اسامی انبیا
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: اسامی پیامبران ،
حکمت خدا،
نبوت ، رسالت،
ملک ،
زهد ،
آزمایش ،
ایمان .
پرسش: اسامی پیامبرانی که در سوره انعام و آیات ۸۳، ۸۴، ۸۵ و ۸۶
ذکر شده ترتیبشان بر چه اساسی است؟ آیا بر اساس
تاریخ و یا فضیلت و یا مسئله دیگر؟
پاسخ: این نکته مسلم است که ترتیب اسامی انبیا در آیات
قرآن براساس حکمتی است که از سوی خداوند تنظیم شده است؛ زیرا خداوند
حکیم کار لغو و بیهودهای انجام نمیدهد؛ هرچند دیگران از درک و فهم کار او عاجز و ناتوان باشند.
خداوند در قرآن میفرماید: و از فرزندان او داود و
سلیمان و ایوب و یوسف و موسی و هارون را (
هدایت کردیم) و این چنین نیکوکاران را
پاداش میدهیم و همچنین
زکریا و یحیی و عیسی و الیاس هر کدام از صالحان بودند و اسماعیل و الیسع و یونس و لوط و هر یک را بر جهانیان برتری دادیم.
درباره وجه ترتیب اسامی که در آیات فوق بیان شده، محمد عبده و فخر رازی در تفسیرشان احتمالاتی را بیان کردهاند که
علامه طباطبایی ضمن نقل آن به نقد آن پرداخته و دیدگاه خودش را چنین بیان داشته است. پس اگر هم بخواهیم سر و صورتی به این توجیه بدهیم، باید بگوییم:
دسته اول که شش نفرند، انبیایی هستند که از جهت داشتن ملک و ریاست توأم با رسالت مشترکاند.
دسته دوم که چهار نفرند، انبیایی هستند که در داشتن زهد و اعراض از زخارف
دنیا مشترکاند.
دسته سوم که آنان نیز چهار تن میباشند، انبیایی هستند که خصوصیت مشترکی نداشته؛ ولیکن هر کدام
امتحان بزرگی مخصوص به خود داشتهاند و خداوند داناتر است.
خداوند در
قرآن میفرماید: و از فرزندان او داود و سلیمان و ایوب و یوسف و موسی و هارون را (هدایت کردیم) و این چنین نیکوکاران را
پاداش میدهیم.
و همچنین زکریا و یحیی و عیسی و الیاس هر کدام از صالحان بودند.
و اسماعیل و الیسع و یونس و
لوط و هر یک را بر جهانیان برتری دادیم.
بعد از آنکه قرآن را بهعنوان کتاب آسمانی و کتابی از سوی خداوند پذیرفتیم و همچنین خدا را با صفات پسندیده و از جمله حکمت شناختیم، اجمالاً به این نتیجه میرسیم که خداوند حکیم تمام کارها از جمله ترتیب اسامی این
انبیا در این آیات را، براساس حکمت و تدبیر، تنظیم نموده است؛ زیرا شخص حکیم کار لغو و بیهوده و بیهدف انجام نمیدهد؛ هرچند دیگران از درک و فهم کار او عاجز و ناتوان باشند.
همانطوری که ملاحظه میکنید، خداوند این
پیامبران را در سه مجموعهای از معانی قرار داده است؛ اما باید دانست که در این سه آیه، از جهت زمان
و از جهت مقام و منزلت
رعایت ترتیب نشده است، برای اینکه میبینیم انبیای بعد از اسماعیل را قبل از وی ذکر نموده و همچنین عدهای از انبیا را بر
نوح ، موسی و عیسی که به
نص قرآن کریم افضل از آنهایند، مقدم داشته است.
در توجیه این ترتیب صاحب المنار گفته است: این چهارده پیغمبر که در سه آیه مورد بحث ذکر شدهاند، هر چند نفرشان به گروههایی تقسیم میشوند که تحت یک جامع قرار دارند.
گروه اول انبیایی هستند که خداوند به آنان علاوه بر
نبوت و رسالت،
ملک و سلطنت و
حکم و سیادت هم داده؛ مانند:داوود، سلیمان، ایوب، یوسف، موسی و هارون. از این رو اول داود و سلیمان را که دو سلطان توانگر بودند و از نعمت الاهی برخوردار، ذکر نموده و بعد از آن دو پیغمبر، ایوب و یوسف را که یکی امیری توانگر و عظیم و نیکوکار و دیگری وزیری بزرگ و حاکمی مبسوط الید، برای اینکه این دو تن علاوه بر داشتن ملک و امارت در یک جهتی دیگر مشترکاند، و آن این است که هر کدام به یک نحو دچار سختی شدند و صبر پیشه کردند و راحتی به ایشان روی آورد و شکر گذار بودند، اما موسی و هارون دو حاکمی بودند که پادشاهی نداشتند.
پس این شش تن انبیا هر دو نفر به یک مزیت ممتاز بودند، و اگر ابتدا داوود و
سلیمان و سپس ایوب و
یوسف و در مرتبه سوم موسی و هارون را ذکر کرد، برای این بوده که از جهت تمتع و بهرهمندی از نعمتهای مادی، دسته اول از دوم و دسته دوم از سوم برتری داشتهاند.
ممکن است این ترتیب از لحاظ مراتب
ایمان باشد، برای اینکه به حسب ظاهر، دسته اول در اینباره از دسته دوم ضعیفتر بوده، چون دسته دوم ـ که همان ایوب و یوسف میباشند ـ همانطوری که گفته شد، ابتلائاتی داشتند و در مقابل آن گرفتاریها
صابر و شاکر بودند، همچنانکه موسی و هارون از این جهت از ایوب و یوسف برترند.
گروه دوم: زکریا و
یحیی و عیسی و الیاس مشخصه اصلی این پیامبران از میان پیامبران دیگر این بود که در زهد و بیاعتنایی نسبت به دنیا و رویگردانی از لذتها و زینتها و مقام و سلطنتهای آن نمونه بودند؛ ازاینرو این پیامبران را به صالحان وصف نموده است؛ اگرچه همه پیامبران
صالح و نیکو هستند؛ ولی این صفت به اینها شایستهتر است.
گروه سوم: انبیایی هستند که نه ملک و سلطنت قسم اول را داشتهاند و نه
زهد انبیای قسم دوم را و چون خصوصیتی در آنان نبوده، اسمشان را در آخر ذکر کرده و این دسته عبارتند از: اسماعیل، یسع، یونس و لوط.
فخر رازی نیز در
تفسیر خود توجیهی قریب به همین معانی را ذکر نموده؛
ولی توجیه المنار تا اندازهای وجیهتر از توجیه فخر رازی است.
علامه طباطبایی در رد این دو تفسیر میفرماید: اشکالی که به این دو توجیه وارد است، این است که این دو مفسر قسم سوم از انبیای مذکور را کسانی قرار دادهاند که هیچ امتیازی از سایرین ندارند و این صحیح نیست، برای اینکه اسماعیل ـ علیهالسلام ـ نیز در ابتلا دست کمی از ایوب و یوسف نداشت، او به مسئله ذبح
امتحان شد و به بهترین وجهی
صبر نمود، تا آنجا که خود پروردگار صبر او را ستوده و امتحان او را امتحان سختی شمرده و فرموده است:" پس او (ابراهیم) را به پسری بردبار مژده دادیم. چون با پدر به جایی رسید که باید به کار بپردازند، گفت: ای پسرکم، در خواب دیدهام که تو را
ذبح میکنم. بنگر که چه میاندیشی. گفت: ای پدر، به هر چه مأمور شدهای
عمل کن، که اگر خدا بخواهد مرا از صابران خواهی یافت. تا آنجا که فرمود:این آزمایشی آشکارا بود. و او را به ذبحی بزرگ بازخریدیم. و نام نیک او را در نسلهای بعد باقی گذاشتیم.
و این خود افتخاری است که خداوند تنها به اسماعیل داد، و امتحان بزرگی است که او را از سایرین ممتاز نمود و برای زنده داشتن یاد اسماعیل و جانبازیش قربانی را در حج بر همه
واجب فرمود. امتیاز روشن دیگر آن جناب، مسئله همکاری با پدرش ابراهیم ـ علیهالسلام ـ در ساختن خانه
کعبه است، با این حال چطور این دو مفسر اسماعیل را جزو دسته سوم شمردهاند.
و همچنین یونس
نبی ـ علیهالسلام ـ او نیز امتحانی مخصوص به خود داشت که در هیچ یک از انبیا سابقه نداشت و آن این بود که
ماهی دریا او را بلعیده و او در شکم ماهی در
مناجات خود عرض میکرد:"
لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ ".
و اما لوط، امتحان و ابتلا او در راه خدا نیز در قرآن ذکر شده، ناملایماتی در ابتدای امر که با
ابراهیم ـ علیهالسلام ـ بود، دیده و به حکم اجبار از وطن مألوف خود به اتفاق یاران و بستگان بیرون شده، به سرزمین سدوم که مهد
فحشا و مرکز
فساد بود
مهاجرت نمود و عمری ناظر گناهی بود که در هیچ جای دنیا سابقه نداشت، تا آنکه
عذاب الاهی همه آنان را از بین برد و در دیار سدوم خانهای جز خانه لوط نماند؛ حتی همسرش هم به آن عذاب درگذشت.
و اما یسع، او گرچه در
قرآن کریم شرح حالش ذکر نشده، ولی بهطوری که از بعضی روایات استفاده میشود، وی وصی الیاس بوده و مانند مسیح ـ علیهالسلام ـ مرده را زنده میکرده و کور مادرزاد و پیسی را
شفا میداده و با این حال مردم او را
اطاعت نکرده و خداوند آنان را به قحطی سختی مبتلا کرده است.
پس اگر هم بخواهیم سر و صورتی به این توجیه بدهیم باید بگوییم:
دسته اول که شش نفرند، انبیایی هستند که از جهت داشتن
ملک و ریاست توأم با
رسالت مشترکاند.
دسته دوم که چهار نفرند، انبیایی هستند که در داشتن
زهد و اعراض از زخارف دنیا مشترکند.
دسته سوم که آنان نیز چهار تن میباشند،
انبیا یی هستند که خصوصیت مشترکی نداشته؛ ولیکن هر کدام امتحان بزرگی مخصوص به خود داشتهاند و خداوند داناتر است.
اشکال دیگری که به گفته صاحب المنار وارد است این است که وی موسی و هارون را بر ایوب و یوسف و آن دو را بر داوود و سلیمان برتری داده، بیاینکه دلیلی داشته باشد و همچنین" صلاح" را به معنای زهد و
احسان گرفته که این نیز دلیل قابل اعتمادی ندارد.
صاحب تفسیر نمونه تفسیر مذکور صاحب المنار را در قسم اول و دوم میپذیرد؛ چون با نقل اینکه یکی از مفسرین گفته، قسم اول و دوم را مطرح میکند، ولی در قسم سوم میفرماید: اسماعیل، الیسع و یونس و لوط این امتیاز را داشتند که دست به مهاجرت دامنهداری زدند و برای تحکیم
آیین خدا برنامه
هجرت را عملی ساختند و ذکر جمله "
کلا فضلناه علی العالمین "
نیز میتواند اشاره به همین سیر آنها در
جهان و در میان اقوام مختلف بوده باشد.
پایگاه اسلام کوئست.