بیان مشکلات بدون غیبت کردن
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: غیبت، بیان مشکلات.
پرسش: چگونه میتوانم درباره مشکلاتی که دیگران برایم ایجاد کردهاند و از آنها دلتنگ شدهام صحبت کنم تا گرفتار غیبت و محذورات اخلاقی نشوم؟
پاسخ: درباره موضوع مورد پرسش باید بگوییم: ۱. در مرحله اول
انسان باید سعی کند خودش با شیوههای مناسبِ برخورد، با فرد خطاکار موضوع را مطرح کند و هر دو بکوشند کدورت را برطرف کنند. ۲. اگر موضوع، با گفتن حل میشود، آن را بازگو کنیم.والا اگر در گفتن اثری وجود ندارد، بهتر آن است که بیان نکنیم. ۳. در صورت مؤثر بودن گفتن به آشنا، از نام بردن شخص خودداری کنیم. ۴. اگر در گفتن نام شخص مصلحتی باشد و شنونده بتواند آن
عیب یا
منکر را برطرف کند، مانعی ندارد: «اظهار عیوب شرعیه شخص به قصد
امر به معروف و
نهی از منکر برای رضای خدا نه به قصد رسوایی او و بر وفق هواوهوس جایز است و باید در جایی باشد که فایده در رفع منکر داشته باشد و بر وفق
شریعت باشد».
پس در نتیجه اگر بخواهید در مورد کسی صحبت کنید، سعی کنید طرف مقابل فرد را نشناسد که در این صورت غیبت محسوب میشود؛ ولی اگر نشناسد و شما به طور مبهم صحبت کنید، هم حرف دل خود را گفتهاید و هم اینکه باعث رفتن آبروی فرد مقابل نشده است.
شکی نیست که
غیبت یکی از بزرگترین و مهلکترین
گناهان است و روایات بیشماری در باب مذمت و نهی از این کار وارد شده است که برای نمونه و یادآوری به دو
روایت اشاره میکنیم:
رسول گرامی اسلام ـ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) ـ فرمودند: «در شب
معراج به قومی گذشتم که صورتهای خود را با چنگال خویش خراش میدادند. از
جبرئیل پرسیدم اینها چه کسانی هستند؟ گفت: «اینها کسانی هستند که غیبت مردم را میکردند و در اعراض (آبرو) آنها میافتادند».
«از جانب خداوند متعال به
موسی بن عمران وحی شد که هر غیبتکنندهای که با
توبه از
دنیا برود، آخرین نفری است که داخل
بهشت خواهد شد و هر غیبتکنندهای که بدون توبه از دنیا برود، اولین کسی است که داخل
جهنم خواهد شد».
حساسیت موضوع، انسان را بر آن وامی دارد که دقت کافی داشته باشد تا در دام شیطان نیفتد؛ زیرا
شیطان برای هر شخص راهی مخصوص به او را در پیش مینهد. برای افراد باتقوا و خداترس نیز ترفندهایی به کار میبندد تا آنها را نیز در دام خویش گرفتار و گمراه کند؛ لذا به غیبت رنگورویی مذهبی و مصلحتاندیشانه و خیرخواهانه میدهد و انسان بیچاره از
باطن آن
غفلت میکند؛
به عنوان مثال، وقتی شخصی را میبیند، میگوید
الحمدلله که
خدا ما را به حب ریاست، حب مال
دنیا و همنشینی با
فاسقان مبتلا نکرد.
یا میگوید نعوذ بالله از بیشرمی، بیحیایی یا
ظلم به مردم، خدا ما را از این صفات مذموم محافظت فرماید و غرض او از گفتن اینها
کنایه به آن شخص باشد.
یا اینکه وقتی میخواهد غیبت کسی را بکند، از راه
ریا ابتدا مدح آن شخص و مذمت خود را مطرح میکند و میگوید فلان شخص چه فرد خوبی بود؛ اما روزگار او را نیز مثل ما کرد و از دست شیطان خلاصی نیافت.
بعضی دیگر از راه
نفاق، غم واندوه خود را به حال آن شخص اظهار میکنند و میگویند: آه چقدر غصه خوردم و دلم سوخت به خاطر فلان شخص که بیآبرو شد.یا فلان
عمل از او سر زد، خدا امر او را اصلاح کند.
یا اینکه میگوید دارم
مشورت میکنم و مشورت یکی از مواردی است که غیبت در آن جایز شمرده شده است.
مطالبی که در بالا ذکر شد برای این است که حساسیت موضوع کاملاً درک شود و دقت بیشتری شود تا فریب نخوریم؛ زیرا درست است که مثلاً غیبت در امر مشورت جایز شمرده شده است؛ ولی شروطی هم دارد که باید به آنها توجه کرد؛
چنانکه شهید دستغیب میفرماید:
«باید دانست که احتیاط در مسئله، رعایت کردن دو چیز است: یکی آنکه در صورتی عیب شخص را بگوید که ضرر و مفسده نگفتن بیشتر باشد؛ بنابراین اگر برعکس شد؛ یعنی ضرری که از ریخته شدن آبرو و رسوا شدن آن شخص به او میرسد، بیشتر از ضرری است که به شخص مشورتکننده در کار یا معاملهاش میرسد، باید از گفتن آن عیب طرف خودداری کرد.
دیگر آنکه ذکر عیب آن شخص در صورتی جایز است که از
ذکر آن برای جلوگیری از
مفسده ارتباط و معامله با او ناچار باشد. پس اگر بدون ذکر
عیب کفایت میکند؛ مثلاً همینقدر که بگوید صلاحت را در این کار یا معامله نمیدانم و او هم میپذیرد، باید به همینقدر اکتفا کند».
در نامه خود فرموده بودید اگر انسان درباره مشکلات خود سخن نگوید گرفتار
افسردگی و بیحوصلگی میشود، بر فرض قبول این مطلب، این یک مشکل است؛ ولی اگر مشکلات خود را بیان کند و منجر به غیبت و ریختن آبروی شخص شود، گرفتار دو مشکل میشود: یکی همان که خود شما فرمودید؛ یعنی پس از گفتن، رنج میبرد و شرمنده آن فرد میشود و دیگری آنکه سبب دوری از رحمت خداوند متعال و نزول عذابهای اخروی میشود. تحمل سختی و ناملایمات این
زندگی چند روزی به مراتب آسانتر از انواع عذابهای دردناک اخروی که یکی از آنها در
حدیث معراج در ابتدای این نوشتار عرض شد میباشد. گذشته از آنکه لذتی که
صبر و
گذشت دارد، قابل چشمپوشی نیست و
خداوند متعال به آن امر فرموده است:
«بر آنچه به تو میگویند صبر و تحمل پیش گیر»،
«از مردم نادان هر آزار بینی صبر و تحمل پیش گیر»
و آن را میستاید: «هر که بر
ظلم کسی صبر کند و ببخشد، این
مقام حلم و
بردباری است که
عزم در امور الهی (و تسلط بر نفس و قوت
عقل و
اراده) است»
و علاوه بر آنکه
خداوند با
صابران است و آنان را دوست دارد،
پاداش فراوانی برای آنها مهیا نموده است: «خدا در پاداش آن صبر جمیل و کامل باغ
بهشت و لباس حریر بهشتی لطف فرمود».
این پاداش زیبا کجا و آن عذابهای دردناک کجا؟ بنابراین باید احتیاط بیشتری به عمل آوریم.
اکنون چند نکته مهم را یادآور میشویم:
در مرحله اول انسان باید سعی کند خودش با شیوههای مناسب برخورد، با فرد خطاکار موضوع را مطرح کند و هر دو سعی در برطرف کردن کدورت نمایند.
اگر موضوع، با گفتن حل میشود، آن را بازگو کنیم. والا اگر در گفتن اثری وجود ندارد، بهتر آن است که بیان نکنیم؛ زیرا یادآوری
حادثه تلخ برای
روح و روان مضر است و باید سعی در
فراموشی آن کرد نه یادآوری آن.
در صورت مؤثر بودن گفتن به آشنا، از نام بردن شخص خودداری کنیم.
اگر در گفتن نام شخص مصلحتی باشد و شنونده بتواند آن
عیب یا منکر را برطرف کند، مانعی ندارد. «اظهار عیوب شرعیه شخص به قصد
امر به معروف و
نهی از منکر برای رضای خدا نه به قصد رسوایی او و بر وفق هواوهوس جایز است و باید در جایی باشد که فایده در رفع منکر داشته باشد و بر وفق
شریعت باشد».
اگر بخواهید در مورد کسی صحبت کنید، سعی کنید طرف مقابل فرد را نشناسد که در این صورت غیبت محسوب میشود؛ ولی اگر نشناسد و شما به طور مبهم صحبت کنید، هم حرف دل خود را گفتهاید و هم اینکه باعث رفتن آبروی فرد مقابل نشده است.
۱. گناهان کبیره، شهید دستغیب، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم.
۲. خلاصه معراج السعادة، شیخ عباس قمی، مؤسسه در راه حق، قم.
۳. اخلاق الهی، استاد مجتبی تهرانی، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه معاصر.
سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «بیان مشکلات بدون غیبت کردن»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۷/۱۱/۲۰.