اسلام دین خشونت یا رحمت
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلید واژه: اسلام، قرآن، خشونت، شمشیر، جهاد
پرسش: عده ای شبهه میکنند که اسلام دین خشونت است چون در قر آن آمده است کتب علیکم القتال و وقاتلو هم حتی لا تکون فتنه و قتلو فی سبیل الله ودستور قتل و گردن زدن مخالفان را داده است و میگویند چطور ممکن است که این کتاب (قرآن) از طرف خداوندی بخشنده و مهربان آمده باشد جواب چیست؟ لطفا مستدل و منطقی جواب دهید؟
پاسخ:از ابتداي
ظهور اسلام تا به امروز مخالفان
اسلام بويژه يهود و مسيحيان سعي داشته اند اسلام را دين
شمشیر و زور بنامند و معرفي كنند و به آيات
جهاد مثال آورده اند. خوشبختانه هم
قرآن و هم تاريخ اسلام و هم عاقلان اين برچسب ناچسب را
انکار مي كند.
عاقلان مي گويند هر كس
منطق و
برهان و استدلال براي
حرف و دعوتش داشته باشد و دعوتش مطابق با
فطرت و خواست طبيعي انسان ها باشد، لزومي نمي بيند براي ترويج دعوتش به زور و شمشير و تحميل و سركوب متوسل شود و
توسل به زور و سرنيزه و تحميل روش كساني است كه دعوتشان مطابق مباني فطري و استدلالي نيست و براي انسان ها جاذبه اي ندارد.
اسلام ديني است مبتني بر برهان و منطق و استدلال عقلي و مطابق با خواست طبيعي انسان ها و منادي آزادي و مساوات و كرامت انساني مي باشد و اين مفاهيم آن قدر جاذبه دارد كه براي
دعوت به آنها نه تنها شمشير لازم نيست. بلكه مخالفان براي جلوگيري از اقبال عموم به اين دين، به شمشير متوسل مي شوند.
اين
نمرود و
فرعون و مشركان
قریش هستند كه وقتي اقبال عمومي مردم به ابراهيم و موسي و پيامبر اسلام را مي بينند براي جلوگيري از اين اقبال عمومي به شمشير و سرنيزه و
سرکوب متوسل مي شوند.
ابراهیم و
موسی و
محمد صلوات الله علیهم اجمعین با دست خالي و مجهز به
برهان و كتاب و كلام و منطق به دعوت مردم بر مي خيزند و عموم مردم به سرعت جذب دعوت منطقي، برهاني و
فطری آنان مي شوند و
مستکبران احساس
خطر مي كنند و براي جلوگيري از فراگيري اين دعوت نجاتبخش از يوغ بندگي
مستکبران و ظالمان، دست به شمشير مي برند و با چماق و سرنيزه بر سر مضلومان
حق طلب مي زنند تا آنان را از اجابت دعوت حيات بخش پيامبران منصرف كنند و اينجاست كه پيامبران به مظلومان
مؤمن اذن دفاع مي دهند.
اولين آيه اي كه در باب
جهاد نازل شده،
آیه زير است كه بعد از ساليان مظلوميت و مقهوريت در
مکه و در ابتداي
هجرت به
مدینه و براي دفع هجوم
مشرکان نازل شده است:
«اذن للذين يقاتلون بانهم ظلموا و ان الله علي نصرهم لقدير؛
به كساني كه مظلومانه مورد
قتل و
ستم قرار گرفتند، اجازه
دفاع داده شد و خدا بر ياري آنان توانا است.»
مسلمانان در
مکه مورد سركوب شديد بودند فقط به خاطر اين كه دعوت
رسول خدا را اجابت كرده و از
شرک و
بت پرستی و اطاعت طاغوت رخ برتافته بودند و هر روز جمعي از آنان سر و دست و پاي شكسته و خوني به محضر رسول خدا رسيده و
اجازه مقابله و دفاع مي طلبيدند و بعد از هجرت به مدينه با نزول اين
آیه براي اولين بار
اجازه دفاع داده شد.
مسلمانان از
مکه فرار كرده و زن و فرزند و خانه و كاشانه خود را رها كرده و مشركان بر بازماندگان آنها
ظلم روا داشته و اموال آنان را غارت كرده و علاوه بر آن، زنده بودن آنان در غربت را هم نمي پذيرند و براي ريشه كن كردن اسلام و مسلمانان لشكر كشي كرده اند و اسلام به اين مسلمانان اجازه مي دهد از خود
دفاع كنند و مهاجمان را بكشند. آيا اين عاقلانه و عادلانه است يا ظالمانه؟!
همه آيات
قتال در باره
مشرکان و
کافران و اهل كتابي است كه براي نابود كردن
اسلام و مسلمانان نقشه ريخته و لشكر كشيده اند يا جمعي از محرومان و مستضعفان ايمان آورده اند. ولي ظالمان و كافران به آنان اجازه برگزاري مناسك ديني را نمي دهند و مي خواهند آنان را به
کفر و
شرک سابق بازگردانند يا اجازه دعوت منطقي و برهاني به مبلغان
اسلام نمي دهند و محرومان و
مستضعفان را در بندگي و بردگي و جهل و بي خبري نگه داشته و مانع رسيدن دين حياتبخش و آزادي دهنده به آنها هستند. در چنين مواردي اسلام مسلمانان را اجازه داده دست به شمشير ببرند و در مقابل هجوم
دشمن از خود دفاع كنند يا به نجات مستضعفان در بند جهل و ظلم و كفر بپردازند و اين اجازه اي كاملا انساني و منطقي است.
اگر كساني غير از اين مدعي هستند، آيات و رواياتي كه به غير اين دلالت دارد، را نشان دهند.
جهاد و جنگ اسلام فقط دفاعي و آزادي بخش است. جنگ ابتدايي براي تحميل
دین در اسلام جايز نيست و خدا خودش اگر ايمان تحميلي را مي خواست، مي توانست كاري كند كه همه از ترس ايمان بياورند، ولي نه خودش انسان ها را به اجبار و از سر ترس به اسلام وارد كرده و نه به بندگانش چنين اجازه اي داده است. خدا فقط ايمان اختياري انسان ها را مي خواهد و پيامبران و پيروان پيامبران موظف به بيان و
تبلیغ دين خدا هستند و اگر مستكبران مانع تبليغ شدند يا خواستند دينداران و جامعه اسلامي را از بين ببرند يا گروهي ديندار را در چنبره
ظلم خود گرفته و از پايبندي به دين و مناسك آن مانع شدند، دينداران موظفند براي رفع اين موانع و ظلم و هجوم، دست به شمشير برده و از كيان خود و آزادي دينداران دفاع كنند.
آياتي كه در مورد قتال وارد شده همه همين محدوده را مشخص كرده و به قتال با متجاوزان ستم پيشه و دفاع از كيان دين و جامعه ديني و دينداران تصريح دارد.
در آيات ۸۹-۹۱ نساء سخن از مشركان و منافقاني است كه ابتدا ايمان آوردند. اما از هجرت روي برتافتند و حاضر نشدند از خانه و كاشانه خود بگذرند و با مؤمنان به مدينه مهاجرت كنند. بلكه به كفر برگشتند و در زمره كافران ماندند و همين افراد در جنگ
بدر هم عليه مسلمانان شركت كردند و جمعي از آنان در نبرد با مسلمانان كشته شدند. بعضي از مومنان را جنگ با اين
مشرکان سخت بود در حالي كه خدا آنان را به واسطه گناهانشان گمراه كرده بود، آنان بيجا در باره آنان اميد هدايت داشته و از
جنگ با آنها كراهت داشتند و خدا اين مؤمنان را
توبیخ مي كند كه خدا آنان را به واسطه ظلم و ستم هايي كه كرده اند گمراه كرده و شما نبايد در مورد كسي كه خدا گمراهش كرده و به جرگه دشمنان خدا و
رسول و
مؤمنان پيوسته و همراه با آنان براي نابود كردن شما اقدام نموده، ترديد كنيد و اميد بيجا داشته و از نبرد با آنان شانه خالي كنيد.
بعد يكي از اوصاف زشتشان كه آنان را شايسته
مرگ مي گرداند يادآور شده:
وَدُّواْ لَوْ تَكْفُرُونَ كَمَا كَفَرُواْ فَتَكُونُونَ سَوَاء = آنان دوست دارند شما هم به شرك سابق برگرديد و مانند آنان شويد.
و بعد ادامه مي دهد كه آنان را به بريدن از مشركان
محارب و
هجرت از دار حرب به دار ايمان (سرزمين مكه دار حرب و لانه جنگجويان عليه اسلام و سرزمين مدينه كاشانه مؤمنان بود)
دعوت كنيد، اگر اجابت كردند كه هيچ ولي اگر اجابت نكردند و در زمره مشركان محارب ماندند، با آنان قطع رابطه دوستي و ولايي كنيد و هر كجا آنان را كه به نابودي شما كمر همت بسته اند يافتيد، بكشيدشان؛
بعد دو گروه را استثنا كرده و مؤمنان را اجازه جنگ و كشتن آنها را نمي دهد:
گروهي از مشركان كه با كساني هم پيمان هستند كه آن كسان با مسلمانان هم پيمان مي باشند.
گروهي از مشركان كه دوست ندارند با شما درگير شوند و با قوم مشرك خود هم نمي خواهند يا توان ندارند درگير گردند. پس اينان را اگر از
قتال با شما كناره گرفتند و به شما پيشنهاد صلح دادند، شما حق جنگ با آنان را نداريد.
با توجه با اين استثناها معلوم مي شود فقط مسلمانان بايد با مشركاني بجنگند و آنان را بكشند كه علَم دشمني برداشته و در صدد نابودي
اسلام و مسلمانان برآمده اند و اما مشركاني كه نمي خواهند با مسلمانان بجنگند. بلكه مي خواهند در
صلح زندگي كنند و علم دشمني بر نداشته اند، بايد در امان باشند.
آیه بعد از اين هم صريح تر مي فرمايد:
«سَتَجِدُونَ آخَرِينَ يُرِيدُونَ أَن يَأْمَنُوكُمْ وَيَأْمَنُواْ قَوْمَهُمْ كُلَّ مَا رُدُّوَاْ إِلَى الْفِتْنِةِ أُرْكِسُواْ فِيِهَا فَإِن لَّمْ يَعْتَزِلُوكُمْ وَيُلْقُواْ إِلَيْكُمُ السَّلَمَ وَيَكُفُّوَاْ أَيْدِيَهُمْ فَخُذُوهُمْ وَاقْتُلُوهُمْ حَيْثُ ثِقِفْتُمُوهُمْ وَأُوْلَئِكُمْ جَعَلْنَا لَكُمْ عَلَيْهِمْ سُلْطَانًا مُّبِينًا»
گروهي ديگر هستند كه مي خواهند شما و قومشان در امنيت باشيد. البته اين قوم يك
نفاق دروني دارند و هرگاه راه شرك و فتنه و ستم بر مؤمنان باز شود، بدان رو مي كنند(بر عكس گروه قبل كه واقعا دنبال صلح بودند). با اين گروه اگر از
جنگ با شما كناره نگرفتند و به شما صلح را پيشنهاد ندادند و دست از كشتار شما بر نداشتند، بجنگيد و هر جا يافتيدشان، بكشيدشان كه ما براي شما عليه اينان تسلط كامل قرار داده ايم.
اين آيه به صراحت اعلام مي كند كه اين مشركان هستند كه وضعيت جنگ يا
صلح را معين مي كنند. اگر آنان از دشمني و قتال دست بكشند و اعلام صلح نمايند و بر اعلام خود پايبند باشند، مؤمنان حق قتال با آنان را ندارند ولي اگر بر
قتال و جنگ با مؤمنان اصرار داشته باشند، خداوند به
مؤمنان اجازه دفاع و جنگ و كشتار آنان را داده تا ريشه
فتنه عليه
جامعه اسلامي كنده شود. اين آيه شبيه آيه ديگري است كه مي فرمايد:
«وَإِن جَنَحُواْ لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَهَا وَتَوَكَّلْ عَلَى اللّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ؛
اگر به صلح متمايل شدند، تو هم با
توکل بر خدا تمايل نشان بده و پيشنهاد صلح را بپذير.»
در
آیات سوره
توبه هم سخن از مشركان پيمان شكني است كه پيمان
صلح با مسلمانان را نقض كرده و به مؤمنان شبيخون زده و آنان را مظلومانه كشته اند. خداوند به پيامبرش اعلام مي كند به اين
مشرکان اعلام بي زاري كن و به آنان چهار ماه مهلت بده تا ايمان بياورند و بعد از چهارماه ديگر هيچ امنيتي ندارند و شما حق داريد هر جا اين مشركان
محارب متجاوز پيمان شكن را يافتيد، بكشيد.
در همان آيات ملاك اين
حلال بودن
خون آنان را بيان مي كند و مي فرمايد:
«كَيْفَ وَإِن يَظْهَرُوا عَلَيْكُمْ لاَ يَرْقُبُواْ فِيكُمْ إِلاًّ وَلاَ ذِمَّةً...
وَإِن نَّكَثُواْ أَيْمَانَهُم مِّن بَعْدِ عَهْدِهِمْ وَطَعَنُواْ فِي دِينِكُمْ فَقَاتِلُواْ أَئِمَّةَ الْكُفْرِ إِنَّهُمْ لاَ أَيْمَانَ لَهُمْ لَعَلَّهُمْ يَنتَهُونَ•أَلاَ تُقَاتِلُونَ قَوْمًا نَّكَثُواْ أَيْمَانَهُمْ وَهَمُّواْ بِإِخْرَاجِ الرَّسُولِ وَهُم بَدَؤُوكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ»
چگونه خون آنان
حلال نباشد حال آن كه آنان در باره مؤمنان هيچ حق خويشاوندي و پيماني را رعايت نمي كنند ... و اگر بعد از
عهد ، پيمان شكستند و دين شما را به طعنه و تمسخر گرفتند، پس آن پيشوايان
کفر را بكشيد. زيرا آنان را
پیمان و
عهد نيست شايد دست از پيمان شكني بردارند. چرا با قومي كه پيمان شكستند و تصميم بر اخراج پيامبر از وطنش گرفتند وابتداي بر دشمني و
جنگ با شما كردند، نمي جنگيد؟
سيره پيامبر هم نشان دهنده آن است كه ايشان بر هيچ قوم و قبيله اي بدون سابقه دعوت و دشمني و پيمان شكني و... حمله نكرده بلكه يا براي دفع حمله دشمن جنگيده يا پيشگيري كرده و دشمناني كه در صدد حمله بوده و تهيه ديده اند را قبل از اقدام غافلگير نموده است.
كساني كه ادعا دارند
اسلام دين شمشير است يا آيه اي ارائه دهند كه به مسلمانان
اجازه حمله به
کافران و مشركان مسالمت جو را داده باشد يا نمونه اي از اين جنگ ها توسط پيامبر يا امير مؤمنان ارائه دهند.
اما اين كه اسلام به جنگ دفاعي تشويق كرده از افتخارات اسلام است و همه اديان و
اقوام هم به جنگ هاي دفاعي افتخار مي كنند و كدامين ملتي است كه به جنگ دفاعي نخوانده و بدان اقدام نكرده و به مجاهدان خود در
دفاع از مردم و سرزمين و عقيده شان نباليده باشد؟
سایت مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی