• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

ماجرای اسرای کربلا

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



کلیدواژه: واقعه عاشورا، اسرا، کربلا، غارت اموال، اسارت.
پرسش: وقایعی که بعد از واقعه عاشورا برای اسرا از کربلا تا مدینه اتفاق افتاد، همراه با ذکر تاریخ توضیح فرمایید؟
پاسخ: یکی از بزرگ‌ترین فجایع بشری در ۱۰ محرم سال ۶۱ هـ.ق در سرزمین کربلا توسط امویان به وقوع پیوست. هنوز نیم قرنی از رحلت پیامبر اسلام ـ صلی‌الله‌علیه‌و‌آله ـ سپری نشده بود که فرزند دختر آن بزرگوار را امت خودش به دستور کسی که جانشین ظاهری آن حضرت بود، به شهادت رساندند و فجایع عظیم دیگری از جمله بریدن سر کشته‌ها و غارت اموال و به اسارت گرفتن اهل‌بیت ـ علیهم‌السلام ـ مبادرت ورزیدند.
وقایعی که بعد از شهادت امام حسین ـ علیه‌السلام ـ از کربلا تا مدینه برای اهل‌بیت ـ علیهم‌السلام ـ اتفاق افتاد، خیلی بیشتر از آن است که بتوان آنها را در پاسخ یک سؤال و به‌طور مختصر بیان نمود. همچنین بیشتر وقایع را ثبت نکرده‌اند و یا اگر ثبت شده به تاریخ دقیق آن اشاره نشده و به‌طور مطلق به محل وقوع آن اشاره رفته. حال در پاسخ این پرسشگر عزیز به‌طور خلاصه و فهرست‌وار به وقایع مهم که بعد از شهادت امام حسین ـ علیه‌السلام ـ که گویا منظور سؤال‌کننده که گفته بعد از واقعه عاشورا، همان شهادت امام حسین ـ علیه‌السلام ـ باشد، اشاره می‌شود.



سال ۶۱ هـ.ق عصر روز دهم محرم لشکر یزید بعد از اینکه امام حسین ـ علیه‌السلام ـ را به شهادت رساند، به دستور فرماندهان خود دست به غارت و آتش زدن خیمه‌ها و آزار و اذیت خاندان نبوت زدند، آن نامردمان به‌سوی خیمه‌های حرم امام حسین ـ علیه‌السلام ـ روی آوردند و اثاث و البسه و شتران را به یغما بردند و گاه بانویی از آن اهل‌بیت پاک با آن بی‌شرمان بر سر جامه‌ای در کشمکش بود و عاقبت آن لئیمان جامه را از او می‌ربودند.
[۱] ابی‌مخنف، اولین مقتل سالار شهیدان، ترجمه و متن کامل وقعة الطف، سیدعلی محمد موسوی جزایری، انتشارات بنی‌الزهرا، چاپ اول، ۱۳۸۰.

دختران رسول خدا ـ صلی‌الله‌علیه‌و‌آله ـ و حریم او از خیمه‌ها بیرون آمده و می‌گریستند و در فراق حامیان و عزیزان خود شیون و زاری می‌نمودند.


بعد از این اهل‌بیت را با سر و پای برهنه و لباس به یغما رفته به اسیری گرفتند و آن بزرگواران به سپاه دشمن می‌گفتند که ما را بر کشته حسین ـ علیه‌السلام ـ بگذرانید؛ چون اهل‌بیت ـ علیهم‌السلام ـ نگاهشان به کشته‌ها افتاد، فریاد کشیدند و بر صورت خود زدند.


بعد از این قضایا عمر سعد ملعون در میان یارانش جار کشید: چه کسی است که با اسب بر پشت و سینه حسین ـ علیه‌السلام ـ بتازد! ده کس داوطلب شدند و تن حسین ـ علیه‌السلام ـ را با سم اسبان لگدکوب کردند.
[۳] شیخ عباس، قمی، ترجمه نفس المهوم (در کربلا چه گذشت)، ترجمه محمدباقر کسره‌ای، انتشارات مسجد مقدس جمکران، چاپ پنجم، ص ۴۸۵.
[۴] ابی‌مخنف، اولین مقتل سالار شهیدان، ترجمه و متن کامل وقعة الطف، سیدعلی محمد موسوی جزایری، انتشارات بنی‌الزهرا، چاپ اول، ۱۳۸۰، ص ۳۴۹.



و همان عصر عاشورا بود که عمر سعد سر مبارک امام حسین را با خولی بن یزید اصبحی و حمید بن مسلم ازدی نزد عبیدالله بن زیاد به کوفه فرستاد و سرهای یاران و خاندان او را جمع کرده و هفتاد دو سر بود و به همراهی شمر بن ذی‌الجوشن و قیس بن اشعث به کوفه فرستاد.
[۵] شیخ عباس، قمی، ترجمه نفس المهوم (در کربلا چه گذشت)، ترجمه محمدباقر کسره‌ای، انتشارات مسجد مقدس جمکران، چاپ پنجم، ص ۴۸۶.
[۶] ابی‌مخنف، اولین مقتل سالار شهیدان، ترجمه و متن کامل وقعة الطف، سیدعلی محمد موسوی جزایری، انتشارات بنی‌الزهرا، چاپ اول، ۱۳۸۰، ص ۳۵۱.



سپس کشته‌های خودشان را پیدا کرده دفن نمودند؛ ولی جنازه بی‌سر و زیر پای اسبان لگدکوب شده امام حسین ـ علیه‌السلام ـ و یارانش تا روز دوازدهم محرم عریان در بیابان کربلا بود تا اینکه توسط قبیله بنی‌اسد و به راهنمایی امام سجاد ـ علیه‌السلام ـ دفن شدند.
[۷] شیخ عباس، قمی، ترجمه نفس المهوم (در کربلا چه گذشت)، انتشارات مسجد مقدس جمکران، چاپ پنجم، صلی‌الله‌علیه‌و‌آله، ص ۴۹۲.
[۸] ابی‌مخنف، اولین مقتل سالار شهیدان، ترجمه و متن کامل وقعة الطف، سیدعلی محمد موسوی جزایری، انتشارات بنی‌الزهرا، چاپ اول، ۱۳۸۰، ص ۳۵۳.



شب یازدهم محرم را گویا اسرای اهل‌بیت در یک خیمه نیم‌سوخته سپری نمودند، در این رابطه در مقاتل چیزی از احوال اهل‌بیت ـ علیهم‌السلام ـ نقل نشده؛ ولی می‌توان تصور کرد که چه شب سختی را بعد از یک روز پر سوز و از دست دادن عزیزان و غارت اموال و اسارت و سوختن خیمه‌ها و اهانت‌ها و... داشته‌اند.


عمر سعد ملعون در روز ۱۱ محرم دستور کوچ از کربلا به‌سوی کوفه را می‌دهد و زنان و حرم امام حسین ـ علیه‌السلام ـ را بر شتران بی‌جهاز سوار کرده و این ودایع نبوت را چون اسیران کفار در سخت‌ترین مصائب و هُموم کوچ می‌دهند.
[۹] شیخ عباس، قمی، ترجمه نفس المهوم (در کربلا چه گذشت)، ترجمه محمدباقر کسره‌ای، انتشارات مسجد مقدس جمکران، چاپ پنجم، ص ۴۹۰.
[۱۰] ابی‌مخنف، اولین مقتل سالار شهیدان، ترجمه و متن کامل وقعة الطف، سیدعلی محمد موسوی جزایری، انتشارات بنی‌الزهرا، چاپ اول، ۱۳۸۰، ص ۳۵۱.



در هنگام حرکت از کربلا عمر سعد دستور داد که اسرا را از قتلگاه عبور دهند. قیس بن قره گوید: هرگز فراموش نمی‌کنم لحظه‌ای را که زینب دختر فاطمه ـ سلام‌الله‌علیها ـ را بر کشته بر خاک افتاده برادرش حسین عبور دادند که از سوز دل می‌نالید... و امام سجاد ـ علیه‌السلام ـ می‌فرماید:... من به شهدا نگریستم که روی خاک افتاده و کسی آنها را دفن نکرده، سینه‌ام تنگ شد و به‌اندازه‌ای بر من سخت گذشت که نزدیک بود جانم برآید و عمه‌ام زینب وقتی از حالم با خبر شد، مرا دلداری داد که بی‌تابی نکنم.
[۱۱] شیخ عباس، قمی، ترجمه نفس المهوم (در کربلا چه گذشت)، ترجمه محمدباقر کسره‌ای، انتشارات مسجد مقدس جمکران، چاپ پنجم، ص ۴۹۲.
[۱۲] حسین نفس مطمئنه، محمدعلی عالمی، انتشارات هاد، چاپ اول، ۱۳۷۲، ص ۳۰۶.
(گویا اسرای کربلا را دوبار به قتلگاه می‌آورند، یک دفعه همان عصر روز عاشورا بعد از غارت خیام و به درخواست خود اسرا و یک‌بار هم در روز یازدهم محرم هنگام کوچ از کربلا و به دستور عمر سعد و این کار عمر سعد شاید به‌خاطر این بود که می‌خواست اهل‌بیت ـ علیهم‌السلام ـ با دیدن جنازه‌های عریان و زیر آفتاب مانده، شکنجه روحی به اسرا داده باشد.)


بعد از اینکه روز یازدهم محرم اسرا را از کربلا حرکت دادند به‌سوی کوفه، به‌خاطر نزدیکی این دو به هم روز ۱۲ محرم اسرا را وارد شهر کوفه نمودند؛ گویا شب دوازدهم را اسرا در پشت دروازه‌های کوفه و بیرون شهر سپری کرده باشند در اثر تبلیغات عبیدالله بن زیاد علیه امام حسین ـ علیه‌السلام ـ و خارجی معرفی کردن آن حضرت مردم کوفه از این پیروزی خوشحال می‌شوند و جهت دیدن اسرا به کوچه‌ها و محله‌ها روانه می‌شوند و با دیدن اسرا شادی می‌کنند.


ولی با خطابه‌هایی که امام سجاد ـ علیه‌السلام ـ و خانم زینب ـ سلام‌الله‌علیها ـ و سایرین از اسرا ایراد می‌کند و خودشان را به کوفیان و مردم می‌شناسانند و به حق بودن قیام امام حسین ـ علیه‌السلام ـ اذعان می‌کنند، شادی کوفیان را به عزا تبدیل می‌کنند. در طول مدتی که در کوفه و در میان مردم به‌عنوان اسیر جنگی حرکت می‌کردند، سرها بالای نیزه بود و اسرا در کجاوه‌های جا داده شده بودند و آنان که خیال می‌کردند اسرا از خارجیان هستند و بر خلیفه یزید عاصی شده‌اند، جسارت و اهانت می‌کردند، عده‌ای هم از نسب اسرا سؤال می‌کردند.


با این وضع وارد دارالاماره می‌شوند و در مجلس عبیدالله بن زیاد که حاکم کوفه و باعث اصلی شهادت امام حسین، این ملعون جلوی چشم اسرا و مردم با چوب‌دستی به سر مبارک می‌زد و خود را پیروز میدان قلمداد می‌کرد و کشته شدن امام حسین ـ علیه‌السلام ـ را خواست خدا قلمداد می‌نمود.
[۱۳] ابن مخنف، اولین مقتل سالار شهیدان، ترجمه وقعة الطف، سیدعلی محمد موسوی جزایری، انتشارات بنی‌الزهرا، چاپ اول، ص ۳۶۱.
[۱۴] شیخ عباس، قمی، ترجمه نفس المهوم (در کربلا چه گذشت)، ترجمه محمدباقر کسره‌ای، انتشارات مسجد مقدس جمکران، چاپ پنجم، ص ۵۱۹.
ولی با جواب‌های که از جانب خانم زینب و امام سجاد ـ علیه‌السلام ـ می‌شنید بیشتر رسوا می‌شد.


در خبرها آمده که ابن زیاد بعد از آنکه یک روز (یا چند روز بنا به روایتی) سرها را در کوچه‌ها و محله‌های کوفه گردانید، آنها را به شام نزد یزید بن معاویه فرستاد
[۱۵] . محمدعلی عالمی، حسین نفس مطمئنه، انتشارات هاد، چاپ اول، خرداد ۱۳۷۲، ص ۳۲۹.



و بعد از آن اسرا را به سرپرستی مخضر بن تعلبه عائذی و شمر بن ذی‌الجوشن به شام روانه کرد، دستور داد که امام سجاد را با غل جامعه دست‌ها را بر گردن بستند و سوار بر شتر بی‌جهاز به‌سوی شام حرکت دادند. مدتی که اسرا از کوفه و شام در حرکت بودند را منابع ذکر نکردند چه وقایعی اتفاق افتاده و تنها به برخی بی‌ادبی‌های حاملین سرهای مبارک از قبیل شراب اشاره دارند و در طول مسیر از شهرهای مختلف گذر می‌کردند.


نقل شده که اهل‌بیت ـ علیهم‌السلام ـ را سه روز پشت دروازه‌های دمشق نگه داشتند تا شهر را آذین‌بندی کنند و آماده برای جشن و شادی نمایند. در بیشتر منابع نقل شده که روز اول صفر سر امام حسین ـ علیه‌السلام ـ را همراه کاروان اسرا وارد دمشق کردند.
[۱۶] . جواد محدثی، فرهنگ عاشورا، نشر معروف، ص ۲۴۰، اسفند ۱۳۷۴.



واقعه دلخراشی که برای اسرا اتفاق افتاد، این بود که علی‌رغم خواست آن بزرگواران مبنی بر ورود به شهر از جای خلوت و به‌طور جداگانه از سرهای مبارک، ولی شمر ملعون دستور داد، سرها را جلوی کاروان اسرا و از دروازه ساعاتی که جمعیت انبوهی تجمع کرده بودند وارد کنند، و مردم غافل شام که از حقیقت ماجرا بی‌خبر بودند، با مشاهده کاروان شادی و هلهله می‌کردند و بر سرها اهانت می‌نمودند. سفر شام برای اهل‌بیت امام حسین ـ علیه‌السلام ـ بسیار تلخ و مصیبت‌های دوران اسارت در این دیار، برایشان از سخت‌ترین مصیبت‌ها بوده است. وقتی از امام سجاد ـ علیه‌السلام ـ پرسیدند: در سفر کربلا، سخت‌ترین مصیبت‌های شما کجا بود، سه‌بار فرمودند: «الشام، الشام، الشام».
[۱۷] ابو مخنف، مقتل‌ الحسین، ترجمه سیدعلی محمد موسوی جزایری، انتشارات بنی‌الزهرا، چاپ اول، ۱۳۸۰، ص ۳۸۵.



در شام نیز اسرای آل‌محمد ـ صلی‌الله‌علیه‌و‌آله ـ را درحالی‌که به ریسمان بسته شده بودند، به مجلس یزید وارد کردند؛ وقتی بدان حال در پیش روی یزید ایستادند، سر امام را در برابر یزید می‌گذارند و این صحنه از سوزناک‌ترین صحنه‌هایی است که برای امام سجاد و خانم زینب اتفاق می‌افتد؛ چراکه یزید ملعون بر سر امام توهین کرده و شماتت می‌کند و با قرائت اشعاری خود را پیروز میدان می‌داند و به مردم اجازه حضور می‌دهد و در آن مجلس به لب‌های مقدس امام جلوی چشم اسرا خیزران می‌زند.
[۱۸] ابو مخنف، مقتل‌ الحسین، ترجمه سیدعلی محمد موسوی جزایری، انتشارات بنی‌الزهرا، چاپ اول، ۱۳۸۰، ص ۳۸۷.



گویا در این مجلس است که یک مرد شامی به خود اجازه می‌دهد و این جسارت بزرگ را می‌کند. دختر امام حسین به نام فاطمه را از یزید به کنیزی می‌خواهد و با پاسخ تند دختر امام و خانم زینب روبه‌رو می‌شود و بعد از گفت‌وگویی میان حضرت زینب و یزید، خانم زینب خطبه‌ای در مجلس یزید ایراد می‌کنند و شجاعانه به اعمال پلید یزید اشاره می‌کند و یزید را در مجلس خود رسوا و خار می‌کند.
اسرا در مدتی که در شام بودند، بنابر روایتی در یک خرابه به صورت زندانی نگهداری می‌شدند
[۱۹] شیخ عباس قمی، نفس‌المهوم، ترجمه آیت‌الله شیخ محمدباقر کسره‌ای، انتشارات صاحب‌الزمان جمکران، چاپ پنجم، ۱۳۷۴، ص ۵۶۸.
و در این مدت یزید ملعون چندین مرتبه خواست که امام سجاد ـ علیه‌السلام ـ را شهید کند که خانم زینب مانع می‌شدند.


در مقاتل آمده که یزید خطیبی خواست که در اجتماع مردم صحبت کند و از یزید و معاویه ستایش کند و به امام علی و فرزندان آن حضرت جسارت کند و در رابطه با پیروزی ظاهری یزید به اصطلاح سخنرانی کند و خطیب ایراد سخن کرد و اوامر یزید را اجرا نمود و به ذم امام حسین ـ علیه‌السلام ـ پرداخت؛ در این حین امام سجاد ـ علیه‌السلام ـ فرمود: ای یزید! به من اجازه بده بالای این چوب‌ها روم (منظور میزی بود که خطیب شامی روی آن صحبت می‌کرد) تا چند کلمه‌ای صحبت کنم که موجب خشنودی خداوند و اجر و ثواب حضار باشد. یزید نپذیرفت؛ ولی مردم اصرار کردند تا امام به منبر رفت. امام خطبه‌ای خواند، بعد از حمد و ثنای خدا خود را معرفی کردند، که اصل و نسبشان کیست. به ماجرای کربلا و اسیری خود اشاره فرمودند. در مجلس غوغایی بر پا شد و همه علیه یزید همهمه می‌کردند. یزید از مؤذن خواست که اذان بگوید؛ ولی امام از این اذان هم علیه یزید استفاده کرده و یزید را رسوا نمود.
[۲۰] ابومخنف، اولین مقتل سالار شهیدان، ترجمه سیدعلی محمد موسوی جزایری. انتشارات بنی‌الزهرا، چاپ اول ۱۳۸۰، ص ۴۰۵.



از جمله وقایعی که برای اسرای اهل‌بیت در شام اتفاق افتاد بنا به گفته برخی منابع، وفات دختر سه ساله امام حسین ـ علیه‌السلام ـ است. از کامل بهایی نقل شده: اهل‌بیت ـ علیهم‌السلام ـ شهادت پدران را از کودکان خردسال پنهان می‌داشتند و به آنها می‌گفتند که پدر شما سفر کرده، تا اینکه شبی دختری از امام حسین ـ علیه‌السلام ـ به نام رقیه از خواب بلند می‌شود و بهانه بابا را می‌گیرد و ضجه و ناله می‌کند و همه اهل خرابه با این کودک همنوا می‌شوند تا اینکه سر امام را در طشتی می‌آورند، خانم رقیه سر را به بالین گرفته و با آن سر درددل می‌کند. پدر بعد از تو محنت‌ها کشیدم، بیابان‌ها و صحراها دویدم. بعد از مدتی دیدند که سر به یک طرف افتاد و کودک هم طرف دیگر، او را حرکت دادند؛ دیدند که جان‌به‌جان آفرین تسلیم کرده.
[۲۱] محمدعلی، عالمی، حسین نفس مطمئنه، انتشارات هادی، چاپ اول، ۱۳۷۲، ص ۳۵۰.



بعد از اینکه مردم شام به‌وسیله خطابه‌های حضرت زینب و امام سجاد ـ علیهما‌السلام ـ شناخت کامل از اسرای اهل‌بیت ـ علیهم‌السلام ـ یافتند، یزید تحت فشار افکار عمومی و جهت جلوگیری از رسوایی بیشتر سه پیشنهاد از امام سجاد ـ علیه‌السلام ـ را خواست: اینکه سر امام حسین را پس دهد، چیزهایی که غارت شده برگردانند، اسرا را در صورت کشتن امام سجاد با یک فرد امین به مدینه روانه کند؛ ولی یزید سر امام را پس نداد و از کشتن امام منصرف شد و پیراهن کهنه امام حسین ـ علیه‌السلام ـ را با مقداری پول پس داد.
[۲۲] ابومخنف، اولین مقتل سالار شهیدان، ترجمه سیدعلی محمد موسوی جزایری. انتشارات بنی‌الزهرا، چاپ اول ۱۳۸۰، ص ۴۰۸.
و اجازه داد که اسرای اهل‌بیت در شام برای شهدای کربلا عزاداری کنند.


بعد از اینکه مدتی اسرا در شام مقیم بودند، یزید از فتنه مردم بیمناک شده و از نعمان بن بشیر، که قبلاً امیر کوفه بود، خواست فردی پارسا و امین همراه اسرا آنها را بنا به خواست خودشان روانه مدینه نماید. راوی می‌گوید: هنگامی که اهل و عیال امام حسین ـ علیه‌السلام ـ از شام برگشتند و به عراق رسیدند، از راهنمای کاروان خواستند که آنها را از راه کربلا عبور دهد و ایشان قبر امام حسین ـ علیه‌السلام ـ را زیارت کنند و چند روزی بعد از رسیدن به کربلا مشغول عزاداری و سوگواری برای امام و شهدای کربلا بودند.
[۲۳] ابومخنف، اولین مقتل سالار شهیدان، ترجمه سیدعلی محمد موسوی جزایری. انتشارات بنی‌الزهرا، چاپ اول ۱۳۸۰، ص ۴۱۱.



گويا خروج اسرا از شام به طرف مدينه در بيستم صفر ۶۱ بوده؛ يعنی مدت ۲۰ روز از ورود به شام تا خروج از آن طول كشيده، بعد از زیارت قبور شهدای كربلا راهی مدينه شدند و بالاخره زينبی كه با برادران و اقوام خويش از مدينه خارج شده بود، بدون برادر و خويشان و با رنج سفر و داغ شهدا و مصيبت‌هايی كه در طول اين مدت ديده بود، وارد مدينه شد.
بايد در پايان نيز خاطرنشان شد كه در اين مختصر نمی‌شد همه وقايع اتفاق افتاده از كربلا تا شام و مدينه را توضيح داد و همچنين در اكثر منابع تاريخی به تاریخ دقيق خيلی از وقايع اشاره نشده بود و لذا به اين خاطر از پرسشگر از اينكه نتوانستيم تاريخ دقيق را يافته و ذكر كنيم عذرخواهی می‌كنيم.


۱. ابی‌مخنف، اولین مقتل سالار شهیدان، ترجمه و متن کامل وقعة الطف، سیدعلی محمد موسوی جزایری، انتشارات بنی‌الزهرا، چاپ اول، ۱۳۸۰.
۲. سید بن طاووس، اللهوف علی قتلی الطُّفوف، تحقیق و تقدیم شیخ فارس تبریزیان، چاپ:اسوه نوبت دوم، ۱۳۵۷، ص ۱۸۰.    
۳. شیخ عباس، قمی، ترجمه نفس المهوم (در کربلا چه گذشت)، ترجمه محمدباقر کسره‌ای، انتشارات مسجد مقدس جمکران، چاپ پنجم، ص ۴۸۵.
۴. ابی‌مخنف، اولین مقتل سالار شهیدان، ترجمه و متن کامل وقعة الطف، سیدعلی محمد موسوی جزایری، انتشارات بنی‌الزهرا، چاپ اول، ۱۳۸۰، ص ۳۴۹.
۵. شیخ عباس، قمی، ترجمه نفس المهوم (در کربلا چه گذشت)، ترجمه محمدباقر کسره‌ای، انتشارات مسجد مقدس جمکران، چاپ پنجم، ص ۴۸۶.
۶. ابی‌مخنف، اولین مقتل سالار شهیدان، ترجمه و متن کامل وقعة الطف، سیدعلی محمد موسوی جزایری، انتشارات بنی‌الزهرا، چاپ اول، ۱۳۸۰، ص ۳۵۱.
۷. شیخ عباس، قمی، ترجمه نفس المهوم (در کربلا چه گذشت)، انتشارات مسجد مقدس جمکران، چاپ پنجم، صلی‌الله‌علیه‌و‌آله، ص ۴۹۲.
۸. ابی‌مخنف، اولین مقتل سالار شهیدان، ترجمه و متن کامل وقعة الطف، سیدعلی محمد موسوی جزایری، انتشارات بنی‌الزهرا، چاپ اول، ۱۳۸۰، ص ۳۵۳.
۹. شیخ عباس، قمی، ترجمه نفس المهوم (در کربلا چه گذشت)، ترجمه محمدباقر کسره‌ای، انتشارات مسجد مقدس جمکران، چاپ پنجم، ص ۴۹۰.
۱۰. ابی‌مخنف، اولین مقتل سالار شهیدان، ترجمه و متن کامل وقعة الطف، سیدعلی محمد موسوی جزایری، انتشارات بنی‌الزهرا، چاپ اول، ۱۳۸۰، ص ۳۵۱.
۱۱. شیخ عباس، قمی، ترجمه نفس المهوم (در کربلا چه گذشت)، ترجمه محمدباقر کسره‌ای، انتشارات مسجد مقدس جمکران، چاپ پنجم، ص ۴۹۲.
۱۲. حسین نفس مطمئنه، محمدعلی عالمی، انتشارات هاد، چاپ اول، ۱۳۷۲، ص ۳۰۶.
۱۳. ابن مخنف، اولین مقتل سالار شهیدان، ترجمه وقعة الطف، سیدعلی محمد موسوی جزایری، انتشارات بنی‌الزهرا، چاپ اول، ص ۳۶۱.
۱۴. شیخ عباس، قمی، ترجمه نفس المهوم (در کربلا چه گذشت)، ترجمه محمدباقر کسره‌ای، انتشارات مسجد مقدس جمکران، چاپ پنجم، ص ۵۱۹.
۱۵. . محمدعلی عالمی، حسین نفس مطمئنه، انتشارات هاد، چاپ اول، خرداد ۱۳۷۲، ص ۳۲۹.
۱۶. . جواد محدثی، فرهنگ عاشورا، نشر معروف، ص ۲۴۰، اسفند ۱۳۷۴.
۱۷. ابو مخنف، مقتل‌ الحسین، ترجمه سیدعلی محمد موسوی جزایری، انتشارات بنی‌الزهرا، چاپ اول، ۱۳۸۰، ص ۳۸۵.
۱۸. ابو مخنف، مقتل‌ الحسین، ترجمه سیدعلی محمد موسوی جزایری، انتشارات بنی‌الزهرا، چاپ اول، ۱۳۸۰، ص ۳۸۷.
۱۹. شیخ عباس قمی، نفس‌المهوم، ترجمه آیت‌الله شیخ محمدباقر کسره‌ای، انتشارات صاحب‌الزمان جمکران، چاپ پنجم، ۱۳۷۴، ص ۵۶۸.
۲۰. ابومخنف، اولین مقتل سالار شهیدان، ترجمه سیدعلی محمد موسوی جزایری. انتشارات بنی‌الزهرا، چاپ اول ۱۳۸۰، ص ۴۰۵.
۲۱. محمدعلی، عالمی، حسین نفس مطمئنه، انتشارات هادی، چاپ اول، ۱۳۷۲، ص ۳۵۰.
۲۲. ابومخنف، اولین مقتل سالار شهیدان، ترجمه سیدعلی محمد موسوی جزایری. انتشارات بنی‌الزهرا، چاپ اول ۱۳۸۰، ص ۴۰۸.
۲۳. ابومخنف، اولین مقتل سالار شهیدان، ترجمه سیدعلی محمد موسوی جزایری. انتشارات بنی‌الزهرا، چاپ اول ۱۳۸۰، ص ۴۱۱.



سایت اندیشه قم    






جعبه ابزار