کفر ابن عباس
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: عباس بن عبدالمطلب،
کافر ،
شیعه .
پرسش: آیا
عباس بن عبدالمطلب و فرزندانش از نظر شیعه کافر هستند؟
پاسخ: برای پاسخ به این پرسش، باید به چند نکته اشاره کنیم:
۱. آیا
شیعیان ، عباس و فرزندان او را کافر میدانند؟
۲. آیا روایاتی در مذمت عباس و فرزندان او در کتابهای شیعه وارد شده است، و نظر شیعه در باره اسناد آنها چیست؟ و در صورت صحیح بودن چه توجیهی دارد؟
۳. آیا اقوام و نزدیکان پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ هیچ نقطه ضعفی نداشته و معصوم بودهاند؟
اکنون به ترتیب به بررسی نکات فوق میپردازیم:
در مورد موضوع اول باید گفت که منافاتی ندارد که ما به مجموعه افرادی، در کلیت آن، علاقهمند باشیم؛ ولی گاهی در آن مجموعه، با اشخاصی برخورد نماییم که با اهداف و آرمانهایمان همراه نباشند. شما به آیهای از
قرآن دقت فرمایید که این پرسش را طرح مینماید که: «چرا به اشخاصی که مورد توجه خاص خداوند قرار گرفتهاند، حسادت میگردد؛ در صورتی که ما (در موقعیتی مشابه) به خاندان و اهلبیت
ابراهیم ، کتاب آسمانی و
حکمت عطا نموده و امکانات مادی وسیعی را نیز در اختیارشان قرار دادیم».
قرآن به صراحت بیان میدارد که آل ابراهیم مورد توجه خاص خداوند بودند؛ اما آیا این امر، منافاتی با آن دارد که ما از عملکرد برادران
یوسف ـ علیهالسلام ـ که آنها نیز از نوادگان ابراهیم ـ علیهالسلام ـ بودند، انتقاد داشته باشیم؟! خوب است بدانید که از لحاظ تبارشناسی، تمام طایفه
قریش نیز که با پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ جنگیده و بسیاری از آنان در این جنگها به هلاکت رسیدند، با فاصلهای زیاد از فرزندان ابراهیم ـ علیهالسلام ـ شمرده میشوند! آیا تمام این افراد مشمول
رحمت و برکاتی که خداوند به آل ابراهیم وعده داده، میگردند؟!
آیا اگر قرآن به صراحت، خواستار بریده شدن دستان
ابولهب عموی دیگر پیامبر ـ صلیاللهعلیهواله ـ میگردد،
میتوان نتیجه گرفت که قرآن دشمن اهل بیت است!؟
شیعیان به دستور خداوند در سوره شوری
و نیز تأکیدات پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ به اهل بیت ایشان علاقهمند بوده؛ ولی این بدان معنا نیست که از تمام ضعفهای اشخاص، تنها بهدلیل اینکه با
پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ نسبت دارند، چشمپوشی نمایند؛ چون اگر اینگونه بود، نباید در قرآن از
ابولهب نیز نکوهش میگردید.
به عقیده ما مظهر اهل بیتی که پیامبر به
محبت آنان توصیه فرموده است، پنج نفر (پیامبر،
امیرالمؤمنین ،
فاطمه و حسنین) و
امامان معصوم ـ علیهمالسلام ـ از فرزندان فاطمه هستند که آخرین آنها مهدی ـ عجلاللهتعالیفرجهالشریف ـ است که پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ به ظهورش بشارت داده است.
اگرچه قوت و صلابت
ایمان عباس همانند ایمان افرادی از اهل بیت؛ مثل
امام علی ـ علیهالسلام ـ و
حمزه سیدالشهداء نبود؛ چراکه عباس در جنگ بدر در سپاه
مشرکان بود و به اسارت مسلمانان درآمد و حتی برخی تصمیم به قتل او گرفتند؛ ولی با توجه به نظرات دیگران، او سرانجام تنها با پرداخت
فدیه آزاد گردید
و بعد از آن
مسلمان شد. البته ایشان در
جنگ حنین که بعد از
فتح مکه واقع گردید، حضوری فعال داشته و مسلمانان را به مقاومت دعوت مینمود.
براین اساس، بعید نیست، شخصی که مدتها در همراهی
رسول خدا ـ صلیاللهعلیهوآله ـ کوتاهی نموده بود، در متابعت و پیروی از وصی او امیرالمؤمنین ـ علیهالسلام ـ نیز از جدیت چندانی برخوردار نبوده و به همین دلیل مورد انتقاد
شیعیان قرار گیرد؛ به گونهای که به تعبیر امام پنجم، امیرالمؤمنین ـ علیهالسلام ـ بعد از
رحلت پیامبر ـ صلیاللهعلیهواله ـ از حمایت اشخاصی از اهل بیت؛ مانند حمزه و جعفر که دارای عزمی استوار در یاری
اسلام بودند، محروم مانده بود؛ (چون آنان به
شهادت رسیده بودند) و در میان اهل بیت، تنها کسانی؛ مانند عباس و عقیل باقی ماندند، که امید چندانی به حمایت آنان نمیرفت.!
البته روایاتی وجود دارد که عباس به علی ـ علیهالسلام ـ پیشنهاد داده بود تا با او
بیعت نموده و استدلالش این بود که اگر عموی پیامبر با پسرعموی او بیعت نماید، دیگر جای اعتراض برای کسی باقی نخواهد ماند که این پیشنهاد مورد پذیرش
امام علی ـ علیهالسلام ـ قرار نگرفت.
اما اینکه
شیعه ، عباس و فرزندان او را کافر بداند، یک دروغ فاحش است که هیچ انسان با انصافی آن را نمیپذیرد؛ چراکه شیعه بر اساس روایتی که از
امام صادق ـ علیهالسلام ـ منقول است، در زیارت رسول خدا ـ صلیاللهعلیهوآله ـ بر عموی ایشان عباس نیز درود میفرستد.
چگونه ممکن است شخصی را
کافر دانسته و سپس بر او
سلام و
درود بفرستند؟!
در مورد شأن نزول آیه:«
من کان فی هذه اعمی... » باید گفت که در بیشتر کتابهای شیعه؛ از جمله کتاب کافی آمده است که این آیه در شأن شخصی است که فریضهای از فرایض خداوند، خصوصاً
حج را به تأخیر میاندازد.
اما روایتی که شما در شأن نزول آیه نقل کردهاید سند ندارد؛ زیرا بین عیاشی و کسی که
عیاشی روایت را از او نقل کرده، قطعا راوی یا راویان دیگری وجود داشتهاند که ذکر نشده است. در مورد روایت موجود در کتاب
رجال کشی ، حتماً میدانید، که در کتابهای
رجال ابتدا تمام اظهار نظرهایی که از جانب افراد مختلف در ارتباط با راوی مورد نظر بیان گردیده، نقل میشود و مؤلف در پایان با مقایسه نظریات اشخاص مختلف؛ نظر نهایی خود را بیان داشته و یا آن را به خواننده محقق خود واگذار مینماید. پس صرف نقل نظر یا روایت در کتاب رجالی دلیل بر قبول و پذیرش آن نظر نیست.
اما در رابطه با عبدالله بن عباس شما با مراجعه به کتب روایی شیعه، صدها روایت را از ابن عباس مشاهده مینمایید که بخش مهمی از
معارف شیعه را دربردارد و مورد قبول و عمل شیعیان است.
در ضمن، با اینکه کتابی تفسیری از ایشان برجای نمانده است، اما
تفاسیر شیعی، آکنده از بیان نظریات ایشان میباشد. آیا امکان دارد که
شیعه از شخص کافری، این همه روایت نقل نموده و به آنها عمل کند؟!
همچنین روشن و واضح است که امیرالمؤمنین ـ علیهالسلام ـ
ابن عباس را به عنوان نماینده خود در جریان حکمیت معرفی نموده و فرمود که تنها او است که میتواند حیلههای عمرو بن عاص را برملا سازد.
آیا شیعه میتواند معتقد باشد که
امام اولش، شخص کافری را به این سمت برگزیده باشد؟! شواهدی از این قبیل در کتابهای شیعه به قدر کافی وجود دارد؛ اما برای روشن شدن حقیقت همین مقدار کفایت مینماید.
البته ممکن است روایات صحیحی در رد اشخاص بزرگوار داشته باشیم؛ اما دلیل وجود چنین روایاتی شرایط سخت و دشواری بوده است که از جانب
بنیامیه بر شیعیان تحمیل شده بود و فرمانروایانی همانند حجاج ریختن خون شیعیان را بهعنوان بهترین اعمال تبلیغ میکردند و امام برای حفظ جان آنان سخنی فرموده باشند.
همانطور که امام ششم ـ علیهالسلام ـ به فرزند زراره میفرماید:«سلام مرا به پدرت برسان و به او بگو که تنها بهخاطر دفاع از تو و حفظ جانت است که من گاهی از تو عیبجویی مینمایم! حتماً میدانی که دشمنان ما به دنبال
آزار رسانیدن به اشخاصی هستند که ما آنان را دوست داشته و مورد ستایش خود قرار میدهیم! مردم، آنها را به دلیل
محبت و نزدیکی با ما مورد نکوهش قرار میدهند! و چنین گمان مینمایند که کشتن و اذیت نمودن دوستان ما، امری پسندیده است! و بر عکس، به هر شخصی که ما از او بدگویی نماییم، احترام گذاشته و او را مورد ستایش و
احترام خود قرار میدهند! (به پدرت بگو) ما از تو بدگویی مینماییم؛ چون تو شخصیتی هستی که به آشنایی و دوستی با ما معروف میباشی! و به همین دلیل، نزد مردم جایگاه مناسبی نداشته و آنان عقیده خوبی درباره تو ندارند! من از تو دوری میجویم، شاید بدین وسیله عقیده مردم نادان در مورد تو تغییر نماید و تو را
ستایش نموده و آزارشان به تو نرسد»!.
در ضمن تذکر این نکته خالی از لطف نیست که: به اتفاق فریقین (
اهل سنت و
شیعه ) صرف ذکر شدن حدیثی در کتب
احادیث و لو معتبر و با سند معنعن دلیل بر اعتقاد افراد آن فرقه به آن
حدیث نیست؛ زیرا در بعضی از موارد انگیزههایی در بیان حدیث وجود دارد که ما را از عمل به آن بازمیدارد
اگر
روایات بدگویی از ابن عباس، این شاگرد صمیمی امیرالمؤمنین ـ علیهالسلام ـ صحت دارد، پس این روایت
امام صادق ـ علیهالسلام ـ در مورد ابن عباس که میفرماید: زمانی که
ابن عباس رحلت نمود و او را برای تدفین به
قبرستان میبردند، پرنده سفیدی از کفن او به پرواز درآمده، بهسوی
آسمان حرکت نمود تا از چشمها دور گشت، پدرم (امام باقر) او را بسیار
دوست میداشت...،
چگونه قابل توجیه است؟
آری در جامعهای که لعن بر علی ـ علیهالسلام ـ
واجب بود و فرزندان او در زیر بمباران شدید تبلیغاتی فرمانروایان ستمگر بودند، تنها راهی که بتوان معارف ایشان را از طریق شاگردش ابن عباس در میان مردم انتشار داد، این بود که او را شخصی دور از
اهل بیت معرفی نموده، شاید بدین وسیله از خطر نجات یافته و بتواند اندکی از دانش استادش را در آن جامعه بیان نماید و مانع از بین رفتن این معارف گرد؛ همانگونه که در نسلهای بعد، این مأموریت بر عهده
زراره و امثال او نهاده شد.
از طرف دیگر عبدالله و عبیدالله (فرزندان عباس) هرچند با
خلفا ی قبل از امیرالمومنین ـ علیهالسلام ـ همکاریهایی داشتند، ولی هنگام خلافت آن حضرت، در رکابشان بوده و از طرف ایشان به مسئولیتهای مهمی منصوب گردیدند؛ اما بنابر روایاتی، عبیدالله در زمان
خلافت امام حسن ـ علیهالسلام ـ عملکرد مناسبی نداشته و بهنحوی در شکست ایشان در مقابل
معاویه مقصر بوده است.
اما عبدالله بن عباس تا آخر عمر خود به نشر فضایل امیرالمومنین ـ علیهالسلام ـ و سخنان ایشان ادامه میداد و بیان مینمود که تمام دانش خود را از امیرالمؤمنین ـ علیهالسلام ـ فراگرفته و دانش او و تمام
صحابه در مقابل
دانش علی ـ علیهالسلام ـ همانند قطرهای در مقابل هفت دریاست و چشمانش نیز بهدلیل
گریه بسیار در فقدان آن حضرت نابینا شد.
بنابراین،
شیعه گرچه ممکن است به بعضی از عملکردهای
عباس بن عبدالمطلب و فرزندانش در برههای از زمان انتقاداتی داشته باشد، اما آنها را
کافر ندانسته و برای عباس بن عبدالمطلب و عبدالله بن عباس
احترام ویژهای قائل است.
پایگاه اسلام کوئیست.