اجتهاد در مقابل نصّ
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: نص، اجتهاد، احادیث، تأویل،
تفسیر قرآن،
حدیث ثقلین، اطاعت از اولی الامر، شیعه، اهل سنت.
پرسش: اجتهاد در مقابل نص در منظر شیعه مطرود است، پس چهگونه آیات شریف قرآن و
احادیث شریف پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ را تأویل نموده و با فهم خود مسائلی را که در مذهبشان به آن معتقد هستند از نصوص قرآن و سنت تفسیر و استخراج مینماید؟
پاسخ:
اجتهاد در لغت به معنای نهایت تلاش کردن و خود را به زحمت انداختن است.
اما در اصطلاح
شیعه این است که فرد
مجتهد برای استخراج
حکم از کتاب و
سنت نهایت کوشش را مبذول بدارد، در موردی که نص قطعی وجود دارد، اجتهاد برای یافتن مصداق این قانون میباشد؛ ولی در موردی که دلیل قطعی (از نظر سند و دلالت) نباشد، اجتهاد برای این است که به سند آن حجیت ببخشد یا دلالت آن را بهگونهای یکطرفه سازد و یکی از احتمالات را ترجیح دهد.
اجتهاد در اصطلاح
اهل سنت این است که اگر در حادثهای نص قرآنی، و سنت پیامبر و اجماع امت وجود نداشت، جای اجتهاد رأی و
اندیشه است: «هی مجال الاجتهاد بالرأی».
منتهای چیزی را
نص گویند: «
نصّ کل شیٍ منتهاه».
لفظ نص، یعنی تمام دلالت آن ظاهر باشد،
در اصطلاح، نص عبارت است از متن صریحی که در آن هیچ احتمال خلاف نباشد و دلالتش قطعی باشد؛ ولی ظاهر، عبارت است از دلالت اولی لفظ بر معنایی که احتمال خلاف هم در آن داده میشود.
رجوع دادن چیزی بهسوی اصل خودش، و یا رساندن شیء را به آن معنای نهایی که از آن اراده شد: «
اوّل شیء الی الغایة المرادة منه».
اظهار معنای معقول
و به معنای پرده از چهره چیزی برداشتن آمده و همچنین بیان و توضیح
کتاب را تفسیر گویند.
بعد از این مقدمات باید گفت این
سخن از جهاتی قابل خدشه و اشکال است.
در خود پرسش، جواب پرسش نهفته است؛ زیرا آمده: «شیعه اجتهاد را در مقابل نص مطرود میدانند»، بعد آمده: «چرا آیات و سنت را تأویل میکنند؟» و تأویل هم به معنای رساندن و رجوع مطلب است به اصل خودش و بیان کردن معنایی نهایی آیه است، آنهم توسط کسانی این تأویل بیان میشود که خود قرآن فرمود: «
ما یعلم تأویله الّا الله و الراسخون فی العلم»؛
درحالیکه
تفسیر و تأویل آنها را جز خدا و راسخان در
علم نمیدانند و همچنین دستور به اطاعت و پیروی آنها داده است. گذشته از این تأویل در جایی است که نص نباشد، لااقل یک مثالی ذکر میشد که شیعه در مقابل نص اجتهاد نمودهاند، تأویلی هم که میشود براساس قواعد فهم و قرائن کلام است، مشکل دیگری که در سئوال وجود دارد این است که نص را به معنای متن به کار برده؛ درحالیکه نص به معنای متن صریحی است که هیچ احتمال خلافی درباره آن نرود و در مقابل ظاهر است.
علمای
اهل سنت هم تفسیر و تأویل دارند، و باید هم داشته باشند؛ چون خیلی از جزئیات مسائل و احکام در قرآن بیان نشده است؛ بهعنوان مثال،
نماز میت، بعضی اغسال، جزئیات مسائل نماز، جزئیات مسائل
روزه و حج و ... در قرآن نیامده است و شما طبق روایاتی که قابل اعتمادتان میباشند آیات را توضیح داده تقیید، تخصیص میزنید شیعه نیز طبق گفتههای پیامبر
اسلام ـ صلیاللهعلیهوآله ـ و
علی و فرزندانش ـ علیهمالسلام ـ که باب علم نبی ـ صلیاللهعلیهوآله ـ میباشند، آیات را تفسیر میکنند و یا تقیید و تخصیص میزنند.
شیعه با سخنان کسانی قرآن را تفسیر میکند که خود قرآن قول آنها را اعتبار داده است؛ مانند آیه راسخون در علم که بدان اشاره شد، آیه دیگری که قول اهل البیت ـ علیهمالسلام ـ را اعتبار داده است، آیه «
اطیعو الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم»؛
«از
خدا و رسول و صاحبان امر اطاعت کنید»، است. فخر رازی میگوید: «از اینکه در آیه بهصورت مطلق دستور به اطاعت «
اولی الامر » داده است، نشان میدهد که اولوالامر باید معصوم باشند»
و تنها کسانی که معصوم میباشند بعد از پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ
اهل بیت علیهمالسلام هستند؛ چنانکه در «
آیه تطهیر» تصریح شده است،
و حاکم حسکانی، روایات متعددی بیان نموده، که در همه آنها «اولی الامر» بر علی تطبیق شده است.
شیخ سلیمان از علی ـ علیهالسلام ـ نقل نموده که حضرت فرمود: «... کمترین چیزی که
انسان به سبب آن در زمره گمراهان در میآید، این است که
حجت و نماینده خدا و شاهد و گواه او را که اطاعت و قبول ولایتش لازم است، نشناسد، آنها همان کسانی هستند که
خداوند آنان را در ردیف خود و پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ قرار داده و فرمود: «
اطیعو الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم».
با توجه به
روایات حسکانی و روایاتی که خواهد آمد، این افراد علی ـ علیهالسلام ـ و اولاد او میباشند، اطاعت از آنها به این است که به حرف آنها
عمل شود، آیا اگر کسی طبق گفتههای این صاحبان امر، آیهای را تفسیر نمود، یا مصداقی برای آن بیان کرد، اجتهاد در مقابل نص است؟ اگر اینگونه باشد، خود خداوند دستور به اجتهاد در مقابل نص داده است، و همچنین روایات زیادی در منابع اهل سنت بیان شده که
ائمه علیهمالسلام را بهصورت کلی جانشین پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ معرفی نموده است
و بعضی از آنها به تعداد آنها که دوازده نفر میباشد و جملگی از قریش هستند تصریح دارند،
و بعضی دیگر نامهای آنها را که علی و حسن و حسین ـ علیهمالسلام ـ و نه فرزند، او میباشند، با صراحت بیان نموده است
که در این نوشتار فقط به حدیث ثقلین و نکاتی که از آن استفاده میشود، اشاره میشود، آنگاه باید دید که عمل به گفتار این اهل بیت ـ علیهمالسلام ـ اجتهاد در مقابل نص است یا عمل به دستور نص؟
پیامبر اسلام ـ صلیاللهعلیهوآله ـ فرمود: «من در بین شما دو
امانت گرانبها باقی میگذارم تا وقتی که به آن دو تمسک جویید بعد از من گمراه نخواهید شد... یکی کتاب خدا و دیگری عترت و اهل بیتم، و این دو تا
روز قیامت از یکدیگر جدا نخواهند شد».
از
حدیث فوق استفاده میشود که:
۱. قرآن و عترت از هم جداناپذیرند، و طالبان حقایق قرآن باید به دامن عترت چنگ زنند.
۲. اطاعت مطلق از عترت نشانه
عصمت آنها میباشد.
۳. قرآن و عترت تا قیامت در کنارهماند.
۴. عترت از همه افضل و برتر، در نتیجه جدا شدن از آنها یا پیشی گرفتن بر آنها مایه گمراهی است
و...
آیا اطاعت از این افراد را که قرآن توضیح و تفسیر مینمایند، و یا سنت پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ تشریح میکنند، اجتهاد در مقابل نص است؟ اجتهاد در مقابل نص آنگاه میشود، که ائمه ـ علیهمالسلام ـ مخالفت قرآن و
سنت (مخالفت تباینی) سخن بگویند، و شیعه هم عمل کند، که با توجه، به عصمت آنها هرگز چنین سخنی از آنها صادر نمیشود و بر فرض محال اگر صادر شود، از اعتبار ساقط و مورد عمل
شیعه قرار نمیگیرد.
مصداق بارز اجتهاد در مقابل نص آن بود که خلیفه دوم گفت:
متعتان کانتا علی (عهد) رسول الله و انا محرّمهما؛ «دو متعه در زمان پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ حلال بود، من آنها را حرام نمودم، هرکس بدان عمل کند، مورد عقاب قرار میگیرد ...».
بنابراین شیعه در واقع با نص و
روایات ائمه ـ علیهمالسلام ـ که در
قرآن و روایات سخنان آنها را حجت قرار دادهاند، آیات را توضیح و
تفسیر میکند.
اجتهاد در مقابل نص، علامه شرفالدین.
سایت اندیشه قم.