همجنسگرایی در نگاه عقل و علم
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: همجنسگرایی ، ادله عقلی و علمی.
پرسش: من در مورد
همجنس بازی سوال کرده بودم و راهنمایی خواستم. شما هم راهنمایی کردین ممنونم. من زمینهای از
احادیث داشتم به خاطر همینم میتونم با این مسأله کنار بیام ولی کسی رو میشناسم که با زبون دیگه باید باهاش حرف زد. من تصمیم گرفتم البته
مسخرهم نکنین و نگین این خودش منحرفه بابا! به زبانی کمکم کنین که باهاش حرف بزنم تا بیشتر از این نسوزه. کمکم کنین، ممکنه با حدیث و آیه سر به راه نشه. یه راه، خواهش میکنم.
پاسخ: در ادامه به بیان عللی غیر از آموزههای
اسلامی در رد این فعل
حرام پرداخته خواهد شد.
«همجنسگرایی» (homosexuality) یا «
عشق به همجنس» یعنی ارضای
غریزه جنسی از طریق جنس موافق (مانند
لواط در مردان و
مساحقه در زنان) به هر شکل که باشد
حرام و
گناه کبیره محسوب میشود.
طرفداران همجنسگرایی معتقدند که چون در عصر کنونی دیگر خبری از
بردهداری نیست و زنان نیز به
آزادی و
دموکراسی دست پیدا کردهاند پس دیگر وقت آن فرا رسیده است که همجنسگرایان نیز به حقوق مقتضی خود برسند. به نظر میرسد که جو حاکم بر جوامع دور افتاده از حقایق منطقی
دین نیز به سوی پذیرش یک چنین نظریات پوچ و بیاساسی پیش میرود. در بخشهای وسیعی از کشورهای غربی، زوجهای همجنس مانند زوجهای غیر همجنس به رسمیت شناخته میشوند و از امنیت و رفاه اجتماعی کامل نیز برخوردار هستند. برخی از رهبران
کلیساها همجنسگرایان را مورد تایید خود قرار میدهند و برای اعضای همجنسگرای کلیسا دعا کرده و از
خداوند برایشان خواستار موهبت و
برکت میشوند!
اگر بخواهیم نگاهی فراتر از آموزههای اسلام (شامل آیات و روایات) داشته باشیم میتوانیم بگوییم:
همجنسگرایی در همه ادیان الهی حرام است و علاوه بر عقوبت شدید دنیوی و اخروی، اثرات و پیامدهای شدید و غیر قابل جبران در پی دارد. چون همجنسگرایی نوعی
انحراف جنسی به حساب میآید و مانند هر انحرافی پیامد خاص خود را به دنبال دارد.
از میان
ادیان الهی ، نظری به آراء
یهودیت میاندازیم تا از دیدگاه
تورات (هرچند به نفع
دنیا طلبان تحریف شده است) آگاه شویم.
جرایمی که در حقوق کیفری
دین یهود منافی عفت قلمداد شده و مجازات
مرگ (سوزاندن،
سنگسار ،
مثله کردن ، خفه کردن و...) را درپی دارد:
الف.
زنای محصنه (خروج، ۲۰:۱۴؛ تثنیه، ۵:۱۸)
ب.
زنای به عنف (تثنیه، ۲۲:۲۵۲۷)
ج.
زنای با محارم (لاویان، ۸:۶)
د. جرایم دیگر در ارتباط با زنان (لاویان، ۱۸:۱۹)
ه. همجنس بازی مردان (
لواط ) (لاویان، ۱۸:۲۲)
و. همجنس بازی زنان (
مساحقه ) (لاویان، ۱۸:۳)
ز.
مقاربت با حیوان (خروج، ۲۲:۱۹)
همانگونه که پیداست، تورات همجنس بازی را رفتاری همسطح مقاربت با حیوانات میداند که حاصل روحیهای حیوانی است. نکته مهمتری که از آموزههای دینی به دست میآید این است که گناه بودن این عمل، فرع ارادی و اختیاری بودن آن است. پس این رفتار، یک جرم است، نه بیماری.
برخی افراد معتقدند که کتابهای آسمانی به این دلیل همجنسگرایی را منع و محکوم میکنند تا با
بت پرستی و
شرک ارتباط پیدا نکند. در حالی که این عمل نکوهیده نه تنها نهایتا فرد را به سمت شرک و بت پرستی روانه میسازد؛ بلکه خارج از بت پرستی نیز عملی ناخوشایند و نکوهیده تلقی میشود. این مطلب را میتوان از دست نوشتههای قدیمی مذهبی نیز دریافت کرد. از همان دوران اولیه همجنسگرایی به عنوان کاری غیرطبیعی شناخته میشده و صرفا یک انحراف غیر اخلاقی
معصیت بار به حساب میآمده.
همجنسگرایان میگویند: اگر این رفتار مخالف دین بود، کلیسا به عنوان مرکز مهم دینی آن را تجویز نمیکرد. باید گفت درست است که اکنون کلیساهای « لیبرال»
عقد کردن همجنس بازان را با نام «عشق» تجزیه و تحلیل میکنند اما با این کار بر روی این اشتباه بزرگ، به این شکل در پوش میگذارند. آنها راه را برای قبول رفتارهای همجنسگرایانه به عنوان رفتاری عادی در جامعه هموار میسازند، تنها به این دلیل که توانایی رویارویی با آنها را ندارند. آنها به شدت در اشتباه هستند و صرفا دوستدار همجنس بازان نیستند؛ بلکه با این کار خود ارزش شخص همجنس باز را تا حد یک حیوان پایین میآورند. با این کار مسئولیتهای اخلاقی که بر دوش فرد همجنس باز است از آنها سلب میشود. در انجیل میخوانیم که ما در سایه
خداوند آفریده شدهایم و قدرت حق انتخابهای اخلاقی و قوه تمیز دادن به ما داده شده است.
تحقیقات نشان داده است که در عمل همجنس بازی، چون طرفین متناوبا نقش غیر همجنس خود را بازی میکنند، دچار
عادات و
شخصیت جنس مخالف میگردند و این یعنی درگیر شدن با
هویتی دوگانه که عدم تشکیل هویتی واحد، سرچشمه بسیاری از رفتارهای بیمارگونه و
اختلالات روانی است. افراد همجنس گرا خود را مرد یا زن کامل نمیدانند لذا احساسات طبیعی آنها دچار نقص و تضاد میشود و تدریجا به
انزوا و بیگانگی از اجتماع و سپس بیگانگی از خویشتن رو میآورند، و گرفتار تضاد پیچیده روانی میشوند و اگر به اصلاح خویش نپردازند به بیماریهای جسمی و روانی مختلفی از جمله
افسردگی ،
اضطراب ، مصرف مواد مخدر، مشروبات الکلی و دیگر
انحرافات اخلاقی گرفتار میشوند.
ابتداییترین معنای همجنسگرایی، سست نمودن پایههای ازدواج ( به دلیل
عادت به کسب لذت از همجنس و فرار از غیر همجنس) است. این مورد را تنها نمیتوان یک انحراف دانست؛ بلکه آن را شورش مستقیم علیه نظام کائنات و تخریب نسل بشر میبینیم. همه مواردی که بر این موضوع مترتب است، نشانهای از پایان کار
اخلاق بوده و نشان از تاریکیای است که ما داریم به سمت آن و به سمت جداییهای جنسیتی، مسابقه میدهیم.
اصولا طبیعت زن و مرد آن چنان آفریده شده است که برای پدر یا مادر خوب بودن، ارزش قائل است و
آرامش و اشباع غرایز خود را در علاقه به جنس مخالف (از طریق
ازدواج سالم) میجوید، و هر گونه رفتار جنسی غیر این صورت، انحراف از طبع سالم
انسانی و یک نوع
بیماری روانی است که اگر به آن ادامه داده شود روز به روز تشدید میگردد و نتیجهاش بیمیلی به «جنس مخالف» و اشباع ناسالم از طریق «جنس موافق» است. این امر باعث گرایش افراد به جنس موافق و در نتیجه موجب تعطیلی
توالد و
تناسل خواهد شد. بدیهی است این امر با
هدف آفرینش منافات خواهد داشت.
نزد همجنس گرایان، حقیقت، ریشه در پذیرش و تعمق در طبیعت ندارد؛ حقیقت، بیشتر آن چیزی است که ما میسازیم؛ پس طبیعت تبدیل به خاک رس کوزهگری میشود؛ انسان نیز به عنوان گونهای از یک موجود شبه
خدا ، تبدیل به کوزهگر میشود و بر اساس
اراده خود، طبیعت را با قوانین جدید خود ساخته، دوباره شکل میدهد و این قیامی است علیه خداوند که یافته ایست
فطری در نهاد بشر.
انسان هنگامی از آلودگی ها و گناهان مختلف نجات می یابد که در پرتو قانون کامل و اجرای آن قانون زندگی کند، قانونی که تمام ویژگیهای ساختار انسان را مورد توجه دقیق قرار داده و آنچه را که موجب تکامل بشر و باعث
رستگاری و نجات او از انحرافات و کژراههها است تامین نماید. چنین قانونی جز قانون الهی نخواهد بود؛ چرا که خداوند آفریدگار انسان و به تمام خصوصیات روحی و جسمی او آگاه میباشد و میداند که چه قانون و برنامهای انسان را رستگار میسازد. روی این اساس نتیجه میگیریم که قوانین غلط بشری یکی از عوامل و زمینههای فرهنگی گناه است؛ چرا که این قوانین به جای آن که نجات بخش باشد گمراه کننده است.
روان شناسان و پزشکان معروف جهان، همجنسگرائی را یکی از مهمترین
انحرافات جنسی قلمداد کردهاند، مثلاً موریس دبس میگوید: یکی از انحرافات جنسی که خیلی شدید و سخت میباشد تمایل به سمت هم جنس است.
فروید میگوید: عشق به هم جنس را میتوان پردامنهترین انحرافات خواند.
فروید در جای دیگر، همجنسگرایی را وقفه رشد روانی- جنسی تلقی کرد؛ یعنی ترس از
اختگی در مردها و
ترس از تسلط مادر در مرحله قبل از مرحله ادیپی، باعث پیدایش همجنس خواهی است.
«رادو» یک از دانشمندان
روان شناسی جنسی اظهار داشته است؛ همجنس بازی نتیجه و حاصل ترسهای مخفی و پنهان شده از جنس مخالف است.
دانشمندان میگویند: ادامه کار همجنس بازی، تمایلات جنس را نسبت به جنس مخالف در انسان تدریجاً میکاهد و احساس زنانه در او پیدا میشود، و هر دو گرفتار ضعف مُفرط جنسی و
سرد مزاجی میشوند، به طوری که بعد از مدتی قادر به
آمیزش طبیعی (آمیزش با جنس مخالف) نخواهند بود.
همجنس گرایی، برخلاف
فطرت آدمی است. ویژگی فطری، خصوصیتی است که در نوع انسان ها و در تمام زمان ها وجود داشته باشد، حتی اگر زیر انبوهی از خواستههای منحرفان و منکران آن، مدفون شده باشد.
کمیته بهداشت روانی انجمن روانپزشکان آمریکا، همجنسگرایی را یک اختلال روانی شمردهاند.
برخی از محققان سعی کردهاند که همجنس خواهی را طبیعی جلوه داده و آن را رسمیت دهند، اما حقایق زندگی روزانه همجنسگرایان در تمایز شغلی و اجتماعی با دیگران ادعای این گروه از محققان را باطل میسازد. علاوه بر این، بیماری مخرب ایدز، روابط جنسی همجنسگرایان را مختل ساخته و حقیقت دیگری را روشن میسازد که بیانگر غیرطبیعی بودن همجنسگرایی است. مخصوصا شیوع بیشتر این بیماری در همجنسگرایان مرد این موضوع را روشنتر میسازد.
در بسیاری از نظریهها تلاش شده است که علت همجنسخواهی را بر اساس تغییر زیستی یا
هویت جنسی تبیین نمایند، اما توفیقی در این زمینه به دست نیامده است. میزان تستوسترون در مردان همجنسگرا و غیر همجنسگرا تقریبا مساوی است. پژوهشهای زیستی در مورد زنان همجنس خواه نیز نتیجه مشابهی را مطرح کرده است.
همجنسگرایان مدعی هستند که پژوهشهای علمی ثابت میکنند که چنین گرایشهایی دارای خواستگاه بیولوژیکی در بدن انسان میباشند یعنی آنها همین گونه متولد شدهاند و این رفتار در کنترل آنها نیست. در جواب آنها میتوان گفت: سه تحقیق مختلف از سوی محققان فعال در «حقوق همجنس گرایان» که خود نیز همجنسگرا بودند، برای حمایت از نظریه مطرح شده در بالا انجام گرفته است که به شرح زیر میباشند: بررسی کروموزوم X، تحقیق بر روی عملکرد هیپوتالاموس، تحقیق بر روی دوقلوهای همسان همجنس باز. جالب است که در تمام این کاوشهای به عمل آمده بر روی افراد همجنسگرا و غیرهمجنسگرا، نتیجه مشابه بوده. پس هیچ مدرک موثقی وجود ندارد که اثبات کند، همجنسگرایی به دلیل وجود ژنهای معینی در بدن انسان بروز میکند.
زنان و مردانی که دارای انحراف همجنس بازی هستند، معمولا نسبت به خود
اعتماد به نفس ندارند، خود را از لحاظ صفاتی که یک زن یا مرد باید داشته باشد، کمتر احساس میکنند.
همجنس بازی را چه در زنان و چه در مردان باید مولود عوامل محیطی محسوب کرد، پس این رفتار فطری نیست. لذا اگر کسی بخواهد انحراف جنسی خود را به گردن ژنتیک، ساختار زیستی یا جبر محیط بگذارد، میخواهد خود را در برابر خطاها و قصورهائی که در فائق شدن بر مشکلاتش مرتکب شده، نادیده بگیرد و همچنین والدینش را از اشتباهاتی که در
تربیت و
آموزش و پرورش او مرتکب شدهاند، تبرئه کند.
با توجه به عوامل اجتماعی، هیچ عذر و بهانه قانع کنندهای وجود ندارد که همجنسگرایان با اتکا به آن بتوانند رفتار خود را توجیه نمایند. برای درک بهتر این قضیه میتوان از این مثال بهره گرفت: متهمان بسیار زیادی در سطح جامعه وجود دارند که به
سرقت اشیاء و یا
مشروب خواری اعتیاد دارند؛ اما این امر سبب نمیشود که اصل حق انتخاب از آنها سلب شود. خودشان میتوانند تصمیم بگیرند که این کار را انجام دهند یا خیر. جامعه نیز هنوز خود همین افراد را مسئول مستقیم جرایمشان میداند و خودشان به تنهایی باید در قبال کارهایشان پاسخگو باشند.
گزارش نهایی ارگان تعمید در جنوب استرالیا (BUWA) پیرامون تمایلات جنسی بشر حاکی از آن است که فرد تنها با قدرت تشخیص فردی خود تصمیم میگیرد که همجنس باز شود و با انتخابهای آگاهانه خود را در ارتباط جنسی با یکی از همجنسان خود قرار میدهد... این امر هیچگونه ارتباط معقولی با خصوصیات ذاتی انسان از قبیل جنسیت یا نژاد ندارد.
خداوند مرد و زن را آفرید تا این دو جنس در زندگی مکمل یکدیگر باشند؛ به همین دلیل هم هست که خداوند ابتدا
آدم و سپس
حوا را خلق نمود نه «آدم و کامبیز» یا «ساناز و حوا»!
برای یک ازدواج سالم و معقول طرفین باید از دو جنس مختلف باشند. در اثبات این نظریه دلایل بسیار زیادی وجود دارند که ما در این قسمت به پارهای از آنها اشاره مختصری خواهیم داشت.
ساختار آناتومی بدن انسان برای برقراری ارتباط جنسی میان یک زن و یک مرد طراحی شده و علم زیست شناسی ارتباط میان زن و مرد را تایید میکند. هیچ عامل بیولوژیکی ارتباط همجنسگرایانه را تایید و حمایت نمیکند.
آمیزش جنس مذکر و مونث (حتی در حیوانات) آنها را قادر می سازد که
تولید مثل کرده و زاد و ولد نمایند. در کتابهای آسمانی نیز میخوانیم که «بارور شوید، تولید مثل کنید و در تمام زمین پراکنده شوید.» این پیامی است که قرنها پیش زمانی که
نوح و قومش توانستند از آن طوفان سهمگین جان سالم به در برند بر آنها نازل شد. اما زاد و ولد و تولید مثل تنها دلیلی نیست که خداوند انسان را از دو جنس مذکر و مونث آفریده.
گزارشهای (BUWA) از این قرار است که صمیمیتی که از طریق گرایشهای جنسی میان زن و شوهر به وجود میآید دارای فواید بیشماری برای هر دو طرف میباشد و از سوی خداوند برای ایجاد پیوندهای محکمتر، لذت و خوشی، و نهایتا تولید مثل در وجود آنها قرار گرفته است.
همچنین خدواند به زن و مرد وظایفی را محول نموده که هر یک بتواند مکمل دیگری بوده و زندگی همزیستی مناسبی را در کنار یکدیگر داشته باشند. خانمها در مواردی که آقایون ناتوان هستند به آنها کمک میکنند و بالعکس مردها نیز در مسائلی که خانمها قادر به انجام آن نیستند، آنها را کمک میکنند و وظایف هیچ یک نسبت به دیگری برتری ندارد و هر دو در یک سطح قرار دارند. با به کار گیری این روش همواره روح
امید و تجلی در زندگی آنها زنده نگه داشته خواهد شد.
همجنسگرایان معتقدند که در رابطه آنان، کسی آسیب نمیبیند، در حالی که برقراری ارتباط جنسی با فرد همجنس به طور آشکارا بیماریهای عدیدهای را به همراه دارد. البته همه ما میدانیم که برقراری روابط جنسی حتی با جنس مخالف اگر روند
بیبند و باری به خود گیرد، ممکن است موجبات ابتلا به برخی از انواع بیماریهای آمیزشی را فراهم آورد؛ اما همجنسگرایی روند سرایت بیماریهایی نظیر تبخال مقعد، هپاتیت B، انگل، تومور روده و ایدز را تا حد بسیار زیادی افزایش میدهد. در تحقیقی که بر روی طول عمر مردان همجنس باز در دهه ۹۰ در کانادا انجام شد، پژوهشگران به این نتیجه دست یافتند که مردان همجنس باز در حدود ۱۲ تا ۸ سال کمتر از همنوعان غیر همجنس باز خود عمر میکنند.
روانشناسان اجتماعی اطمینان خاطر دارند که کودکانی که در خانوادههای «گی و لزبین» (همجنس باز) زندگی میکنند یک عامل منفی بر روی آنها تاثیر پایدار دارد: زمانی که فرد از دوران کودکی چیزی را آموزش ببیند در زمان بزرگسالی به هیچ وجه نمیتواند آنرا فراموش کند و خود را از آن جدا سازد. شما هیچگاه قادر نیستید ارزشهای
اخلاقی و نصایح الهی را به فرزندتان آموزش دهید در حالی که خودتان پا بر روی آنها می گذارید و نقضشان میکنید. شاید همه ما مرتکب گناهان زیادی در طول روز شویم اما زندگی کردن در یک خانواده همجنس باز، اخلاقی را به صورت عادت در ذهن کودک شکل میدهد که فقط یک رفتار اشتباه نیست؛ بلکه یک گناه نابخشودنی است.
با نظر به کلیه مسائل اخلاقی و اعتقادی ما در مورد خاستگاه اولیه بشر روشن است که گرایشات و رفتار و برخورد ما باید حد و مرز عقلانی و اخلاقی را همواره حفظ نماید. اگر ما معتقد باشیم که از مادهای چسبناک و مشمئزکننده با آمیزهای از اتفاقات تصادفی و تلاش و تقلا برای بقا به وجود آمدهایم، بنابراین کاملا قابل قبول است که بگوییم هیچ قدرت برتری وجود ندارد و ما خودمان میتوانیم برای ادامه زندگی قوانین پیشنهادی خودمان را به کار گیریم؛ اما اگر بنا را بر این بگذاریم که یک خدای مهربان و بخشنده وجود دارد که به دنیا آمدن ما را
برنامهریزی کرده و برای ادامه راه برایمان دستوراتی را مهیا ساخته، پس ما هم باید از فرمانهای او پیروی کنیم.
خداوند در کتب آسمانی معیارهای متعارف و الگوهای خود را به بشر منتقل نموده و شالودههای بنیادین
سعادت را آموزش داده تا انسانها با پیروی از آنها به سلامت و کامیابی دست یابند.
با توجه به تمام این صحبتها باز برای همجنس گرایان جای امیدواری وجود دارد. خداوند بخشنده است و توبه کسانی را که از گناهان خود پشیمان هستند، میپذیرد و از گناهانشان چشم پوشی میکند. آنها باید به درگاه خداوند توبه کند و تصمیم بگیرند که از این پس بر طبق فرامین الهی زندگی خود را ادامه دهند تا پروردگار را از خود راضی و خشنود نگه دارند. اگر
ندامت و
پشیمانی و تصمیم به اصلاح و تجدید نظر خالص و حقیقی باشند از شما پذیرفته خواهد شد؛ تمام افراد معتقد نیز روزی گناهی مرتکب شدهاند و اکنون
توبه کرده و جزء نیکوکاران قلمداد میشوند.
سایت پرسمان دانشجویی.