• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

تقسیم‌بندی علوم اسلامی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



کلیدواژه: علوم اسلامی، معارف اسلامی.

پرسش: شاخه‌های علوم و معارف اسلامی و طبقه‌بندی‌های صورت گرفته آن را بیان فرمایید؟

پاسخ: علوم اصلی اسلامی را می‌توان در علوم قرآن، تفسیر، فقه، کلام نقلی، حدیث و تاریخ اسلام و به تعبیر دقیق‌تر، سیره‌شناسی پیامبر و دانش فرقه‌شناسی یا ملل و نحل طبقه‌بندی کرد که البته خود علوم قرآن و نیز تاریخ اسلام به چندین شاخه قابل تقسیم خواهد بود. این علوم به طور مستقیم از قرآن و احادیث اهل بیت (علیهم‌السلام) اخذ شده و به مرور زمان تکامل پیدا کرده‌اند؛ ولی فهم این علوم و نیز حل اختلافات در این علوم، باعث پدید آمدن علوم دیگری در حوزه تمدن اسلامی شده است که برخی از آن‌ها عبارت‌اند از: اصول فقه، رجال الحدیث، کلام عقلی و تا حدودی فلسفه. این علوم برخی محصول ابداع خود مسلمانان و نیاز عملی آن‌هاست و برخی نیز وارد شده از یونان و دیگر ممالک هستند.
دسته دیگر علوم در حوزه مطالعات دینی را علومی غیر دینی تشکیل می‌دهند که بدون آن‌ها نمی‌توان علوم اسلامی را مطالعه کرد، علومی مثل ادبیات عرب در همه شاخه‌های آن و نیز منطق از این‌گونه‌اند. البته امروزه علوم جدیدی نیز در این حوزه معرفتی به وجود آمده‌اند که می‌توان آن‌ها را نیز به نوعی جزو علوم اسلامی دانست. علومی همچون کلام جدید، فلسفه، فقه و روش فهم متون دینی از این دسته‌اند.



برای بررسی نوع تقسیم‌بندی علوم اسلامی، باید چند نکته روشن شده باشد: یکی این‌که منظور از علوم اسلامی چیست، دیگری دوره زمانی که تقسیم‌بندی علوم مورد مطالعه قرار می‌گیرد و بالاخره ملاک تقسیم‌بندی علوم.
توضیح مطلب با ذکر چند نکته روشن خواهد شد:


تعبیر علوم اسلامی را حداقل با دو کاربرد می‌توان معنا کرد: یکی مجموعه علومی که در دوران تمدن درخشان اسلامی وجود داشته و دیگری علوم دینی خاص که ناشی از متن اسلام (مثل علوم قرآن، تفسیر، فقه، حدیث و...) است. البته می‌توان علوم غیر دینی را که پیش‌نیاز این علوم هستند نیز، داخل همین دسته‌بندی ذکر کرد. بنابراین می‌توان این علوم را براساس منابع مطالعاتی آن‌ها تقسیم کرد؛ یعنی علومی را که به طور مستقیم از متن قرآن و حدیث اخذ شده‌اند، جدا از علومی بدانیم که به عنوان مقدمه و پیش‌نیاز علوم اسلامی صرف مطرح شده‌اند و نیز دسته دیگری را معرفی کنیم که فقط به دلیل نیاز مردم و در مسیر تکامل بشری گسترش یافتند؛ ولی نه از قرآن و سنت اخذ شده‌اند و نه پیش‌نیاز فهم آن‌ها هستند؛ مثل علوم طبیعی و ریاضی که در دوران تمدن اسلامی، پیشرفت‌های شایان توجهی یافتند. این تقسیم‌بندی از کلمات شهید مطهری استفاده می‌شود. (به این منبع رجوع شود: )


تا پیش از دوران جدید و رشد علوم تجربی و ترجمه این علوم به زبان‌های فارسی و عربی، نوع تقسیم‌بندی دانش‌ها با آن‌چه که امروز وجود دارد، متفاوت بوده است و چنان‌که در کتب تاریخ فلسفه آمده است، مجموعه دانش‌های بشری، فلسفه نامیده می‌شد و آن‌ را به دو شاخه حکمت نظری و حکمت عملی تقسیم می‌کردند. (به این منبع رجوع شود: )
حکمت نظری شامل ریاضیات، طبیعیات و فلسفه اولی می‌شد و حکمت عملی نیز دربرگیرنده سه شاخه اصلی اخلاق، سیاست مدن و تدبیر منزل بود که هر یک از این علوم باز به شاخه‌های متعددی تقسیم می‌شد؛ مثلاً ریاضیات؛ هندسه، نجوم، موسیقی و حساب را دربر می‌گرفت و طبیعیات نیز به هشت اصل و نُه فرع تقسیم می‌شد. (به این منبع رجوع شود: )
در این تقسیم‌بندی، علوم معادن، گیاه‌شناسی، طبایع الحیوان و شناخت علل حوادث آسمانی جزء اصول و علوم طب، و نجوم احکامی و تعبیر خواب جزء فروع طبیعیات به شمار می‌روند. (به این منبع رجوع شود:
[۴] حلبی، علی‌اصغر، تاریخ فلسفه در ایران و جهان اسلامی، ص۳۲- ۳۸، تهران، اساطیر، ۱۳۷۳ش.
(در این منبع تقسیم فوق به صورت کامل‌تری ذکر شده است). (به این منبع رجوع شود: )
اثر سترگ ابن‌سینا با نام شفاء بر‌اساس این تقسیم‌بندی نوشته شده است. البته ابن‌سینا بخش زیادی از کتاب خود را به منطق اختصاص داده با این‌که در نزد قدما، منطق داخل این تقسیم‌بندی قرار نمی‌گیرد؛ زیرا منطق مقدمه علوم است، نه جزئی از آن‌ها. (به این منبع رجوع شود: )


مهم‌ترین نکته در بحث طبقه‌بندی علوم آن است که چه معیاری برای این طبقه‌بندی می‌توان ارائه داد؟ معروف‌ترین نظریه آن است که ملاک تقسیم علوم، یا به عبارت بهتر، تمایز علوم از هم، موضوع هر علم است؛ یعنی باید ببینیم هر علمی درباره چه چیزی بحث می‌کند، تا مرزهای آن علم با دیگر علوم مشخص شود.
این نظریه علی‌رغم کارآمدی فراوان و شهرت در نزد دانشمندان، در برخی موارد گرفتار مشکل می‌شود؛ زیرا بعضی علوم دارای موضوع واحد و مشخص قابل تعریف نیستند؛ لذا این ملاک در آن‌جا به کار نمی‌آید. شاید علم اصول فقه مصداق بارز علومی باشد که به جز با تکلف، نمی‌توان موضوع واحدی برای آن تعریف کرد. به علاوه که در بسیاری از علوم با گزاره‌های مشترک روبه‌رو می‌شویم که موضوع و محمول آن‌ها یکی است و با این ملاک نمی‌توان تشخیص داد که این قضیه مربوط به کدام علم است؛ ازهمین‌رو برخی دانشمندان تلاش کرده‌اند، تمایز علوم را از غرض هر علم استفاده کنند و برخی دیگر گفته‌اند که تمایز هر علم از دیگری به هویت آن علم است.
با این توضیح که مجموعه گزاره‌ها و غرض، موضوع و روش تحقیق هر علم، هویتی خاص به آن علم می‌بخشد که باعث متمایز شدن آن علم از دیگر علوم می‌شود (به این منبع رجوع شود: )
[۸] لاریجانی، صادق، اقتراح درباره علم کلام، مجله نقد و نظر، ش۹، ص۱۰- ۱۵، زمستان ۱۳۷۹.
و بالاخره برخی نیز معیار طبقه‌بندی را روش مطالعه هر علم دانسته‌اند؛ زیرا برخی علوم با روش عقلی صرف و برخی نقلی و برخی دیگر تجربی، مورد مطالعه قرار می‌گیرند و بسیاری از علوم نیز با ترکیبی از چند روش شکل می‌گیرند و این خود می‌تواند مبنایی برای تقسیم‌بندی باشد.

با توجه به نکات فوق روشن می‌شود که ارائه یک تقسیم‌بندی جامع و کامل در این نوشته میسور نیست و مطالعه در این مورد نیازمند تحقیق جدی یا مطالعه کتب مفصل در این باره است. با‌این‌حال ما برخی علوم اسلامی را معرفی می‌کنیم و مراد ما از مفهوم علوم اسلامی در این‌جا علومی است که از دین اسلام ناشی شده یا پیش‌نیاز مطالعه آن علوم هستند و نه تمام علومی که در تاریخ تمدن اسلامی ترجمه شده و تولید شده و بالیده‌اند.


علوم اصلی اسلامی را می‌توان در علوم قرآن، تفسیر، فقه، کلام نقلی، حدیث و تاریخ اسلام و به تعبیر دقیق‌تر، سیره‌شناسی پیامبر و دانش فرقه‌شناسی یا ملل و نحل طبقه‌بندی کرد که البته خود علوم قرآن و نیز تاریخ اسلام به چندین شاخه قابل تقسیم خواهد بود. این علوم به طور مستقیم از قرآن و احادیث اهل بیت (علیهم‌السلام) اخذ شده و به مرور زمان تکامل پیدا کرده‌اند؛ ولی فهم این علوم و نیز حل اختلافات در این علوم، باعث پدید آمدن علوم دیگری در حوزه تمدن اسلامی شده است که برخی از آن‌ها عبارت‌اند از: اصول فقه، رجال الحدیث، کلام عقلی و تا حدودی فلسفه. این علوم برخی محصول ابداع خود مسلمین و نیاز عملی آن‌هاست و برخی نیز وارد شده از یونان و سایر ممالک هستند.
دسته دیگر علوم در حوزه مطالعات دینی را علومی غیر دینی تشکیل می‌دهند که بدون آن‌ها نمی‌توان علوم اسلامی را مطالعه کرد، علومی مثل ادبیات عرب در همه شاخه‌های آن و نیز منطق از این‌گونه‌اند. البته امروزه علوم جدیدی نیز در این حوزه معرفتی به وجود آمده‌اند که می‌توان آن‌ها را نیز به نوعی جزو علوم اسلامی دانست. علومی همچون کلام جدید، فلسفه، فقه و روش فهم متون دینی از این دسته‌اند.


ـ طبقه‌بندی علوم از نظر حکمای مسلمان، عثمان بکار، ترجمه جواد قاسمی، بنیاد پژوهش‌های اسلامی آستان قدس رضوی.


۱. مطهری، مرتضی، آشنایی با علوم اسلامی (منطق و فلسفه)، ج۱، ص۱۵، تهران، صدرا.    
۲. مطهری، مرتضی، آشنایی با علوم اسلامی (منطق و فلسفه)، ج۱، ص۱۴۹، تهران، صدرا.    
۳. مطهری، مرتضی، آشنایی با علوم اسلامی (منطق و فلسفه)، ج۱، ص۱۴۹، تهران، صدرا.    
۴. حلبی، علی‌اصغر، تاریخ فلسفه در ایران و جهان اسلامی، ص۳۲- ۳۸، تهران، اساطیر، ۱۳۷۳ش.
۵. مطهری، مرتضی، آشنایی با علوم اسلامی (منطق و فلسفه)، ج۱، ص۱۵۱، تهران، صدرا.    
۶. مظفر، محمدرضا، المنطق، ص۸- ۹، تعلیق:غلام‌رضا فیاضی، قم، مؤسسه نشر اسلامی، ۱۴۲۳ق.    
۷. امام خمینی (رحمة‌الله‌علیه)، سیدروح‌الله، مناهج الوصول، ج۱، ص۴۳-۴۵، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (رحمة‌الله‌علیه).    
۸. لاریجانی، صادق، اقتراح درباره علم کلام، مجله نقد و نظر، ش۹، ص۱۰- ۱۵، زمستان ۱۳۷۹.




سایت ‌اندیشه قم، برگرفته از مقاله «تقسیم‌بندی علوم اسلامی»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۸/۰۶/۱۸.    







جعبه ابزار