تقلید از کارشناس
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: اساتید الهیات، مراجع تقلید، روحانیان، علوم اسلامی، نهاد دانشگاه، نهاد حوزه.
پرسش: اگر کسی بگوید که اساتید الهیات و فلسفه در دانشگاهها را از روحانیون و مراجع تقلید بیشتر قبول دارد و اگر آنها حرفی بزنند که خلاف آنچه اسلام عرضه شده به وسیله روحانیون باشند و او حرف آنها را میپذیرد و بگوید اسلام واقعی در نزد آنهاست؛ ما چه جوابی میتوانیم به او بدهیم؟
پاسخ: در استنباط احکام و علوم اسلامی، باید از برخی کارشناسان پیروی و تقلید کرد. این علوم اسلامی خود، علوم عقلی، مسائل اعتقادی و احکام شرعی و متون دینی را دربر میگیرد.
تعامل بین حوزه و دانشگاه، یک امر واقعی و موجود است و این نشانه آن است که برخی علوم در نهادهای دیگری تولید میشوند که بستر آنها به شمار میآیند و باید آن را از منبع و مرکزش گرفت. علومی همچون
فقه،
اصول فقه،
تفسیر،
حدیث،
عقاید و امثال آنها از علوم مختص نهاد حوزه محسوب میشوند و
علوم انسانی و تجربی بسیار دیگری، از علوم مختص نهاد دانشگاه به شمار میروند که در این تعامل، هر دو نهاد از این علوم مختص نهاد دیگر بهره میبرند.
علومی وجود دارند که ـ به علت عمومی بودنشان ـ مختص به نهادی خاص نمیشوند؛ بلکه در هر دو مرکز
حوزه و دانشگاه بحث و بررسی میشوند و متخصصان این رشته از علوم در هر دو مرکز دیده میشوند؛ مانند: ادبیات،
فلسفه،
منطق و برخی علوم دیگر.
اگر کسی بگوید که اساتید الهیات و فلسفه را در دانشگاهها، از روحانیون و مراجع تقلید بیشتر قبول دارد، باید دید در چه زمینه و با چه مدرکی تقدم آنان را اثبات میکند؟ اگر علوم اسلامی مراد او باشد که زیرمجموعه این علوم بیان شد و اگر علوم انسانی و تجربی مراد است که خود روحانیون و مراجع تقلید هم قبول دارند!
اسلام عرضه شده به وسیله علمای حوزه، نتیجه تلاش علمی منظمی است که همانند دیگر علوم بشر روند و متد خاص خود را دارد و تشکیک در آن در حد ادعا، همانند تشکیک در هر علمی دیگر، حقانیت آن را مخدوش نمیسازد.
ما چندگونه پیروی از افراد را میتوانیم در اخذ معارف و علوم اسلامی داشته باشیم:
۱. در نظریات فلسفی و علوم عقلی اسلامی (
فلسفه و
منطق).
۲. در زمینه مسائل اعتقادی (
کلام).
۳. در عرصه
احکام شرعی و کشف مقاصد و مفاهیم متون دینی (
فقه،
اصول فقه،
تفسیر و
حدیث).
اما در زمینه نخست (
علوم عقلی)؛ بیتردید این علوم ـ بلکه هر علم دیگر ـ منابع و متد علمی و پژوهشی ویژه خود دارد و بدون مراجعه به متخصصان این رشته، هرگونه دریافت علمی، ناقص و بیپایه خواهد بود و نمیتوان بر دادههایی که خارج از این حلقه به دست میآیند، هیچگونه اعتمادی داشت. استادان این رشته در هر دو نهاد شریف
حوزه و دانشگاه یافت میشوند. ناگفته پیداست که اختلافنظر علمی در همه رشتهها طبیعی است و اختصاص به نهاد آموزشی یا پژوهشی خاصی ندارد.
در زمینه دوم (مسائل اعتقادی): برای هر مسلمانی این مسئله مسلم است که پیروی و
تقلید از هر کسی جایز نیست و افراد به تناسب توانایی معرفتی خویش، باید به فکر و
اندیشه بپردازند و با ادله عقلی، اصول اعتقادی خود را بیابند و بدانها اعتقاد بورزند؛ البته در شناسایی فروع و جزئیات مسائل اعتقادی، لازم است به متخصصان آن یعنی صاحبنظران علم اصول عقاید (=
علم کلام) رجوع کرد. با توجه به اینکه منابع این
علم و روش بهرهگیری از آن به صورت نظامی تعریف شده و مورد قبول کلیه جوامع علمی
مسلمانان هست، لازم است فرآیند نتیجهگیری از منابع یا به عبارتی دیگر،
استنباط از
کتاب و
سنت، طبق آن موازین علمی صورت گیرد که در جای خود به طور مفصل توضیح داده شدهاند.
اما در عرصه سوم یعنی استنباط از متون دینی و احکام شرعی که برنامه زندگی یک
مسلمان معتقد و پایبند به دین است و شامل کلیه عرصههای
زندگی او میشود؛ اعم از فردی، اجتماعی، معاملاتی، سیاسی و غیره.
شناخت حکم الهی و دیدگاه دینی در تمام آن زمینهها از کتاب و سنت، کار هر باسوادی نیست؛ بلکه نیاز به تبحر فراوانی در زمینههای مختلف علمی دینی دارد؛ از جمله دانشهایی نظیر
ادبیات عرب، اصول اعتقادی، فقه، اصول فقه (مبانی استنباط)،
علوم حدیث،
رجال،
تفسیر و غیره؛ و تا پژوهشگر دوره منسجم کاملی از تمام این علوم به طرز تخصصی (نه تفننی و مطالعهای) نگذراند، توانایی علمی و منطقی اظهارنظر اجتهادی قابل قبولی نخواهد داشت و همانند کسی خواهد بود که ستارهشناس است، ولی با مطالعات شخصی یا گذراندن دورههای درسی کوتاه، بخواهد در رشته دقیق چشمپزشکی نظر علمی و کارشناسی بدهد!
در
روایات شریف و آموزههای دینی ما، مشخصات افرادی که باید به آنان در زمینه احکام دینی و استنباط دیدگاه اسلامی رجوع کرد نیز، به طور اجمال اشاره شده است؛ از جمله:
حضرت
سیدالشهدا (علیهالسلام) فرمودند:
«
مَجَارِیَ الْاُمُورِ وَ الْاَحْکَامِ عَلَی اَیْدِی الْعُلَمَاءِ بِاللَّهِ الْاُمَنَاءِ عَلَی حَلَالِهِ وَ حَرَامِهِ جریان امور و احکام میباید به دست دانشمندان الهی باشد که در
حلال و حرام امین هستند».
این
روایت، امانتداری علمای الهی را مطرح میکند.
حضرت
امام صادق (علیهالسلام) فرمودند:
«
اِنَّ اَلْعُلَمَاءَ وَرَثَةُ اَلْاَنْبِیَاءِ ... فَانْظُرُوا عِلْمَکُمْ هَذَا عَمَّنْ تَاْخُذُونَهُ فَاِنَّ فِینَا اَهْلَ اَلْبَیْتِ فِی کُلِّ خَلَفٍ عُدُولاً یَنْفُونَ عَنْهُ تَحْرِیفَ اَلْغَالِینَ وَ اِنْتِحَالَ اَلْمُبْطِلِینَ وَ تَاْوِیلَ اَلْجَاهِلِینَ دانشمندان وارث پیامبراناند، ... پس بنگرید این دانشتان را از چه کسی برگرفتهاید، در میان ما
اهل بیت در هر پشتی، عدولی هستند که از این (
علم) تحریف غلوکنندگان و نسبتهای ناروای باطلکنندگان و
تأویل جاهلان را میزدایند».
این
روایت به
عدالت آن عالمان اشاره میکند.
و فرمایش دقیق و مفصل
حضرت عسکری (علیهالسلام) که فرمودند:
«
فَامَّا مَن کانَ مِن الفُقَهاءِ صائناً لنفسِهِ، حافِظاً لِدینِهِ، مُخالِفاً لِهَواهُ، مُطِیعاً لامرِ مَولاهُ؛ فلِلعَوامِّ ان یُقَلِّدُوهُ، وذلکَ لا یکونُ الّا بَعضَ فُقَهاءِ الشِّیعَةِ لا جَمیعَهُم پس از میان فقها آنان که صائن نفس و
حافظ دین و مخالف هوای نفسانی و مطیع اوامر الهی باشند؛ بر عوام است که از اینان
تقلید کنند و البته این موارد در بعضی از فقهای شیعه است نه در همگی».
که در این روایت میتوان گفت: به
تقوای الهی ـ به عنوان جامع ویژگیهای صیانت نفس،
حفظ دین، مخالفت
هوا،
اطاعت امر مولی ـ اشاره شده است.
و سرانجام، فرمایش راهگشای
حضرت ولیعصر (عجلاللهفرجهالشریف) که فرمود:
«
وَ اَمَّا الْحَوَادِثُ الْوَاقِعَةُ فَارْجِعُوا فِیهَا اِلَی رُوَاةِ احادِیثِنَا، فَاِنَّهُمْ حُجَّتِی عَلَیْکُمْ وَ اَنَا حُجَّةُ اللَّهِ عَلَیْهمْ اما در حوادث واقعشده به
راویان حدیث ما رجوع کنید؛ زیرا آنان
حجت من بر شمایند، و من طیت لفظ
حدیث نیست؛ بلکه اشاره به
راویان و شارحان مفاهیم و مضامین سنت معصومان دارد.
بیشک، کارشناس دینی و متخصص علوم اسلامی، لزوماً به کسی اطلاق نمیشود که ملبس به لباس روحانیت
شیعه باشد؛ یا حتماً جزو طلاب حوزه علمیه بوده باشد؛ بلکه به صاحبنظری گفته میشود که سلسله مراتب علوم مورد نیاز را گذرانده باشد و یکی از این دو
استعداد را در خود فراهم کرده باشد:
۱. اینکه شارح و تبیینکننده خوبی برای صاحبنظران معتبر رشته مورد گفتوگو باشد.
۲. اینکه خود، پس از اتمام مراحل معتبر تحصیلی در علوم اسلامی گوناگون، قادر به اظهارنظر شخصی بوده باشد، با گواهی صاحبنظران به نام این رشته در جامعه علمی آن روز.
پس از این مقدمه، این مطلب نسبتاً واضح و عقلانی، بیشتر روشن میشود که جهت فراگیری هر دانشی یا بهرهگیری علمی و معلوماتی از هر علم و فنی، لازم است به نهاد و مرکز آموزشی و پژوهشی آن
علم رجوع کرد و بهره جست و پرواضح است که معلومات جامعهشناختی را نباید از نهاد علمی
گیاهشناسی، و دادههای ریاضی و فیزیک را نباید از مراکز علوم پزشکی یا
ادبیات و
زبان طلبید! درعینحال که باید بین پژوهشگران ناشی و حرفهای فرق گذاشت و همانگونه که نمیتوان نظر یک دانشمند حوزوی را که مطالعات فراوانی در زمینه هنرهای زیبا دارد و بر دیدگاههای اساتید مجرب و زبده
فقه و
تفسیر و
حدیث مقدم باشد.
اما علوم مشترک بین دو نهاد حوزه و دانشگاه (همچون فلسفه، علوم اسلامی و برخی علوم انسانی) به همان سخن نخستین ما برمیگردند که باید بین این علوم را تفکیک کرد و اینکه هر سخنی از این علوم خصوصیات خود دارد؛ برخی از آنها ارتباطی به محل و نهاد علمی (چه حوزه و چه دانشگاه) ندارد؛ مانند فلسفه، و برخی از آنها به صورت حرفهای در یکی از این دو نهاد وجود دارد که نهاد دیگر از دادههای غیر خود استفاده و بهرهبرداری علمی میکند؛ مثلاً اگر
علم فقه و
اصول فقه را که در دانشکده حقوق تدریس میشود، ملاحظه کنید، خواهید دید که همه منابعش از کتب
فقها و اصولیان حوزوی استخراج شده است و اگر در برنامه درسی حوزه، روانشناسی یا جامعهشناسی تدریس میشود، منابع این علوم را به طور عمده ـ اگر نگوییم به شکل کامل ـ محصولات علمی دانشگاهی تشکیل میدهد و بیشک، این تعامل دوسویه، درست و منطقی است.
از آن چه گذشت نتیجه میگیریم که:
تعامل بین حوزه و دانشگاه، یک امر واقعی و موجود است و این نشانه آن است که برخی علوم در نهادهای دیگری تولید میشوند که بستر آنها به شمار میآیند و باید آن را از منبع و مرکزش گرفت. علومی همچون فقه، اصول فقه، تفسیر، حدیث،
عقاید و امثال آنها از علوم مختص نهاد حوزه محسوب میشوند و
علوم انسانی و تجربی بسیار دیگری، از علوم مختص نهاد دانشگاه به شمار میروند که در این تعامل، هر دو نهاد از این علوم مختص نهاد دیگر بهره میبرند.
علومی وجود دارند که ـ به علت عمومی بودنشان ـ مختص به نهادی خاص نمیشوند؛ بلکه در هر دو مرکز
حوزه و دانشگاه بحث و بررسی میشوند و متخصصان این رشته از علوم در هر دو مرکز دیده میشوند؛ مانند: ادبیات،
فلسفه،
منطق و برخی علوم دیگر.
اگر کسی بگوید که اساتید الهیات و فلسفه را در دانشگاهها، از روحانیون و
مراجع تقلید بیشتر قبول دارد، باید دید در چه زمینه و با چه مدرکی تقدم آنان را اثبات میکند؟ اگر علوم اسلامی مراد او باشد که مفصلاً در این زمینه توضیح داده شد و اگر علوم انسانی و تجربی مراد است که خود روحانیون و مراجع تقلید هم قبول دارند!
اسلام عرضه شده به وسیله علمای حوزه، نتیجه تلاش علمی منظمی است که همانند دیگر علوم بشر روند و متد خاص خود را دارد و تشکیک در آن در حد ادعا، همانند تشکیک در هر علمی دیگر، حقانیت آن را مخدوش نمیسازد.
اجتهاد در کشف مقاصد و مفاهیم منابع دینی (=
قرآن و حدیث) نیاز به گذراندن یک سلسله علوم و فنون گوناگونی دارد که برنامه شامل و فراگیر این علوم، در حوزه یافت میشود، گرچه فراگیری این علوم، اختصاص به حوزویان ندارد و یک فرد دانشگاهی میتواند با تحصیل نزد اساتید مسلّم به درجه اجتهاد در علوم اسلامی نائل شود.
سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «وجه پذیرش کلام اساتید بر مراجع تقلید»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۷/۰۵/۲۵.