اولوا الالباب
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: اولوا الالباب.
پرسش: مصداق اولوا الالباب چه کسانی هستند و امام صادق ـ علیهالسلام ـ در این ارتباط چه میفرمایند؟
پاسخ: «اولوا الالباب» یعنی صاحبان عقل، اندیشه، درک و دارای بینایی جان، در مقابل جاهلان، نادانان و کوردلان در پذیرش حق. بنا بر روایتی که از امام صادق ـ علیهالسلام ـ نقل شده است، مصداق روشن و
آشکار اولوا الالباب، شیعیانی هستند که به ولایت امامان بهطور عموم و
امام علی علیهالسلام بهطور ویژه ایمان آورده و با آنحضرت بیعت نموده و بر بیعت خویش باقی ماندهاند.
کلمه «اولوا» اسم جمع است؛ یعنی مفردی است که دلالت بر معنای جمع دارد؛ چون مفردش «ذو» به معنای صاحب است. اولوا نیز به معنای صاحبان میباشد.
«الباب» به معنای عقول، جمع لُبّ است.
و لب یعنی
عقل خالص و ناآلوده ... بنابراین هر لب، عقل است ولی هر عقل لب نیست.
این کلمه ۱۶ بار در
قرآن کریم به کار رفته است.
خداوند چهار بار در
قرآن، انسانهای متفکر را مورد خطاب قرار داده که یکی از آن چهار مورد در آیه «
أَ فَمَنْ یَعْلَمُ أَنَّما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ الْحَقُّ کَمَنْ هُوَ أَعْمی إِنَّما یَتَذَکَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ»؛
( آیا کسی که میداند آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده حق است، همانند کسی است که نابیناست؟! تنها صاحبان
اندیشه متذکر میشوند) است.
برای
شناخت بهتر اولوا الالباب از نگاه
قرآن مجید، آیه
ذکر شده را بررسی میکنیم.
استفهام در این آیه استفهام انکاری است پروردگار حکیم میخواهد با این کلام مساوی نبودن
عالم به حق با جاهل به آن را بیان نماید؛ یعنی کسی که
علم به حق در دلش جای گرفته با کسی که نسبت به
حق جاهل است، برابر نیستند.
پس اولوا الالباب یعنی صاحبان عقل،
اندیشه، درک و دارای بینایی دل و جان، در مقابل اهل جهالت و نادانی و کوردلان در پذیرش حق.
پروردگار متعال برای شناخت اولوا الالباب صفات و ویژگیهایی را در آیات بعدی همراه با جایگاه معنوی آنان بیان فرموده است که عبارت است از:
«
الَّذِینَ یُوفُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَ لَا یَنقُضُونَ الْمِیثَاقَ»؛
آنها که به عهد الهی وفا میکنند، و پیمان را نمیشکنند. بدین توضیح که آنان کسانی هستند که به عهد و پیمانی که با
خداوند متعال در روز الست، بر پذیرش ولایت امام علی و امامان
معصوم علیهمالسلام بستهاند وفادار هستند و آن را نمیشکنند.
«
وَ الَّذِینَ یَصِلُونَ مَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَن یُوصَلَ»؛
و آنها پیوندهایی را که خدا دستور به برقراری آن داده، برقرار میدارند. یعنی هم بهصورت مطلق اهل
صله رحم هستند، و هم با نگاهی ویژه هرگز با پیامبر و آلپیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ در
عمل و رفتار و گفتار قطع رابطه نمیکنند، بلکه هم در گفتار با آنان مرتبط بوده،
محبت خود را اعلام میدارند و هم در اعتقاد و در رفتار با آنان
دوستی و پیوند دارند.
«
وَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ»؛
از پروردگارشان میترسند. یعنی از تمام وعدههای عذاب پروردگار خود میترسند و نسبت به پروردگار خود خشوع دارند.
«
وَ یَخافُونَ سُوءَ الْحِسابِ»؛
و از بدی حساب (
روز قیامت) بیم دارند. یعنی علاوه بر
ترس از مطلق وعدههای
عذاب پروردگار، نسبت به سختی
عذاب روز قیامت هنگام حسابرسی نیز هراس دارند.
«
وَ الَّذینَ صَبَرُوا ابْتِغاءَ وَجْهِ رَبِّهِمْ»؛
و آنها که به خاطر ذات (پاک) پروردگارشان شکیبایی میکنند.
این
صبر و شکیبایی برای رضای پروردگار میتواند در برابر مشکلات و سختیهای دنیوی و همچنین در مقابل دشمنان بیرونی و یا در برابر
مکر و حیله نفس و هواهای نفسانی باشد.
«
وَ أَقامُوا الصَّلاةَ»؛
و نمازهای
واجب را بر پا داشتند.
«
وَ أَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقْناهُمْ سِرًّا وَ عَلانِیَةً»؛
و از آنچه به آنها روزی دادهایم، در پنهان و آشکار،
انفاق میکنند.
«
وَ یَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَةِ السَّیِّئَةَ »؛
و با حسنات،
سیئات را از میان میبرند؛ یعنی با انجام کارهای نیک، کارهای بد و
گناه را دفع میکنند و یا به نیکویی بدی را دفع میکنند.
مهمترین مصداق اولوا الالباب بنابر
سخن امام صادق ـ علیهالسلام ـ شیعیان هستند.
عقبة بن خالد قال: دخلت أنا و المعلّی (ن خنیس) علی أبی عبداللّه ـ علیهالسلام ـ فی مجلسه و لیس هو فیه، ثم خرج علینا من جانب البیت من عند ساریة، فجلس، ثم قال: أنتم اولو الالباب فی کتاب اللّه، قال تعالی: «إِنَّما یَتَذَکَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ» • فأبشروا، فأنتم علی إحدی الحسنیین من اللّه. عقبة بن خالد میگوید: «من و معلّی (بن خنیس) خدمت
امام صادق علیهالسلام رسیدیم که حضرت در مجلس حضور نداشتند، سپس از جانب خانه بهسوی ما آمدند، نشستند و فرمودند: شما مصداق اولوا الالباب در
کتاب خدا میباشید، پس بشارت بدهید که شما بر یکی از دو نیکی از جانب پروردگار هستید».
راز سخن امام صادق ـ علیهالسلام ـ که اولوا الالباب را به
شیعه تفسیر نمودهاند این است که: «عقل مادام که به صاحب عقل متصل نباشد از وهم و خیال خالص نمیشود، و اتصال اگر با بیعت عام نبوی باشد موجب خالص شدن عقل نمیگردد؛ زیرا که پیامبر
اسلام ـ صلیاللهعلیهوآله ـ با بیعتش احکام عقل را با کمک وهم و خیال تأسیس میکند.
پس شأن رسول، خالص گردانیدن عقل نیست؛ بلکه مخلوط کردن آن با قشر و پوسته خیال است، به خلاف اتصال به بیعت خاص ولایتی، چه شأن صاحب بیعت خاص از جهت اصل ایمان خالص گردانیدن عقل از شوب خیال است، و به این اعتبار بر کسی که متصل به اوست، صدق میکند که او صاحب عقل و خرد است، اگر چه هنوز برای او عقل و خرد حاصل نشده باشد. همچنین صاحب
ولایت به اعتبار ولایتش عقل و مغز است، و صاحب رسالت به اعتبار رسالتش مانند پوست است، و متصل به ولایت مظهر صاحب ولایت است و در نتیجه او به همین اعتبار نیز صاحب عقل و خرد است. علاوه بر مطلب بالا تحقیق مطلب این است که انسان بدون تلقیح ولایت مانند گردویی است که از مغز خالی باشد، و مغز آن بسته نمیشود مگر به سبب ولایت؛ زیرا در بیعت با ولیّ، کیفیت و حالتی از ولیّ امر در
قلب بیعتکننده داخل میشود که همان موجب تحقق پدری و فرزندی بین آن دو میشود، و آن حالت، همان
ایمان است که در قلب داخل میشود».
پایگاه اسلام کوئست.