برای چنین درکی آماده کرده باشد؛ البته مراد این نیست که مشاهده جبرئیل و شنیدن کلام او امری پوچ و پنداری خلاف واقع باشد؛ بلکه پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) واقعاً جبرئیل را به صورت دحیه کلبی مشاهده میکرد و کلام او را واقعاً میشنید؛ ولی همه اینها در
عالم مثال بود.
گفته شد که گاهی جبرئیل به صورت دحیه کلبی یا انسان دیگری بر پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نازل میشد، در
قرآن و
روایات مواردی وجود دارد که فرشتگان و یا یک امر غیر مادی به صورت انسان متمثل میشده از جمله:
در جریان
مریم جبرئیل به صورت بشری برای او ظاهر شد: «
فَاتَّخَذَتْ مِنْ دُونِهِمْ حِجَابًا فَاَرْسَلْنَا اِلَیْهَا رُوحَنَا فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَرًا سَوِیًّا؛
پس روح خود (جبرئیل) را به سوی او فرستادیم؛ پس به صورت انسانی تمام برایش
تمثل جست».
در
قصه بشارت دادن فرشتگان به
ابراهیم (علیهالسلام) برای به
دنیا آمدن
اسحاق و
یعقوب،
ملائکه به صورت انسان بر
حضرت ابراهیم ظاهر شدند.
تمثل
ابلیس به صورت
سراقة بن مالک در جنگ بدر که برای
قریش به این صورت ظاهر شد که در
تفاسیر در ذیل
آیه ۴۸ از
سوره انفال («
وَإِذْ زَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ أَعْمَالَهُمْ وَقَالَ لَا غَالِبَ لَكُمُ الْيَوْمَ مِنَ النَّاسِ وَإِنِّي جَارٌ لَكُمْ ۖ فَلَمَّا تَرَاءَتِ الْفِئَتَانِ نَكَصَ عَلَىٰ عَقِبَيْهِ وَقَالَ إِنِّي بَرِيءٌ مِنْكُمْ إِنِّي أَرَىٰ مَا لَا تَرَوْنَ إِنِّي أَخَافُ اللَّهَ ۚ وَاللَّهُ شَدِيدُ الْعِقَابِ»)
به این ماجرا اشاره شده است.
در
روایات نیز مواردی وجود دارد که
فرشتگان و یا یک امر غیر مادی به صورت انسان متمثل میشده؛ از جمله:
تمثل ابلیس در
دارالندوة به صورت پیرمردی، همچنین تمثلش در
روز عقبه به شکل
عنیة بن حجاج و تمثل ابلیس برای
حضرت یحیی به صورت عجیبی و یا تمثل
دنیا برای
حضرت علی (علیهالسلام) به صورت زنی زیبا.
پس بنابراین اگر جبرئیل به صورت دحیه کلبی بر پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نازل میشد، اولاً هیچگونه مشکلی از لحاظ علمی ندارد و علاوه اینکه شواهد قرآنی و روایی برای چنین تمثلهایی وجود دارد.
اما اینکه در
شأن نزول آیه ۱۱ از
سوره جمعه («
وَإِذَا رَأَوْا تِجَارَةً أَوْ لَهْوًا انْفَضُّوا إِلَيْهَا وَتَرَكُوكَ قَائِمًا قُلْ مَا عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ مِنَ اللَّهْوِ وَمِنَ التِّجَارَةِ وَاللَّهُ خَيْرُ الرَّازِقِينَ»)
دارد که وقتی که دحیه کلبی از شام برگشت و وارد
مدینه شد، در روز جمعهای بود که حضرت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) مشغول
خطبه خواندن بود و شروع به نواختن طبل کردند که مردم متوجه ورود آنها به مدینه شوند، این مسئله با نزول جبرئیل به صورت دحیه کلبی منافاتی ندارد.
به خاطر اینکه علامه طباطبایی در این باره مینویسد: از کتاب
عوالی اللئالی حکایت شده که مقاتل بن سلیمان گفته: در بینی که
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) در
روز جمعه خطبه میخواند، دحیه کلبی با مال التجارة از
شام آمد و او هر وقت میآمد در مدینه هیچکس باقی نمیماند، همه به سوی او میآمدند، چون هر وقت مال التجارة میآورد، تمام آنچه مردم بدان نیازمند بودند میآورد، از آرد و گندم و غیر آن، و نیز هر وقت میآمد
طبل میزد تا مردم از آمدنش مطلع شوند و از او جنس بخرند. آن روز که رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) در خطبه
نماز جمعه بود، دحیه کلبی وارد شهر مدینه شد و در آن ایام هنوز
اسلام نیاورده بود، مردم آن جناب را بالای منبر تنها گذاشتند و رفتند و در
مسجد به جز دوازده نفر کسی نماند. حضرت فرمود: «اگر این دوازده نفر هم میرفتند، خدای تعالی از
آسمان سنگ بر آنان میبارید، اینجا بود که سوره جمعه بر آن حضرت نازل شد».
با نگاهی به این
داستان مشخص میشود که:
دحیه کلبی نوازنده نبود؛ بلکه مثل بقیه که ورودشان را میخواستند به جایی اعلام کنند، شروع به طبل زدن میکردند و این غیر از
نوازندگی است و حتی در جنگهای اسلامی نیز وجود داشت که برای شروع
جنگ یا عقبنشینی طبل میزدند.
دلیل دیگر بر نوازنده بودن دحیه این است که همه
اعتراف دارند که وی تاجری بزرگ بود و فقط برای اعلام ورود طبل زد که باز استفاده نمیشود خودش طبل زده باشد. از سوی دیگر
تفاسیر میرساند که آن موقع دحیه کلبی ایمان نیاورده بود و در نگرش اسلامی هر کاری که قبل از
اسلام بوده با آوردن ایمان دیگر بخشیده میشود که حتی اگر کسی طبل زدن به خاطر اعلان را هم حرام بداند، باز نمیتوان گفت که دحیه کلبی بعد از
ایمان آوردنش نیز به خاطر
گناه قبل از ایمانش دیگر مورد اعتماد نمیباشد؛ درحالی که وی سفیر رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) برای بردن نامه دعوت رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) به
قیصر روم بود.
و این یعنی دحیه کلبی بعد از اسلام آوردن از افراد مورد
اعتماد رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) بودند.
بنابراین سخن کسانی که او را نوازنده میدانند، درست نمیباشد و طبل زدن برای اعلان حضور را هیچ وقت نوازندگی نمیگویند و
تمثل حضرت جبرئیل با صورت او مانعی ندارد؛ بلکه جزو افتخاراتش میباشد.
۱. جوادی آملی، عبدالله، ادب فنای مقریان، ج۱، قم، مرکز نشر اسراء، چاپ دوم، ۱۳۸۱.
۲. امینی، ابراهیم، وحی در ادیان.
۳. معرفت، محمدهادی، التمهید، ج۱، قم، مؤسسه نشر الاسلامی.
سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «دحیه کلبی»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۰۹/۱۶.